شناسهٔ خبر: 15565 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

انگیزه شیخ صدوق از نگارش «مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه»

کتاب «مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه» تألیف ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی ملقب به شیخ صدوق کتابی است به عربی شامل ۵۹۶۳ حدیث. این کتاب یکی از کتب اربعه و از معتبرترین کتب بوده و در شش جلد تألیف شده‌است.

به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از مهر؛ محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى ، مشهور به شيخ صدوق در سال ۳۰۵ هجرى قمرى ، در خاندان علم و تقوى ، در شهر قم ديده به جهان گشود. شيخ طوسى جريان ولادت وى را چنين نقل نموده است: على بن بابويه با دختر عموى خود ازدواج كرده بود؛ ولى از او فرزندى به دنيا نيامد. او در نامه اى از حضور شيخ ابو القاسم، حسين بن روح تقاضا كرد تا از محضر حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه بخواهد براى او دعا كند تا خداوند اولاد صالح و فقيه به او عطا نمايد. پس از گذشت مدتى از ناحيه آن حضرت اين گونه جواب رسيد: تو از اين همسرت صاحب فرزند نخواهى شد؛ ولى به زودى كنيزى ديلميه نصيب تو مى شود كه از او داراى دو پسر فقيه خواهى گشت. شيخ صدوق نيز، جريان ولادت خود را كه با تقاضاى كتبى پدرش از محضر امام زمان(عج) و دعاى آن حضرت بوده، در كتاب كمال الدين به صورت حديث آورده و مى افزايد: هرگاه ابو جعفر محمد بن على الاسود مرا مى ديد كه براى فرا گرفتن علم و دانش به محضر استاد مى روم به من مى فرمود: اين ميل و اشتياق به علم و دانش كه در تو وجود دارد مايه شگفتى نيست ؛ زيرا تو به دعاى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف متولد شده اى.

كتاب «من لا يحضره الفقيه» از كتب اربعه شيعه و درباره اصول و فروع مذهب حقه اثنی عشريه، اثر شیخ صدوق است. شیخ صدوق در مقدمه كتاب انگيزه تأليف كتاب خود را بيان داشته است كه در اين قسمت بخشى از آنرا با اقتباس و تحرير مجدد مى آوريم: در مسافرتى كه به سرزمين بلخ از قصبه ايلاق داشتم، به لطف و خواست خداوند متعال با يكى از اولياء خدا و افراد متقى و كم نظير عصر خويش آشنا شدم و اين آشنايى را همواره باعث سرور و افتخار و سرافرازى خود مى دانم. در آن ايام همنشينى و مجالست با او را بسيار مغتنم مى داشتم چرا كه هم صحبتى با او احساس آرامش و شادمانى و فرح و نشاط خاصى را براى من فراهم مى نمود. وى، فردى عالم و متقى و متعهد و پايبند به دين و از خانواده اى با شرافت و با اصالت و از نوادگان و سلاله خاندان نور و فضيلت ربوبى بود و با اخلاق حميده و صفات كريمه خود، همچون حياء و آرامش و وقار، عفت و تقوى و تواضع و فروتنى بر شايستگى خود افزوده بود. او، ابو عبدالله محمد بن حسن بن اسحاق بن حسن بن حسين بن اسحاق بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب(ع)، معروف به سيد نعمت بود.

سيدنعمت روزى به من چنين بيان داشت: محمد بن زكرياى رازى طبيب، براى كسانى كه در موقع احتياج به طبيب، طبيب در دسترس ندارند؛ كتابى در علم طب نگاشته است و آنرا من لا يحضره الطبيب نام نهاده است و آن كتاب در موضوع خود، با وجود حجم كم، جامع و وافى و كافى و پر فايده است و همگان در حد نياز خود از آن بهره مند مى گردند. وى در ادامه از من خواست كه من هم كتابى در موضوع فقه و شرايع و احكام به گونه اى جامع و كامل بنويسم تا مورد اطمينان و اعتماد مردم باشد، و همه آنچه را كه همگان در موضوعات فقهى و مقررات و قوانين شرع ، و حلال و حرام شريعت ، به آن احتياج دارند؛ در آن گرد آورى شود. تا مردم با مراجعه به آن بتوانند به دستورات آن عمل كنند و همه كسانى كه آن را خوانده و به آن عمل مى كنند. و همه كسانى كه آن را خوانده و به آن عمل مى كنند و از آن نسخه بردارى مى كنند و به ديگران مى رسانند تا در اجر و ثواب آن نيز شريك باشند.

