شناسهٔ خبر: 12479 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

احمد گل­‌محمدی/ به مناسبت درگذشت «استوارت هال»؛

راویِ معانیِ فرهنگ

هال کوتاه سخن این که هال عمری درباره پدیده­‌ای بسیار آشنا ولی بسیار پیچیده به نام فرهنگ نوشت. او درباره ماهیت و اهمیت فرهنگ و نسبت آن با زندگی اجتماعی چنان دقیق و عمیق و درعین­‌حال ساده می­‌نوشت که نوشته­‌هایش بسیاری از حدومرزهای سیاسی و فرهنگی (حتی مرزهای ایران)را درنوردید.

 

فرهنگ امروز/ احمد گل‌محمدی: خبر درگذشت استوارت هال را دوستی به من داد و (به این اعتبار که بخش­‌هایی از اثر مهم هال را ترجمه کرده‌­ام) درخواست کرد یادداشتی هرچند کوتاه درباره­‌اش بنویسم. پس از قطع مکالمه، از پذیرش چنین درخواستی پشیمان شدم زیرا هیچ پیشنه و مهارتی در یادداشت‌­نویسی نداشتم چه رسد به این که این یادداشت به مناسب مرگ کسی نوشته شود. بعدش گفتم عیب ندارد یک بار هم به بهانه مرگ درباره زندگی بنویسم؛ درباره زندگی(فکری) استوارت هال که درباره‌­اش چنین گفته شده است: "اگر کسی را بتوان یافت که در رشد مطالعات فرهنگی به عنوان حوزه مطالعاتی متمایز، بیشترین نقش را داشته است، او بی گمان کسی جز استوارت هال نخواهد بود."[1]

 

استوارت هال در جاماییکا به دنیا آمد و در آستانه بیست سالگی راهی انگلستان شد تا تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه­‌های معتبر از جمله اکسفورد تکمیل کند. سپس به فعالیت­‌های آموزشی و پژوهشی گوناگون مرتبط با فرهنگ (مانند همکاری با مجله نیولفت ریویو و نقد فیلم) روی آورد و نقش محوری در موسسات فعال در زمینه فرهنگ­‌پژوهی (از جمله مدرسه مطالعات فرهنگی بیرمنگام) بازی کرد. این مجموعه مطالعات گسترده باعث شد تا جایگاه هال به عنوان نظریه­‌پرداز فرهنگی برجسته تثبت شود.

نقطه عزیمت هال برای دست­یابی به این جایگاه نقد تقلیل­‌گرایی مارکسیستی بود که در چارچوب آن، درعین بهره­‌برداری از اندیشه­‌های گرامشی، مارکسیسم ضدانسانی آلتوسر را به باد انتقاد می­‌گرفت. به عبارتی او در جستجوی نوعی "مارکسیسم فرهنگی" و "مارکسیسم انسانی" بود و از این منظر دیدگاه‌­های انتقادی خود درباره جامعه و سیاست در غرب را مطرح می­‌کرد که نقد تاچریسم مصداق بارز آن بود. هرچند هال از مارکسیسم، به ویژه چرخش زبانی در مارکسیسم غربی، متاثر بود از این­‌گونه چارچوب­‌های مفهومی بسیار فراتر رفت تا در ردیف برجسته­‌ترین نظریه‌­پرداز مطالعات فرهنگی جهان معاصر قرار گیرد و حتی گوی سبقت را از آنان برباید.

          یافتن چنین جایگاه رفیعی بیش از هر چیز نتیجه اندیشه­‌های هال درباره سه موضوع محوری است: چیستی فرهنگ؛ تولید فرهنگ؛ و نسبت فرهنگ با قدرت و سیاست. از اوایل دهه هفتاد این اندیشه­‌ها در قالب ده‌ها مقاله و کتاب انتشار یافت و هال کوشید مفهوم­‌بندی­های بهتر و دقیق­‌تری درباره این موضوع­‌ها عرضه کند. هرچند فرهنگ در ردیف تعریف­‌گریزترین و پیچیده‌­ترین هستی­‌های متعلق به زندگی اجتماعی قرار می­‌گیرد هال توانست فرهنگ و نسبت­‌های پیچیده آن با زندگی اجتماعی را به شکل بسیار موجه­ و کارآمد تعریف و مفهوم­‌بندی کند.

