شناسهٔ خبر: 11456 - سرویس سینما و رسانه
نسخه قابل چاپ

نقدی بر آثار جشنواره(2)/ «رد کارپت» ساختۀ رضا عطاران؛

رد کارپت: شوخی و دیگر هیچ

رد کارپت ردکارپت به کارگردانی و نویسندگی رضا عطاران داستان بازیگر درجه چندمی را روایت می‎کند که برای شکوفا شدن استعداد بازیگری خود به جشنواره کن می‎رود، این بازیگر ساده‎لوح و احمق تنها رویای دیدن اسپیلبرگ را در سر دارد، او می‎خواهد طرح خود را به دست اسپیلبرگ بزرگ برساند.

فرهنگ امروز/فاطمه موسوی: ردکارپت به کارگردانی و نویسندگی رضا عطاران داستان بازیگر درجه چندمی را روایت می‎کند که برای شکوفا شدن استعداد بازیگری خود به جشنواره کن می‎رود، این بازیگر ساده‎لوح و احمق تنها رویای دیدن اسپیلبرگ را در سر دارد، او می‎خواهد طرح خود را به دست اسپیلبرگ بزرگ برساند.

ردکارپت داستانی به معنای واقعی کلمه ندارد، گره داستان و تعلیقی در آن دیده نمی‎شود، عطاران می‎کوشد با ارائه تصاویر مختلف از شهر کن و به صورت خاص از جشنواره کن و به همراه موسیقی و صحنه‎ها و کنایات اروتیک مخاطب را با خود هم داستان ‎کند. او می‎کوشد صحنه‎های ورود بازیگران و کارگردانان را بر روی فرش قرمز و عکس‎العمل‎های طرفداران آن‎ها را به تصویر بکشد، عطاران در میان این هیاهو شخصیت اول فیلم را که خودش ایفاگر آن است، به خوبی شخصیت پردازی می‎کند، او کسی است که رویای بازیگری در سر دارد اما تا کنون در نقش‎های سیاهی‎لشکر بازی کرده است، حسرت نقشی را دارد که در آن دیالوگ بگوید، از همان ابتدای فیلم بر مخاطب روشن می‎گردد که این فرد بسیار ساده‎لوح است و این نکته در جای‎جای فیلم مورد تاکید قرار می‎گیرد، او حتی از ایران برای اسپیلبرگ زعفران و نقل می‎خرد تا به عنوان سوغات به او بدهد. او نمادی از بخشی از رویاپردازان و شیفتگان بازیگری در سینما است اما عاقبت این رویاپردازی چیزی جز سردرگمی و از دست دادن پول‎هایش نبوده است، می‎توان مفهوم اصلی و البته ظاهری فیلم عطاران را در بیان عاقبت این نوع تفکر و سبک زندگی دانست اما در بیان این داستان، عطاران چیزی از کنایه به ایران و فرهنگ ایرانی کم نگذاشته است.

 پرچم، نمادی از عزت یا تمسخر؟

فیلم با نمایش کارگاهی شروع می‎شود که در آن‎جا افرادی در حال ساختن و رنگ کردن پرچم ایران هستند و با صحنه‎ای از رضا عطاران که بی‎پناه بر روی زمین خوابیده در حالی که روانداز آن پرچم ایران است پایان می‎یابد، در حالی که خواب می‎بیند که بر روی فرش قرمز است و دیگران از او عکس می‎گیرند و به خود افتخار می‎کند. اما مطرح کردن پرچم ایران آن‎هم به‎گونه‎ای نامتجانس در فیلمی که نه تنها برای عزت و افتخار ایران نکوشیده بلکه در راستای تحقیر آن قدم برداشته چه معنایی می‎تواند داشته باشد؟ آیا عطاران می‎خواسته بیان کند که نقش اول داستان او که در پایان فیلم تمام رویاهایش تباه شد در زیر پرچم ایران به آرامش رسیده است؟ یا بیان می‌کند که در زیر پرچم ایران تنها می‎توان خواب موفقیت را دید؟ یا اینکه ابراز می‎دارد آواره شدن این فرد و رویاپردازی او تنها به خاطر نبود شرایط کاری برای هنرمندان در ایران است او با اینکه 13 سال سابقه کار در تئاتر در ایران را داشت اما وضعیت مالی بسیار نامناسبی دارد و برای رسیدن به شرایط مطلوب به کن سفر می‌کند اما نه تنها توشه‎ای به دست نمی‎آورد بلکه داشته‎های خود را از دست می‎دهد.

