شناسهٔ خبر: 14393 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

گزارش نشست تاریخ و همکاری‎های میان‎رشته‎ای/ قسمت سوم؛

آشفتگی رشتۀ تاریخ در فضای آکادمیک ایران

حسن حضرتی از مشکلات جدی در بحث مطالعات میان‎رشته‎ای، آشفتگی در بحث هویت رشته‎های علمی است به‌ویژه در رشته‎ی تاریخ، این‎که جایگاه روش در مطالعات تاریخی چیست و در این مطالعات، روش چه نقشی دارد و آیا اصلاً روش‎هایی وجود دارد که مخصوص خود رشته‎ی تاریخ باشد یا خیر؟

 

فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: نشست حاضر رونمایی از کتاب «تاریخ و همکاری‎های میان‎رشته‎ای» بود که بعد از همایشی در پژوهشکده‎ی تاریخ اسلام با همین عنوان توسط مرکز فرهنگ و اندیشه‎ی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران در در محل این دانشگاه برگزار شد. مالک شجاعی دبیر این نشست بیان داشت: در جامعه‎ی فرهنگی ایران این ضرورت یعنی گفت‎وگوی عالمان علوم انسانی و رشته‎های مختلف علوم انسانی با یکدیگر، اینکه ادیبان و فیلسوفان، مورخان و جامعه‎شناسان و روان‎شناسان و اقتصاددانان با یکدیگر به گفتوگو بنشینند، بین اساتید علوم انسانی احساس می‎شد. در واقع میان‎رشته‎ای ویژگی دوران جدید است و بعد از شاخه شاخه شدن و تکثر علوم زاده شده است. ازاین‌رو در نشست حاضر به این موضوع پرداخته می‎شود که آیا رویکرد میان‎رشته‎ای یک فرصت است یا یک تهدید؟میهمانان این نشست «داریوش رحمانیان» به‌عنوان موافق مطالعات میان‎رشته‎ای، «حسین مصباحیان» و «حسن حضرتی» به‌عنوان مخالفان آن حضور داشتند. در قسمت اول دیدگاه‌های داریوش رحمانیان و حسین مصباحیان آورده شد و در قسمت انتهایی این گزارش مشروح سخنان حسن حضرتی ارائه می‌گردد:

 

حسن حضرتی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گروه تاریخ در ادامه‎ی این نشست به دیدگاه خود از مطالعات میان‎رشته‎ای به‌عنوان ناقد آن پرداخت و گفت: صحبتی که امروز می‎کنم بیشتر ناظر بر تحقیقات است. لازم است در ابتدا بیان کنم من با صحبت‎های دکتر رحمانیان راجع به ضرورت رشته‎ی مطالعات میان‎رشته‎ای هیچ مخالفتی ندارم، اگر مخالف مطالعات میان‎رشته‎ای هستم فقط نگاهم به فضا و بستر آن در ایران است؛ یعنی اگر با این وضعیت تاریخ‎شناسی و تاریخ‎ورزی که ما در ایران داریم، بخواهیم به سمت مطالعات میان‎رشته‎ای برویم چه اتفاقی می‎افتد؟ یا اینکه در حال حاضر رفتن به این سمت چه نتایجی دارد، چه نتایجی به دست آمده است و آن چیزی که حاصل شده، چیست؟

 من نیز اعتقادم بر این است که در جهان امروز ما با پرسش‎های جدیدی روبه‎رو هستیم که پاسخ این پرسش‎های جدید در درون دانش‎های قدیم به تنهایی شاید یافت نشود و به دست نیاید و اگر بخواهیم پاسخ‎های کاملی به این پرسش‎های جدید ارائه کنیم لازم است که در واقع یک ازدواجی میان علوم صورت بگیرد که محصول آن پاسخ کامل به این پرسش‎های جدید باشد و اگر عالمان هر علمی در درون دانش خودشان قرار بگیرند و صرفاً بخواهند از زاویه‌ی دانش خودشان به این پرسش‎ها جواب بدهند شاید پاسخ‎ها، پاسخ‎های کاملی نباشد. برای موضوعاتی که به‌عنوان نمونه اساتید اشاره کردند مثل بحث جهانی شدن، بحث هویت یا جرم و چیزهای دیگری که زاده‎ی عصر جدید است. بنابراین در این سطح از بحث، بنده مخالف آن چیزی که گفته شد، نیستم.

