شناسهٔ خبر: 11850 - سرویس سینما و رسانه
نسخه قابل چاپ

نقدی بر آثار جشنواره(19)/ «عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان؛

عصبانی هستم!

عصبانی نیستم نکته‌­ای که اتفاقاً درباره­‌اش باید گفت عصبانی هستم! پیوند جوان دهه‌ی شصتی ایرانی و جنس اعتراضش با جوان دهه‌ی شصتی آمریکایی و همایش موسیقی وودستاک است.

 

فرهنگ امروز/مریم معیری: عصبانی نیستم، دومین فیلم رضا درمیشیان است که تهیه‌ی این فیلم هم بر عهده‌ی او بوده است. فیلمی که در قالب و محتوا به شدت شبیه فیلم قبلی او (بغض) است، بغضی که با همه‌ی جسارتش توانست در مهرماه سال گذشته رنگ اکران را به خود ببیند. قاب­بندی­ها، فیلم‌برداری خاص، موضوع و حتی تیم همکاران این دو اثر بسیار به هم نزدیکند.

 

درمیشیان در اولین اثر خود که در پوسترها و تیزرها، فیلم دهه‌ی شصتی­‌ها نام گرفته بود، بسیار جسورانه هرچه دل تنگش خواست گفت و حالا در عصبانی نیستم تمام‌قد و با عصبانیت کامل به دولت قبلی و به‌طورکلی نظام اقتصادی و سیاسی مملکت تاخته است، به‌طوری‌که رنگ سبزِ بغض که در اغلب موارد در حد یک المان باقی می‌­ماند، در عصبانی نیستم به انحای مختلف و به‌صراحت، مطرح شده و هرگز فقط یک المان محض یادآوری نیست و گاه نوعی دعوت تلقی می‌­شود.

عصبانی نیستم داستان زندگی نوید است، پسری کُرد و 26 ساله که شاگرد اول دانشگاه بوده؛ اما در جریان اغتشاشات سال 88 ستاره­‌دار و اخراج می­‌شود. او در دانشگاه تهران با ستاره دوست شده و پس از مدتی نامزد می‌­کنند؛ اما حالا که 4 سال گذشته، ستاره هنوز دانشجوی دانشگاه تهران است و نوید به یک روان‌­پریش عصبانیِ قرصی تبدیل شده که نمی‌­تواند عصبانیتش را کنترل کند و به دلیل ضرب‌وشتم صاحب‌کارش اخراج شده است، او نه شأن اجتماعی دارد و نه سرمایه. پدر ستاره که مثلاً نگران آینده‌ی دخترش است از نوید می­‌خواهد که او را رها کند تا ستاره با ازدواج با یک فرد پولدار خوشبخت شود. نوید مهلت می­‌خواهد تا خانه و ماشین فراهم کند او دربه‌در به دنبال کار و پول می­‌گردد؛ اما به هیچ نتیجه­‌ای جز بی‌رحمی جامعه و بی­‌عدالتی خدا نمی‌­رسد و در آخر باز هم تصمیم می­‌گیرد با جسارت با پدر ستاره حرف بزند، کاری که قبلاً نیز انجام داده است.

 

دهه‌ی شصتی­‌ها، نسل سوخته

درمیشیان یقیناً دهه‌ی شصتی­‌ها و چه‌بسا جوانان ایرانی را نسلی سوخته می­‌بیند -او این احساس را در بغض و عصبانی نیستم، فریاد زده است-، نسلی سوخته که هوش و تلاشش نادیده انگاشته شده و در جواب اعتراضش! به او ستاره می­‌دهند و اخراجش می­‌کنند، نسلی که پدرهای نفهم بی­‌منطق و بازاری‌مسلک نمی­‌گذارند به عشق‌شان برسند، نسلی که یا باید دزد و دغل باشند و یا پارتی داشته باشند تا به جایی برسند و اگرنه با صداقت -مثل نوید- به هیچ جا نمی­‌رسند و تنها قلبی پر از عقده و روحی آزرده و اعصابی ضعیف و دستی خالی عایدشان می­‌شود. نوید: «نه دزدم نه خلافکارم نه دلالم نه هستم نه می­‌خوام باشم، من بی‌عرضه‌م.»

نسلی روان­‌پریش و غیرعادی که خود را بربادرفته می‌­بیند و به تقلید از جریان­‌های آمریکایی موسیقی را دست‌مایه‌ی اعتراض خود قرار داده است.

جوان عصبانی نیستم هیچ بزرگ‌تر و ملجأ و پناهی ندارد و در اوقات دل‌تنگی در کنار خیابان، روی آسفالت درست جایی که یادآور فعالیت­‌های دوستش در جریان سال 88 است، شمع روشن می­‌کند. نه خدایی، نه امامی، نه امامزاده­‌ای و نه مسجدی. جوانی که حسرت می­‌خورد که کاش 4 سال پیش با دوستش رفته بود (یعنی در اغتشاشات مرده بود). جوانی که اول به منطق و احترام اعتقاد دارد؛ اما در ادامه رفته‌رفته منطق او از دست می‌­رود و عاشق همان شخصیتی می­‌شود که به او معترض بوده (ستاره عاشق نوید می­‌شود، نویدی که شیشه‌ی ماشین استاد را با رنگ سبز می­‌پوشاند).

در عصبانی نیستم حتی حاج­‌آقا طالبی­ها غیرمنصفانه، طالبان تصویر شده­‌اند و به‌ناحق به زن بی­گناه توهین می­‌کنند.

