شناسهٔ خبر: 16834 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

طهمورث شیری در گفت‎وگو با «فرهنگ امروز»؛

جدال دانشجویان با روش‌تحقیق

تهمورث شیری دانشجوی ما دنبال این است که کار را زودتر جمع کند، او می‎خواهد پایان‎نامه‎اش را زودتر دفاع کند و مدرکش را بگیرد. اتفاقاً بسیاری از کسانی که دنبال زودتر انجام دادن مطالعات هستند، شاغل هم نیستند یعنی دنبال ارتقای شغلی نیستند، بلکه یک تب است که همه‎گیر شده است و آن هم تب مدرک‎گرایی است.

 

فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: طهمورث شیری استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و نیز عضو انجمن جامعهشناسی ایران است. با توجه به اهمیت مقولۀ روش تحقیق در تحقیقات علوم انسانی و اجتماعی با وی به گفت‌وگو نشستیم تا نظراتش را در این باب جویا شویم:

 

 

یکی از مسائل اساسی در پایان‎نامه‎ها که بسیار مشکل‎ساز شده است، روش تحقیق آن‎هاست، نظر شما در این‎ باره  چیست؟

بله، اصطلاحاً یکی از خصلت‎های روش تحقیق، سیستماتیک بودن آن‎هاست؛ یعنی گام‌به‌گام بر اساس یک ضابطه باید جلو برود. آن چیزی که ما از افسارگسیختگی پایان‎نامه‎ها می‎بینیم، همان‎طور که بارها آن را بیان کرده‎ام، به این خاطر است که دانشجویان نظم کاری را در نگارش پایان‎نامهها رعایت نمی‎کنند؛ یعنی تا مرحله‎ای پیش می‎آیند و سپس فراموش می‎کنند مسیر چه بوده است و باید به کجا برسند. اولین دلیل این امر همان‏‎طور که در گفتمان قبلی داشتیم این است که پورپوزال‎ها درست و خوب نوشته نمی‎شود. گفتم پورپوزال نقشه‎ی راهنمای دانشجو در پایان‎نامه‎اش است؛ یعنی وقتی شما پورپوزال قوی داشته باشید مثل این است که نقشه‎ی کار خود را آماده کرده‎اید و دقیقاً نوشته‎اید و حالا در حال اجرای آن هستید، مشخص است چه کاری قرار است انجام شود. وقتی پورپوزال‎ها قانون‎مند نوشته نشوند هنگام انجام کار به مشکل برمی‎خورید. کار به جایی می‎رسد که شما دیگر خودتان مراحل بعدی کار را سامان می‎بخشید و این باعث می‎شود که مسائل و مشکلات ایجاد شود. در نتیجه میبینید در پرپوزال چیزهایی نوشته شده است که در پایان‎نامه اصلاً رعایت نشده است.

نکته‎ی بعدی که اشاره شده بود تنوع پورپوزال‎ها بودند؛ یعنی آیتم‎هایی که باید در یک پورپوزال نوشته شود متکثر هستند؛ به‌طور مثال شما می‎بینید در رشته‎ی هنر پورپوزال داریم درحالی‌که دانشجویان هنر کار کیفی انجام می‎دهند. دانشجویان جامعه‎شناسی هم کار کیفی دارند و هم کمی، در رشته‎ی مردم‎شناسی بیشتر کار کیفی است. این ماهیت رشته‎های تحصیلی باعث شده است که سبک و سیاق نگارش پورپوزال‎ها با هم تفاوت داشته باشد، وقتی که با یکدیگر فرق می‎کند طبیعتاً آیتم‎هایی که باید در یک پورپوزال لحاظ شود باید با هم تفاوت داشته باشد که خیلی به این موضوع توجه نمی‎شود، اینکه توجه نمی‎شود یعنی شما بی‎نقشه در حال کار هستید. متأسفانه ما در نگارش پورپوزال‎ها این مشکلات را داریم که در واقع آن‎ها بدون توجه به رعایت نکات و به‌صورت خام نوشته می‎شوند.

