شناسهٔ خبر: 23010 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

گرد سنگین آکادمی؛ بررسی کارنامه پژوهشی شفیعی کدکنی به مناسبت سالروز تولدش

صابر محمدی: کدکنی از سوی دو طیف همواره مورد توجه قرار گرفته است؛ طیف اول رویکردی به‌کل ایجابی و دومی روی‌گردانیِ همیشه سلبی داشته‌اند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ گروه اول کسانی‌اند که با اعتماد کامل به تمام آرا، ایده‌ها و انتخاب‌های او، بر تمام داده‌های به‌ دست آمده از این کاتالیزور صحه می‌گذارند. این عده رای او درباره‌ی شعر پس از انقلاب را ـ مبنی بر این‌که یک خط شعر خوب هم نخوانده چشم‌بسته و چه‌بسا بدون التزام به خواندن یک خط از شعر پس از پنجاه و هفت، روی چشم می‌گذارند. این عده، مبلغی بالغ بر سی‌هزار تومان برای گزیده‌ای که جناب استاد از غزلیات شمس فراهم آورده‌اند نیز پرداخت می‌کنند و برای یک ساعت حضور خارج از برنامه در کلاس ایشان، بارها و بارها با ممانعت حراست ورودی دانشگاه تهران روبه‌رو می‌شوند و از پا نمی‌افتند.

گروه دوم، به اتهامِ برخی آرای افراطیِ او، کاریزمای ادبیِ او را به‌کل خدشه‌دار می‌دانند؛ در حالی که به نظر می‌رسد ثابت‌ترین صورت کدکنی، شمایل ادبی او باشد [ادبی البته در معنای عام و شمولیت فراوان یافته‌ی آن].

شاید بتوان افرادی را پیدا کرد که تلقی‌هایی فارغ از دریافت‌های این دو طیف در نگاه به شفیعی داشته‌ باشند، اما رویکرد‌های غالب به نظر می‌رسد همین دو گونه است.

****

کدکنی از راهروهای دانشکده‌ ادبیات می‌آید و گرد آکادمی رویش نشسته؛ گردی بسیار سنگین که تقریبا تمام آن‌هایی که در این راهروها تردد می‌کنند را محمل مناسبی برای نشستن فرض می‌کند. تنها تفاوت در نوع نشستن این گرد روی ترددکنندگان می‌تواند باشد. میزان وجهه‌ی آکادمیک ترددکنندگان را مقدار، کیفیت، و چگونگی این نشستن است که تعیین می‌کند. برخی، سنگینی را تحمل نکرده و خود را می‌تکانند و تاحدود بسیاری فارغ می‌شوند (مانند حسین پاینده یا ضیا موحد فرضا)، برخی با تسامحی مثال‌زدنی گُرده‌ی خود را به هم‌زیستی مسالمت‌آمیزی با این گَرد وادار می‌کنند (مانند همه‌ی آن‌هایی که به‌شان می‌گوییم استاد و آن‌ها اصلا ناراحت نمی‌شوند)، و برخی هم به بر هم زدنِ نسبی آرامش این گرد روی گرده پرداخته و کیفیت آن را تغییر می‌دهند یا آن را با گَردهای دیگر التقاط می‌کنند. کدکنی و شاید سیروس شمیسا و چند نفر دیگر ـ فارغ از توجه به موفق بودن یا نبودن‌شان در التقاط این گرد ـ از معدود کسانی‌اند که استراتژی سوم را برای زیست آکادمیک خود برمی‌گزینند. شناخت وجوه مختلف و چراییِ اتخاذِ این استراتژی از سوی امثال کدکنی نیازمند بررسی آثار تحقیقی پژوهشی آن‌ها و نوع عمل‌کردهای‌شان در فضای آموزشی است.

در این‌جا البته بررسی هر دوی این موارد به موازات هم و به‌کمال ممکن نیست، اما تا حدودی می‌توان نیم‌نگاهی به برخی آثار شفیعی داشت و وارد مناسبات امر شد.

