به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از تسنیم؛ «به مناسبت ورود اشکان» ما هم به مهمانی دعوت شدیم. ما را فرستادند توی اتاق بغلی، جایی که بهمن بود و بعد از لحظاتی پدربزرگ هم وارد شد. با یک واکر، نوری هم آمد ما هم بودیم روی سکوهای روبرویی نشسته بودیم. صدای موسیقی از اتاقهای بغلی میآمد ما ترجیح دادیم که در همان اتاق بمانیم و قاتی بقیه مهمانها نشویم. آنقدر خودمانی بودیم که ما را به اتاق کناری راه دهند اتاقی که ما بر روی سکوهای روبرویش نشسته بودیم. اتاق آنتراکت بود. اشکان بعد از چهار سال تحصیل از مالزی برگشته بود. همه فامیل، دوست و آشنا جمع شده بودند. مادر و خواهر میآمدند و از بهمن میخواستن که او هم قاتی مهمانان شود. بهمن هنوز نتوانسته بود که کراواتش را گره بزند. کراوات فقط بهانه بود. بهمن نمیخواست از اتاق خارج شود. عابدی آمد و پته دایی را روی آب ریخت، دایی چکهای برگشتی بهمن را خریده بود. عابدی گفت «بزن برو. زنت رو هم ببر. همین امشب هم برو قبل از اینکه صبح بشه. فردا ممکنه ممنوع الخروج بشی.» اما بهمن نمیخواست با زنش بره. میخواست زنش رو طلاق بده. فقط مونده بود که پای لاله به اتاق باز بشه و...
نمایش «به مناسبت ورود اشکان» آکنده از نکات جالبی بود که سبب جذب مخاطب میشد. از همان لحظه ورود تماشاگر به سالن صدای موسیقی بلند شنیده میشد دو نفر در صحنه بودند، فضای سالن تاریک نشد که نشانه شروع نمایش باشد. موسیقی همچنان جاری بود و تغییری در نور سالن رخ نداده بود که بازیگری از در وارد شد و تماشاگر سکوت کرد. داستان نمایش در یک ساعت میگذشت، مدت زمانی که مهمانی در جریان بود. هیچ لزومی به تغییر در صحنه وجود نداشت. ورود هر شخصیتی به اتاق توام با ارائه اطلاعات به مخاطب بود. داستان درباره ورشکستگی بهمن بود. این داستان در دل روابط شخصیتها پیش میرفت. آدمهایی که همچون زنجیر به هم متصل بودند. جدا شدن یک حلقه از این زنجیربه قیمت پاره شدن روابط یک خانواده بود.
نمایش حول محور اعتماد میچرخید. اعتمادی که به دیگران در برقراری رابطه ایجاد میشود. یک رابطه دوستانه یا یک رابطه خانوادگی و یا یک رابطه عاشقانه. بهمن که قصد خروج از کشور را میکند تنها کسی را که برای انتقال اموالش مورد اعتماد مییابد دوستش عابدی است. اما هنگامی که او در تراس اتاق دور از چشم دیگران نشسته است، پی به رابطعای پنهانی خواهرش با عابدی میبرد. روابط عمیقی بین شخصیتها برقرار نیست. لاله که بعد از چند سال دوباره بهمن را میبیند در برابر پیشنهاد وسوسه کننده بهمن برای همراهی او و فرار از تمام تعلقاتش برای لحظاتی دچار وسوسه میشود. به بیرون از اتاق میرود و در بازگشت مجدد گر چه رو به بهمن میگوید که همراه او نمیآید. اما بعد از واکنش سرد بهمن چنان وا میرود که آشکار میشود که این امتناع او از رفتن فقط یک بلوف بوده است جهت اصرار بیشتر از سوی بهمن. اما بهمن که در اتاق تنهایی خود در مواجهه با اشخاصی که در زندگیش نقش دارند به درک تازهای رسیده است. تمام وسوسهها را از خودش دور میکند. و به کسی اعتماد میکند که علیرغم طرد کردنش همچنان منتظر باز آمدن او مانده است. او به خانهاش نزد همسرش در گیشا باز میگردد و قید فرار را میزند و برای روز بعد وعده دیدار با داییاش را میگذارد با حکم قضایی برای رفتن به زندان.
