شناسهٔ خبر: 16775 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

گزارشی از نشست «اخلاق اجتماعی: مبانی و پیامدها»/ بخش اول

مسئلۀ «پذیرش دیگری» در اخلاق اجتماعی

نشست فلسفه اخلاق مفهوم درست از اخلاق اجتماعی با پذیرش کس دیگری است؛ یعنی دیگری وجود دارد که او هم به اندازه‌ی من و بلکه از یک جهاتی برتر از من از لحاظ اخلاقی جایگاه و منزلت دارد.این دیگری می‌تواند فرد، گروه، خانواده، نهاد، سازمان حقوقی و ... باشد.

فرهنگ امروز/زهرا رستگار: سومین نشست از سلسله نشست‌های فلسفی با عنوان «اخلاق اجتماعی: مبانی و پیامدها» توسط خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی سه‌شنبه ۹ اردیبهشت‌ماه ۹۳ برگزار شد. سخنرانان این نشست نیز دکتر محسن جوادی، دکتر محمدهادی مفتح، دکتر حسین هوشنگی و دکتر مهدی اخوان بودند که به ایراد سخنرانی در این باره پرداختند. دکتر محسن جوادی در باب اخلاق اجتماعی به بحث اصل استخدام پرداخت و مبنای اصلی بحث خود را بر دیگری و پذیرش دیگری در اخلاق اجتماعی قرار داد. در ادامه دکتر محمدهادی مفتح در باب حریم خصوصی با استناد به آیات و روایات به ایراد سخنرانی پرداخت.

 

اخلاق اجتماعی فردی و الهی

دکتر محسن جوادی در ابتدای سخنرانی خود توضیح داد: در ابتدا قصد داشتم یک زمینه‌ای را تعریف کنم و بیشتر روی آن کار شود وگرنه زمینه‌ای نیست که روی آن کار شده باشد و یک حوزه‌ای نیست که خیلی در مورد آن تأملی شده باشد. ازاین‌جهت، بیشتر این مدنظرم هست و از اینکه در خدمت سروران گرامی هستیم تقدیر و تشکر دارم. مفهوم اخلاق اجتماعی ۲ معنا دارد: یک معنا که بیشتر در حوزه‌ی فلسفه و اخلاق فلسفی و ... استفاده می‌شود، از آن خیلی لیتلیچر وجود ندارد؛ یعنی شما هر زمان که به سراغ دایره‌المعارفی بروید چیزی به‌عنوان سوشال اتیکس نیست، دایره‌المعارف اخلاق را هم که نگاه کنید: بکه، راتلز، پل ادواردز، استنفورد را نگاه کنید، هیچ‌کدام مدخلی مانند سوشال مرالیتی یا سوشال اتیکس ندارند؛ یعنی عنوان مشخصی نیست، حتی کتابی شاید در مورد سوشال اتیکس پیدا نکنید، به ندرت ممکن است کتابی پیدا شود. این یک معنایی از اخلاق اجتماعی در این کاربرد است. اگر رویکرد ما بیشتر فضیلت‌گرا باشد، منظور آن فضیلت‌هایی است که در واقع می‌تواند مبنای اجتماعی داشته باشد و کمک به تعامل بهتر ما با دیگران کند مانند: فضیلت عدالت، فضیلت بخشندگی، این نوع فضیلت‌هاست که اگر رویکرد شما وظیفه‌گرایانه باشد، در واقع در دیانتولوژی بخواهید نگاه کنید، وظایفی که به تنظیم رابطه‌ی درست و مناسبی با دیگران مربوط می‌شود، اخلاقی اجتماعی است مانند: عدالت و اصل عدم ضرر و ازاین‌دست مفاهیم وجود دارد.

 پس یک معنایی از اخلاق اجتماعی بااینکه بسیار کم‌کاربرد است به لحاظ فنی در آکادمی‌ها وجود دارد. بیشتر نیز در دپارتمان‌های فلسفه این معنا از اخلاق اجتماعی را مدنظر دارند، اما هیچ مورد مکتوبی در کنار آن نیست. بیشتر تقسیم‌بندی در دوران اخلاق است و شاید بتوان آن را جزئی از اخلاق کاربردی دانست. اخلاق اجتماعی و اخلاقی که در حوزه‌ی تعاملات اجتماعی ما وجود دارد. این در هر ۳ رویکرد معروف اخلاقی در ویتو اتیکس (vito ethics)، در دیانتولوژی (deontology علم وظایف اخلاقی) شاید وجه اجتماعی اخلاق بیشتر است که اساساً معیار اخلاق را خیر می‌دانند، طبیعتاً مبنای اخلاق خود یک مفهوم اجتماعی است، خیر اجتماعی معیار اخلاق می‎شود، اما یک معنایی از اخلاق اجتماعی وجود دارد که اتفاقاً هر مقداری نیز به دنبال آن بگردید بیشتر آن معنا از اخلاق اجتماعی می‌آید. البته بیشتر یک مفهوم الهیاتی است و بیشتر در دپارتمان‌های الهیات و ... است و هرچه به کتاب‌ها نگاه کنید، بیش از ده‌ها کتاب که اسم آن‌ها را دارم و توجه کردم که بیشتر در این زمینه کار می‌کنند.