اغلب آثار کدکنی را نتیجه‌ی تحقیق‌ها و پژوهش‌ها، و تصحیح‌ها و مقابله‌ی متون تشکیل می‌دهد. این آثار، خود به چند دسته تقسیم می‌شوند:

1. کتاب‌ها‌ی مربوط به مباحث فنی و صنعتیِ شعر مانند "موسیقی شعر" یا "صور خیال در شعر فارسی". 2.گزینش‌ها: نفسِ انتخاب، رابطه‌ی بدون واسطه‌ای با هژمونی دارد. سلطه‌ی گزیننده ـ که چهره‌ای مناسب برای یک ممیز نیز می‌تواند باشد ـ در کنار گذاشتن یک چیز و در میان آوردن چیز دیگر است؛ به همین راحتی است که بسیاری از گزیده‌های فراهم‌آمده، معلول ساده‌ترین و پذیرفته‌ترین نوع دیکتاتوری‌اند. انتخاب، به عنوان امری بسیار فردی، ناگزیر از پذیرش این وضعیت است. شفیعی کدکنی مانند تمام گزینش‌گران از اعمال این سلطه مصون نبوده است. او گزیده‌هایی از مولوی، بیدل، عطار و سنایی دارد. گزیده‌هایی که شاید بسیاری از شعرهایی که دوست داریم را در آن‌ها نیابیم.

3. آثار مربوط به شرح و توضیح متون کلاسیک (ادبی و عرفانی):کدکنی در این‌گونه آثار به شیوه‌ی متقدمان دانشگاهی‌اش به تصحیح و مقابله‌ی متون می‌پردازد و آن‌ها را اغلب با مقدمه‌هایی مبسوط همراه می‌کند. از این‌گونه آثار او می‌توان به آثار عطار یا مجموعه‌ی "از میراث عرفانی" شامل "دفتر روشنایی" رساله‌ای از بایزید بسطامی، "نوشته بر دریا" تمام آثار به‌جامانده از ابوالحسن خرقانی، "حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر" و... اشاره کرد.

در این تصحیح‌ها کدکنی مانند اغلب مصححان از فرمول‌های قاعده‌مند آکادمیک ارتزاق می‌کند؛ به گرفتن سرنخِ یک ﺗﺄویل یا قراﺋﺖ بسنده کرده و روالِ کار هم این‌گونه است که یک یا چند معنا معتبر شناخته شده و مبنای ورود به گزارش می‌شود. در تلاشی فراتر، نهایتا به گزارش مناسبات برقرار بین اثر و مسایلِ پیرامون‌اش مانند مولف یا تاریخ پرداخته می‌شود. آسیبی که چنین برخوردی پذیراست، خروج کامل از حوزه‌ی نقد و ماندن در وضعیت تشریح و توضیح است.

حضور عباراتی چون "تخیل عمیق و مواج"، "ذوق سرشار"، "بینش روشن"، "خیال‌های باریک"، "نازکی اندیشه"، "دورپروازی خیال" و نسبت دادنِ این‌دست عبارات به سوژه‌ی مورد نظر از سوی کدکنی، تحقیق‌های او را همواره از حیطه‌ نقد و بررسی به متونی بلاغی و ذوق‌محور تقلیل می‌دهد. هیچ معلوم نیست چه متر و معیاری برای کاوش در روشنایی یا تاریکی بینش، نازکی یا کلفتیِ اندیشه، میزان عمق یا موج‌پذیری یا موج‌ناپذیری تخیل، سرشار یا تهی‌بودن ذوق و چگونگی پرواز خیال و از این‌قبیل، وجود دارد. حتا کدام بند از مبانی نانوشته‌ی تحقیق در حوزه‌ی ادبیات آکادمیک، امر به بررسی میزان عمق، ضخامت، و ارتفاع اندیشه، تخیل و ذوق، کرده است؟ این‌گونه عبارات، در صورت پذیرش در اوج تسامح نیز، بیش‌تر به درد سنجش و داوری‌های عبث می‌خورد؛ و نهایتا منتج به چنین گزاره‌ای می‌شود احتمالا: "ضخامت اندیشه‌ی شعرهای سنایی، به قراری، مظنه، بیست‌وچهارسانت و هفت‌میلی‌متر از عمق تخیل مثلا بیدل کم‌تر است!۱

