شناسهٔ خبر: 12051 - سرویس سینما و رسانه
نسخه قابل چاپ

نقدی بر آثار جشنواره(26)/ «طبقه‌ی حساس» ساخته کمال تبریزی؛

محملی برای شوخی‌های آنچنانی

طبقه حساس از طرف دیگر کارگردان الگوی روحانی ایدئال خود را بیان می‌کند، روحانی‌ای که شباهت زیادی به روحانی مارمولک دارد. این روحانی نیز اهل کار یدی است و برخلاف بسیاری از روحانیون که موتور راندن را نوعی کسر شأن می‌دانند، سوار موتوری می‌شود و می‌رود.

فرهنگ امروز/زینب سیاوشانی: طبقه‌ی حساس آخرین ساخته‌ی کمال تبریزی با نام‌های قبلیِ «طبقه‌ی دوم مال من» و «قبر دوطبقه» تاکنون با استقبال تماشاچیان روبه‌رو شده است.

داستان فیلم از جایی شروع می‌شود که همسر حاج‌آقای کمالی از دنیا می‌رود و در قبری دوطبقه خاک می‌شود. فروشنده‌ی قبر کلاهبردار از آب درمی‌آید و طبقه‌ی دیگر قبر که متعلق به حاج‌آقای کمالی است را به خانواده‌ای دیگر می‌فروشد و آقای محتشم در طبقه‌ی رویی خاک می‌شود. کمالی با فهمیدن این موضوع عصبانی می‌شود و اصرار دارد هرطور که شده جای محتشم یا همسرش عوض شود؛ ولی اجازه‌ی نبش‌قبر به این راحتی‌ها داده نمی‌شود. او تصمیم می‌گیرد خودش دست به کار شود...

طبقه‌ی حساس بدون شک از لحاظ سینمایی، فیلم قابل ملاحظه‌ای است ؛ اما از منظر محتوایی و مفهومی اشکالاتی به فیلم وارد است.

 

در سکانس‌های مراسم هفتم همسر کمالی و هنگام غذا خوردن، پاسگاه پلیس، بیمارستان، مرد سنگ‌تراش و ... کنایات و بعضاً موارد صریحی وجود داشت که به دلیل قبح و زشتی آن‌ها از ذکرشان صرف‌نظر می‌شود. این کنایات که در آثار دیگری مانند ورود آقایان ممنوعِ رامبد جوان و سن‌پترزبورگِ بهروز افخمی وجود داشت یکی از شیطنت‌ها و علاقه‌مندی‌های پیمان قاسم‌خانی است که معمولاً دست‌اندرکاران با توجیه طنز بودن، سعی در کم‌رنگ کردن این مسئله دارند، البته این فیلم تنها فیلم جشنواره نیست که چنین مشکلی دارد و سعی در تابوشکنی دارد. معلوم نیست معیار انتخاب فیلم‌ها چه بوده که آن‌قدر اما و اگر برای فیلمی نظیر شیار 143 آورده‌اند؛ ولی فیلم‌هایی این‌چنینی از ابتدا در لیست فیلم‌های جشنواره بوده‌اند!

 

 

نگاه کارگردان به قشر مذهبی که در آثار پیشینش نیز دیده شده، بیشتر توجه به این موضوع دارد که مذهبی‌هایی وجود دارند که دین را از خدا هم سخت‌تر می‌گیرند، البته این سخت‌گیری شامل تمام احکام نمی‌شود، طوری‌که می‌بینیم حاج‌آقا کمالی هیچ ایرادی در رشوه دادن و نبش‌قبر نمی‌بیند؛ ولی از نظر او دفن شدن یک مرد دیگر روی قبر همسرش ایراد دارد! عقیده‌ای که در نظر همه مسخره می‌آید. قشر مذهبی یک جا و دو جا مورد تمسخر قرار نمی‌گیرند، بلکه در تمام طول فیلم کارگردان لطف می‌کند و از معایب مسخره‌ی کمالی و خانواده‌اش به‌صورت گل‌درشت به مخاطب تصویر ارائه می‌دهد.

