شناسهٔ خبر: 15386 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تفاوت سوشون و تنگسیر از نظر پاینده

حسین پاینده در نشست بررسی بازنمایی رویدادهای تاریخی در «سَووشون» و « تنگسیر» گفت: سیمین دانشور در «سووشون» سعی کرده به واقعیت نزدیک باشد اما صادق چوبک، در «تنگسیر» به سمت اسطوره رفته است.

به گزارش «فرهنگ امروز»؛ به نقل از مهر؛  نشست بررسی بازنمایی رویدادهای تاریخی در «سَووشون» و « تنگسیر» عصر چهارشنبه 10 اردیبهشت با سخنرانی حسین پاینده در پژوهشکده‌ تاریخ اسلام برگزار شد.

پاینده در ابتدای این برنامه گفت: گفته می‌شود والتر اسکات نویسنده اسکاتلندی، اولین رمان تاریخی را در سال 1814 نوشت. ما برخی دیگر از نویسندگان برجسته رمان تاریخی را در ایران به خوبی می‌شناسیم، چون ورود رمان به مملکت ما در زمان مشروطه با همین گونه بوده است. «سه تفنگدار»، «گوژپشت نتردام» و «جنگ و صلح» نمونه‌های اعلای رمان تاریخی هستند که بین ما شناخته‌شده هستند. در دوره ما، کسانی که رمان تاریخی می‌نویسند، به جای این که گذشته را انتخاب کنند، بیشتر تمایل دارند به تاریخ معاصر بپردازند.

وی افزود:‌ نویسنده‌های امروز، خیلی در بند این نیستند که واقعیت‌های تاریخی را عینا منطبق بر تاریخ، بازسازی کنند. یعنی به صدق تاریخی، چندان وفادار نیستند. رمان‌های تاریخی، چون همیشه حالت گذار را تصویر می‌کنند، همیشه کشاکش گفتمان‌ها را نشان می‌دهند و در آن‌ها معمولا گفتمانی در حال نقصان پیدا کردن است و از حالت غلبه و چیرگی خارج می‌شود. در مقابل گفتمان دیگری سعی دارد جای آن را بگیرد. باید از سخنانم مشخص شده باشد که نویسندگان رمان تاریخی، برای ذکر وقایع تاریخی نیست که رمان می‌نویسند بلکه در رمان تاریخی با جنبه‌های اجتماعی رویداد روبرو هستیم. این جاست که بحث گفتمان‌ها مطرح می‌شود.

این منتقد در ادامه گفت: ما هنوز هم با دید ادبیات قرن نوزدهمی به رمان تاریخی نگاه می‌کنیم و جنبه مغفول مانده این گونه رمان، این است که تلاش دارد به معرفت روان‌شناسانه از تاریخ نائل شود. رمان تاریخی تلاش می‌کند انگیزه‌های ناخودآگاه شخصیت‌های تاریخی و احساس‌های برملانشده آن‌ها را بکاود؛ یعنی کاری که در کتاب‌های تاریخی اهمیت ندارد. لیندا هاچن نظریه‌پرداز کانادایی گفته است در دوران پسامدرن، رمان تاریخی حالتی به نام فراداستان تاریخ‌نگارانه پیدا کرده است.

نویسنده مجموعه کتاب‌های «داستان کوتاه در ایران» گفت: رمان تاریخی در کشور ما، سرآغاز رمان‌نویسی است. نخستین نمونه‌های رمان در ایران را می‌توان در کارهای محمدباقر میرزای خسروی در سال 1287  دید. آثار شیخ موسی کبوتر آهنگی، حسین بدیع و صنعتی‌زاده کرمانی نمونه‌های دیگری برای این موضوع هستند. اما سوال مهم این است که چرا رمان، در این مقطع تاریخی در ایران به وجود آمد؟ جواب این است که تاریخ در آن زمان، برای مردم ایران جدی و مهم شد. یعنی در آن زمان، تازه با جدیت به این فکر شد که تاریخ ما چیست؟ یعنی به این نتیجه رسیدیم که اگر می‌‌خواهیم آینده‌مان را ترسیم کنیم، اول باید از گذشته آگاه شویم. در کل مشروطه، آن مقطعی بود که تاریخ برایمان مفهومی شد.

