شناسهٔ خبر: 15892 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

اشاره‌ای به ماهيت جلسات «نقد تجربۀ تاریخ‌نگاران ایرانی»؛

نقد یا تمجید؟

تاریخنگاران ای کاش مسئولان برگزاری این گونه جلسات و مدعوين آنها تکلیف خود را از ابتدا مشخص می‌کردند و به مصداق گندم نمایان جوفروش، «تمجید» را در مقام «نقد» نمی‌نشاندند و اگر چنین هدفی را دنبال کنند، دست‌کم می‌‌توانند، عنوان جلسه را از «نقد تاریخ‌نگاری» به «بزرگداشت» تغییر دهند.

 

فرهنگ امروز/يادداشت مهمان*: چندی است «پژوهشکده تاریخ اسلام» به برگزاری جلسات «نقد تجربه تاریخ‌نگاران ایرانی» همت گماشته است. تا کنون تاریخ‌نگاریِ تاریح‌پژوهانی چون عبدالهادی حائری، كاوه بيات، شيرين بياني، منصوره اتحادیه، سهراب یزدانی و غلامحسین زرگری‌نژاد برگزار شده است. برگزاری چنین جلساتی حسن‌های بسیاری دارد: می‌توان آن را نقطه‌ای از آگاهی در تاریخ‌نگاری اکنون دانست که می‌تواند از درون به ارزيابي موقعیت خود بنشیند و خود را سامان بخشد، نقطه‌ای که گام بلندی در اعتلای تاریخ‌نگاری اکنون می‌تواند باشد؛ البته اگر نقض غرض نشود. آنچه موجب نوشتن این سطور شد نه تنها جلسات پژوهشکده تاریخ اسلام، که جلسات برگزارشده از این دست در نهادهای دیگر نیز هست. از این‌رو امید است که مسئولان پژوهشکده نگارنده را به سبب به تحریر جملات بعضا ناخوشایند، ببخشایند.

 

در مقام مخاطب این جلسات، باید گفت منتقدان جز تمجید و ستایش از مقام کسی که قرار بوده است نقد شود، کار دیگری نمی‌کنند. این را باید حاصل نوعی روی دربایستی با استادی که اتفاقاً در جلسه حاضر است، دانست، یا حاصل ادای دین دانشجویانِ اینک در مقام منتقد به استاد، یا فقدانِ مبانی نظری نقدِ تاریخی در تاریخنگاری کنونی ما، یا حتی حاصل جمع اینها؛ با آنکه نکته بسیار مهمی است از آنجا كه بخشی از آن، به دلایل شخصی منتقدین بازمی‌گردد، چندان قابل طرح نیست. اما مهم‌تر از همه اینها «وقت»ی است که از مخاطبان مشتاق شنیدن نقد جدی، به هدر می‌رود. بی‌تردید کسانی که در این دست نشست‌ها شرکت می‌کنند هم به جایگاه و اهمیت تاریخ‌پژوهانی که قرار است نقد شوند، واقف‌اند، که اگر اینگونه نبود در این جلسات حضور نمی‌یافتند، هم با آثار آنها آشنایی کامل دارند. پس چه لزومی است که چون اصول دین یک مذهب نیمی از جلسه نقد، به ذکر اهمیت استاد و آثار ایشان و تاکید بر نقد جدی آنها بگذرد، در عین اینکه معلوم نیست کی و کجا قرار است این نقد جدی صورت گیرد؟ ای کاش مسئولان برگزاری این گونه جلسات و مدعوين آنها تکلیف خود را از ابتدا مشخص می‌کردند و به مصداق گندم نمایان جوفروش، «تمجید» را در مقام «نقد» نمی‌نشاندند و اگر چنین هدفی را دنبال می‌کنند، دست‌کم می‌توانند، عنوان جلسه را از «نقد تاریخ‌نگاری» به «بزرگداشت» تغییر دهند تا مخاطب دریابد که پس از صرف زمانی معادل دو ساعت چه به دست می‌آورد. اگر منتقدان نمی‌توانند در میان آن همه تعارفات مالوف و مرسوم میان استادان، آن هم در حضور تاریخ‌پژوه مورد نظر، نقد جدی بر آثار و تاریخ‌نگاری او وارد کنند، شایسته‌تر آن است که نقد مورخانی را در دستور کار قرار دهند که در قید حیات نیستند؛ یا دست‌کم منتقدانی را برگزینند که کمتر به استاد مورد نقد احساس ارادت یا دین ‌کنند. متاسفانه جلسات «نقد کتاب با حضور مولف یا مترجم» جلساتی است که بیشتر به نمایش یا رونمایی اثر می‌ماند تا نقد فنی؛ گویی این جلسات به نوعی «عرض اندام ویترینی» نيل مي‌كند. آنچه در ابتدای این نوشتار نقض غرض خوانده شد، در همين نكته نهفته است که چنين جلساتي با نام و نيت نقد سر از تمجید و ستايش درآورده است.