 در سکانس‌های پایانی در میان دیالوگ‌های محتشم و کمالی این دیالوگ کلیشه‌ای به گوش مخاطب می‌خورد: «تو اصلاً زنتو آدم حساب می‌کردی این‌جوری داری جر میدی خودتو؟» و کمالی در جواب می‌گوید: «حاج خانم هیچی تو زندگی کم نداشت!» عدم توجه به همسر در خیلی از افراد و قشرها دیده می‌شود، مرد و زن و مذهبی و غیرمذهبی هم ندارد حتی در خود فیلم همین‌طور است. همسر محتشم زمانی که در کافی‌شاپ با کمالی نشسته است از این می‌گوید که شوهرش همیشه سرش به کار گرم بوده فقط! پس چرا باید این دیالوگ از زبان او شنیده شود؟ او که خود با همین حرف زیر سؤال می‌رود! ولی خب بیننده در غالب اوقات دیگر به حرف زن محتشم نمی‌اندیشد! و از این دیالوگ این نتیجه را می‌گیرد که کمالی با این ظاهر مذهبی مردیست که هیچ توجهی به همسر خود نداشته و همسرش حکم یک کلفت را برای او داشته!

 حسن که خود تملق‌گویِ کمالی است دم به دقیقه به زنش برای بیرون بودن موهایش ایراد می‌گیرد! کمالی اجازه نمی‌دهد نام کوچک زنش را روی سنگ قبر بنویسند یا حتی نمی‌گذارد آن‌گونه که رسم است داماد، زنش را خاک کند و می‌گوید در آخر هم داماد نامحرم است.

رفتن پیش حاج‌آقا اساساً در فیلم‌نامه اضافه است و کمک خاصی به روند فیلم نمی‌کند. کارگردان این سکانس را گذاشته تا ثابت کند کمالی جلوتر از خدا راه می‌رود و درعین‌حال هم اهل رشوه و زیرمیزی است. حاج‌آقا در حال رفتن است که کمالی جلوی او را می‌گیرد و با بیرون آوردن دسته‌چکش سعی دارد تا با پول نظر حاج‌آقا را عوض کند. می‌گوید قصد کمک دارد و وقتی حاج‌آقا می‌پرسد تحت چه عنوانی؟ می‌گوید: «دیگه سوراخشو شما پیدا کنین... محرومین... بوسنی‌هرزه‌گوین (با اشتباه در تلفظ)» یا در جایی دیگر علناً می‌گوید: «می‌خوام از دربونش رشوه بدم تا اون بالا!» یا پارتی‌بازی و استفاده از «آشناهای حاج‌آقا» هیچ مشکلی از نظر دینی ندارد! معلوم نیست حتی اگر آن آقای روحانی هم بگوید مشکلی در نبش‌قبر نیست چه می‌شود؟ مگر نبش‌قبر نیاز به حکم دادگاه ندارد؟ دیگر نظر یک روحانی نقاش چه فرقی در اصل ماجرا می‌کند که کمالی اصرار دارد به او رشوه دهد؟ تنها دلیل کنار هم گذاشتن این سکانس‌ها ابراز عقیده‌ی شخصی کارگردان درباره‌ی این قشر مذهبی است.

 از طرف دیگر کارگردان الگوی روحانی ایدئال خود را بیان می‌کند، روحانی‌ای که شباهت زیادی به روحانی مارمولک دارد. این روحانی نیز اهل کار یدی است و برخلاف بسیاری از روحانیون که موتور راندن را نوعی کسر شأن می‌دانند، سوار موتوری می‌شود و می‌رود.