 سوشال اتیکس اصطلاحی است که از الهیات مسیحی پیدا شد، شاید در اواخر قرن ۱۹ بود که مفهومی به اسم انجیل مسیحی، انجیل اجتماعی پیدا شد که در آن اندیشه، ایده‌ی انجیل اجتماعی نیز تحت تأثیر مفهوم تکامل و امثالهم بود. در اواخر قرن ۱۹ مسیحیت یا کشیشان مسیحیت احساس کردند که شاید مسیحیت رسالتش این نیست که به لحاظ شخصی به فضیلت و رذیلت و قواعد تنظیم پرسنالیتی فرد بپردازند، بلکه همسو با ایده‌ی تکامل به تکامل اجتماعی و اندیشه ترقی بپردازد. ازاین‌جهت مفهوم اخلاق اجتماعی را به‌عنوان یک مفهوم کلیدی مطرح کردند. اگر مدخل‌های مفهوم اخلاق اجتماعی را ببینید، سوشال اتیکس به این معنا بیشتر در دایره‌المعارف‌های کاتولیک و الهیاتی است و لذا در بخش دپارتمان‌های الهیات وقتی می‌گویند سوشیال اتیکس معنای آن این است. پس ۲ معنا از سوشیال اتیکس را می‌توانیم باز کنیم، یکی معنایی که در دپارتمان‌های فلسفه و ... از آن تلقی می‌شود، یک شاخه‌ای از اپلاید اتیکس می‌شود که البته ممکن است این مسئله به ذهن شما بیاید که در عمل نیز تفکیک اخلاق اجتماعی از اخلاق شخصی بسیار سخت است. چون هر فضیلت شخصی یک کنشی است که در جامعه صورت می‌گیرد و در جامعه تأثیر دارد. آن‌گونه نیست که شما بتوانید برای آن مرزبندی بگذارید و بگویید صبر یک فضیلت شخصی است و صبر می‌تواند فضیلت شخصی باشد و مفهوم اجتماعی نیز داشته باشد، تفکیک آن‌ها در عمل خیلی سطحی است و یک تفکیک نظری است.

 در واقع ما در نظر آن‌ها را تفکیک می‌کنیم و می‌گوییم این جنبه‌ها شخصی‌تر هستند و این جنبه‌ها اجتماعی‌تر هستند. از این رویکرد در گذشته در یونان اخلاق با اجتماع همیشه در ارتباط و جدای از اجتماع نبوده است؛ مثلاً ارسطو در اخلاق نیکوماخس در چند بخش وارد بحث‌های اجتماعی می‌شود. در یک فصل به بحث دوستی از این زاویه نگاه می‌کند که دوستی یک کنش اجتماعی و تعاملی است که در جامعه صورت می‌گیرد، در فردیت انسان با کسی دوست نمی‌شود، بلکه یک مفهوم اجتماعی است، اما این مفهوم اجتماعی در واقع در دوستی به‌عنوان یک خیر بیرونی کمک کمی می‌کند و در اخلاق ارسطو کمک می‌کند که ما بتوانیم سعادت فردی خود را پیدا کنیم و تنگاتنگ اخلاق و اجتماع حرکت کنیم. این تفکیک در یونانیان امکان نداشت که شما بگویید این اخلاق اجتماعی و آن دیگری فردی است؛ لذا آنان این اخلاق را ندارند. درست اصطلاحی به نام سیاست و اخلاق دارند، اما این ۲ مقوله‌ی درهم‌تنیده با یک هدف و غایت واحد است و این دشوار است که بتوان این ۲ را تفکیک کرد.