یکی دیگر از مشکلاتی که ما در حال حاضر در دانشگاه‎ها با آن مواجه هستیم، تعداد زیاد دانشجو و طبیعتاً زیاد شدن تعداد پورپوزال‎ها است. این حجم زیاد باعث شده است که امروز حتی پورپوزال‎ها به شورای تخصصی هم نرسد و این در حال آسیب رساندن به کیفیت آموزش عالی است. چرا؟ به همان دلیلی که در بالا عنوان کردم، تعداد دانشجویان زیاد شده است. استادان وقت خالی کمی دارند، در واقع باید گفت تراکم پیچیده‎ای در چگونگی بهره‎برداری و نگارش صحیح از این پورپوزال‎ها وجود دارد.

در دوره دکتری نیز همین مشکل وجود دارد. در گذشته دانشجوی دکتری دروسی داشت که استاد موضوعی را انتخاب می‎کرد و دانشجو 6 ماه با آن کار می‎کرد، بعد از کار کردن و پخته شدن موضوع، تازه اقدام به نگارش پورپوزال می‎کرد، سپس در شورای تخصصی مطرح می‎شد و اعضای آن شورا باید قانع می‎شدند و بعد موضوع تصویب می‎شد.

اینکه شما می‎بینید در مرحله‎ی کار مشکلات داریم به این خاطر است که نقشه‌ی کار غلط است؛ چون نقشه‌ی کار اشتباه است در عمل هم دانشجو دچار مشکل می‎شود.

 

شما معتقد به تفاوت روش‎های تحقیق در دوره‎های مختلف هستید، در این باره توضیح بیشتری بفرمایید.

بله، همین‌طور است. در واقع من چند دوره را از هم تفکیک می‎کنم، دوره‌ی اول به‌طور مثال زمانی است که رشته‌ی جامعه‎شناسی توسط مرحوم صدیقی و دیگر بزرگان در دانشگاه تهران تأسیس شد و مؤسسه‌ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی شکل گرفت. در این دوره بیشتر تحقیقات بار کیفی داشتند، خیلی از اساتید دانشگاه‎های ما در آن دوره، فارغ‎التحصیلان کشور فرانسه بودند و بیشتر نگاه آن‎ها نیز در امر پژوهش کیفی بود، همچنین کسانی که از انگلستان فارغ‎التحصیل شده بودند نیز نگاهشان کیفی بود. منظور این نیست که تمام فارغ‎التحصیلان آن دوره از کشور فرانسه بودند، خیر، بلکه غلبه با این گروه بود؛ ازاین‌رو غلبه‎ی پروژه‎ها بیشتر به سمت تحقیقات کیفی بوده است و در این دوره مردم‎شناسی و انسان‎شناسی رشد بسیاری کرد.

در دوره‎ی دوم این طبقه‎بندی، غلبه تحقیقات با روش کمّی بود؛ یعنی روش‎های کمی در پروژه‎ها غالب شدند و بیشتر اساتید و محققان کسانی بودند که امریکا تحصیل کرده بودند و با سنجش و اندازه‎گیری در واقع کار می‎کردند. کتاب‏‎هایی که در این دوره به رشته‎ی تحریر در آمد، فرضیه‎ها را به شکل کمّی تعریف می‎کند و تأکید می‎شد فرضیه‎ای فرضیه است که آزمون‎پذیر باشد؛ درصورتیکه شما در تحقیقات کیفی یا فرضیه ندارید یا اگر هم داشته باشید در واقع قصد آزمون آن را ندارید، تنها قصد بررسی و مطالعه‎‏ی آن را دارید.