 

 مفاهیم ارزشمند تنها سوژه ای برای خنداندن مخاطب

این فرد رویاپرداز و احمق از برخی مفاهیم ارزشمند سخن می‎گوید، او از فساد در سینما انتقاد می‎کند اما نه‎ به گونه‎ای که مخاطب را در فکر فرو برد و تلنگری مثبت به او بزند، در نامهای که برای اسپیلبرگ می‎نویسد، می‎گوید:« هنرمندهای ایرانی نمی‎تونن در فیلمهای صحنه‎دار بازی کنند.. البته برای شما هم خوب نیست که چنین فیلم هایی بسازید. در این دنیای فاسد سینما ما مسئولیم که نامی خوب از خودمان به جا بگذاریم.» اما این حرفها از زبان این فرد مخاطب را به تمسخر و خنده وامی‎دارد. او از سلحشور انتقاد می‎کند که چرا برای فیلم یوسف از آن‎ها دعوت نکرده است و یا از فیلم ملک سلیمان که در  کنار اسب سلیمان در آنجا بازی کرده است، حرف می‎زند، از فیلم‎هایی که ارزشی هستند می‎گوید و اینگونه است که بیننده را وادار به خندیدن به این فیلم‎های ارزشی می‎کند! به راستی چرا کارگردان نام این دو فیلم را برای شوخی برگزیده است؟ از میان فیلمهای سینمای ایران فقط شوخی با این دو فیلم است که می‎تواند بییننده را بخنداند؟ یا اینکه کارگردان با اشاره به این دو، هدف خاص خود را پی می‎گیرد؟! ضمن اینکه در ابتدای فیلم می‌گوید قرار است در فیلمی جنگی بازی کند و باید ریشش را برای آن فیلم بلند کند. در سکانس دیگری این فرد در حال اظهارنظر در رابطه با پوشش بازیگران زن سینما  است او با لحن و سادگی خاص خود می‎گوید که باید لباس پوشیده بپوشن به دلیل اینکه بازیگرند و الگو هستند و یا اینکه او پاپیون و کراوات را بد می‎داند و دوست ندارد از آن‎ها استفاده کند، اما همه این نکات را به شوخی می‎گیرد تا بیننده را بخنداند.

 موضوع دیگری که فیلم بر آن تاکید می‎کند ریش رضا عطاران است، او به خاطر اینکه نقشی به او پیشنهاد شده که در آن دیالوگ دارد مجبور است ریش خودش را بلند کند، در سکانسی از فیلم که در حال حاضر شدن برای سفر به کن است حتی ماشین اصلاح را به دست می‎گیرد اما بعد پشیمان می‎شود یا در جایی دیگر می‎گوید که الان در ایران فیلم‎های تاریخی و فاخر می‌‎سازند، برای همین بازیگر با ریش می‎خواهند یا  به کنایه از کسی که نقش دیالوگ‌‎دار برایش مهیا کرده می‎پرسد، ریش هرچه بلندتر باشد بهتر است، اما خود او از داشتن ریش رضایت ندارد و به زنی که در قطار یا مترو روبروی او نشسته است می‎گوید که این را برای کار نگه داشته است، از سویی دیگر موضوع طرح او (همان که می خواهد به اسپیلبرگ برساند) در رابطه با آدم‎های شهر تهران است مبنی براینکه آن‎ها دو جور زندگی می‎کنند، یکی برای خودشان و یکی برای دیگران.

 

تحقیر ایران و ایرانی

نکته دیگر این است که افرادی به نام ایرانی در این فیلم معرفی شده‏اند هیچ کدام شخصیت مثبتی ندارند، نقش اول داستان که توصیفش گذشت در فرانسه رفتارهای نابه‎هنجاری دارد که موجب تعجب و بهت دیگران می‎شود، او می‎خواهد از روی نردههای کنار خیابان رد شود که پلیس مانع او می‎شود، از چراغ قرمز عابر می گذرد، نردبانی را می‎دزدد برای اینکه به جشنواره ببرد تا از بالای آن بتواند افرادی را که از روی فرش قرمز عبور می‎کنند بهتر ببیند، چندین بار برای زنان مزاحمت ایجاد می‎کند و جالب اینجاست که او در مواقع خرابکاری‎های رفتاریاش دائما بر ایرانی بودن خود تاکید می‎کند، او در کن با یک ایرانی به نام جمال که به زبان مسلط است، آشنا می‎‎شود اما در پایان جمال سرش را کلاه می‎گذارد و موبایل و پول‎هایش را می‎دزدد، علی‎رغم اینکه این دزدی توجیهی ندارد چون او چیزی ندارد که کسی بخواهد به آن طمع ورزد، گویا عطاران در این فیلم می‎خواهد بر این اصطلاح که در خارج اگر ایرانی دیدی فرار کن، تاکید کند. بنابراین ردکارپت جز تحقیر ایرانیان و اصرار به بی‎فرهنگ نشان دادن این ملت، چیزی در چنته ندارد.

در پایان باید گفت که فیلم ردکارپت ضمن انتقاد از قشری از جامعه که به صورت جنون‎وار شیفته بازیگری هستند،  از زبان یک آدم ساده‎لوح و ابله، برخی مفاهیم ارزشمند را دستمایه طنز قرار داده است، ایران و فرهنگ ایرانی را تحقیر می کند، هم‎چنین  سرشار از کنایات اروتیک و خارج از دایره اخلاق است.

 

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۲-۱۱-۱۵ ۰۳:۴۶Fiora 2 0

    بسیاااار عالی و قوی بود.
    متشکرم
                                

نظر شما