 من قصد داشتم تا اینجا اشاره کنم که اصطلاح اخلاق اجتماعی سابقه‌ی زیادی در غرب ندارد. این لغت و عنوان سوشال اتیکس (social ethics) مدنظر است که بیشتر در قرن ۲۰ آن هم در الهیات مسیحی و نه در فلسفه و آثار اخلاقی شکل گرفت. اما مفهوم آن، یعنی تفکیک و این بخش‌هایی از اخلاق بیشتر به تعامل اجتماعی مربوط هستند و یک بخش‌هایی کمتر تفکیکی است که از قدیم نیز وجود داشته است. در زبان فارسی نیز این امر سابقه‌ی زیادی ندارد و ما در ادبیات خود نیز اخلاق مدنی و ... را داریم، اما آن‌ها بحث جدایی دارند و اخلاق مدنی و اخلاق سیاسی جدا است. اما چیزی به‌عنوان سوشال اتیکس شاید در آثار جدید فارسی باشد و این موارد نیز بیشتر متأثر از متفکران مصری مانند عبدالله دراز که در کتاب «دستور الاخلاق فی القرآن» گفت اخلاق را می‌توانیم به اخلاق الهی که به جنبه‌های عبادی و تعامل ما با خدا می‌پردازد به اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی تقسیم کنیم، این تفکیک جا افتاد و مطرح شد. ایده‌ی انجیل اجتماعی که بیس (پایه و اساس) الهیات لیبرال، الهیات آزادی‌بخش و بیشتر رویکردهای جدید در الهیات مسیحی مانند فمینیست‌ها و اکوفمینیست‌ها است. ایده‌ی اصلی آن‌ها این است که بیشتر شبیه یوتیایترین‎ها هستند؛ یعنی لباس دینی و یوتیلتیاریسم می‌خواهد بپوشند. معتقدند که رسالت مسیحی یا مسیحی زیستن یعنی افزودن خیر اجتماعی و این مبانی دینی دارد. این‌گونه نیست که یک مفهوم سکولاری باشد و یوتیلتیاریسم (utilitarianism سودمندگرایی) معمولی می‌گوید. من تصور می‌کنم انجیل اجتماعی تحت تأثیر یوتیلتیاریسم نیز هست.

نشست فلسفه اخلاق

مفهوم درست اخلاق اجتماعی، پذیرش دیگری

محسن جوادی در ادامه‌ی صحبت‌های خود را در مورد چالش‌های اخلاق اجتماعی و مبانی ادامه داد و اذعان داشت: منظور ما از مبانی یعنی آن دیدگاه‌ها و نظرهایی که امکان بیشتری برای تحقق اخلاق اجتماعی ارائه می‌دهند -منظور ما از مبانی این است، البته ممکن است مبانی در جای دیگری معنای دیگری داشته باشد، گاهی با مبادی نیز فرق کند-، بلکه می‌خواهم بگویم دیدگاه‌ها و نظریه‌هایی که کمک بیشتری به ارتقا و رشد اخلاق اجتماعی و تحقق آن دارند. یکی از این مبانی و شاید مهم‌ترین آن‌ها این است که ما در اخلاق اجتماعی شاید فرد دیگری را قبول کنیم و از طریق دیگر از آن فردگرایی خود بیرون بیایم وگرنه دیگر نمی‌توانیم یک اخلاق اجتماعی خوبی را داشته باشیم. تعامل اجتماعی را می‌توانیم فردگرایانه تعریف کنیم؛ یعنی یک‌سری ضوابط و قواعدی را در جامعه تعریف کنیم و بگوییم در انتها معرفت آن به من بازمی‌گردد، اما مفهوم درست از اخلاق اجتماعی نیست. مفهوم درست از اخلاق اجتماعی با پذیرش کس دیگری است؛ یعنی دیگری وجود دارد که او هم به اندازه‌ی من و بلکه از یک جهاتی برتر از من از لحاظ اخلاقی جایگاه و منزلت دارد که توضیحی در مورد آن ارائه می‌دهم. این دیگری می‌تواند فرد، گروه، خانواده، نهاد، سازمان حقوقی و ... باشد. البته تحولات تاریخی، داستان دیگری را تغییر داده است. در یونان، دیگری همیشه یک فرد بود و ما چیزی به اسم نهادهای اجتماعی که شأن اخلاقی داشته باشند، نداشته‌ایم. در دوران جدید، نهادهای اجتماعی زیاد شدند و این سازمان‌ها و نهادهای اخلاقی خود یک شأنی پیدا کردند و این امر می‌تواند متحول شود.

