به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از فارس؛ عماد افروغ استاد جامعه شناسی در بحث از توسعه فرهنگی و موانع فرهنگی در ایران می گوید: مدیر فرهنگی باید خودش مسأله را خوب بشناسد یعنی در واقع خود او مسلط به این گفتمان باشد، دوم التزام عملی به آن داشته باشد و این مهم است و سوم اینکه شایستگیاش براساس آن وجه شناختیاش شکل گرفته باشد. متأسفانه مدیریت فرهنگی ما در واقع مدیریتی متظاهرانه است به رغم جایگاه فاخری که فرهنگ دارد نوعاً به دلیل سیاست زدگی و اقتضائات عملی حاکم اهل فرهنگ امر ثانوی هستند.
او میگوید: مشکل ما نبود قاعدهگرایی است. مشکل توسعه، سیاست و حکومت ما هم همین است. وقتی ما روی فرد تمرکز کنیم، هیچ قاعدهای دوام نمیآورد و هیچ قاعدهای عملاً نمیتواند جولان بدهد، در نهایت نیز تحتالشعاع اختیارات فردی قرار میگیرد. یک نگاه به اداره کشور بکنید، قاعده نیست و فردی است و این فردگرایی در جاهای مختلف خود را نشان میدهد.
خشی از این گفت وگو را که متن کامل آن در شماره اخیر فصلنامه گفتمان الگو منتشر شده است، در ادامه میخوانیم:
*اگر ما فرهنگ را به عنوان یک موضوع چند بعدی در نظر بگیریم در کشوری مثل ایران که از لحاظ اجتماعی تنوع خیلی زیادی دارد چگونه میتوان الگویی برای توسعه فرهنگی ارائه داد؟
- فرهنگ مردم فقط این نیست که تشریفاتی باشد و بگوییم حالا که ما میخواهیم تحولی ایجاد کنیم کلاهی هم سرش بگذاریم! در این فرهنگ نحوه پاسخ به سوالات اقتصادی نیز بوده است. یعنی این فرهنگی که تعریف میکنند فقط این نیست که مثلاً یک پیش ذهنیت و ارزش است خیر درون آن جواب است.
اگر این فرهنگ را به معنای سبک زندگی و الگوی زندگی در نظر بگیریم بالاخره توانسته هم مهارتهای خود را به کار بگیرد و با شرایط سخت محیطی کنار بیاید هم خود را وفق دهد و محیطش را نیز تغییر دهد البته شاید امکانات و فرصتهایش محدود بوده و محیط را کمتر تغییر داده است.
تنوع فرهنگی یک بحث کاملاً شناخته شده در توسعه فرهنگی است و بحث هم این است که ما در توسعه میتوانیم به پلورالیزم فرهنگی فکر کنیم حالا این پلورالیزم که میگوییم ذهنتان بلافاصله سراغ پلورالیزم معرفتی نرود، اصلا اینها نیست. حالا در این مملکت فرد نمیداند درجهان اسلام چه میگذرد این همه انشقاق و تفرقه و بدبختی هست بعد بعضی به این چسبیدهاند که با یک سری مفاهیم انتزاعی برون داد فلان پژوهشگاه را به این سمت ببرند که مثلاً سکولاریسم چیست. دنیای اسلام دارد تکه تکه می شود عین خیالشان نیست دنیای امروز بدبختی میکشد و آن وقت شما به این مقولات انتزاعی و خیالی که مشکل و مسئله ما نیست میپردازید.
اینها مسأله است میخواهم بیان کنم پلورالیزم فرهنگی و تنوع فرهنگی شناخته شده و یک حق شهروندی است برای اینکه حق مبنای هستی شناسی مختلفی دارد که یکیاش مبنای گروهی است که بازتابی روی همین تنوع فرهنگی دارد.
*در فضای فرهنگ که فضای حساسی است چگونه میشود از تجربه غرب در مدلسازی توسعه فرهنگی استفاده کرد؟
-ما درباره فرهنگ غرب میتوانیم نگاه تاریخی ـ اجتماعی داشته باشیم من تفکر شرق و غرب را قبول ندارم این تفکراتی که بیشتر نسبی گرایان، پست مدرنها، هایدگریها و هایدگریهای رادیکال اسیرش هستند من اصلاً نمیپذیرم. من میگویم خیلی راحت میشود با غرب گفت وگو و داد و ستد کرد. ببینید اگر شما نگاه صفر و یک کنید و بگویید من نمیتوانم از غرب بگیرم پس به تبع آن مقابلش هم این است که شرق هم نمیتواند چیزی به غرب بدهد یعنی شما دست خودت را بستهای.