پاینده با اشاره به رمان «سووشون» گفت: مبالغه نیست که بگوییم «سووشون» بعد از «بوف کور» مهم‌ترین رمان ایرانی است. مقطع تاریخی این رمان،‌ جنگ جهانی در ایران اشغال شده توسط بیگانگان است و مملکتی را در آن شاهدیم که در فقر و بحران است و قحطی همه‌جایش را گرفته است. واقعه حمله به پادگان سمیرم،‌ یکی از وقایع مهمی است که در این رمان تصویر شده که در 3 فصل رمان به آن اشاره شده است. به این نکته توجه کنیم که یک پای ادبیات، همیشه در واقعیت و پای دیگرش در تخیل است. یعنی ادبیات مانند آونگی است که میان واقعیت و تخیل در رفت و آمد است. خلاصه این که سیمین دانشور این واقعه را در رمانش جعل نگرفته است و این جنگ در تاریخ رخ داده است. احمد شاملو نیز شعری به نام سمیرمی دارد. شعر شاملو هم یک بیان شعری از همین واقعیت پادگان سمیرم است. در مجموع، به نظر می‌رسد در ادبیات ما به این واقعه تاریخی، توجه زیادی شده است.

مولف کتاب «رمان پسامدرن و فیلم» ادامه داد:‌ در این‌جا، تاریخ حکم یک ظرف را دارد و دانشور و شاملو با اطلاعاتی که تاریخ به آن‌ها داده، تاریخ را در آثارشان ثبت کردند. به همین دلیل است که می‌گوییم رشته ادبیات در دانشگاه‌ها وجود نداشت و در دپارتمان تاریخ تدریس می‌شد. در حال حاضر هم در کشورمان، ادبیات با رویکرد تاریخ تدریس می‌شود. چه یعقوب آژن، چه حبیب یغمایی و چه سعید نفیسی معتقدند آن‌چه ادبیات خلق می‌کند، آینه تاریخ است. در مقابل این نظریه، نظرگاه جدیدی در دهه 1980 به نام تاریخ‌گرایی جدید به وجود آمد که در آن، جایگاه تاریخ و ادبیات تفاوت دارد. در این نظریه، متون ادبی در جایگاه خودشان دارای اهمیت هستند نه این که بر متون تاریخی صحه بگذارند. چون تاریخ محض نداریم، ادبیات نمی‌تواند آینه تاریخ باشد. بلکه ادبیات تفسیری ذهنیت‌مبنا از تاریخ است. از همه این بحث‌ها این نتیجه حاصل می‌شود و نظریه‌پردازان به این نکته اشاره می‌کنند که تاریخ و ادبیات متقابلا بر هم پرتو افشانی می‌کنند. کار سیمین دانشور هم در رمان «سووشون» گفتمان‌یابی است نه دادن درس اخلاق.

وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به رمان «تنگسیر» گفت: در تنگسیر هم با یک واقعه تاریخی روبرو هستیم که نکته جالبش این است که در این رمان تبدیل به اسطوره می‌شود. دانشور در رمانش سعی می‌کرد به واقعیت نزدیک باشد اما چوبک، به سمت اسطوره رفته است. گره خوردن شخصیت‌های میر مُهَنّای بندر ریگی و زائر محمد، معانی رمان را غنی‌تر می‌کند. چوبک با این کار یک بینامتنیت بین داستان خودش و تاریخ ایجاد کرده است. میر مُهَنّا یک شخصیت تاریخی واقعی و عدالت‌خواه بوده است. او آزادی‌خواه و ضد استعمار بوده و بنابراین تمام بار معنایی این شخصیت، در رمان و روی شخصیت زائر محمد قرار می‌گیرد.

پاینده گفت: تاریخ هم یک گونه متن است که می‌توان قرائتش کرد. نام بردن از درخت میر مُهَنّا این بینامتنیت را ایجاد کرده و باعث می‌شود تا زائر محمد در نهایت تبدیل به شیرمحمد شود. در پایان این بحث می‌خواهم 4 نتیجه کلی بگیرم. اول این که تاریخ با گذشته فرق دارد. گذشته یک امر عینی است و تاریخ تفسیر و توصیف آن است. به بیان دیگر تاریخ اصیل یا تاریخ ناب نمی‌تواند وجود داشته باشد. نتیجه دوم این که وجه اشتراک تاریخ با رمان، ماهیت روایی هر دو آن‌هاست. پیشنهادی که در این زمینه دارم این است که درسی با عنوان آشنایی با رمان برای دانشجویان تاریخ در نظر گرفته شود. به طور متقابل درسی هم با عنوان آشنایی با تاریخ برای دانشجویان ادبیات در نظر گرفته شود. همین تعامل بین رشته‌های علوم انسانی است که می‌تواند ما را به جلو ببرد.

این منتقد گفت: نتیجه سوم این که رابطه ادبیات با تاریخ، رابطه تاثیر و تاثر است. یعنی دانشور از تاریخ تاثیر گرفته و خود اثری تاثیرگذار خلق کرده است. نتیجه چهارم هم این که، تاریخ حکم متنی را دارد که با ادبیات وارد مناسبات بینامتنی می‌شود. متون ادبی، آینه تاریخ نیستند که گلوی من برای گفتن این نکته در دانشگاه، پاره شده است.

نظر شما