 رویکردهای مختلفی در اخلاق وجود دارد؛ برای مثال فردگرایی اختصاص به یک نظریه ندارد، می‌تواند در صورت‌های مختلف و نظریه‌های مختلف تحقق داشته باشد. فرض کنید نظریه‌ای به نام قانون طبیعی داریم یا ادامه و استمرار سنت اخلاق یونانی است. البته برای قانون طبیعی بیس آن، همان ایده‌های ارسطو است. یکی از نکات اصلی قانون طبیعی این است که یک‌سری خیراتی وجود دارند که اسم آن را خیرات پایه می‌گذارند و آن‌ها سرفصل‌های خیرات هستند؛ یعنی قابل اندراج در هم نیستند و خود فی‌نفسه خیر هستند مانند زیستن و سلامتی و دانش و ... انسان از طریق این خیرات می‌تواند شکوفا شود، این مفهوم ارسطویی است و انسان از طریق این خیرات پایه، شکوفا می‌شود و این خیرات پایه نیز به‌صورت فطری و وجدانی تا حدی وقوف دارند و غریبه نیستند. این خیرات پایه برای انسان است و انسان نسبت به این موارد آگاهی شهودی و واقع دارد. این می‌تواند با اخلاق اجتماعی سازگار یا ضد اخلاق اجتماعی تقریر شود. یک مدل آن ضد اخلاق اجتماعی است که شما بگویید که این خیرات خیر هستند، اما هنگامی که برای من هستند (مثلاً سلامت، لذت، دانش و غیره) خیر است، هنگامی که برای دیگری باشد من کاری به آن ندارم و برای آن الزام و ارزشی ندارم. این نوع نگاه حتی به نظریه‌ی قانون طبیعی فردگرایانه می‌شود. این نگاه اجازه نمی‌دهد که تعریف درستی از اخلاق اجتماعی داشته باشیم. اما اگر نگاه شما این‌گونه باشد که بگویید سلامتی خیر است چه در من باشد و چه در دیگری باشد، این نگاه درستی را زمینه‌سازی می‌کند که بتواند اخلاق اجتماعی را امکان دهد. در وظیفه‌گرایی نیز به همین صورت است. یکی از وجوه اصلی و نکات اصلی اخلاق اجتماعی این است که شما از خود بیرون بیایید و دیگری را بپذیرید. این پذیرفتن مبنایی است برای آنکه شما خیر آن را خیر خودتان بدانید و وظایفی برای او داشته باشید.

 

مدارا؛ تأیید به اخلاق اجتماعی

محسن جوادی نیز به خیرات و تقابل اخلاق در مکاتب مختلف پرداخت و بیان داشت: تقابلی بین لیبرالیزم و نظریه‌های حقوق طبیعی وجود دارد. نظریه‌های حقوق طبیعی ازاین‌جهت که فهرست بسته‌ای از خیرات را دارند، همچنین با لیبرالیزم و اخلاق لیبرالی در تقابل هستند. در اخلاق لیبرالی نکته‌ی اصلی آزادی است و حقی که خود فرد بر اساس آن می‌تواند مشخص کند که خیر چیست. اما در نظام‌های نظریه‌های طبیعی عموماً یک فهرست بسته‌ای وجود دارد. هیچ‌یک از فیلسوفان از آزادی به‌عنوان یک خیر توجهی نکرده‌اند. در مقابل، لیبرالیزم اصل را بر آزادی قرار می‌دهد ولی در نظریه‌های طبیعی اسمی از آزادی نمی‌آورند. تأکید برخی‌ها این است که آن عنصری که تأیید به اخلاق اجتماعی ارائه می‌دهد مدارا است و این مبتنی بر پذیرش حق و ناحق بودن یا حق باطل بودن و خطا و درگیری و ... است. اصل حرف این است که باید بپذیریم که دیگری حق دارد، اما اینکه چه حقی را دارد، این تابع دیدگاه‌های اخلاقی شماست. اگر شما دیدگاه‌های قانون نظری طبیعی را بپذیرید که خیرات را محدود می‌کند به این لیستی که آزادی در آن وجود ندارد، طبیعتاً آزادی در پایگاه غایت فی‌نفسه در آن تفسیری که از مدارا و حق دیگری می‌کنید، نخواهد داشت. آزادی در اندیشه‌ی قانون طبیعی تنها یک ظرفی است که امکان می‌دهد به شما که خیرات دیگری در آن نزول شود؛ یعنی دانش و فضیلت تسهیل شود، اما خود یک غایت اصلی حساب نمی‌شود و برخلاف لیبرال است.

یکی از این مبانی، مبنای پذیرش دیگری است و فراتر رفتن از دیگری است که اگر تحقق پیدا نکند قطعاً اخلاق اجتماعی آسیب می‌بیند. یکی از دلایلی که در خیلی از جوامع اخلاق اجتماعی درستی در عمل سامان نمی‌گیرد آن است که مبنای نظری در آن نیست؛ یعنی هم در نظر و هم در عمل با این مبنا کنار نیامده‌ایم. در عمل شاید بیشتر مشکل داریم، اما در نظر شاید این مورد را نپذیرفته‌ایم که دیگری نیز حق دارد و حق خیرات طبیعی را نیز دارد.