سيدنعمت اين كلام را در حالى بيان مى كرد كه خود، به تمامى كتابهاى كه تا آن زمان نوشته بودم و بالغ بر ۲۴۵ مجلد مى شد، آگاهى كامل داشت و از بيشتر آنها استنساخ نموده  و يا خود وى احاديث آنها را از من شنيده بود و اجازه نقل كردن آنها را نيز از من گرفته بود. اما با تمام اين احوال، احساس ضرورت نگارش همچنين كتابى را در باب فقه (كتاب من لا يحضره الفقيه) مى كرد و اين سخن را به من متذكر گرديد. من نيز چون او را به خوبى مى شناختم و او را فردى صاحب نظر و شايسته مى دانستم و همچنين خود نيز احساس ضرورت نوشتن چنين كتابى را مى كردم و به علاوه درخواست وى را در خصوص اين عمل مناسب ديدم پيشنهاد او را پذيرفتم و اين كتاب را حذف سندهاى احاديث نگاشتم. اگر چه ذكر رجال سند حديث از فوايد بسيارى دارد، لكن در اين كتاب بنا را بر اختصار و استفاده عموم مردم قرار دادم، زيرا در اين كتاب نخواستم مانند ديگر كتب خود و يا مانند بعضى از مصنفين ديگر باشم كه تمام احاديثى را كه از مشايخ خود شنيده اند در كتابهاى خود آورده اند نقل نمايم بلكه هدف از نگارش اين كتاب را بر اين اساس قرار دادم كه آن دسته از رواياتى را نقل نمايم  كه به صحت آنها و صحت صدور آنها از معصومين(ع) وثوق و اطمينان دارم و بتوانم به آنها حكم داده و فتوا دهم و عقيده دارم كه اين احاديث و اين عمل حجت ميان من و پروردگار تبارك و تعالى مى باشد.

محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى، مشهور به شيخ صدوق، در سال ۳۰۵ هجرى قمرى در خاندان علم و تقوى در شهر قم ديده به جهان گشود. شيخ طوسى جريان ولادت وى را چنين نقل نموده  است: على بن بابويه با دختر عموى خود ازدواج كرده بود ولى از او فرزندى به دنيا نيامد. او در نامه اى از حضور شيخ ابو القاسم، حسين بن روح تقاضا كرد تا از محضر حضرت بقية الله(عج) بخواهد براى او دعا كند تا خداوند اولاد صالح و فقيه به او عطا نمايد. پس از گذشت مدتى از ناحيه آن حضرت اين گونه جواب رسيد: تو از اين همسرت صاحب فرزند نخواهى شد؛ ولى به زودى كنيزى ديلميه نصيب تو مى شود كه از او داراى دو پسر فقيه خواهى گشت.

شيخ صدوق نيز، جريان ولادت خود را كه با تقاضاى كتبى پدرش از محضر امام زمان(عج) و دعاى آن حضرت بوده در كتاب كمال الدين به صورت حديث آورده و مى افزايد: هرگاه ابو جعفر محمد بن على الاسود مرا مى ديد كه براى فرا گرفتن علم و دانش به محضر استاد مى روم به من مى فرمود: اين ميل و اشتياق به علم و دانش كه در تو وجود دارد مايه شگفتى نيست؛ زيرا تو به دعاى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف متولد شده اى.