داستان اصلی نمایش حول ورشکستگی بهمن است و با چندین داستان فرعی در هم آمیخته شده است، مانند: علاقه عاطفه، دختر دایی بهمن به عابدی، دیدار مجدد لاله و بهمن، اختلاف خواهر بهمن با شوهرش (نوری) و رابطه مشکوک عابدی با خواهر بهمن و بالاخره اختلاف مالی بهمن با داییاش که نقطه اوج داستان را شکل میدهد. جریان داستانهای فرعی بسیار ساده و خوب بدون هیچ گونه نکته تحمیلی پیش میرود. و داستان هر شخصیتی موجب معرفی شخصیتی دیگر در داستان میشود که در ادامه وارد بازی میشود، داستان خود را روایت میکند، تاثیر خود را میگذارد، در واقع این سیر داستان است که شخصیتها را معرفی میکند، مثلا شخصیت داماد کسی است که قبلا معتاد بوده است اما از سوی بهمن حمایت شده است و حال که ترک کرده است اما هچنان با همسرش اختلاف دارد. خواهر بهمن نیز به همین شکل بعد از دیدن اختلاف او با شوهرش متوجه حشر و نشر او با عابدی میشویم و یا عاطفه دختر دایی بهمن که حضور او ما را در پایان به پدرش میرساند.
داستانهای فرعی که با آمد و رفت شخصیتها همراه است نوعی ریتم در شکل نمایش پدید میآورد. این ریتم متکی به حضور شخصیتها بر روی صحنه است. بطوریکه حضور هر شخصیتی توام با اکتی از سوی اوست، شاید بخشی از این اکت در خارج از اتاق رخ داده باشد و بخش دیگر مقابل چشم تماشاگران. در واقع نمایش «به مناسبت ورود اشکان» نمایشی نیست که شخصیتها فقط حرف بزنند، شخصیتهای این نمایش عمدتا کنشمند هستند و رویدادها را میسازند. آنها شخصیتهایی نیستند که فقط خاطرهگو باشند و از گذشته حرف بزنند و سپس دست به عمل بزنند. در واقع در این نمایش از گذشته اتفاقاتی وجود داشته که در زمان حال مطرح میشود و بعد ادامه مییابد و در انتها به نتیجه میرسد؛ بطوری که سیر داستان تا نقطه اوج و گره گشایی به خوبی سازمان یافته است.
در نمایش «به مناسبت ورود اشکان» داستان در ارجحیت قرار دارد و قرار بر این نیست که مثلا با میزانسنهای چشم نواز و حرکات نمایشی، یک نمایش به اصطلاح دینامیک تولید شود. عمدتا میزانسنها ساکن هستند اما در جهت خلق مفهوم درست از زیر متن نمایشنامه. نمایش در جهت شکل بخشی به یک ساختار رئال پیش رفته است و علاوه بر داستان، میزانسنها و بازیها، باید به دیالوگ نویسی در این نمایشنامه هم توجه کرد. نویسنده نمایشنامه به هیچ وجه به دنبال دیالوگهایی با کلمات مطنطن، ایهام و کنایه نبوده است. نویسنده ملاک خود را دیالوگهای عادی که ممکن است از زبان اشخاص عادی از قشرهای مختلف شنیده شود، قرار داده است.
به طور کلی نمایش «به مناسبت ورود اشکان» بخاطر شاکله درستی که با هدف مشخص از نمایشنامه تا اجرا شکل گرفته است، در جذب مخاطب بسیار موفق بوده است. به گونهای که تماشاگر در تمام لحظات نمایش همراه شخصیتها است و گویی که او هم مهمانی است که به جشن بازگشت اشکان دعوت شده است.
نظر شما