 

عدالت؛ بستری مناسب برای اخلاق اجتماعی

دکتر جوادی گفت: موضوع دیگری که به نظر من بستر خوبی برای اخلاق اجتماعی است، عدالت است. عدالت باز هم یکی از آن مفاهیم کلیدی است که اگر در جامعه‌ای تحقق نداشته باشد و حتی در یک نظریه‌ای تحقق درستی نباشد امکان اخلاق اجتماعی را از بین می‌برد و نمی‌گذارد اخلاق اجتماعی خیلی خوب محقق شود. البته تفسیرهای زیادی از عدالت شده است و همه به نظریه‌های عدالت آشنایی دارید. شاید یکی از قدیمی‌ترین آن‌ها نظریه‌ی استحقاق است؛ یعنی آن چیزی که حق اوست را باید پرداخت کنیم. اما این نظریه به لحاظ متافیزیکی مبانی خیلی زیادی را می‌خواهد؛ یعنی دعاوی زیادی لازم دارد. اول باید مشخص کنیم که نظمی در اجتماع وجود دارد و مراتب انسانی، مراتب مختلفی دارند، حق یکی کم و یکی زیاد است، بعد باید مشخص کنیم که چه کسی این حق‌ها را مشخص می‌کند. اما نظام تفکر یونانی و ارسطویی مفهوم استحقاق را پذیرفته بود و با آن کنار آمده بود و در اکثر آموزه‌های دینی شاید به آن اشاره شده و گفتند که این تفسیر درستی است. چه این تفسیر را بپذیریم مسئله این است که عدالت همیشه بیس اخلاق اجتماعی بوده و باید باشد. کافی است شما به اخلاق نیکوماخوس ارسطو نگاه کنید. وی به تفضیل بحثی از عدالت دارد، البته عدالت معنایی مختلفی دارد، یکی عدالت به معنای عام که همان قانون و اخلاق و کلیت قضیه است و می‌گویند عدالت مادر فضیلت‌هاست؛ یعنی هنگامی که شما به‌طورکلی به مجموعه فضیلت‌ها نگاه می‌کنید، اسم آن را عدالت می‌گذارید؛ یعنی عدالت چیزی نیست جز این یک جا دیدن فضیلت‌ها که به آن عدالت در معنای عربی می‌گویند.

 اما عدالت توزیعی، توزیع قدرت، توزیع ثروت و غیره است. ممکن است بگویید بدون آن هم می‌توان اخلاق اجتماعی داشت. بله، بدون توزیع عادلانه اخلاق و ثروت هم می‌توان توزیع عادلانه داشت، اما اگر قرار باشد اخلاق اجتماعی چیزی باشد که به‌صورت پویا و به‌صورت درستی در جامعه بسط پیدا کند، شاید بدون آن نشود. وقتی شما به‌درستی نتوانید این کار را انجام دهید، وقتی شما نتوانید یک شرایط مناسبی را از لحاظ عدالت ایجاد کنید، حتی اگر بخواهید به فضیلت‌های دیگری بپردازید و بگویید فرضاً ما بر اساس بخشندگی و عشق و محبت نمی‌توانیم در درازمدت شکل درستی به اخلاق اجتماعی دهیم، عدل است که مبانی اجتماعی و تعامل درست اجتماعی را محقق می‌کند. در موارد دیگر هم بحث عقل و بخشندگی وجود دارد. حتی اگر فضیلت‌های دیگر را در جامعه بخواهیم بسط دهیم، وقتی از بیس و اساس که عدالت است، نظری نداشته باشیم، نظریه‌ی اخلاق اجتماعی ما مشکل است و اگر عمل نداشته باشیم اخلاق اجتماعی‌مان در عمل لنگ می‌زند.

 اخلاق در عمل مکانیزمی دارد و تحقق آن در عمل فقط از بحث‌های نظری نشئت نمی‌گیرد. اگر شما یک ظرف‌های مناسبی برای تحقق اخلاق در واقعیت نداشته باشید، نمی‌توانید انتظار داشته باشید که اخلاق محقق شود. مطالب را از جان فینس و مایکل مورفی و ... گرفته‌ام که در مورد خیرات نوشته‌اند و هیچ‌کدام اشاره‌ای به ۲ نکته‌ای که من داشتم، نکرده‌اند. برخی تحلیل کردند که چرا این موارد جز خیرات پایه نیست، خیرات فقط ابزاری هستند و یا برخی مانند لذت در صورتی خیرند که از این‌ها (نالج) به دست بیایند یا از ویرچو به دست بیایند و تبعی هستند نه آنکه در عرض آن‌ها خیر هستند.

 

اصل استخدام

جوادی در ادامه‌ی سخنان خود به چالش‌هایی در این باره پرداخت و اذعان داشت: ۲ مورد از چالش‌ها را نیز عرض می‌کنم که بر اساس مبناها هستند چیزهایی که امکان تحقق اجتماعی را از بین می‌برند. یا به لحاظ عملی یا به لحاظ نظری به شکل‌گیری یک اخلاق اجتماعی درست آسیب می‌زنند. یکی از این چالش‌ها چیزی است که شاید ریشه‌ی آن را در برخی از عالمان بزرگ اسلامی داریم. اگر این امر خوب فهمیده نشود شاید مشکل ایجاد شود؛ فرضاً اگر در تعابیر مرحوم طباطبایی چیزی به نام اصل استخدام داریم این در محافل علمی هم استناد می‌شود. ایشان چند جا گفتند که نگاه انسان و فلسفه‌ی عمل انسان و دلایلی که انسان می‌آورد عموماً برای آن است که می‌خواهد فردی یا شخصی را به خدمت بگیرد، این امر اصل استخدام نامیده می‌شود.