این در واقع باعث شد که در دوره‌ی دومی که ما داشتیم روش‎های کمّی حاکمیت پیدا کند، این امر به شدت نیز در تمام رشته‎ها غلبه داشت، نتیجتاً این عصر، عصر تولید سریع پایان‎نامه‎هایی با روش‎های کمّی بود. بعد از مدتی (تقریباً سال‎های 69-68) این روش به سمت استفاده از نرم‎افزارها جهش پیدا کرد و از سال 70 به بعد، پایان‎نامه‎ها به سمت بهره‎مندی از نرم‎افزارهای آماری پیش رفت. نرم‎افزارهای آماری از نرم‎افزار SPSS شروع شد تا نرم‎افزاری که در حال حاضر معادلات ساختاری Lisera و Minitab را انجام می‎دهد. بعد از گذشت مدتی، با استفاده از قابلیت‎هایی که در استفاده از یارانه بود و بهره‎مندی از بسته‎های آماری آماده از SPSS با نسخه‎های مختلف، روش‎های کمّی و آزمایشگاهی دوباره اوج گرفت و غالب شد.

در حال حاضر دوره‌ی سوم آغاز شده است. در این دوره یک نوع دل‌سردی و وازدگی و نیز یک نوع بیگانگی نسبت به روشهای کمّی ایجاد شده است. چرا؟ زیرا در عمل دیدند آن چیزی که بیشتر غالب است خود روش است تا هدف از آن روش. زمانی شما می‎گویید از روش کمّی می‎خواهم استفاده کنم زیرا ماهیت موضوعی که می‎خواهم کار کنم یک ماهیت کمّی دارد، پس باید از این روش استفاده کنم که به جواب برسم. آن هدف و پاسخ شما دستیابی به یک سلسله موارد است، اما به مرور زمان نرم‎افزارهای آماری بر روش‎های تحقیق ما غالب شدند که دیدیم بعد از مدتی دیگر به سراغ اهداف نمی‎رفتند، بلکه هدف خود روش‎ها شدند.

در دوره‎ی دوم فرد حتماً باید SPSS می‎دانست و هدف این بود که کارهای کمّی غالب باشد و این امر یک نوع وازدگی و دل‌سردی نسبت به روش‎های کمّی را به همراه آورد. باید توجه داشته باشیم روش‎های کمّی تبیین نمی‎کنند، روش‎های کمّی حداکثر شناختی که برای پژوهشگر ایجاد می‎کنند یک سلسله داده‎های عام دارای پایایی بالا است که یک برآورد کلی را از آن پدیده در بین مردم بیان می‎سازد.

اما دوره‌ی سوم که آغاز شد، خوشبختانه کتاب‎های خوبی در خصوص روش‎های کیفی ترجمه و تألیف شد و نیز روش‎های کیفی جدیدی داریم که در حال کار شدن هستند. در روش‎های پیشرفته، تحلیل گفتمان، تحلیل گفتمان انتقادی، تحلیل شبکه، روش‎های مشارکتی یا نظریه‌ی داده‎محور یا اصطلاحاً  Grand Theoryو ... را داریم که بعضی کمّی و برخی کیفی هستند. حرکت به سمت روش‎های کیفی ایجابی نبود، بیشتر حرکت‎های سلبی بود. محققان از سمت روش‎های کمّی خسته شده بودند که به سمت روش‎های کیفی گرایش زیاد شد. همان‌طور که الآن هم می‎بینید دیگر آن تمایل در بین اساتید و دانشجویان به سمت روش‎های پیمایشی وجود ندارد، روش‎هایی که با اعداد و ارقام سروکار دارند و فرضیه و آزمون دارند.

روش‎های کیفی افراد را بیشتر به این سمت سوق می‎دهند که یک همزیستی با آن پدیده داشته باشند، در واقع مدتی را با پدیده بمانند تا واقعاً فهم کنند و هم‌ذاتپنداری کنند که چه اتفاقی افتاده است. در مورد پدیده‎ی مهاجرت به جای اینکه پرسش‎نامه بدهند تا افراد پر کنند با مهاجرین مدتی زندگی می‎کنند. در مورد انواع پدیده‎ها و مسائل اجتماعی به‌طور مثال قانونگریزی، در فضاهای پژوهشی کشور حرکت‎هایی ایجاد شده است، در این رابطه هم حمایت‎های نرم‎افزاری و هم سخت‎افزاری داریم و دانش‎افزایی در این حوزه اتفاق افتاده است. همه‏‎ی این عوامل کمک می‎کند که پژوهش‎ها به سمت پژوهش‎های کیفی برود یا به‌اصطلاح کارهای تلفیقی (کمّی و کیفی) شکل بگیرد.