با اين اوصاف به نظر می‌رسد با وجود طرح مسائلی چون تاریخ اکنون و حتی تاریخ فردا، تاریخ‌نگاری ما باید از اصل قدیمی تاریخنگاري پوزیتیوست تبعیت کند که هر مانده‌ای از گذشته که نیم قرن از آن سپری نشده، به سبب وجود حب و بغض‌ها نسبت به آن، قابل بررسی تاریخی نیست. فارغ از آنکه این حب و بغض‌ها هیچ‌گاه شامل اصل مرور زمان نخواهد شد، اما به نظر می‌رسد حال که اکنون نمی‌توان کارنامه مورخان را پیش چشم خودشان نقادی کرد، با اقتدا به همان اصل قدیمی، باید به سراغ تاریخ‌نگاری مورخان متقدم‌تری چون پیرنیا، اقبال، کسروی، آدمیت و زرين‌كوب رفت تا شاید در میان سلسله‌ای از ستایش‌ها، تک صداهایی از نقد نیز شنیده شود. هر چند نقد تجربه تاريخنگاري مرحوم دكتر عبدالهادي حائري نيز نشان داد، كه اين ابراز ارادت‌ها با مرگ مورخان، همچنان ناميراست.

چندی پیش در اين تارنما مطلبی از آخوندزاده با عنوان فن کریتیک بازنشر يافت.  با درنگی کوتاه بر آن سطور تفاوت کار آخوندزاده را با آنچه امروز انجام می‌شود، می‌توان دریافت. پس به جاست كه گفته شود حال که منتقدان از نقد وضعیت تاریخ‌نگاری کنونی به هر علتی قاصرند و نمی‌توانند در نقد جدی، به آخوندزاده، که بر اين باور بود كه «کریتکا بی عیب‌گیری و بی سرزنش و بی استهزا و بی تمسخر نوشته نمی‌شود»، اقتدا کنند، دست كم راهی را که او گشوده، سد نکنند و با برچیدن این گونه مراسم نمایشی گامی بر خلاف جریان انتقادی برندارند، اگر نمی‌توانند بیش از این در اعتلای تاریخ‌پژوهی بکوشند.

*سپند روحانی

نظرات مخاطبان 0 18

  • ۱۳۹۳-۰۲-۲۵ ۱۲:۵۲میثم 1 9

    بله. شما متن آخوندزاده را منتشر کردید اما مسئله این است که آقایان هنوز صد سالی مانده که به پای آخوندزاده برسند. در یادداشت اشاره ای به آخرین نشت نیز نیامده که افراط در تجلیل کسانی که هیچ جایی در تاریخ نویسی نداشته اند - یعنی کتاب ان ها تا زمانی مورد مراجعه بوده که در دانشگاه درس می داده اند - به فاجعه توهین های یک ساعته آقاجری تبدیل شد. اول باید کسانی مانند مدیر آن جلسه اندک بی طرفی یاد بگیرند که به دوست خود اجازه ندهند هرچه می خواهد بگوید. این گویا قدم اول در تاریخ نویسی باشد. البته تازه اگر این را یاد گرفتند می توانند پنجاه سالی کار کنند، زبانی یاد بگیرند، متن های اساسی را بخوانند و کمی هم فارسی بدانند. مانند آن نشست نباشد که عبارت کتابی که در برابر آقایان قرار داشت تحریف کنند و معنای انتحال را ندانند و ...  
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۲۵ ۱۳:۳۲ 3 8