 اصل استخدام یک اصل متافیزیکی و در واقع فلسفه‌ی عملی برای ایشان است و تحلیلی که ایشان دارند این است که در ورای هر عملی که شما انجام می‌دهید یک خدمتی یا دستاوردی را می‌خواهید از آن بگیرید، حتی وقتی که با دیگران تعامل می‌کنید؛ یعنی در بستر یک اخلاق اجتماعی حتی این اصل وجود دارد. این بخش توصیفی قضیه است؛ یعنی ایشان می‌گویند انسان این‌گونه است و فیلاسفی و اکشنی که دارند این است، اما آیا این درست است یا خیر؟ از بیانات ایشان این‌گونه برمی‌آید که این درست است و هنجار نیز همین است، در واقع مفهوم هنجاری نیز هست و ممکن است که تلقی شود که ضد اخلاق اجتماعی، افراطی و اگوئیزم یا یک نوع فردگرایی شدید است. این مورد چگونه با اخلاق اجتماعی جور درمی‌آید. مرحوم مطهری و برخی شاگردان آقای طباطبایی سعی کردند یک تقریر قابل قبولی از این نظریه ارائه دهند، موردی که آقای طباطبایی در نهایت برای آن دلیل فلسفی در اصل استخدام آورده است، او می‌گوید همه این کار را انجام می‌دهند و راهی غیر از این نیست و راه درست قضیه است.

 اگر بخواهم خیلی کوتاه توضیح دهم این است که بله، اگر خود را خیلی کوچک بگیرید حق با شماست و نظریه‌ی استخدام تنشی و ضد جامعه است، چرا؟ چون شما خود را تعریف می‌کنید، در این مواردی که پول و ثروت و قدرت و ... هستند وقتی شما با دیگری تعامل می‌کنید، می‌خواهید پولی پیدا کنید که تعارض می‌شود، منافع او از بین می‌رود و او دیده نمی‌شود و این یک چالشی در اخلاق اجتماعی است. اما اگر خودتان این تعریف را نداشته باشید و خودتان را مقداری عمیق‌تر تعریف کنید -به قول آگوستین اینرسلفی هم در خود ببینید. آگوستین تعبیر زیبایی دارد، می‌گوید چیزی درونی‌تر نیز در خود ببینید- آن هنگام، استخدام مشکلی ایجاد نمی‌کند، به دلیل اینکه خیلی از مواردی که می‌خواهید برای اینر به خدمت بگیرید، اتفاقاً بر گذشت در این لایه است و شما باید از پول و قدرت بگذرید تا آن ذات درونی و جوهر واقعی شما بسط و رشد پیدا کند.

 اصل استخدام می‌تواند مفهوم غلطی داشته باشد، می‌تواند به غلط تفسیر شود و همان چیزی شود که ضد اخلاق اجتماعی است؛ یعنی در واقع منافع دیگران را از بین بردن و به سود خود اضافه کرده است. اصل استخدام می‌تواند کاملاً مفهوم اشتباهی داشته باشد و آن این است که هنگامی که به دیگران سلام می‌دهیم و کمک می‌کنیم انگار باید یک منافعی به ما عودت کند. اگر اصل استخدام را به این معنا بگیریم که ما دیگری را استخدام می‌کنیم، اما دیگری را برای چه چیزی استخدام می‌کنیم؟ دیگری را فرصتی می‌دانیم برای آنکه روحمان را رشد دهیم، این در کنش اجتماعی می‌تواند نقش مثبتی را داشته باشد. یکی از چالش‌ها می‌تواند مفهوم استخدام باشد یا آنکه برخی از افراد گفتند اخلاق اسلامی خودگرایانه است و شاید ظواهر اخلاق اسلامی خودگرایانه است و به آیاتی استناد کرده‌اند. شما دنبال سعادت خود باشید، اگر در یک سطحی فهمیده نشوند مقداری اشتباه ایجاد می‌کند، بستگی به آن دارد که آن خودی که تعیین می‌کنیم چیست. تا آن درست فهمیده نشود اشکال ایجاد می‌کند و احساس می‌کنم اینکه برخی‌ها می‌گویند معرفت خود کلید معرفت رب و این موارد است، این از آن توضیحات معمولی نیست؛ فرضاً اگر انسان خود و ضعف خود را بفهمد، خدا را می‌شناسد، بلکه تا زمانی که خود را بشناسید و کدام خود را بشناسید، کلید درست فهم است.