دیگر وقتش است شفیعی کدکنی برای مخاطبانی که به اعتبار نام او کتاب‌های‌اش را ـ هر چه باشد ـ به چاپ‌های چندم می‌رسانند، بیش‌تر خرج کند. او حتی در اظهار نظرهای کلی‌ترش، آسیب‌پذیرتر نشان می‌دهد؛ در همین کتاب دو جلدی گزیده‌ی غزلیات شمس در مقایسه‌ی دستاوردهای اندیشه‌ی اسلامی و ویتگنشتاین می‌نویسد: " اگر بخواهیم فرهنگ یا دایره‌المعافی از اندیشه‌ی بشری فراهم آوریم، سهم متاخرین جهان اسلام تقریبا صفر است. تمام مسلمانان در قرون اخیر به اندازه‌ی یک‌سال از عمر فلسفی ویتگنشتاین، اندیشه عرضه نکرده‌اند. تعارف با کسی نداریم. اما مولانا، صاحب اندیشه است. در آن‌سوی شعرهای درخشانی که در دیوان شمس سروده شده است، هم در مثنوی و هم در دیوان شمس، نمونه‌هایی از اندیشه عرضه می‌کند که وقتی خواننده با آن اندیشه‌ها روبه‌رو می‌شود، نگاه‌اش به جهان و قلمروی هستی دگرگون می‌گردد. اندیشه‌هایی که بشریت در همه احوال به آن‌ها نیاز دارد. همان‌گونه که بشریت از دیالوگ‌های افلاطون بی‌نیاز نخواهد بود"۲ (تاکیدها از نگارنده). ظاهرا باز باید پرسید واحد اندازه‌گیری "یک‌سال عمر" برای فلسفه‌ی ویتگنشتاین در نسبت با اندیشه‌ی تمام مسلمانان در قرون اخیر، بر اساس کدام تعرفه‌ کمیتی تعیین شده است؟ درخشان بودن یا نبودن شعر مولوی، داده‌ای به‌دست‌آمده از خروجی کدام نوع نقد است که برای شعر، به جای تحلیل‌های موشکافانه‌تر، تعیین مقدار درخشندگی یا کدری آن را پیشنهاد می‌دهد؟ و ضمنا صفر از چند آقای کدکنی؟ آیا وقتش نیست کسانی که تا این حد، در شکل‌گیری نحوه‌ی مطالعات مخاطبان آکادمی تاثیر دارند، فکری به حال این وضعیت کلاسه شده‌ی منحط بکنند؟

اما از آن‌جا که این متون، اغلب، کارکردگرا هستند و با هدف "آشنایی هر چه بیش‌تر دانشجویان عزیز با فرهنگ و ادب غنی پارسی" فراهم می‌آیند و در واقع آبشخوری غیر از کلاس‌های درس دانشگاه را نیز طلب نمی‌کنند و سیستم آموزشی هم چیزی فراتر از این را مطالبه نمی‌کند، چه‌بسا مناسب این اوضاع و احوال به نظر برسند.

سیستم آموزشی حاکم بر علوم انسانی هیچ‌گاه مجال تنفس به نقد با مبانی پیش‌روی آن را نداده و در این بستر، آثار شفیعی، حداقل می‌توانند به عنوان نسخه‌های استانداردی از گزارش و ساده‌سازی متون برای دانشجویان از همه‌جا بی‌خبر رشته‌ زبان و ادبیات فارسی تلقی شوند.


یادداشت‌ها:

1. این عبارات، تقریبا در همه‌ی آثار پژوهشی و تحقیقی کدکنی با کیفیاتی مشابه دیده می‌شود. اما برای جست‌و‌جوی دقیقا همین عبارات، نگاه کنید به شاعر آینه‌ها، بررسی سبک هندی و شعر بیدل، محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، چاپ پنجم 1379، صفحه‌های 18، 19، 31 و 34.

2. غزلیات شمس تبریزی، مقدمه و گزینش و تفسیر محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، سخن، چاپ دوم 1387

نظر شما