شناسهٔ خبر: 15702 - سرویس خبر
نسخه قابل چاپ

در باب وضعیت کتاب و کتابخوانی در ایران؛

مرثیه‌ای برای اردیبهشت کتاب

نمایشگاه کتاب از نظر ناشرینی که معتقدند قیمت کتاب دلیل اصلی نخریدن نیست، گرانی و ارزانی کتاب فرقی به حال مردم ندارد و اساساً کار از جای دیگری ایراد دارد و آن هم اینکه مردم کشور ما اصولاً عادت به خرید کتاب ندارند و با آن بیگانه‌اند؛ اما همه‌ی ماجرا بر سر خریدن کتاب نیست...

 

فرهنگ امروز/سارا فرجی: اردیبهشت کتاب، جشن کتاب، بوستان کتاب، ضیافت کتاب و هزاران نام دیگر، نام‌هایی هستند که بیشتر از اوقات دیگری در اردیبهشت‌ماه هر سال می‌بینیم و می‌شنویم؛ از تبلیغات خیابانی گرفته تا برنامه‌های رادیو، تلویزیونی، همه جا رنگ و بوی کتاب می‌گیرد، انگار همه عادت کردیم اردیبهشت که می‌آید با خود علاوه بر همه‌ی زیبایی‌های طبیعی‌اش، مناسبت‌های دوست‌داشتنی مثل روز معلم، روز زمین پاک، روز ملی خلیج فارس، بزرگداشت شیخ بهایی و شیخ صدوق و جشن تولد یا نمایشگاه کتاب را هم با خود بیاورد. چند روز مانده به آغاز نمایشگاه خودمان را آماده می‌کنیم تا بتوانیم همه‌ی کتاب‌های مورد نیازمان را از این نمایشگاه تهیه کنیم. خیلی وقت‌ها هم با یک بار رفتن سیر نمی‌شویم و در طول 10 روز نمایشگاه چند بار به آنجا می‌رویم، حتی اگر خرید هم نداشته باشیم این آشتی مردم با کاغذهایی که در تمام روزهای سال در کتاب‌فروشی‌ها حسرت می‌کشند تا خریده و دیده شوند را نگاه می‌کنیم.

 در یکی از گپ و گفت‌هایی که با استاد کریم مجتهدی در ایام نمایشگاه داشتم، می‌گفت حدود 2 ساعتی که در غرفه‌ی مؤسسه‌ی حکمت و فلسفه نشسته بود از آمدن مردم و لمس کتاب‌ها لذت برده و با اینکه بسیاری از آن‌ها حتی خرید هم نمی‌کردند اما برایش وزن کردن کتاب‌ها توسط بازدیدکنندگان هم دلپذیر بوده است؛ درست است در شرایطی که سرانه‌ی مطالعه در خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن آن هم با هزار اما و اگر به 15 دقیقه می‌رسد وزن کردن کتاب هم قشنگ به نظر می‌رسد.

گرانی و نداشتن توان خرید مالی در تمام این سال‌ها دغدغه‌ی اصلی مردم بوده است و همیشه دلیلی بوده برای نخواندن که البته امری منطقی‌است، ولی همه‌ی ماجرا از این قرار نیست، مسئله‌ی اصلی این است که کتاب دغدغه‌ی اصلی مردم ما نیست، به عبارت ژورنالیستی‌تر، کتاب در سبد کالای خانوار ایرانی جایی ندارد، این گفته‌ی منِ نوعی نیست، صحبتی است که خیلی از حرفه‌ای‌ها و متخصصین این حوزه به آن اعتقاد دارند. به قول یکی از ناشران حوزه‌ی علوم انسانی گرانی کاغذ و کتاب و پول نداشتن مردم برای خرید کتاب بهانه است؛ چون اگر دغدغه‌ی مردم گرانی و نداشتن توان خرید کتاب است پس چرا فست‌فودها و صدها مرکز خرید غیرضروری دیگر همیشه پر از جمعیت است و مردم توان خرید خیلی از کالاهای غیرضروری را دارند ولی به موضوع کتاب که می‌رسد موضوع گرانی مطرح می‌شود؟ در اینکه قیمت کتاب در این سال‌های اخیر بالا رفته و خیلی از اهالی حوزه‌ی نشر با یک شوک قیمتی مواجه شدند شکی نیست، اما فراموش نکنیم که وقتی قیمت همه چیز بالا می‌رود کتاب هم مثل هر چیز دیگری هزینه‌هایی دارد که طبعاً گران می‌شود، بماند که عده‌ای از ناشران اعتقاد دارند که قیمت کتاب در کشور ما نسبت به سایر کشورها حتی کشورهای همسایه مثل ترکیه خیلی هم بالا نیست؛ این در حالیست که در خیلی از کشورهای اروپایی مردم حاضرند برای یک کتاب معمولی چندین دلار یا یورو هزینه کنند و یا حتی بعضاً مواردی هست که افراد برای دریافت یک جلد کتابی که مدت‌ها انتظارش را می‌کشیدند صف کشیدند و ساعت‌ها منتظر ماندند تا کتاب را تهیه کنند، تصویری که در ایران هیچ‌گاه دم در هیچ انتشاراتی یا کتاب‌فروشی دیده نشده است.