          هال در نوشته­‌های مختلف خود، به ویژه کتاب بازنمایی، کوشیده است به دقیق­‌ترین و ساده‌­ترین شکل ممکن به این پرسش­‌های محوری پاسخ دهد که فرهنگ چیست، چگونه تولید می­‌شود و چه نسبتی با زندگی اجتماعی سیاسی دارد. در رابطه با چیستی فرهنگ، هال آن را چیزی جز معناهای مشترک یا مجموعه مفاهیم، تصاویر و تصورات مشترک نمی‌داند. این دارایی مشترک بنیاد زندگی اجتماعی است، زیرا برقراری ارتباط فقط به واسطه معناهای مشترک، یا شیوه­‌های نسبتا هم‌سان فکر و احساس درباره جهان، امکان­‌پذیر است.

          هال درعین بیان چیستی فرهنگ و تعریف آن به عنوان "معناهای مشترک"، دیدگاه خود درباره چگونگی تولید و انتشار فرهنگ را هم تشریح می­‌کند. ولی از آنجا که فرهنگ چیزی جز معناهای مشترک یا نظام معنایی مشترک نیست هال می­‌کوشید به زبان ساده و با مثال­‌های روشنگر، بگوید که معنا چگونه تولید و منتشر می­‌شود. چکیده پاسخ هال به پرسش از چگونگی تولید و انتشار معنا این بود که معنا از طریق دو فرایند متوالی و مرتبط "بازنمایی مفهومی" (یا ساخته شدن نظام مفهومی برای انواع بسیار پرشمار و گوناگون هستی­‌ها و نسبت­‌های میان آن هستی­‌ها) و "بازنمایی زبانی" (یا تعیین نشانه­‌هایی برای آن نظام مفهومی در قالب زبان) تولید و منتشر می‌­شود. معناهایی که به واسطه نظام بازنمایی تولید و منتشر می‌­شوند پیوند تنگاتنگی با مناسبات قدرت پیدا می­‌کنند. آنها معمولا از طریق مشروعیت­‌بخشی یا مشروعیت­‌زدایی، در خدمت تحکیم یا تخریب مناسبات قدرت قرار می­‌گیرند.

          کوتاه سخن این که هال عمری درباره پدیده­‌ای بسیار آشنا ولی بسیار پیچیده به نام فرهنگ نوشت. او درباره ماهیت و اهمیت فرهنگ و نسبت آن با زندگی اجتماعی چنان دقیق و عمیق و درعین­‌حال ساده می­‌نوشت که نوشته­‌هایش بسیاری از حدومرزهای سیاسی و فرهنگی (حتی مرزهای ایران)[2] را درنوردید. از این لحاظ دهکده جهانی که تامین و تضمین هم‌زیستی مسالمت­‌آمیز در آن به نحوه فهم ساکنانش از فرهنگ و نسبت آن با زندگی اجتماعی بستگی دارد وامدار  اندیشمندانی مانند هال است. پاسخ­‌هایی که او به پرسش­‌های بنیادین از ماهیت، اهمیت و نسبت فرهنگ داده است می‌­تواند بنیاد استواری برای فهم سازگار با هم‌زیستی مسالمت­‌آمیز باشد. یادش گرامی باد.

 

پی‌نوشت‌ها:

 


[1] Chris Baker (2004) The SAGE Dictionary of Cultural Studies, London: SAGE Publications, p. 82.

 

[2] استوارت هال، "بومی و جهانی؛ جهانی شدن و قومیت"، ترجمه بهزاد برکت، ارغنون، شماره 24، 1383؛  استوارت هال، غرب و بقیه: گفتمان و قدرت، ترجمه محمود متحد، تهران: آگاه 1386؛ استوارت هال و دیگران، درباره مطالعات فرهنگی، گردآوری و ترجمه جمال محمدی،تهران: چشمه، 1388؛ استیوئرت هال، معنا، فرهنگ و زندگی اجتماعی، ترجمه احمد گل­محمدی، تهران: نشر نی.

 

 

نظر شما