از طرف دیگر این قشر مذهبی که کمالی نماینده‌ی آن‌هاست خود را دین‌دارتر از بقیه می‌دانند. کمالی در دیالوگی به محتشم می‌گوید: «آدم اگر توی زندگیش مال حروم نخورده باشه این‌جوری گوربه‌گور نمیشه!» انگار مطمئن است که خودش خیلی مال حلال به دست می‌آورد. به نظر می‌رسد با تأکیدهای فیلم‌ساز بر سفر چین، کمالی از آن دسته افرادی است که با وارد کردن اجناس چینی و در واقع بدبخت کردن تولید‌کننده‌ی داخلی، به نان و نوایی رسیده است و اساساً از فرهنگ بالایی برخوردار نیست.

 

کمالی معتقد است «غیرت جزء اصول دینه»، برای همین از سر غیرت است که نمی‌تواند تحمل کند که مردی نامحرم در طبقه‌ی بالایی قبر همسرش دفن شود و لابد از سر همین غیرت است که به همسر محتشم پیشنهاد صیغه می‌دهد تا به قول خودش: «گفتم حالا که نمی‌تونم بکشم بیرون تلافی کنم!» از رفتار کمالی در کافی‌شاپ این‌گونه برمی‌آید که در این زمینه بی‌تجربه نیست! زن محتشم در جواب عذرخواهی کمالی برای زخمی کردن برادرشوهرش، می‌گوید کار خوبی کردی! و وقتی کمالی دلیل این حرف را می‌پرسد زن محتشم می‌گوید حالا! و این‌گونه به مخاطب القا می‌شود که برادرشوهرش به او نظر دارد. یا وقتی در بیمارستان، وکیل کمالی می‌گوید که زن محتشم با او تماس گرفته و حرف پیشنهاد کمالی به میان می‌آید، می‌گوید: «اگر زن صیغه‌ای می‌خواستی به خودم می‌گفتی!» گویی همه‌ی مردها اهل صیغه و تنوع‌طلبی هستند! 

 

رفتار کمالی در طول فیلم ضدونقیض است! از یک طرف در مراسم خاک‌سپاری زنش به فکر این است که جوجه‌کباب سفت است یا شل، از طرف دیگر آن‌قدر از خاک شدن محتشم ناراحت است و اصرار دارد که آدم باید روی زن سابقش هم غیرت داشته باشد! از طرفی بلیط هواپیما برای چین در جیبش است، از طرفی دیگر می‌گوید درست نیست الآن سفر بروم! از طرفی اظهار دل‌تنگی برای همسرش می‌کند، از طرف دیگر یکی از دوستانش برای او کیس ازدواج پیدا می‌کند. یا اینکه به همسر سابق محتشم پیشنهاد صیغه می‌دهد! بیشتر به نظر می‌رسد که دلش برای سرویس دادن‌های همسرش تنگ شده تا چیز دیگر! و حتی در مسئله‌ی قبرها هم بیشتر برایش حرف مردم مهم است تا حکم شرع! در دیالوگی به روحانی می‌گوید: «این خوبه آقا الآن شرعیش حل شد، اما مردم مثل شما دقت ندارن!» معلوم نیست چرا وقتی آن‌قدر حرف مردم برایش مهم است شبانه جسد محتشم را جابه‌جا می‌کند! خب بعداً چگونه می‌خواهد به دیگران ثابت کند که مردی در قبر همسرش نیست!؟

از نیمه‌ی دوم فیلم بحث حکمت و مشیت الهی پیش می‌آید که مورد شوخی فیلم‌ساز قرار می‌گیرد. در سکانس بیمارستان، رسول می‌گوید: «این چی بود می‌گفتن توشه؟»

– «حکمت!»

– «تست روزگاره!»

– «امتحان الهیه!»

یا کمالی وقتی می‌خواهد حسن را مجبور به همکاری کند و می‌گوید، می‌خواهم ببینم لیاقت دخترم را داری یا نه، حسن می‌گوید: «آهان! پس باج‌گیریه!» و کمالی در جواب می‌گوید: «نه امتحان الهیه!»

درکل طبقه‌ی حساس فیلم خوش‌ساختی است؛ اما اشکالات جدی محتوایی و مضمونی در فیلم‌نامه آن وجود دارد که باید دید در حین اکران چه سرنوشتی در انتظار آن خواهد بود.

نظر شما