    این جلسات با عنوان کلی تجربه تاریخ نگاری ایرانی برگزار میشوند. نه نقد تجربه تاریخ نگاری... و از ابتدا هم قرار بود به بررسی کارنامه اساتید پرداخته شود و نه نقد. از پوستر آخر مربوط به نشست دکتر زرگری نژاد هم عنوان نقد از ابتدای نام نشست برداشته شده است
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۲۵ ۱۶:۱۹ 1 7

    جانا سخن از زبان ما مي گويي...
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۲۵ ۲۲:۱۸مجید تفرشی 11 2

    من جناب سپند روحانی را نمی شناسم و افتخار آشنایی با کارنامه علمی ایشان را ندارم. به نظرم این رویکرد هتاکانه که برای نقد و بررسی کارنامه و آثار مورخان معاصر باید آنها را محاکمه کرد اساسا نادرست است. حتی اگر نویسنده این یادداشت خود دانشمند پرکاری بود باز هم این رویکرد نادرست است. چه رسد به آن که ایشان درباره کسانی صحبت می کند که دست کم در مقیاس و استاندارد ایران از مفاخر تاریخ نویسی هستند و آثار و کارنامه علمی آنان از نظر کمی و کیفی قابل نادیده گرفتن و بی توجهی نیست. مساله این است که در شرایطی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا این چند محقق و مورخ هم دنبال زندگی سودجویانه عادی بشوند، ایننوع نگاه نادرست و مغرضانه است. برای اشخاصی چون منصوره اتحادیه و شیرین بیانی و کاوه و بیات خیلی ساده تر بود تا بی دردسر دنبال افزایش سرمایه و ثروت آباء و اجدادی خود باشند و خود را گرفتار بی مهری امثال "فرهنگ امروز" و "یادداشت مهمان" اش نشود. من خود به جنبه هایی از آثار این مورخان ایراد وانتقاد دارم. ولی این انقادها نباید به خصومت و غرض ورزی منجر شود. اگر توان حل مشکلات بینادین تاریخنویسی و مورخان را ندارید، دست کم آتش بیار معرکه نشویمونمک به زخم فرهیختگان نپاشیم.
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۲۶ ۱۰:۵۸مرتضي دهقان نژاد 2 7

    بنده نيز با بخشي از سخنان نگارنده مقاله موافقم ولي فراموش نکنيم که اين جلسات به نقد نويسنده نمي‌پردازند که حال بايد زمان بگذرد تا افراد جرات کنند کسي را نقد کنند بلکه به نقد اثر مي پردازند که در اين ميان از خالق اثر نيز سواي اينکه خلقي ميمون و مبارک داشته و يا نحس و منحوس به واسطه خلاقيتش تشکر مي کنند. که اين امر کمک مي‌کند که نويسنده و ديگر نويسندگان متوجه شوند که جامعه علمي اين زايش و خلاقيت را درک کرده است و گرنه در علوم انساني به تعداد همه انسانهاي صاحب خرد مي‌توانيم انديشه و متن داشته باشيم.
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۲۶ ۱۱:۰۳امین گلستانی 6 2

    سلام.گمان نمیکنم هدف برگزاری نشستهای پژوهشکده نقد آثار باشد آنگونه که از توضیحات برگزارکنندگان این جلسات-که درآغاز هرنشست گفته وتکرار میشود-برمیآید هدف طرح مباحث و دیدگاههایی پیرامون تجربه های تاریخ نگاران ایرانی است.پرپیداست که دریک جلسه یکی دوساعته نمیتوان آثار پرشمار این مورخان را نقد کرد.به گمان بنده نویسنده محترم این نقد به فلسفه برگزاری این نشستها که نوعی نکوداشت هم درآن هست چنانکه باید وشاید توجه نکرده اند.ضمنا نشستهای متعدد نقد و بررسی که درسالهای اخیر در پژوهشکده برگزار شده است درمجموع بسیار پربار و اثرگذار بوده است و شرط انصاف این است که ازسوی مخاطبان قدرشناسی شود و...
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۲۷ ۰۹:۰۲نويسنده مهمان 0 11