 از نظر ناشرینی که معتقدند قیمت کتاب دلیل اصلی نخریدن نیست، گرانی و ارزانی کتاب فرقی به حال مردم ندارد و اساساً کار از جای دیگری ایراد دارد و آن هم اینکه مردم کشور ما اصولاً عادت به خرید کتاب ندارند و با آن بیگانه‌اند؛ اما همه‌ی ماجرا بر سر خریدن کتاب نیست، با یک نگاه سطحی به کتابخانه‌های عمومی و یا حتی مدارس هم می‌توان میزان غریبگی مردم با کتاب را درک کرد و به این پی‌ برد که چرا آمار سرانه‌ی مطالعه در کشور ما آن‌قدر پایین است و اصلاً چرا حساب‌کتاب این آمار آن‌قدر بی‌اهمیت است که هیچ‌وقت یک آمار ثابت، معلوم و علمی در این مورد نداشته‌ایم و هرگاه هر عددی به گوشمان رسیده از یک نهاد یا ارگان خاص آن هم با روش‌های خاص خودشان و بعضاً هم مغرضانه و سوی‌گیرانه یا به عبارت بهتر به‌صورت یک حساب سرانگشتی بوده است. در این میان حرفی از اوضاع کتاب و کتاب‌خوانی و کتابخانه در شهرستان‌ها نزدیم که داستان از چیزی که می‌خوانید تلخ‌تر نشود.

البته پایین بودن سرانه‌ی مطالعه در کشور ما خیلی هم غیرطبیعی نیست، چون مطالعه یک امر فرهنگی است و متأسفانه فرهنگ کتاب‌خوانی در میان مردم نهادینه نشده است و این جمله احتمالاً به گوش خیلی از ما بعد از خریدن کتاب آشناست که «حالا با خریدن این کتاب یا خواندن آن می‌خواهی کجا رو بگیری یا چی گیرت میاد»، علاوه بر آن هجوم وسایل ارتباط جمعی، ماهواره و اینترنت عرصه را برای خوانده شدن کتاب تنگ‌تر هم کرده است. در یکی از نشست‌هایی که در نمایشگاه برگزار شد یکی از ناشران معروف حاضر در نشست می‌گفت من واقعاً خجالت می‌کشم که جایی بگویم در کشوری که داعیه‌ی تمدن و فرهنگ دارد، تیراژ کتابش به‌زور به  هزار جلد می‌رسد و خب حق هم دارد هرساله نمایشگاهی با این بزرگی و با این تعداد ناشر برگزار می‌شود، اما پای تیراژ و فروش که می‌رسد اعداد و ارقام کوچک و کوچک‌تر می‌شوند.

برگزاری نمایشگاه کتاب همین‌که باعث می‌شود که مردم یادشان بیفتد که در بهار به دیدار کتاب هم باید رفت خوب است به شرطی که فقط خریدار کتاب نباشی، کتاب‌خوان هم باشی، به شرطی که با هدف و یا حداقل با یک لیست کتاب‌هایی که دنبالشان هستی و همیشه دوست داشتی داشته باشی و بخوانی، بروی نه به این خاطر که وقت بگذرانی و تفریح کنی. نمایشگاه کتاب خوب است به شرطی که از نمایشگاه 27 تا 28 به داشته‌های ذهنی‌مان اضافه شود وگرنه اگر قرار است که تنها از نمایشگاه برایمان ذوقش بماند که فایده‌ای ندارد. درست است که همین نمایشگاه هم کمبود و ضعف‌هایی دارد که سال‌هاست تکرار می‌شود و خیلی از توقعاتمان را برآورده نمی‌کند، اما هست و همین‌که هر سال هست خودش خوب است و باید غنیمت شمردش.

نظر شما