مصادر كتاب شريف من لايحضره الفقيه و معرفى برخى از مولفين آنها

مصادر كتاب من لا يحضره الفقيه تمامى آنها از كتبى است كه مورد اعتماد بزرگان شيعه مى باشد و از اصول مشهورى است كه همه انديشمندان اسلامى آنرا تأييد نموده اند، چرا كه صاحبان آنها يا اصحاب ائمه(ع) بوده اند. چرا كه صاحبان آنها يا اصحاب ائمه عليه السلام بوده اند كه از مكتب حاملان وحى علم آموخته اند و احاديث را مستقيما از آنها نقل كرده اند و يا از شاگردان اصحاب كبار ائمه(ع) بوده اند كه در هر دو صورت صاحبان كتاب رجال، آنها را جزء معتمدين تاريخ و موثقين روايان حديث بر شمرده اند و احكام (مذهب جعفرى) را از آنها گرفته اند.

مانند: ۱ ـ كتاب حريز بن عبد الله سجستانى: وى اهل كوفه بوده و مورد وثوق بوده است و چون براى تجارت به سيستان بسيار سفر مى كرده و در نهايت نيز آنجا اقامت گزيده است. به سجستانى سيستانى معروف مى باشد. وى داراى كتابهائى است كه همه از اصول به شمار مى رود. حريز بن عبد الله در سيستان به دست خوارج كشته شده است.

۲ ـ كتاب عبيد الله بن على حلبى: وى ثقه و صحيح الحديث است. اهل كوفه بوده ولى چون بسيار با پدر و برادرش به تجارت به حلب مسافرت مى كرده، به حلبى معروف شده است. او داراى كتابى است كه آنرا به امام صادق(ع) عرضه داشته و حضرت او را تحسين فرمود و كتابش را تصديق كرده اند و فرموده اند: در ميان اصحاب كسى مانند اين كتاب تأليف نكرده است.

۳ ـ كتابهاى على بن مهزيار اهوازی: وى ظاهرا غير از على بن مهزيار مدفون در اهواز است، چرا كه آن بزرگوار كه در اهواز مدفون است. اوايل زمان غيبت حضرت مهدى(عج) را درك كرده و به خدمت حضرتش رسيد است. على بن مهزيار، از اصحاب امام رضا و حضرت جواد و حضرت هادى(ع) بوده است و بسيار جليل القدر و مورد وثوق همگان مى باشد. وى داراى ۳۳ كتاب است كه همه آنها از اصول چهارصدگانه به شمار مى روند. على بن مهزيار در زمان حضرت هادى يا امام حسن عسكرى(ع) از دنيا رفته است.

۴ ـ كتابهاى حسين بن سعيد: حسين بن سعيد از اهالى كوفه بوده و از اصحاب حضرت رضا و امام جواد و امام هادى(ع) به شمار مى رود. در اواسط عمر بار برادرش حسن به اهواز رفته است و سپس به تنهائى به قم مسافرت كرده و در منزل حسن بن ابان وارد شده و در همان ديار نيز از دنيا رفته است. وى داراى ۳۰ مجلد كتاب است كه كتب او در ميان اصحاب چنان معروف است كه كتب ديگران را به آن قياس مى كنند.

۵ ـ كتاب نوادر تاليف احمد بن محمد بن عيسى: احمد بن محمد بن عيسى ازجمله اشعريانى است كه از مدينه به كوفه هجرت كرده اند و در آنجا احاديث و اخبار ائمه(ع) را ترويج مى نمودند. جمعى از ميان ايشان به قم مسافرت كرده و در آنجا اقامت گزيدند و به نشر اخبار و احاديث معصومين(ع) پرداختند. احمد بن محمد بن عيسى يك تن از معروفين آنها به شمار مى رود كه صاحب اجازه و استاد بيشتر محدثين قم مى باشد. مانند: محمد بن يحيى عطار و محمد بن حسن صفار و على بن ابراهيم و بسيارى ديگر از علماى شهر قم. احمد بن محمد اشعرى، زمان امام هشتم و نهم و دهم(ع) را درك كرده و حضرت رضا(ع) را ملاقات نموده است و كتابهاى بسيارى نيز نوشته كه شيخ طوسى پاره اى از آنها، از جمله كتاب نوادر را در كتاب الفهرست نامبرده است و گويد: اين كتاب فصل بندى و باب باب نبوده و ابوسليمان داود بن كوره قمى آن كتاب را فصل بندى كرده است و محمد بن حسن بن وليد از آن كتاب فصل بندى شده ، به اجازه محمد بن يحيى حديث نقل مى كند.