    جناب آقاي تفرشي عزيز
    اولا گمان نمي كنم براي نقد ضرورتي داشته باشد طرف را به اين معنا كه شما به كار برديد بشناسيد مثلا بدانيد جد و آبادش كيست (گمان كنيد اين نوشته بي نام است). همچنان كه ضرورتي ندارد به حد و اندازه اين و آن باشي تا اجازه داشته باشي كسي را نقد كني كه اگر اينگونه بود بايد متر و معيار و مناطي مي ساختيم تا اندازه آدمها را با هم مدام بسنجيم و اجازه نقدشدن يا نشدن صادر كنيم. مگر شما اگر درباره  ملكم حرفي بزنيد، در حد و اندازه او هستيد؟ 
    دوما انتظار نگارنده از جلسه نقد هم محاكمه يا آنگونه كه جناب كيانفر در صفحه فيسبوك خود فرموده اند برپايي دادگاه تفتيش عقايد نبوده و نيست اما عقل ناقص حقير تفاوت نقد با تمجيد را مي فهمد.
    سوما. شما خوب ورد آورده ايد ليك سوراخ دعا گم كرده ايد. اين تعريض نه به بزرگاني چون " منصوره اتحادیه و شیرین بیانی و کاوه و بیات كه خیلی ساده مي توانسند به دنبال افزایش سرمایه و ثروت آباء و اجدادی خود باشند" بود كه در نقد مسئولين پژوهشكده و  منتقدين (!) بود كه به اسم جلسه نقد، بزرگداشت بر پا مي كنند و نان به هم قرض مي دهند. اين چه رسمي است در اين هنگامه خدا داند. (چرا كه كم از اين نان به هم قرض دادن ها در جلسات درون گروهي و دفاعيه ها و ... نمي بينيم)
    چهارما.  بی مهری امثال "فرهنگ امروز" و "یادداشت مهمان" اش را به حساب  غرض ورزي و خصومت گذاشتن دردي از تاريخنگاري ما دوا نمي كند. شما  خصومت و غرض ورزي را در اين متن نشان دهيد. (البته به دور از تئوري هاي دايي جان ناپلئون وار كه اصلا نمي چسبد)
    پنجما. نقد الفبايي دارد. اگر آن را نمي دانيم يا بايد بياموريم يا اگر هم نمي آموزيم نمي توان آن را با آتش آوردن به معركه و نمك پاشيدن به زخم فرهيختگان خلط كرد.
    آخر آنكه آن دوستان كه گفتند عنوان اين جلسه نقد نبود كافي است پوسترجلسات پيشين (هر شش جلسه) را نگاهي بيندازند. در آنجا قيد شده: "نقد کارنامه تاریخ­نگاری..." يا نگارنده مفهوم نقد را نمي داند يا آن بزرگواران.
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۲۸ ۰۹:۱۰ 0 9

    متاسفانه خيلي اوقات بايد توضيح واضحات داد. نويسنده به نقد جلسه مي پردازد و جنابان برآشفته اند كه چرا به ساحت استادان جسارت شده است!
    گيرم كه جسارت شده باشد - كه نشده است - اگر آن استادان چنان مقام شامخي دارند پس بيم چه داريد كه اينگونه وااستادا سر مي دهيد كه خداي نكرده ايشان با سه پاراگراف از عرش استادي خود تكاني خورده باشند!  
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۲۹ ۲۳:۲۵مجید تفرشی 8 0

    چه خوش بداریم و چه نه، کارنامه و تبار نویسنده و ناشر تاثیر مهمی در محتوای کلام و منش آنان دارد. نگاهی به برخی از مطالب این سایت بیاندازید، خط و خطوط و اهدافذ و اغراض خاص از آن می بارد. اگر هم مطمئن نبودم مسئول این سایت به صراحت قبلا و در موردی دیگر، این را به بصاحب این قلم گوشزد و یادآوری کرده است. متاسفم که دست کم در این مورد خاص باید گفت که سنگها را بسته اند. چنان که در همان شماره های نخسنتین این سایت در موضوعی که مستقیما به خود من مربوط می شد توضیحی نوشتم، ولی نه منتشر کردند و نه اعتنایی به توضیح من کردند. اگر خواستید جزییات را عرض می کنم. به هر روی، برای نقد بزرگان باید بزرگ بود و صرفا کنار گود ننشست. نوشتم کهمن به آثار تک تک این بزرگان کم و بیش انتقادهایی دارم، ولی نقد شما مساله اش نقد علمی نیود و غرض سیاسی آشکار خطی و مشربی پشت آن بودو راه رفتن و رو پنهان کردن در تاریکی و پنجه در چهره بزرگان انداختن بدون آن که یک دهم آنان کاری کرده باشید کار بخردانه ای نیست.
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۳۰ ۰۸:۴۸سياوش 0 7

    آقاي مجيد تفرشي يا به عبارت دقيق تر دايي جان ناپلئون عزيز!
    
