شناسهٔ خبر: 21267 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

«درباره دموکراسی» و «توسعه» از دیدگاه شهریار زرشناس

شهریار زرشناس، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در کتاب «درباره دموکراسی» می‌گوید: «شرایط کنونی عالم را می‌توان وضعیت بحران جهانی دموکراسی نامید، کلیه نظام‌های دموکراسی به ویژه لیبرال ـ دموکراسی‌ها در وضعیت بحران انحطاطی به سر می‌برند.»

به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از ایبنا؛ کتاب «درباره دموکراسی» از فصل‌های «دموکراسی در دوره یونان و روم‌ باستان، دموکراسی در دوره مدرن، دموکراسی مدرن و ایدئولوژی‌ها و وضعیت بحران جهانی دموکراسی» تشکیل شده است. 

در فصل نخست عناوین «انتقاد افلاطون از دموکراسی آتن، بیان فهرست‌وار ویژگی‌های دموکراسی کلاسیک یونانی و دموکراسی در روم باستان» ‌مورد بررسی قرار گرفته است. 

نویسنده در بخش انتقاد افلاطون از دموکراسی آتن نوشته است: «افلاطون به وجود حقایق ثابت عقلانی باور داشت و معتقد بود فیلسوف چون این حقایق عقلانی را می‌شناسد، باید قانون‌گذاری و حکومت نماید. لذا او به دموکراسی آتنی که معتقد به حکومت و قانون‌گذاری عوام (دموس) می‌باشد، انتقاد می‌کرد و قانون‌گذاری را حق فیلسوفانی می‌دانست که حقایق ثابت عقلانی بالاتر از این عالم را بشناسد.» 

زرشناس در فصل دوم به «بسترسازان تئوریک اندیشه دموکراسی، ویژگی‌ها و مبنای تئوریک دموکراسی مدرن، دموکراسی‌های مدرن و سرمایه‌سالاری، ایرادات تئوریک وارد بر دموکراسی مدرن، دموکراسی و آزادی و چند چهره تأثیرگذار اندیشه دموکراسی مدرن» پرداخته است. 

در رابطه با بسترسازان تئوریک اندیشه دموکراسی می‌خوانیم: «متفکرانی هستند که در حد فاصل رنسانس تا قرون ۱۷ و ۱۸ ـ که زمانه فراگیری و پذیرش عمومی مفهوم دموکراسی است ـ قرار دارند. عناصر، گرایش‌ها و زمینه‌های رویکرد دموکراتیک در آرا و آثار این‌ها وجود دارد و بسیاری از مفاهیمی که مطرح کرده‌اند، در زمره عناصر ذاتی اندیشه دموکراسی درآمده است، اما شاید نتوان تمامیت تفکر این افراد را دقیقا دموکراتیک نامید.» 

عناوین فصل سوم «لیبرال دموکراسی دیرینه‌ترین و نیرومندترین ایدئولوژی مدرنیته، سوسیال دموکراسی صورتی از لیبرال دموکراسی، لیبرالیسم عریان متجاوز نئولیبرالیسم، دموکراسی سوسیالیستی پرولتاریا مصداق دموس و دموکراسی فاشیستی سرابی برای نجات مدرنیته» است. 

در بخش لیبرال دموکراسی دیرینه‌ترین و نیرومندترین ایدئولوژی مدرنیته آمده است: «ایدئولوژی دموکراسی لیبرال، بیشترین انطباق را با روح سودجو و نفسانیت‌مدار تمدن مدرن غربی دارد و به همین دلیل به عنوان یک جریان نیرومند در همه ادوار تمدن اومانیستی حضور داشته و امروز، به صورت ایدئولوژی غالب و مسلط تمدن مدرن درآمده است. لیبرال ـ دموکراسی بیشترین انطباق را با طبیعت نفسانیت‌مدار بشر اومانیست دارد و قبل از ایدئولوژی‌های دیگر، در قرن هفدهم میلادی در اروپا پدید آمده است.» 

در فصل چهارم موضوعات «نظام مردم‌سالاری دینی و عبور از دموکراسی اومانیستی، ویژگی‌های مردم‌سالاری دینی و سرشت قومی جامعه ما در تقابل با غرب‌زدگی شبه مدرن» مورد بررسی قرار گرفته است. 