 

شما در صحبت‎های‎ خود اشاره به هویت موضوع در تعیین روش تحقیق داشتید، آیا زمانی که فرضاً روش کمّی غالب بود، این ماهیت موضوعات بودند که این روش را طلب میکردند؟

خیر، در آنجا روش غالب بود، هدف این بود که کمّی کار شود و سپس دانشجو یا محقق به دنبال موضوعی بود که روش تحقیق آن با شیوه‎ی آماری و کمّی قابل مطالعه باشد؛ یعنی در واقع چون شما می‎خواستید کمّی کار کنید، دنبال موضوعاتی می‎گشتید که روش کمّی بر آن امکان‎پذیر باشد و این یکی از معضلاتی است که ما داشتیم؛ زیرا توضیح دادم طبیعی است که روش را ماهیت موضوع تعیین می‎کند؛ به‌طور مثال شما می‎خواهید در مورد زندگی اجتماعی زنان در دوره‌ی قاجاریه تحقیق کنید، کار شما تاریخی است و روش تحقیق شما نیز تاریخی خواهد بود. یا فرضاً می‎خواهید این دوره را با دوره‌ی صفویه مقایسه کنید، روش، تطبیقی و نیز تاریخی خواهد بود؛ یعنی هر دو را با هم دارد. اما در دوره دوم که غلبه با روش‎های کمّی بود، بیشتر این بود که حتماً روش کار کمّی انجام شود.

 

نقاط قوت و ضعف آن‎ها در کجاست؟ مثلاً ممکن است در دوره‎ای روش کمّی غالب باشد، اما موضوعی پیش بیاید که صرفاً مطالعه‌ی کیفی لازمه‎ی آن باشد. آیا این موضوع مشکلاتی در امر تحقیق به وجود نمی‎آورد؟

بله، زمانی است که شما در یک فضای آزاد، موضوعی را انتخاب می‎کنید و دل‎بسته به موضوع می‎شوید و به فکر روش کار نیستید، بلکه به فکر موضوع مورد نظرتان هستید و می‎خواهید آن را کار کنید، این ایدئال است. اما آن چیزی که در فضای واقعی در حال رخ دادن است، این است که دانشجویان معمولاً موضوع خود را از طریق بیشتر بررسی کارهای انجام‌شده، انتخاب می‎کنند. این‌طور نیست که فرد به دنبال موضوعات روز باشد. فرض کنید در حال حاضر موضوع روز ما توافق‎نامه‌ی ژنو یا آثار اجتماعی اجرای مرحله‎ی دوم هدفمندی یارانه‎هاست، ولی کار نشده است، به سمت این موضوعات از جانب دانشجویان کمتر گرایش وجود دارد و بیشتر در موضوعات کارشده به دنبال سوژه می‎گردند. یا واکنشی که قومیت‎ها نسبت به سریال‎های تلویزیونی دارند؛ به طور مثال بختیاری‎ها نسبت به سرزمین کهن، مازنی‎ها نسبت به پایتخت؛ این نشان می‎دهد که بحث اقوام هنوز در تحقیقات خودش را مطرح نکرده است. این خودش یکی از موضوعات بسیار جدید است که باید توسط محقق دنبال شود و روی آن مطالعه صورت گیرد.

به‌هرحال این موضوعات، موضوعات جدیدی است که می‎تواند در فضای مطلوب دانشگاهی بررسی شود. یا مثلاً، قبلاً قصاص که توسط دادگاه‎ها حکم داده می‎شد، مثل این روزها که ان. جی. اوها نیز به بحث ورود پیدا می‏‎کنند، نبود. اصغر فرهادی برای جلوگیری از یک اعدام وارد می‎شود، بازیگران و هنرمندان وارد می‎شوند، برنده‎ی فلان جایزه وارد موضوع می‎شود. این موارد موضوعات جدیدی است که باید کار شود، چرا این مکانیزم‎ها شکل گرفته است؟ باید مطالعه شود که دلایل ورود این افراد چه چیزی است؟ چه تغییراتی در بافت اجتماعی ما به وجود آمده است که این واکنش‎ها را ما شاهد هستیم؟

