شناسهٔ خبر: 11529 - سرویس سینما و رسانه
نسخه قابل چاپ

نقدی بر آثار جشنواره(6)/ « قصه‌ها» ساختۀ رخشان بنی‌اعتماد؛

اجتماع بیانیه‌ها

قصه ها به نظر می‌رسد فیلم‌سازان سینما و تلویزیون ایران، خود و مدیران فرهنگی را برای لزوم تصویر و انعکاس معضلات جامعه مجاب کرده‌اند و سال‌هاست راه دیگری را پیش پای خود نمی‌بینند و با این بهانه خوش و خرمند که بیان شفاف مسئله، نیمی از راه‌حل است و یا در فرضی غمگنانه، اصلاً خود را متولی درمان نمی‌دانند.

 

فرهنگ امروز/ مریم معیری: در «قصهها» بازیگران زیادی به چشم میخورند که همگی از به نامان این عرصه هستند و اکثراً سابقه‌ی بازی در فیلم‌های بنی‌اعتماد را دارند. قصهها، فیلمی اپیزودیک است که مانند دیگر آثار بنی‌اعتماد بر بستری از نقد اجتماعی بنا شده است. بنی‌اعتماد این فیلم را با مجوز فیلم کوتاه ساخته و بعد اپیزودها را به هم پیوسته است. بین اپیزودها علاوه بر ارتباط فرمی -که شخصیتهای متعلق به داستانها در قاب قصه‌ی یکدیگر ظاهر میشوند- یک ارتباط عمیق محتوایی وجود دارد. ارتباطی که با زن، سیاهی و بدبختی گره خورده است. نکته‌ی جالب وجود شخصیت‌های فیلمهای گذشته‌ی او مثل معصومه در زیر پوست شهر، نوبر در روسری آبی و سارا در خونبازی و... در قصههاست.

 

غصههای «قصهها»

 

اپیزود اول -شب تهران- طوبی خانم (گلاب آدینه) زن این اپیزود است به همراه معصومه (مهراوه شریفینیا) که دیگر معصوم نیست و شب، بچه به بغل با هدفی خاص سوار ماشین عباس (محمدرضا فروتن) میشود. پسر طوبی زندان است و برای آزادی‌اش وثیقه میخواهند که او ندارد.

 

اپیزود دوم -هرتآباد- مواجهه‌ی محمدجواد حلیمی (مهدی هاشمی) کارمند بازنشسته‌ی دولت و طوبی خانم که به نوعی یک پیوند فرمی هم بین این دو اپیزود به وجود آورده است. طوبی خانم خواهان حقوق معوقهاش است و آقای حلیمی میخواهد که بیمه خرج عملی که اخیراً و به‌اجبار در بیمارستان خصوصی پرداخته، متقبل شود. آقای مسئول -حسن معجونی- هم یا با همسرش صحبت میکند یا جوک میخواند و یا با دوست‌دخترش یا همسر موقتش گل میگوید و گل می‌شنود، دقیقاً هر کاری میکند غیر از انجام وظیفه. از طرف دیگر با سارا (باران کوثری) و خانم منشی‌زاده (ریما رامینفر) و دکتر (شاهرخ فروتنیان) و حامد (پیمان معادی) و نرگس (عاطفه رضوی) که در مرکز کمک به زنان معتاد و مبتلا به ایدز هستند و یا با این مرکز مرتبطند، آشنا میشویم.

 

اپیزود سوم -دوربین- کارگران کارخانه که طوبی خانم بزرگ آن‌هاست برای اعتصاب به‌صورت دستهجمعی با مینی‌بوس به سمت کارخانه در حرکتند و مقابل دوربین مستند حبیب رضایی درد دل میکنند. در این اپیزود با رضا (فرهاد اصلانی) و نوبر (فاطمه معتمدآریا) آشنا میشویم.

 

اپیزود چهارم -سایهها- سمیرا رگ دستش را زده و سارا و حامد او را به بیمارستان برده و حالا در راه برگشت به مؤسسه هستند. حامد سر صحبت را با سارا باز میکند و به او میفهماند که از سارا خوشش میآید و در جواب ممانعت سارا، او را متوجه میکند که به‌خوبی از HIV‌ او مطلع است و با علم به این قضیه پا پیش گذاشته است. در این اپیزود، نوبر –همسر رضا در اپیزود قبل- بهیار بیمارستانی است که سمیرا را به آنجا بردهاند.

 

کجا زندگی میکنیم!؟

 

همان‌طور که خواندید و شاید دیدهاید، قصهها داستان زندگی مردها و بیشتر زنهاست که ازقضا همه دردمندند هستند. یکی فرزند گرفتار در زندان دارد و دستش به جایی بند نیست (طوبی) که بعداً هم میفهمیم زندانی سیاسی است، دیگری (سارا) معتاد بوده و ترک کرده و حالا HIV‌ است، معصومهای که شغل شریفی ندارد، نرگس خانمی که همسر معتادش به‌صورت او آب‌جوش ریخته و او را سوزانده است، زنی که با برادرش قصد تلکه کردن پدر را دارند.

 

و اما معدود مردهای موجود: کارمند بازنشستهای که آبرویی برای او قائل نیستند و حرفش اعتباری ندارد (محمد جواد حلیمی)، آقا رضایی که از کار بیکار شده و نانخور زنش است و در پس ذهنش از گذشته‌ی همسرش ناراحت است و درباره‌ی او زود قضاوت میکند، حامد دانشجوی ستارهدار اخراجی رشته‌ی مهندسی که با ون کار میکند، مسئول اداره که ظاهرالصلاح است و عاشق ریا و دوربین و او هم به‌جز همسرش با زن دیگری در ارتباط است و جواب همسرش را سر بالا میدهد؛ اما جواب آن خانم دیگری را با لطف و مهربانی.