مؤلف در بخش نظام مردم‌سالاری دینی و عبور از دموکراسی اومانیستی نوشته است: «مردم‌سالاری دینی به عنوان یک مدل و ساختار سیاسی، اولاً فرابر از مرزهای معمول دموکراسی اومانیستی قرار گرفته و حول محور رابطه امت با ولی فقیه و امام جامعه سازمان می‌یابد و از این‌رو از آفات و تناقضات ذاتی و ساختاری رژیم‌های دموکراتیک رها و آزاد است. ثانیا به دلیل وجهه مردم‌سالارانه‌ای که دارد، با شرایط و مقتضیات خاص دوران‌گذار و التهابات و اقتضائات آن سازگاری دارد.»
نویسنده در بخشی از این کتاب می نویسد: «شرایط کنونی عالم را می‌توان وضعیت بحران جهانی دموکراسی نامید، کلیه نظام‌های دموکراسی به ویژه لیبرال ـ دموکراسی‌ها در وضعیت بحران انحطاطی به سر می‌برند. 

مؤلفه‌های این بحران تمام عیار را می‌توان این‌گونه برشمرد:
۱ـ سطح نازل مشارکت مردمی، عملاً دموکراسی‌های موجود را از اصلی‌ترین شاخصه وجودی‌شان محروم ساخته است.
۲ـ فقدان چشمگیر مشارکت، دولت‌های دموکراتیک مدرن را که مشروعیت خود را در گرو همین مشارکت‌ها می‌دانند، با بحران‌ ساختاری مشروعیت روبه‌رو ساخته است.
۳ـ نفوذ بیش از پیش نخبگان رسانه‌ای و لابی‌های سرمایه‌داری و محافل زرسالاری، عملا همین مشارکت نازل شهروندان را نیز به امری صوری بدل کرده است.
۴ـ تناقض لاینحل و ذاتی و ساختاری اندیشه دموکراسی (صورت نظری و عملی آن) که مرتبط با رقابت فشرده و حتی خصومت‌آمیز مابین نفس اماره خودمدار فردی از یک سو و مقتضیات و محدودیت‌هایی که ساختار و سازمان مظهر نفس اماره جمعی (یعنی دولت) از سوی دیگر خواهان آن است، نظرا و عملا دموکراسی‌های مدرن را با وضعیتی پارادوکسیکال و متناقض روبه‌رو کرده است.
۵ـ عملکرد اقتصادی لیبرال ـ دموکراسی‌ها و کلیت نظام جهانی دموکراسی، مطابق آمار و اسناد، حاصلی جز گسترش روزافزون فقر و فاصله طبقاتی در درون نظام‌های امپریالیستی از یک سو و تشدید فاصله‌ها و شکاف‌های عظیم اقتصادی مابین جهان گرسنه (جهان جنوب) و جهان سلطه‌گر امپریالیستی (جهان شمال) نداشته است. 

کتاب «درباره دموکراسی» نوشته شهریار زرشناس در ۱۲۴ صفحه، قطع رقعی، با شمارگان دوهزار نسخه و به بهای۳ هزار و ۵۰۰ تومان از سوی دفتر نشر معارف راهی بازار نشر شده است. 

*** 

آیا «توسعه» موجب نجات از وابستگی می‌شود؟ 

«توسعه» دیگر کتاب دکتر شهریار زرشناس است. این کتاب از ۱۰ فصل‌ تشکیل شده است: خاستگاه توسعه، توسعه و پیشرفت، توسعه و امپریالیسم، توسعه و عدالت اجتماعی، توسعه؛ تشدیدکننده فاصله‌های طبقاتی، آیا «توسعه» موجب نجات از وابستگی می‌شود؟، شمائی از روابط نابرابر «توسعه یافتگان» و آرزومندان «توسعه»، ویژگی‌های نظام سرمایه‌سالاری و نسبت آن با توسعه، بررسی اجمالی چند تئوری و مدل توسعه و سخنی کوتاه درباره راه رشد معنوی درساحت انتظار آماده‌گر. 