یا فرضاً انتظار می‎رفت وقتی آقای روحانی که با 50 درصد رأی رئیسجمهور ایران شد، وقتی از مردم خواهش کرد که از گرفتن یارانه‎ها انصراف دهند، این درخواست جامه‎ی عمل بپوشد، ولی این اتفاق نیفتاد. باید تبیین شود که مثلاً یک زمانی، یک موجی اجتماعی به وجود می‎آید، دلیل آن چیست؟ آیا تبلیغات نامناسب است (زیرا مردم در ثبت‎نام استقبال بیشتری کردند درحالی‌که این انتظار نمی‎رفت)؟ بحث روی درستی و غلطی این کار نیست، بلکه انتخاب موضوعات روز برای مطالعه و تحقیق توسط دانشجو انتظار است. این تبیین‎ها اساساً در فضای علمی، دانشگاهی ما اتفاق نمی‎افتد. می‎بینیم که موضوعات بیشتر تکراری است و تنها با جماعت آماری جدید، تحقیقات دنبال می‎شود.

 

چرا این اتفاق می‎افتد؟

یک پدیده‎ی چندوجهی است، این‌طور نیست که شما بگویید سیستم ورود دانشجو به این فضا یک سیستم تعریف‌شده و سیستماتیک است. پذیرش و ورود دانشجو در دوره‎ای خیلی سخت‎گیرانه بود و ورود افراد دشوار انجام می‎شد. سدی به نام کنکور وجود داشت که برداشته شد و افراد راحت‎تر وارد دانشگاه‎ها شدند. در حال حاضر افراد پذیرش‌شده هم از نظر تعداد زیاد هستند و هم از نظر آن انگیزه‎هایی که وارد شده‎اند و با هم تفاوت زیادی دارند، اما یک ویژگی مشترک دارند، دوست دارند سریع‎تر دوره‎ی خود را به اتمام برسانند.

چرا این اتفاق می‎افتد؟ همه چیز در کنار هم قرار گرفته است که فضای تحقیقاتی ما به این وضعیت برسد که می‎بینید. افراد به دنبال این هستند که زودتر تمام کنند، از سویی دیگر سلسله مؤسساتی به وجود آمده است که از دانشجو پول می‎گیرند و پایان‎نامه به آن‎ها تحویل می‎دهند. در این فضا به‌قدری بی‎اخلاقی کار می‎شود که به‌راحتی روی در و دیوار شماره‎ها و آدرس‎هایشان را نوشته‎اند، حتی تا نوشتن مقاله ISI و ISC . فکر می‎کنم دانشجوی ما در این خصوص بی‎انگیزه شده است و همین بی‎انگیزگی باعث شده است که به موضوع پایان‎نامه اهمیت داده نشود و آن چیزی که غالب شده بیشتر حاکمیت نوعی مدرک‎گرایی است. کارهای کلیشه‎ای و کارشده بیشتر در حوزه‎ی علوم انسانی در حال تکرار است.

 

آیا علوم دیگر نیز مثل علوم انسانی، معضل موضوع و روش تحقیق را دارند؟

بله دارند، اما من نمی‎توانم در مورد آن‎ها قضاوت کنم؛ زیرا رشته‎ی تحصیلی من در آن علوم نیست. این نوآوری‎ها و ثبت اختراعات و اکتشافاتی که می‎بینیم نشان می‎دهد که وضعیت در علوم دیگر نیز به همین منوال است؛ مثلاً در عمران یا کشاورزی یک سلسله از کارهای تعریف‌شده در حال انجام است و افراد دنبال این قالب‎ها می‎روند. به‌طور مثال یکی جامعه‌ی آماری و حجیم نمونه‎اش در تهران است و دیگری همین موضوع را در شیراز مورد مطالعه قرار می‎دهد، درحالی‌که قالب همان قالب است. تقریباً ما روش نوینی نداریم که در این حوزه‎ها اتفاق بیفتد.