 

و حتی شخصیتهای غایب هم از نقص و کاستی و عیب بیفیض نماندهاند. حاج رسول رحمانی که در گذشته، نوبر در عقد موقت او بوده و ظاهراً حاجی او را رها میکند و پس از مرگش وصیت میکند که یک خانه به نوبر برسد. دومین حاجی که از همان کلیشه‌ی حاجی بازاری هوسباز پیروی میکند، حاج آقا حامدی است، پدر دختر و پسری که نگار جواهریان و بابک حمیدیان نقش‌شان را بازی میکنند.

 

برای تنوع هم که شده یک شخصیت آرام که در جایی از زندگیاش به توفیق رسیده وجود ندارد. البته دو شخصیت دکتر و خانم منشیزادهای وجود داشتند که در مواجهه با سیل غم و اندوه مراجعین نزدیک است که کمرشان خم شود.

 

جامعه‌ی بازنمایی‌شده  اصلاً دلیل زندگی در چنین جامعه‌ی بازنمایی‌شده‌ای چیست؟ اصولاً فیلمهای ما از دو دسته خارج نیستند یا سیاهند و ادعایشان این است که انعکاس جامعه‌اند و در آخر هم در سیاهی به پایان میرسند و یا سیاهند و ادعایشان اینست که انعکاس جامعهاند و غر می‌زنند و در پایان ندای امید سر میدهند، امید به تغییر در آینده. «قصهها» در دسته‌ی دوم قرار میگیرد و با رابطه‌ی حامد و سارا که به معنی به زندگی برگشتن یک بیمار ایدزی است و جملات آخر فیلم‌ساز مستند که میگوید: «هیچ فیلمی هیچ‌وقت تو هیچ کُمدی نمونده، بالاخره یه جایی توسط یکی دیده شده، چه ما باشیم چه نباشیم.» دریچهای رو به امید دارد، کورسوی امیدی که در این همه سیاهی غنیمت است.

 

طرح یا درمان!

 

اما خارج از بحث قصهها، نقد اجتماعی در سینما چه معنایی میدهد؟ تصویر بدیها و زشتیهای جامعه با بهانه‌ی طرح مشکلات و آگاهی‌بخشی در رسانهای که ماهیتش ترویج چیزی است که در خود نشان میدهد، گندابی نیست که با هم زدنش تلفات بیشتری بدهیم!؟ دوره‌ی انعکاس معضلات به پایان نرسیده است!؟ مشکل جامعه‌ی ما نداشتن آگاهی نسبت به معضلات است!؟

 

به نظر میرسد فیلم‌سازان سینما و تلویزیون ایران، خود و مدیران فرهنگی را برای لزوم تصویر و انعکاس معضلات جامعه مجاب کردهاند و سالهاست راه دیگری را پیش پای خود نمیبینند و با این بهانه خوش و خرمند که بیان شفاف مسئله، نیمی از راه‌حل است و یا در فرضی غمگنانه، اصلاً خود را متولی درمان نمیدانند.

 

نشست خبری فیلم در کاخ جشنواره

 

نشست خبری قصهها با حضور بازیگران و رخشان بنی‌اعتماد، 13 بهمن در سالن همایشهای برج میلاد برگزار شد.

 

رخشان بنی‌اعتماد در این نشست از بغض فروخوردهاش در این سالها که باعث تمرکز بیشتر بر مسائل شده، سخن گفت. باران کوثری آخرین فیلم مادرش را امیدوارکننده‌ترین فیلم دولت قبل خواند و مهراوه شریفینیا و حبیب رضایی و فرهاد اصلانی، رخشان بنی‌اعتماد را ستوده و کار با او را افتخار عنوان کردند.

 

 کارگردان قصهها، درباره‌ی تلخی و سیاهی فیلمش گفت: «فیلم‌های من تلخ نیست، بلکه درباره‌ی تلخی‌هاست. من معتقدم باید آگاهی‌بخشی کنم؛ زیرا آگاهی‌بخشی در مخاطب مهم‌تر از ارائه‌ی راه‌حل است و به نوعی بالابردن آگاهی و مطالبه‌خواهی، خود، بخشی از راه‌حل است.»[1]

 

او همچنین درباره‌ی اکران فیلمش پس از 2 سال گفت: «خوشحالم که فیلم قصه‌ها بر پرده‌ی بزرگ سینما دیده شد و شخصیت‌هایی که در این فیلم وجود داشتند احتیاج به رستگاری و دگرگونی داشتند و همه‌ی این کاراکترها در چارچوب قصه عمل کردند و همچون مثل آدم‌های این سرزمین زندگی می‌کردند.»[2]

 

بنی‌اعتماد پس از 7 سال به جشنواره‌ی فجر آمده است، او درباره‌ی فیلم نساختنش در این سالها گفت: «من در سال‌های گذشته خودم را تحریم کرده بودم؛ زیرا همخوانی با مناسبات و فضا‌ها نداشتم و نمی‌خواستم وارد مناسبات پروانه‌ی ساخت شوم و برخوردهای مدیریت قبل سازمان سینمایی را دیده بودم که سینما را به کدام سمت می‌برند. من به آن شرایط اعتراض داشتم و با فیلم نساختن خود اعتراضم را بیان کردم.»

 

[1] ایلنا، 13/11/92

[2] خبرگزاری بسیج، 13/11/92

نظر شما