    ممكن است شمه اي از ( خط و خطوط و اهداف و اغراض خاص)ي كه از اين سايت (مي بارد) را نشان دهيد؟؟
    و نيز (غرض سیاسی آشکار خطی و مشربی) كه (پشت) اين نوشته بوده است را؟
    بزرگوار خردمند! كلمات چون درًتان را در پرانتز نهادم كه ببيند چه ترهاتي افاضه فرموده ايد. متاسفانه چشم بستن و دهان گشودن آسوده ترين كاري است كه مي توان در اين عهد و زمانه كرد.
    
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۳۰ ۲۲:۵۰مجید تفرشی 6 3

    ظاهرا مسئولان این سایت بسیار محترم و فرهنگی کاری به اهانت و فخاشی همکارانشان با اسامی مستعار مختلف ندارند. واقعا که باید گفت سنگها را بسته اند و سگها را گشوده اند. اشتباه بنده را ببخشید. قبلا صابون این حضرات به تن بنده خورده. تقصیر از خودم بود که با این علامه های پنهان و بی نام و نشان سرشاخ شدم. عفو بفرمایید. بخشش از بزرگان است. ظاهرا سپند و سیاوش در این جا قداره کش هستند و جایی برای امثال بیات و بیانی و اتحادیه و یزدانی و زرگرنژاد نیست. شرممان باد از این رفتار.
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۳۱ ۱۰:۱۵سياوش 1 4

    آقای مجید تفرشی
    به جای عذرخواهی های بیهوده و از سر ناچاری بهتر است فضیلت سکوت را به جای آورید یا اگر از انجام آن قاصرید - که قاصرید - بفهمید که جواب «های»، «هوی» است.
    شما نخست زبان توهین را گشودید. (یادداشت های شما موجود است) من هم به عنوان مخاطب سایت این حق را داشته و دارم که پاسخ شما را با زبان و درخور خودتان بدهم. (اگر دایی جان ناپلئون وار) می خواهید این را به سیاست پشت پرده ربط دهید، مختارید. اما باید بدانید هرزه گويي و ژاژخواهی به نام دفاع ریاکارانه از این و آن اعتبار نمی آورد.
    این قداره کش به عنوان مخاطب سایت از شما – و با واژه هاي خودتان - سوال پرسیدم:
    ممكن است شمه اي از ( خط و خطوط و اهداف و اغراض خاص)ي كه از اين سايت (مي بارد) را نشان دهيد؟؟ و نيز (غرض سیاسی آشکار خطی و مشربی) كه (پشت) اين نوشته بوده است را؟
    شما به جای پاسخ چشم بستن و دهان گشوده اید.
    متاسفانه لمپنیسم به کار رفته در ادبیات نوشتاری شما حتی مانع از فهم آنچه خود می گویید شده است. بعید می دانم شما حتی یک بار این نوشته را که گمان نمی کنم دو صفحه بیش باشد خوانده باشید، که اگر خوانده بودید می فهمیدید - البته اگر توهم توطئه امکان فهم را از شما سلب نکرده باشد - که این نوشته نقد هیچ یک از آن بزرگواران نیست بلکه نقد برگزارکنندگان و منتقدان آن جلسه است که (تمجید را در مقام نقد نشانده اند) شما می خواهید با دفاع ریاکارانه از بزرگانی چون بیانی و اتحادیه و یزدانی و زرگری نژاد آبروی از دست رفته خود را بازجویید و نامی به هم زنید که البته بعید می دانم با حملات دون کیشوت وار به آسیاب آبی به جای به اصطلاح نقد چنین مایه ای حاصلتان آید.‎
    