وقتی این موضوعات تکراری باشد تعداد مقالات ISI نیز کاهش پیدا می‎کند و تعداد مقالات نو و جدید نیز کاهش می‎یابد. حتی پول از دانشجو گرفته شود و پذیرش مقاله از سوی ISI داده می‎شود؛ یعنی فساد به این مرحله نیز رسیده است و این به حوزه‌ی پژوهشی ما ضربه می‎زند و کارهای پژوهشی بی‎محتوایی خواهیم داشت که ارزششان خیلی اندک و نازل خواهد بود. در جلسه‎ی دفاع پایان‎نامه‎ها می‎بینیم که نتیجه‎ی پژوهش، یک نتیجه‎ی جدید نیست، نوآوری در کارها وجود ندارد.

 

یعنی می‎توانیم بگوییم یکی از ضعف‎های موضوع تحقیق در پایان‎نامه‎ها، انتخاب موضوع بر اساس روش تحقیق است؟

بله. در واقع دانشجو به این نگاه می‎کند که در چه فاصله‎ی زمانی کار به اتمام می‎رسد؛ یعنی سرعت. روحیه‎ی تتبع و پژوهش کم‎رنگ شده است، دانشجوی ما دنبال این است که کار را زودتر جمع کند، او می‎خواهد پایان‎نامهاش را زودتر دفاع کند و مدرکش را بگیرد. اتفاقاً بسیاری از کسانی که دنبال زودتر انجام دادن مطالعات هستند، شاغل هم نیستند یعنی دنبال ارتقای شغلی نیستند، بلکه یک تب است که همه‎گیر شده است و آن هم تب مدرک‎گرایی است. در فضای علمی ما تب مدرک‎گرایی حاکم شده است، حالا این تب چه زمانی فروکش می‎کند، بستگی دارد که نسبت جمعیت جوان ما چقدر کاهش پیدا کند.

در حال حاضر مؤسسات آموزشی زیادی تأسیس شده است که به‌طور دائم در حال مدرک صادر کردن هستند. خیلی از واحدهای دانشگاهی دانشجو ندارد؛ یعنی ظرفیت آموزشی آن در مقطع کارشناسی خالی مانده است و مجوز کارشناسی ارشد را گرفته‎اند که از طریق آن‎ها بتوانند دانشگاه را زنده نگه دارند؛ مثلاً دانشگاه آزاد به‌عنوان نمونه، مرکز آزمون آن اعلام کرده بود که در خیلی از رشته‎شهرها، بدون آزمون و کنکور افراد می‎توانند وارد شوند.

جمع‎بندی بحث بنده این است که پورپوزال یک امر نظام‎مند است و بایستی سیستماتیک انجام شود و وقتی درست حرکت نشود باقی کارها درست پیش نخواهد رفت. 3 دوره تفکیک شد که در هر دوره یک روشی غالب بوده است و نهایتاً در حال حاضر به سمت تلفیق روش کمّی و کیفی در حال حرکت هستیم.

 

نظرات مخاطبان 1 1

  • ۱۳۹۳-۰۳-۱۴ ۱۱:۴۳رزا 0 1

    چقدر خوب می شد اگر آقای دکتر به این نکته هم اشاره می فرمودند که دانشجویان مجبورند پروپوزال و مقالات خود را در حد سواد اساتید که بعضاً با علم روز هماهنگ نیستند ارائه دهند تا موقع ارائه مقاله و داوری آن یا راائه پروپوزال با رد شدن آن مواجه نشوند. همین مسئله باعث تکرار مکررات و افتادن در چرخه معیوب می شود. البته به دلیل تحصیلاتم فقط می توانم از جانب شاخه هنر نظر بدهم و از علوم دیگر بی اطلاعم. اساتید محترم، داوران گرامی کمی علم خود را در شاخه هنر به روز کنید لطفاً. سرعت تحولات علمی - هنری و موضوعات میان رشته ای بسیار بالاست و ظاهراً شما دارید از شاگردان خود جا می مانید و این اصلاً پسندیده نیست. 
                                

نظر شما