بنابراین امکان گفت وگو و تعامل هست به طور خاص در تجربه پروتستانتیسم و ریشههای سرمایه داریاش همچنین از یونسکو از برنامه توسعه فرهنگی میتوانیم استفاده کنیم و همچنین از تجاربت دیگر. هیچ اشکالی ندارد منتها داریم میگوییم این مقایسه توجه داشته باشید که ما خود نیز یک بخشی هستیم، یعنی اگر قرار است تنوع فرهنگی و پلورالیزم فرهنگی اثر داشته باشد یکی از وجوه این پلورالیسم این است که ما خود نیز یک بخشی هستیم.
*اگر بخواهیم به اقتدار فرهنگی برسیم نیازمند چه نوع مدیریت و مدیرانی هستیم؟
-مدیر فرهنگی باید خودش مسأله را خوب بشناسد یعنی در واقع خود او مسلط به این گفتمان باشد شناخت دوم التزام عملی به آن داشته باشد و این مهم است و سوم اینکه شایستگیاش براساس آن وجه شناختیاش شکل گرفته باشد. متأسفانه مدیریت فرهنگی ما در واقع مدیریتی متظاهرانه است به رغم جایگاه فاخری که فرهنگ دارد نوعاً به دلیل سیاست زدگی و اقتضائات عملی حاکم اهل فرهنگ امر ثانوی هستند.
اگر خوب نگاه کنید، میبینید بیشتر چهرههای امنیتی و اطلاعاتی هستند که میآیند و کارهای فرهنگی میکنند آیا این تظاهر فرهنگی نیست؟ چون انقلاب اسلامی مبنای ایدئولوژیک دارد هر کسی تظاهر بیشتری میکند بار بیشتری میبندد، منظورم این است که هم شناخت باشد و هم پایبندی عملی باشد و هم فرد در واقع فرهنگ را بشناسد.
مدیر فرهنگی باید اهل فرهنگ باشد نه اینکه وانمود کند و اهل امنیت و اطلاعات باشد و در کسوت اهل فرهنگی بیاید و لایههای شناختی، انگیزشی و شایستگی را نداشته باشد، متأسفانه نوع نگاهی که در ایران به تمدن و توسعه شده است بیشتر نگاه به وجوه سخت افزاری و صوری تمدن بوده و به قیمت ذبح فرهنگ دنبال شده است.
گفتمان توسعه ما متناسب با اسلام و انقلاب فهم نشده است
*مهمترین مانع توسعه فرهنگی در کشور ما چیست؟
- گفتمان توسعه ما، متناسب با اسلام و جامعه و انقلاب اسلامیمان فهم نشده و اشرافی به نظریههای توسعه و سابقه تاریخی نظریههای توسعه در غرب هم نداریم، اگر داشتیم این قدر ناشیانه مطالب را مطرح نمیکردیم حتی از آن بزنگاههای مثبت و غرورآفرین تاریخی خودمان که انقلاب و دفاع مقدس باشد خوب عبرت نمیگیریم، الگو نمیگیریم.
مشکل ما نبود قاعدهگرایی است. مشکل توسعه، سیاست و حکومت ما هم همین است. وقتی ما روی فرد تمرکز کنیم، هیچ قاعدهای دوام نمیآورد و هیچ قاعدهای عملاً نمیتواند جولان بدهد، در نهایت نیز تحتالشعاع اختیارات فردی قرار میگیرد. یک نگاه به اداره کشور بکنید، قاعده نیست و فردی است و این فردگرایی در جاهای مختلف خود را نشان میدهد.
در کنار موانع و ساختارها بیتوجهی به ظرف هم باید مدنظر قرار گیرد، ما هنوز تفکر ظرفگرا نداریم و فقط به مظروف میاندیشیم تفکر ساختاری نداریم و فقط به عامل و مظروف میاندیشیم و به ظرف کاری نداریم . من نمیدانم چرا در این مملکت این قدر روی عمل حساساند یا به سمت پراگماتیسم و عمل زدگی میروند و یا به سمت پرهیز از عمل. نمیدانم شاید نفرت از مارکسیسیم و پراگماتیستی که مارکس میگفت ما را یا به پراگماتیسم و یا بی توجهی به عمل کشانده است.
علاقه مندان برای مطالعه مصاحبه کامل عماد افروغ به شماره چهارم گفتمان الگو ـ شهریور 1393صفحه 45 مراجعه کنند.
نظر شما