در ادامه حضرتی به علت مخالفت خود با مطالعات میان‎رشته‎ای در ایران پرداخت و عنوان داشت: اما در کشور ما این مسئله چگونه دیده می‎شود و در واقع چگونه با این مسئله مواجهه شده است؟ بحث من بیشتر ناظر بر این مسئله است. ما به‌عنوان یک تاریخ‎شناس در دپارتمان‎های تاریخ با رویکرد علمی به دانش خودمان با مشکلات زیادی مواجه هستیم؛ یعنی بدون اینکه پا بگذاریم به مطالعات میان‎رشته‎ای، به همکاری‎های میان‎رشته‎ای، در درون دانش خودمان در باب اینکه این دانش در واقع یک دیسیپلین است یعنی یک رشته‎ی علمی است که موضوع، روش‎ و غایت مشخصی دارد، با خودمان دچار مشکل هستیم؛ یعنی با خودمان هنوز نتوانسته‎ایم این پرسش‎ها را حل کنیم، اصلاً نه اینکه حل بکنیم، وارد گفت‎وگو در این باب با خودمان شویم، این هنوز اتفاق نیفتاده است.

او گفت: من اهل تعارف و تعریف نیستم، اما این کاری که دکتر رحمانیان در پژوهشکده تاریخ اسلام در گروه خودشان راه انداختهاند کار بسیار ارزشمندی است؛ یعنی تأمل در حوزه‎های اندیشه‌نشده در بین مورخان و فراتر از این، ایجاد و راه‎اندازی همایش‎هایی که برای نخستین بار اهالی تاریخ این‌ دست از همایش‎ها را دارند برگزار می‎کنند. خوشبختانه در همایش اردیبهشت‌ماه موضوع و روش در تاریخ در حال شکل‎گیری است. این چیزی است که ما خودمان در حوزه‎ی تاریخ خیلی با این بحث‎ها کنار نیامده‎ایم. وقتی که ما هنوز در درون جمع خودمان یعنی اهل‌تاریخ، نمی‎توانیم گفت‎وگویی در باب تعریف تاریخ داشته باشیم، نمیتوانیم حتی درباره‎ی آن گفت‎وگو بکنیم، چطور ممکن است به مقصد برسیم؟ در این باب نه اینکه تعریف‎های خود را مشترک کنیم، بلکه باید بگویم اصلاً این مباحث در بین اهالی تاریخ مغفول مانده است، به گونه‎ای به این موضوعات نگاه می‎شود که گویا مسئله‌ی بی‎اهمیتی است. دسر بعد از غذا است، غذا این است که به دنبال سند برویم سپس برای تنوع، در باب تعریف از آن نیز صحبت می‎شود. چه بحث قابل توجهی در این باره از خود اهل‌تاریخ دیده شده است؟ اگر هم باشد، خیلی کم است.

عضو هیئت علمی دانشگاه در ادامه عنوان داشت: در یکی از ترم‎هایی که روش تحقیق با دانشجویان ارشد داشتم، از آن‎ها خواستم به سراغ ۱۰ نفر از استادان شناخته‌شده بروند که در حوزه‎ی تاریخ اسلام در حال کار کردن هستند و از آن‎ها بپرسند شما که در این حوزه مشغول هستید به ما بگویید تعریف شما از تاریخ چیست؟ پاسخ‎ها خیلی جالب بود، برخی گفته بودند «تاریخ نیاز به تعریف ندارد» یا تعریف‎هایی که ارائه‌شده بود تعریف‎هایی بسیار سطحی و نازل بود؛ به‌طور مثال: «تاریخ مطالعه‎ی علم گذشته»، یعنی هیچ تعریف اندیشیده‌شده‎ای از اساتید تاریخ دریافت نکردیم. تاریخ حوزه‎ای است که اصلاً استادان تاریخ ما به آن فکر نمی‎کردند یا فکر نمی‎کنند.

استاد رحمانیان اشاره کردند که بعضی موضوعات اجتنابناپذیر هستند و در این باره جهانی شدن را مثال زدند. خودشان بگویند وقتی ما این موضوع را عنوان کردیم چه اتفاقی افتاد؟ در حال حاضر ما چالش‎های جدی درباره‎ی بحث علمی دیدن رشته و روشمند دیدن آن داریم. وقتی ما هنوز در درون خودمان این مسائل و مشکلات را حل نکردیم و این گفت‎وگوها را انجام ندادیم، چگونه می‎خواهیم وارد گفت‎وگو با دیگران شویم؟ مشخص است که در این راه دچار مشکلات جدی می‎شویم، مخالفت من بیشتر از این زاویه است. برخی خواستند برخی از کارهای میان‎رشته‎ای را انجام بدهند؛ ولی نتیجه‎ی آن بسیار اسفناک است و آنچه که حاصل می‎شود بسیار فاجعه‎بار خواهد بود.

حضرتی در ادامه‎ی دلایل مخالفت خود با مطالعات میان‎رشته‎ای گفت: به‌عنوان نمونه، مشکلی که ما داریم این است که -این صحبت ناظر بر فضای آکادمیک است- در دپارتمان‎های تاریخ هنوز بحث در این باب که این رشته یک رشته‎ی علمی است و این حوزه‎ی مطالعاتی، علمی است اتفاق‌نظر وجود ندارد. البته من این انتظار را ندارم که حتماً این اتفاق‌نظر وجود داشته باشد، حتی گفت‎وگو در این باب صورت نگرفته است و نمی‎گیرد، اهل‌تاریخ به این امر خیلی توجه ندارند.