نویسنده در بخشی از فصل نخست کتاب با نگاهی انتقادی می‌نویسد: «در نظام کنونی عالم، جهان شمال و توسعه یافته، اداره ساختارهای اصلی اقتصاد و سیاست و نظام روابط بین‌الملل را بر عهده دارد و از دیگر سو جهان جنوب با اقتصادهایی ضعیف و کم‌بنیه، تلاش می‌کنند تا شبیه جهان شمال شوند و اقتصادهایی مستقل و خودکفا و پویا پدید آورند، اما آیا چنین چیزهایی اصلاً دست یافتنی است؟ آیا در نظام به هم پیوسته اقتصاد تماماً بین‌المللی امروز اصلاً می‌توان از خودکفایی و استقلال آن هم در چارچوب مدرنیته نام برد؟ آیا مدل‏های توسعه رایج اعم از صور مختلف کاپیتالیستی یا سوسیالیستی آن راهگشای استقلال خواهند بود؟ آیا ساختار اقتصاد و تکنولوژی جهانی و توزیع آن، به‌گونه‌ای هست که امکان رسیدن جهان جنوب به مرزها و قلمرو جهان شمال را فراهم آورد؟ 

بر فرض که هم مدل‏‌های کنونی توسعه بتوانند از یک کشور «در حال توسعه» یک ابرقدرت اقتصادی و تکنیکی بسازند. آیا سعادت و سلامت بشر بدین طریق تأمین شده است؟ آیا قومی که به توسعه دست یافته لزوماً کامل‌تر، سعادتمندتر و سالم‌تر است؟ آیا هدف فقط رسیدن به آمار و ارقام نوید دهنده درباره تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه و... است یا اینکه باید حقیقتی دیگر را دنبال کرد؟ آیا هدف نهایی رسیدن به مدینه فاضله‌ای است که نمونه مجسم آن ایالات متحده است که سی میلیون نفر از مردم آن با فقر دست به گریبان هستند. آیا به راستی راهی بهتر برای تحقق آرامش و سعادت و شادکامی وجود ندارد؟ آیا بهتر نیست اندکی تأمل کنیم و به چشم‌انداز و نهایت مسابقه «توسعه» که شتاب‏زده وارد آن شده‌ایم بیندیشیم؟» 

نویسنده در بخشی دیگر از این کتاب می‌نویسد: «توسعه یافتن و تبدیل شدن به یک کشور توسعه‌یافته یعنی کاپیتالیستی شدن و در مدار سرمایه‌سالاری قرار گرفتن؛ نخستین آراء اقتصادی‌ای بود که در قرن هجدهم مطرح می‌شد و بدون آن‌که نامی از «توسعه» ببرند، از امکانات بسط کاپیتالیسم سخن می‌گفتند و بعدها در نخستین سال‌های قرن بیستم و به ویژه در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم و با تبدیل شدن سیاره زمین به یک ساختار به هم پیوسته جهانی که قطب‏های سرمایه‌سالار راست و چپ (کاپیتالیسم و سوسیالیسم) بر آن مدیریت و حاکمیت داشتند، برای نخستین بار تلاش خود‌آگاهانه و برنامه‌ریزی شده برای رسیدن به قلمرو سرمایه‌سالاری و مدرنیته تحت عنوان برنامه‌ها و مدل‏های مختلف «توسعه» مطرح گردید و به هدف اصلی و محور برنامه‌های اقتصادی ـ اجتماعی بسیاری از دولت‏ها تبدیل گردید. این برنامه‌های توسعه که هدف اصلی آنها تبدیل کردن کشورها و ملت‌های ماقبل مدرن یا غیرصنعتی به کشورهای صنعتی نیرومند مستقل بود اکثراً عقیم‏ مانده و دچار شکست گردیدند و در برخی موارد نیز موفقیت‌هایی پدید آوردند که البته با آنچه که مورد نظر مدیران و طراحان و تئوریسین‌های این برنامه‌ها بود، بسیار متفاوت بود و به هر حال نتایجی در مسیر آزادی و عدالتخواهی نداشت.» 

کتاب «توسعه» نوشته شهریار زرشناس در ۱۲۸ صفحه، قطع رقعی، با شمارگان دوهزار نسخه و بهای سه‌هزار و ۶۰۰ تومان از سوی دفتر نشر معارف منتشر شده است. 

دفتر نشر معارف پیش از این، کتاب‌های «مبانی نظری غرب مدرن»، «جامعه مدنی»، «تاریخچه روشنفکری در ایران»(۲جلد)، «سیری انتقادی در آرای داریوش شایگان»، «سرمایه سالاری (کاپیتالیسم)»، «نیمه پنهان آمریکا»، «جنبش دانشجویی در ایران» و «روانشناسی مدرن و حقیقت فراموش شده انسان» را از این پژوهشگر، نویسنده و منتقد مدرنیته منتشر کرده است.

نظر شما