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۳۱ ۱۰:۵۶ 0 5

    به نظر می رسد منتقدان این نقد دچار سوء تفاهمی شده اند، آشکار است که دریافت آقای تفرشی بزرگوار از نقد با معنای متعارف و مالوف آن تفاوتها دارد، آقای تفرشی! نقد تفکیک سره از ناسره و سلیم از سقیم در آثار یک نویسنده است نه فحاشی و پرده دری، و به نظر می رسد شما نقد را این دومی در می یابید. نویسنده متن در نقد جلسات نقد سخنی آورده اند، روی صحبت این مطلب با مسئولان پژوهشکده تاریخ اسلام است، نه با استادانی که به نقد کشیده می شوند، اگر کسی در این میان برای اعتراض و گریبان دریدن حقی داشته باشد، پژوهشکده تاریخ اسلام است، از مطالب شما چنین می نماید که گویی خود را وکیل استادان یا پژوهشکده تاریخ اسلام بر می شمرید. نقد با آنچه شما شناختن قدر استادان بنام خوانده اید زاویه ای نمی یابد به نظر می رسد مطاع تملق گویی بازاری دیگر می خواهد که باید بیابید و  باید بدانید که نقد آکادمیک بازار مناسبی برای مطاع شما نیست. 
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۳۱ ۱۱:۱۷رضا سرلك 0 7

    اولا كه واقعا به خاطر اين ادبيات خشني كه در نقد هم به كار برده شده براي مجيد تفرشي و سياوش تاسف بايد گفت اگر ار چنين مجادله هايي در سايت هاي زرد و حتي خبري ببينيم جاي تعجب نيست اما اينجا يك سايت عمومي در عرصه علوم انساني است و به نظر با فرهيختگاني سروكار دارد كه شايسته علوم انساني اند كه در آن رعايت اخلاق اساس است.
    دوما اينكه نمي خواهم قضاوت كنم اما فارغ از ادبيات خشن، نقد آقاي تفرشي در غرض ورزي و ... واقعا انحراف كردن مطلب نويسنده مقاله است. من هم در جلسه اي كه در نقد تاريخنگاري دكتر سهراب يزداني برگزار شد شركت كردم و جز خاطره گويي و به به و چه چه نه از آثار كه از خود ايشان چيزي نديديم. (كاش كه به تعريف از آثار مي پرداختند تا مخاطبي كه آثار را نخوانده ترغيب به خواندن مي شد) بعد از جلسه مي شنيدم كه شركت كنندگان هم چنين نظر مشابهي داشتند و ناراضي سالن را ترك مي كردند. خب در نقد است كه رويش رخ مي دهد نه در تشويق و تمجيدهاي هميشگي.
    واقعا آن اساتيد با وجود احترامي كه برايشان قائليم غيرقابل نقد هستيد؟ اگر چنين است اصلا چرا جلسه نقدشان را برگزار مي كنيم؟
    به نظر حقير نقد روحاني - با وجود گزندگي اش - بيراه نبود.
    آقاي تفرشي من هم سپند روحاني را نمي شناسم. جستجويم هم به جز يك مقاله در كتاب ماه تاريخ و جغرافيا به جايي نرسيد اما از شما كه به عنوان محقق تاريخ شناخته شده ايد، اين ادبيات بعيد و حتي سزاوار نكوهش است.
                                
  • ۱۳۹۳-۰۲-۳۱ ۱۲:۳۱ساره 0 4

    جناب آقاي تفرشي اگر تصور نكنيد بنده هم از عوامل و دست اندر كاران اين سايت هستم و همه مطالب هدايت شده و دست پنهاني در كار است. بايد خدمتتان عرض كنم بنده به عنوان يكي از مخاطبان دايمي جلسات پژوهشكده تاريخ اسلام كه در سلسه جلسات نقد تاريخنگاري آن شش بزرگوار شركت كرده ام ، با نقد نويسنده در خصوص محتواي اين سلسله نشست ها كاملا موافقم . در اين جلسات نه تنها نقد جدي شنيده نشد بلكه با آن تعارفات ملال آور توصيف منسجم و قابل قبولي هم از كارنامه تاريخنگاري اساتيد به دست نيامد. اما از نظر من اشتباه نويسنده نه در نوشتن اين نقد بلكه در پاسخ دادن به شما و نداشتن خويشتنداري در اين زمينه بود.
                                
