شناسهٔ خبر: 12931 - سرویس سینما و رسانه
نسخه قابل چاپ

نقدی بر آثار جشنواره(38)/«ملبورن» ساختۀ نیما جاویدی؛

رونویسی از دست اصغر فرهادی

ملبورن هر کسی که کارهای فرهادی به خصوص درباره الی و جدایی نادر از سیمین را دیده باشد قطعا با دیدن ملبورن متوجه گرته برداری از سبک فرهادی می شود. توجه به جزئیات، فضای آپارتمانی واستفاده از یکی دو بازیگر یکسان، دوربین سر دست و .... از این جمله اند.

 

فرهنگ امروز/ زینب سیاوشانی: ملبورن اولین ساخته نیما جاویدی است با داستانی آپارتمانی و یک خطی که کارگردان نتوانسته در آن کشش لازم را ایجاد کند و مخاطب را با خود همراه سازد درنتیجه علیرغم تبلیغات و جو زمان نمایش، تماشاگران ناراضی از سالن بیرون آمدند.

 

داستان فیلم ساعات پایانی حضور یک زوج جوان در ایران را قبل از مهاجرت  به تصویر می کشد. سارا (نگار جواهریان) و امیرعلی (پیمان معادی) برای ادامه تحصیل قصد خروج از ایران را دارند و در حال جمع کردن وسایلشان و تحویل اثاثیه به سمسار و تحویل خانه به صاحبش هستند که متوجه می شوند نوزاد شیرخوار همسایه که توسط پرستارش نزد آنها امانت گذاشته شده است دیگر نفس نمی کشد. آنها نمی دانند چه کاری درست است لحظه ای قصد دارند به پلیس زنگ بزنند لحظه ای می خواهند ماجرا را به پدرش بگویند اما در آخر وقتی مطمئن می شوند که نوزاد در خانه آنها مرده است تصمیم می گیرند تا پست ترین کار ممکن را بکنند. نوزاد مرده را به پیرزن همسایه می سپرند و به سمت فرودگاه می روند.

شاید بتوان گفت که بدون استثنا هر کسی که کارهای فرهادی به خصوص درباره الی و جدایی نادر از سیمین را دیده باشد قطعا با دیدن ملبورن متوجه گرته برداری از سبک فرهادی می شود. توجه به جزئیات، فضای آپارتمانی واستفاده از یکی دو بازیگر یکسان، دوربین سر دست و .... از این جمله اند. بازی پیمان معادی در سکانس هایی که سعی در واکاوی ماجرا و پیدا کردن مقصر دارد بسیار به بازیش در درباره الی شبیه است همینطور مانی حقیقی ملبورن شبیه مانی حقیقی درباره الی است زمانی که با همسرش دعوا می کند. اما کارگردان کاملا منکر این شباهت های دقیق می شود و می گوید: "به هر حال همه ما به صورت ناخودآگاه از همه چیز تاثیر می گیریم ولی اگر منظورتان الگوبرداری است می توانم با اطمینان بگویم به هیچ وجه. منحصر به فرد و بکر بودن فیلمنامه برایم خیلی مهم است. شاید اگر روزی همه سینماگران به هر دلیلی مجبور به برداشت یا الگوبرداری از فیلمهای یکدیگر شوند، من آخرین نفری باشم که این کار را می‌کنم. این را گفتم که بگویم اصل بودن فیلمنامه برایم ارزش محسوب می شود".[1] و بیننده خود به قضاوت بنشیند که این کار چقدر الگوبرداری و چقد زاییده ذهن کارگردان است!