۶ ـ كتاب نوادر الحكمة نگاشته محمد بن احمد بن يحيى بن عمران اشعرى: محمد بن احمد بن يحيى ابوجعفر اشعرى ثقه و جليل القدر است.

۷ ـ كتاب الرحمة تاليف سعد بن عبدالله: سعد بن عبد الله اشعرى ثقه و جليل القدر است و داراى چندين كتاب معتبر و مورد وثوق و اطمينان مى باشد و گويند خدمت امام عسكرى(ع) نيز رسيده است. وى در سال ۳۰۰ يا ۲۹۹ هجرى قمرى در روز چهارشنبه ۲۷ شوال وفات يافته است.

۸ ـ كتاب جامع تأليف محمد بن الحسن بن الوليد: محمد بن حسن بن وليد، استاد شيخ صدوق است و جلالت قدرش ‍ مستغنى از بيان مى باشد. وى داراى دو كتاب معتبر است. يكى به نام جامع ، و ديگرى به نام تفسير؛ كه كتاب جامع او از اصول و كتب مرجع به شمار مى رفته است.

۹ ـ كتاب نوادر اثر محمد بن ابى عمير. محمد بن ابى عمير پارساترين و خدا ترس ترين مردم عصر خويش بوده است و حضرت موسى بن جعفر و امام على بن موسى و امام محمد بن على عليه السلام را درك كرده و در راه مذهبش سختى و مصيبت بسيار ديده است.

۱۰ ـ كتاب احمد بن ابى عبدالله برقى بنام محاسن: احمد بن ابى عبد الله محمد بن خالد برقى، اهل كوفه بوده است. پدرش ‍ محمد بن خالد نيز از اصحاب حضرت رضا(ع) مى باشد. برقى منسوب به برقه رود قم مى باشد كه در پنج فرسخى قم واقع شده است . و داراى هواى خوب و مطلوبى است. پدرش از مهاجرينى است كه از عراق به ايران سفر كرده و در آنجا (برقه رود) ساكن شده است و احمد فرزندش ‍ از محدثين معروف قم به شمار مى رود و مورد وثوق همگان مى باشد.

۱۱ ـ رساله عمليه اى كه پدر شيخ صدوق براى فرزندش شيخ صدوق نگاشته است. شيخ صدوق خود نيز در مقدمه كتاب من لا يحضره الفقيه پس از نام بردن بعضى از مصادر كتاب خود درباره بقيه مصادر كتاب، چنين نگاشته است: كتب ديگر از اصول و نوشته هائى كه طريق روايت متن از آنها در فهرست كتبى كه اجازه روايت آنرا از مشايخ حديثم و نيز از گذشتگانم به من رسيده معروف است و تمام كوشش خود را در اين راه بكار بردم. در حالي كه از خدايم يارى خواسته و بدو توكل جسته و از او پوزش تقصير و كوتاهى در عمل طلبيده و اين موفقيت جز از جانب او نيست و بر او توكل مى كنم و به سويش باز مى گردم و او تنها مرا كافى است و والاترين و بهترين كسى است كه كار بدو سپرده شود.

علاقه مندان برای دانلود و مطالعه این اثر می توانند به لینک http://sore.blogsky.com/۱۳۹۲/۰۵/۱۴/post-۷۸/ مراجعه کنند.

نظر شما