دوماً، در دپارتمان‎های تاریخ در باب اینکه آیا مطالعه در حوزه‎ی تاریخ نیازمند روش هست یا خیر، هنوز ما نزاع‎های جدی داریم، اینکه جا بیندازیم که پژوهش‎های تاریخی نیازمند روش است. خیلی از افراد اعتقادی به این امر ندارند، همچنان‌که کسانی که به این امر اعتقاد دارند در عمل هیچ روشی به کار نمی‎گیرند. در مقاله‎ای اشاره کردم که ۱۰۰ پایان‎نامه در مقطع ارشد و دکتری را بررسی کردم، در طرح‎نامه‎ی پایان‎نامه نوشته بود به‌طور مثال، روش پژوهش در این رساله توصیفی، تحلیلی است؛ ولی من در عمل در سطور پایان‎نامه‎ها چیزی ندیدم، در واقع هیچ روشی به کار گرفته نشده بود. این مشخص می‎کند که به آن روشی که اشاره می‎شود هیچ اشرافی وجود ندارد، حتی نمی‎دانند که این روش توصیفی و تحلیلی روش غلطی است، چیزی به این معنا نداریم. اگر هم از آن‎ها پرسیده شود روش توصیفی که نام بردید یعنی چه؟ یا روش تحلیلی به چه معنا است؟ نمی‎دانند، استاد راهنمایی که این روش را نیز انتخاب کرده احتمالاً او نیز نمی‎دانسته است.

ما هنوز مشکل در این باب داریم به‌هرحال روش جایگاهش در مطالعات تاریخی چیست؟ در این مطالعات روش چه نقشی دارد؟ و آیا اصلاً ما روش‎هایی داریم که مخصوص خود رشته‎ی تاریخ باشد که خود آن‎ها را در واقع به کار بگیریم یا خیر؟

حسن حضرتی در پایان بحث خود ادامه داد: وقتی در این باره خودمان هنوز به یک تعیّن نرسیدیم به این معناست که آشفتگی شدیدی در این حوزه وجود دارد و این امر بیش از آنکه در نزد دانشجویان باشد در نزد استادان است. در این شرایط چگونه می‎خواهیم از همکاری سخن بگوییم. وقتی ما هنوز این مشکلات را داریم چطور می‎خواهیم وارد همکاری میان‎رشته‎ای شویم. این کار در بعضی دپارتمان‎ها صورت گرفته؛ ولی نتایج و ماحصل فاجعه‎بار است و آن هم این است که بدون اینکه ما توجه کنیم اساساً ماهیت دانش تاریخ چیست، دانش تاریخ وظیفه‎ی اصلی آن چیست، کار اصلی که تاریخ‎ورز بر عهده دارد، چیست؟ این مسائل را بدون اینکه برای خودمان مشخص کنیم تا به‌اصطلاح به سمت کارهای علمی برویم، هنوز صورت نگرفته است. گویا کار علمی یعنی اینکه مثل دیگران در پژوهش‎ها عمل کنیم، این شده است که اصلاً در پژوهش تاریخی وظیفه‎ی اصلی یک تاریخ‎ورز را فراموش می‎کنیم. وظیفه‎ی اصلی یک تاریخ‎ورز تولید fact (حقیقت و عامل‎ها) است.

 ولی ما به سراغ نظریه‎آزمایی می‎رویم، در واقع یک نظریه را می‎گیریم و آن را در مورد موضوع مورد نظرمان به آزمون می‎گذاریم؛ چون رشته‎ی خودمان را خوب و دقیق نشناختیم، اصلاً نمیدانیم کار اصلی این رشته چیست، قدرت آن در کجاست؟ بدون اینکه اشراف به آن‎ها داشته باشیم، به‌اصطلاح نیم‌نگاهی به کارهای دیگران داریم، به شکل کارهایی که در رشته‎های دیگر انجام می‎شود، حالا خواستیم از آن‎ها تقلید کنیم، نتیجه این شده است که از همان ابتدا در برخی از دپارتمان‎ها از دانشجو می‎پرسیم که چارچوب نظری شما چیست؟ و آن تولید Fact (حقیقت) فراموش می‎شود و می‎رود در حاشیه که کار اصلی ما است و از دانشجو می‎خواهیم که نظریه‎آزمایی را تمرین کند. فاجعه‎ی اصلی در حال حاضر و روی فاجعه‎آمیز بودن آن نیز تأکید دارم که در برخی از دپارتمان‎ها صورت می‎گیرد، این است.

نظر شما