  • ۱۳۹۳-۰۳-۰۳ ۱۴:۲۵مجید تفرشی 3 2

    جناب آقای سرلک گرامی. برای اطلاع شما عرض می کنم. ادبیات و لحن به کار رفته من در این مورد دو دلیل مشخص دارد. اول: تلاش پنهان و آشکاری از سوی صاحبان و مدیران این سایت و روسای آشکار و نهان آنان برای کوبیدن و تضعیف هعمین بضاعت ناچیز علوم انسانی و تحقیقات تاریخی در ایران. امثال کاوه بیات، شیرین بیانی، عبدالهادی حائری و سهراب یزدانی فراتر از اغلب تاریخنگاران اینن مرز وبوم هستند. کوبیدن و زدن بی هابای آنان توسط کسانی که یک هزارم آنان ارج و محصول علمی ندارند کاری ناشایست، ناجوانمردانه، غیرعلمی و دارای اغراض سیاسی است.
    وجه دیگر این نوشته ها، رفتار نادرست و غیراخلاقی مدیران این سایت و گردانندگان و حامیان پشت صحنه آنان در مواردی دیگر با شخص خودم است که موجب شده تا چهره ظاهرا علمی و موجه آنان برای من مشخص شود و حنای این رفتار مغرضانه شبه علمی آنان برای من رنگی نداشته باشد. البته اگر صلاح بدانید یا بدانند جزییات آن را عرض خواهم کرد. ببینیم شهامت انتشار این یادداشت در برابر خیل توهینها و نوشته های لشکر اسامی مستعار و اسامی ناشناخته و موهوم سپند و سیاوش و دیگر سین ها وجود دارد یا نه.
                                
  • ۱۳۹۳-۰۳-۰۳ ۱۹:۱۳رضا سرلك 0 2

    جناب تفرشي
    كافي است نزد خود اندكي - تنها اندكي - انصاف داشته باشيد تا دست كم پيش وجدان آگاهتان شرمنده نباشيد.
    نخست آنكه ببينيد (اگر امكانش هست) كه مخاطباني همه بر يك نكته تاكيد مي كنند كه اين نقد آن بزرگواران نيست كه نقد جلسه نقد است. شما افترائي را نسبت مي دهيد و پيراهن عثمان مي كنيد كه اصلا در آن نوشتار وجود ندارد. يك جمله (فقط يك جمله) از اين نقد بياوريد كه به کاوه بیات، شیرین بیانی، عبدالهادی حائری و سهراب یزدانی و زرگري نژاد توهين شده باشد يا آن بزرگواران را كوبيده باشند. چه رسد به غرض ورزي سياسي!!!!
    اگر چنين بود جمشيد كيانفر كه مدير آن جلسه بود و خود از متوليان پژوهشكده تاريخ اسلام است اين مطلب را در صفحه شخصي خود در فيسبوك بازنشر نمي داد. شما كاسه داغ تر از آش شده ايد؟!
    دوما اينكه آنها فلان كردند من هم تلافي كردم كه بيشتر به بحث خاله زنكي مي ماند تا بحث علمي. دم خروس از همين جا پيداست. شما خود در همين آخرين يادداشت نشان داده ايد كه آنكس كه غرض ورزي مي كند شما هستيد نه نويسنده يا گردانندگان مخوف پشت پرده اين سايت.
    زياده گفتم اما به واقع اين نوع رفتار بسيار ناپسند است.
    متاسفم.
    اميدوارم مرا نيز به پاي سين هاي ديگر ننويسيد.
    ارادتمند
    رضا سرلك
                                
  • ۱۳۹۳-۰۳-۰۴ ۰۷:۳۸مخاطب آزاد 0 2

    سه پرسش ساده از آقاي تفرشي
    
    1. آيا اصلا اين نقد را خوانده ايد؟ (چون اگر خوانده بودند دربرابر سوالاتي كه به شما مي شود به جاي پاسخ جنجال نمي كرديد)
    2. آيا انتشار بي كم و كاست تهمت هاي مداوم شما به گردانندگان اين سايت  و نويسنده مقاله و مخاطبان آن، دليلي بر آزادانديشي نيست؟!
    3. در اين دنياي مجزي آيا به واقع شما آقاي مجيد تفرشي - پژوهشگر تاريخ - هستيد (!)
    
    جسارت است اما اين (آي دزد آي دزد) شما مرا به ياد كسي مي اندازد كه اميدوارم هيچ گاه به ياد هيچ كسي بازنگردد.
    
                                

نظر شما