 

همه چیز در خدمت محتوا

در عصبانی نیستم همه چیز در خدمت محتواست، آن هم چه محتوایی! بهتر است بگوییم همه چیز در خدمت تهییج و عصبانی کردن مردم است. عصبانیت نسبت به مدیران مملکتی و تهییج برای تغییر از روش­‌هایی خلاف قانون. درمیشیان از تک تک عناصر دیداری و شنیداری و... استفاده کرده تا حرف خود را با صدایی بلند به گوش مخاطب برساند. در اکثر قاب­های داخلی، پوستر و یا روزنامه و عکس و یا صدایی که یادآور خاطرات تلخ گذشته باشد، وجود دارد، اختلاس 3000 میلیاردی، حادثه‌ی کوی دانشگاه، سخنرانی رئیس‌جمهور سابق مبنی بر پاک بودن دولت و آوردن پول نفت سر سفره­‌های مردم، آب­بازی دختر و پسرها در پارک آب و آتش، کانکس سوخته و صدای ممتد آژیر. البته درمیشیان این طراحی عجیب صحنه و لباس را مدیون باران کوثری است، باران کوثری در عصبانی نیستم طراحی صحنه و لباس را تجربه کرده است.

فیلم‌برداری هم به مضمون سیاه فیلم و به وجود آوردن احساس استیصال و نفرت در مخاطب کمک زیادی کرده است. این نوع فیلم‌برداری در فیلم­هایی مثل تهران انار ندارد، خوابم میاد و بغض، سابقه داشته و در کل، شبیه فیلم مرثیه­ای برای یک رؤیا (دارن آرونوفسکی) است.

درمیشیان صراحتاً از اوضاع سیاسی و اقتصادی مملکت شکایت دارد و عصبانی نیستم را در بزرگداشت حوادث سال 88 ساخته است و راه مبارزه و اعتراض را به مخاطب پیشنهاد می­‌دهد تا جایی که تغییری حاصل شود. در دیالوگی نوید به ستاره می­‌گوید: «ستاره بیا بریم (از ایران)» و ستاره در جواب می­‌گوید: «خونمونه، مملکتمونه، ما چرا بریم!؟ درست میشه»، نوید: «چی درست میشه؟ هی میگیم درست میشه، درست میشه، هر روز داره بدتر میشه.»

اما در نهایت همین نویدِ نالان تصمیم می­گیرد که برای به دست آوردن ستاره با پدر مستبدش به هر نحوی که می‌تواند صحبت و یا حتی دعوا کند. در نمادشناسی، زن نماد میهن است و در اینجا پدر هم می­‌تواند نماد باشد، نمادی از قدرت حاکم!

جایی در اوایل فیلم از زبان رضا بندر می­‌شنویم:

 «زن نمی­تونه وطن باشه برات»

شعرهای عاشقانه نجسن

کُردهای شاعر صخره پریش

اکثراً به این نتیجه می­رسن

غربت اینجاست همین جوری که هست

حتی پر رنگ‌تر و غلیظ‌تر

در فضای ناامیدی و سیاه سریان‌یافته در کل جشنواره، عصبانی نیستم با مخاطب کاری می­کند که او کامروایی ستاره و نوید را در مرگ آن‌ها دیده و آرزو می‌­کند کاش ستاره و نوید بمیرند تا از این زندگی نکبت‌بار لعنتی خلاص شوند. پایان‌بندی فیلم به نوعی کلمه‌ی شورش و قیام را تداعی می­کند؛ زیرا نوید متهورانه تصمیم می­‌گیرد که شبانه با پدر ستاره صحبت کند، گرچه می­‌داند منطق او با منطق پدر ستاره همگون نیست و او هیچ چیزی در چنته ندارد.

مخاطب حق را به نوید می­دهد و از خود می‌­پرسد که چرا پدر ستاره آن‌ها را درک نمی­کند و تازه بعد از 4 سال یاد آینده‌ی ستاره افتاده و حالا هم به جای کمک به آن‌ها برای آغاز یک زندگی جدید، به فکر جداکردن آن دو از یکدیگر است.

تمام این حرف­ها و اعتراض‌­های فیلم‌ساز به کنار، نکته‌­ای که اتفاقاً درباره­‌اش باید گفت عصبانی هستم! پیوند جوان دهه‌ی شصتی ایرانی و جنس اعتراضش با جوان دهه‌ی شصتی آمریکایی و همایش موسیقی وودستاک است، همایشی که با شعار 3 روز در صلح و موزیک، جوانان را فراخواند تا در سنگر نفسانیات و شهوات حرکتی ضد جنگ انجام دهند! و نتیجه‌اش هم شد آمریکای امروز که وقتی به دهه‌ی شصت و نسل وودستاک نگاه می­کند، افسوس می­خورد و حتی BBC سلسله مستنداتی با عنوان Why I hate sixties? می­سازد. به‌راستی سنخیت جوان حق­طلب ایرانی با جوانان تنوع‌طلب آمریکایی چیست؟

 

نظرات مخاطبان 3 2

  • ۱۳۹۲-۱۱-۱۹ ۱۸:۳۹داود 14 3

    فیلمی با محتوای سطحی و زبان سخیف  بود. 
                                
  • ۱۳۹۲-۱۲-۰۸ ۲۰:۵۷مهیار 1 14

    عصبانی نیستم فیلمی عالی و کاملا واقعگرا بود. این نقد هم کاملا جهت دار نوشته شده است.
                                

نظر شما