 

مطلق‌انگاری و رئالیزم اخلاقی، ضد اخلاق اجتماعی

دکتر محسن جوادی در انتهای بحث خود خاطرنشان کرد: نکته‌ی دیگری باید عرض کنم، مشکل دیگر بحث رئالیزم است. گفتند این مطلق‌انگاری و رئالیزم اخلاقی به نوعی ضد اخلاق اجتماعی است؛ چون تکثر و نسبی‌گرایی را نمی‌پذیرد و همه چیز را بر اساس یک قالب مشخص ارزیابی می‌کند و طبیعتاً به دیگران این اجازه را نمی‌دهد که نظر درست اخلاقی را داشته باشند و می‌گوید رئالیست‌ها معمولاً آن چیزی را که خودشان می‌گویند را درست می‌دانند و باقی را نادرست می‌دانند و اینکه شما اجازه نمی‌دهید درست‌های اخلاقی مختلف باشد یا اجازه نمی‌دهید که هیچ دیدگاهی برتری از لحاظ معرفتی و توجیه نداشته باشد، این خود اشکال دارد. چرا؟ چون شما دیگری را باطل می‌دانید و حتی هیچ کاری نکنید، خود به تنهایی تحقیر است که دیگری باطل و حداقل تحقیر وربال است. همان‌قدر که به دیگری می‌گویید که شما خطایید و باطل هستید، این خود یک حالت تحریکی و نقص دارد. این نیز اتهامی است که به ما می‌آید و معمولاً این‌گونه در اخلاق و دیدگاه‌های رئالیستی و دیدگاه‌های مطلق‌گرا داریم.

 رئالیزم یک نظرگاه فلسفی است و توضیح می‌دهد که ارزش‌های اخلاقی به این صورت آبجکتیو هستند. اما اینکه من با کسی که این نظر را قبول ندارد چه کنم یا نکنم، کاری به من ندارد، این داستان دیگری است. فرض کنید از لحاظ اخلاقی نمی‌توانم بپذیرم قتل پدر در اسکیموها اشکالی ندارد، از آن طرف کمک کردن به پدر که نمیرد درست باشد. از لحاظ اخلاقی این قابل قبول نیست، اما معنای آن این نیست که منی که این نظر را قبول دارم لزوماً باید با آن درگیر شوم یا خیر. این امر بازمی‌گردد به اینکه ببینیم در ساختار هنجاری خود نسبت به برخورد با دیگران چه چیزی را توصیه کرده‌اند. ممکن یکی از ارزش‌های عینی همین باشد که با دیگران مدارا و تعامل کنید که این با رئالیزم کاملاً قابل جمع است. یکی از ارزش‌های رئالیزم این است تا جایی که تخریبی نیست و به جامعه ضرر نمی‌زند و فرد در خودش است، این اشکالی ندارد. البته من قصد ندارم دفاع کنم.

 

حریم خصوصی شهروندان

دکتر محمدهادی مفتح دومین سخنران این نشست بود که در ابتدای سخنرانی خود به خیرات پرداخت و اشاره کرد: اخلاق را معمولاً به‌عنوان ملکات نفسانی که بر فرد انجام دادن اموری را تسهیل می‌کند، تعریف می‌کنند. گاهی اوقات ملکات نفسانی است که انجام خیرات را تسهیل و روان می‌کند و گاهی اخلاق نیک ملکات نفسانی را تسهیل می‌کند. برای انسان انجام شرور به‌عنوان رذائل اخلاقی است؛ یعنی هم رذائل و هم فضائل به‌عنوان اخلاق بد و اخلاق نیک را در نظر دارد. در امور اجتماعی در آنجایی که تعامل است و آنجایی که انسان با دیگری برخورد دارد، اخلاق اجتماعی به این معنا است که به‌عنوان ملکات نفسانی، تعامل و رفتار با دیگران را برای انسان هموار می‌کند. این امر همان‌طور که دکتر جوادی هم فرمودند عرصه‌های مختلفی می‌تواند داشته باشد. اخلاق سیاسی به یک معنا زیرمجموعه‌ی آن قرار می‌گیرد. در آنجایی که تعامل حاکم با رعایا وجود دارد، تعامل شهروندان با حاکم وجود دارد که اخلاق سیاسی و حکومتی و اخلاق اجتماعی و ... می‌تواند به یک معنا با هم اشتراکاتی داشته باشند.