نگار جواهریان که نقش یک زن دست و پاچلفتی و لوس را بازی می کند معلوم نیست بر اساس چه منطقی به شوهرش مشکوک است که نکند او نوزاد را کشته باشد! و حتی او را کتک می زند اما امیرعلی با صبری پدرانه مراقب اوست. سارا که از اول قصد دارد تا پلیس را خبر کند وقتی متوجه می شود که شاید خود او در این مرگ مقصر باشد؛ با تصمیم امیرعلی موافقت می کند و بدون اینکه به روی خود بیاورند اتفاقی افتاده است به سمت فرودگاه می روند. تصمیمی که این زوج جوان می گیرند باز هم یادآور تصمیمی است که در درباره الی گرفته می شود. برای شانه خالی کردن از زیر بار اتهام، آن را گردن کس دیگری می اندازند؛ که در درباره الی آن فرد الی بود و در این فیلم، پیرزن مهربان همسایه باید جور اشتباه این دو را بکشد. اما تفاوت اساسی در این است که در فیلم درباره الی تنها کسی که دروغ گفت سپیده (گلشیفته فراهانی) بود و دیگران واقعا حقیقت را گفتند ولی در این فیلم این دو شخصیت با اینکه می دانند دارند اشتباهی را که احتمالا خودشان مرتکب شده اند به گردن دیگری می اندازند، برای پیرزن همسایه که ظاهری مهربان دارد و بیننده جز مهربانی از او ندیده است؛ دردسری به این بزرگی ایجاد می کنند و ساک هایشان را برمیدارند، در آژانس می گذارند و به سمت فرودگاه می روند و نهایت کاری که امیرعلی می کند اینست که گریه ای متزورانه تحویل بیننده بدهد. اگر واقعا عمق اشتباه خود را می داند و این امر باعث به گریه افتادنش شده پس چرا این کار را می کند؟! چرا مثل یک مرد پای اشتباهی که ممکن است مرتکب شده باشد نمی ایستد و آن را به گردن پیرزنی بدبخت می اندازد؟! دورویی شخصیت های اصلی فیلم مسئله ایست که بیشتر از همه مخاطب را متوجه خود می کند.

نسبیت اخلاقی ای که در این تصمیم نهفته است مخاطب را آزار می دهد. سارایی که پاکی و معصومیت خاصی دارد تا می بیند که پای او هم گیر است نظر خود را عوض می کند. کارگردان می خواهد تا مخاطب را مجاب کند که وجدان و قانونمندی تا زمانی کارکرد دارند که خود فرد زیر بار اتهام نباشد و با به خطر افتادن موقعیت فردی، واکنش هایی کاملا متضاد بروز پیدا می کنند. دروغگویی هم که اساسا در فیلم ها محلی از اعراب ندارد!

در فیلم خبری از پدر های امیرعلی و سارا نیست. این روزها در بسیاری از فیلم ها خبری از پدر ها نیست!

به خانواده سارا که اشاره ای در فیلم نمی شود . تنها کسی که برای خداحافظی با او می آید دوستش، شیماست که معلوم نیست کارگردان به چه دلیلی بازیگر این نقش را انتخاب کرده است چرا که هم از لحاظ فیزیک چهره و هم بازی در حد دیگر بازیگران این فیلم نیست. امیرعلی هم که گویا پدرش فوت کرده و تنها مادر و خواهرش به دیدار او می آیند. مادری که حتی می تواند نمادی از مام وطن باشد که از مهاجرت امیرعلی و سارا ناراحت است ولی نمی تواند سد راه آنها هم شود.

در سکانس های ابتدایی که دوربین همراه دختر جوانی می شود که مسئول آمار است ما شاهد سوالاتی هستیم که او می پرسد. یکی از سوالاتش درباره استفاده از اینترنت است و زن و مرد یک خانواده در جواب این سوال واحد، پاسخ های متضادی می دهند. یکی از آنها می گوید بله استفاده می کنیم و دیگری می گوید نه استفاده نمی کنیم! گویی استفاده از اینترنت مورد منکراتی دارد و این خانواده نمی دانند باید آن را بروز دهند یا پنهان کنند.

آخرین موردی که به آن اشاره می کنم شخصیت سمساری است که برای بردن وسایل آمده است. او که فکر می کند مالزی و ملبورن بهم نزدیکند، یالله از دهانش نمی افتد و خصوصیاتی عمومی نظیر دندان گردی مخصوص سمسار ها را دارد. کارگردان مغرضانه یا بدون غرض، شخصیتی آفریده که در عین مذهبی و سنتی بودن، خنگ است. دلیلی نداشت خنگی و دندان گردی این شخصیت در کنار یالله یالله گفتن هایش انقدر پررنگ باشد.

 

[1] لمون پرس lemonpress.ir (14/11/92)

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۳-۱۱-۰۸ ۱۰:۱۰مخاطب 0 0

    نقدي كه چه عرض كنم جملاتي مغرضانه و بي سر و ته...
    تنها چيزي است كه مي تواند درباره اين نوشته گفت.
    
                                

نظر شما