 یکی از نکاتی که خیلی تأثیرگذار است و به‌عنوان مهم‌ترین نکته در اخلاق اجتماعی قابل بیان است، بحث حریم خصوصی شهروندان است. حریم خصوصی معنای وسیعی دارد و بسیاری از موارد را می‌شود تحت حریم خصوصی و رعایت حریم خصوصی به‌عنوان یک امر لازم از طرف شهروندان و از طرف حکومت روی آن بحث کرد و در نظر گرفت. در واقع یک امری است که مبانی دینی هم دارد، زمانی که به آموزه‌های اسلامی مراجعه می‌کنیم در آیات و روایت، رعایت حریم شخصی شهروندان از نکات مهمی است که بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. اجمالاً به پاره‌ای از مواردی که در بحث حریم خصوصی در قرآن و در روایات به آن اشاره شده است، می‌پردازم. اگر دقت کرده باشید یافته‌های دانشمندان جدید را اگر انسان با بی‌طرفی نگاه کند (البته من نیز خود خیلی با این موافق نیستم که عده‌ای همه‌ی موارد را سعی می‌کنند در قرآن و روایات پیدا کنند، شاید این هم یک افراطی باشد از سمت آن فرد که بنده نیز با آن موافق نباشم، اما باید این کار را انجام داد و بسیاری از اوقات به جواب خواهیم رسید) قرآن کریم در سوره‌ی نور آیه ۲۷ می‌فرماید که به خانه‌ی هیچ فردی وارد نشوید تا زمانی که اجازه بگیرید. آن دیگری اطلاقی در آیه دارد، این دیگری مسلمان یا غیرمسلمان باشد، یک شهروندی که در کنار شما زندگی می‌کند شما بدون اجازه به خانه‌ی او وارد نشوید. حالت اول، اگر در خانه بود اجازه می‌گیرید و با درود بر او وارد می‌شوید. ممکن است خانه خالی باشد و ساکنی نداشته باشد، اگر خانه ساکنی ندارد وارد آن نشوید تا به شما اجازه دهند، این حالت دوم است که خانه صاحب دارد، اما ساکن ندارد. حالت سوم این است که خانه صاحب دارد، اجازه می‌گیرید و به شما اجازه نمی‌دهد. اگر صاحب‌خانه گفت بازگردید حق ورود به خانه را ندارید، این نسبت به صاحب‌خانه اطلاق دارد؟ نسبت به مخاطب آیه دارد؟ خطاب به شهروندان است یا خطاب به حکام است یا مسئولین است؟ هیچ‌کس حق ندارد بدون اجازه وارد خانه‌ی فردی شود، حتی اگر صاحب‌خانه گفت اجازه نداری باید بازگردد.

 آیه‌ی دیگری در مورد خانه وجود دارد که اگر افرادی در پارک که هیچ دیواری نیز ندارد با هم جمع شدند و صحبت می‌کنند، آیا بدون اجازه می‌توانم داخل شوم و حرف آن‌ها را استماع کنم؟ این آیه، این مسئله را نیز نفی می‌کند. یک آیه دیگر می‌گوید از بسیاری از گناهان بپرهیزید (سوره‌ی حجرات آیه ۱۲). آیه‌ی دیگر، تجسس نکنید، غیبت یکدیگر را نکنید، همه‌ی این‌ها از مظاهر حریم خصوصی افراد است و شما حق ندارید حرمت افراد را بشکنید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید ذکر کردن، یاد کردن، سخنی را از برادر به زبان آوردن که او دوست ندارد یا گمان بد و یا تجسس... مصداق آشکاری از نقض حریم خصوصی است. سوره‌ی نور آیه ۱۱ می‌فرماید کسانی علاقه‌مند هستند که زشت‌کاری شیوع پیدا کند. امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند که هرکس درباره‌ی مؤمنی آنچه به چشم خود دیده به گوش خود را شنیده است بیان کند (مصداق کسی می‌شود که خدا می‌فرماید کسانی هستند که می‌خواهند زشت‌کاری را در بین دیگران رواج دهند)، عذاب دردناکی در انتظارشان است.

 سوره‌ی نور آیه ۴ می‌فرماید کسانی که به زنان پاک‌دامن نسبت ناروای جنسی می‌دهند حتی به‌عنوان شوخی و سپس نمی‌توانند ۴ شاهد اقامه کنند که واقعاً این نسبت ناروا اتفاق افتاده است -معمولاً قرآن خیلی عصبانی است-، می‌گوید ۸۰ ضربه شلاق بزنید، هیچ‌گاه این‌ها را به‌عنوان شاهد در هیچ دادگاهی نپذیرید، این افراد فاسق هستند. میزان عصبانیت خداوند را از چنین اخلاقی که در جامعه رواج پیدا کرده باشد، می‌بینیم. این یکی از رذائل اخلاق اجتماعی است که افراد به شوخی و جدی به یکدیگر چنین نسبت ناروایی را بدهند.

 

ادامه دارد ...

 

نظر شما