شناسهٔ خبر: 25235 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ندوشن از «دل پردرد ایرانیان» تا «ترس انسان معاصر از شعر»

محمدعلی اسلامی ندوشن در نشست «سه‌شنبه‌های شعر نیاوران» درباره دلیل زندگی شعرمآبانه ایرانیان و ترس انسان معاصر از شعر و کمرنگ شدن جایگاه شعر نو، سخن گفت. او معتقد است که ایرانیان برای رهایی از دشواری‌هایی که در طول تاریخ متحمل شده‌اند و بیان درددل‌های خود، به شعر روی آورده‌اند و به همین دلیل تعداد شاعران بنام ایرانی فراوان است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست «سه‌شنبه‌های شعر نیاوران» در سالن گوشه فرهنگسرای نیاوران سه شنبه 4 آذر، با حضور دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، شاعر و پژوهشگر برگزار شد.

در این نشست، پس از شعرخوانی چند تن از شاعران حاضر در جلسه، محمدعلی اسلامی ندوشن درباره موضوع «جهان به کدام سو می‌رود؟» سخنرانی کرد. وی درباره وضع خطیر و مبهم کنونی جهان که ناشی از تلاقی سنت و مدرنیته است، و افزایش میزان جرم و جنایت و قتل و آدم‌کشی‌های کنونی، و آینده پر اضطرابی که برای انسان‌های امروزی دغدغه شده، سخن گفت و در نهایت راهکارهایی را در این باره ارائه داد.

از آنجا که عنوان این نشست «سه‌شنبه‌های شعر نیاوران» ‌بود، با پیشنهاد ندوشن، جلسه با پرسش‌ها ادبی حضار ادامه یافت.

وی در پاسخ به پرسش یکی از حاضران مبنی بر این‌که «ادبیات در آشفتگی‌های جهان امروز، چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟» گفت: ایران کشوری شعرپرور است، که در اصطلاح عامیانه به آن کشور گل و بلبل می‌گویند. شاعران ایرانی از دوران سامانی آثار فراوانی داشتند که بسیاری از آنها، از میان رفته است. از آنجا که در ایران دوطایفه فکری استدلالی و منطقی (که به منطق و فلسفه گرایش دارد) و اشراقی (که احساساتی هستند و از شعر استقبال می‌کنند) وجود دارد، بار سنگین شعر فارسی بسیار عظیم است. تمام کشورهایی که ادبیات برجسته دارند، یک شاعر بزرگ دارند؛ مانند هومر در یونان، پوشکین در روسیه و شکسپیر در انگلیس. ولی ایران چهارشاعر بزرگ داریم؛ فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ که با تمام شاعران جهان برابری می‌کنند.

این پژوهشگر و نویسنده در ادامه با طرح این پرسش که چرا تعداد شاعران ایرانی زیاد است، گفت: ایرانی‌ها دل پر دردی دارند که می‌خواهند با شعر خود را تسلی دهند. باید راز این پرسش را در تاریخ ایران جست و تاریخ ایران را باید در جغرافیایش یافت. زمانی که هنوز امریکا و استرالیایی کشف نشده بود، ایران در مرکز جهان قرار داشت. پس علت شعرمآبانه زندگی کردن ایرانی‌ها را نیز باید در این نکته یافت که هیچ کشوری موقعیت جغرافیایی و تاریخی ایران را نداشته است.

ندوشن در پاسخ به پرسش یکی دیگر از حاضران در جلسه، که چرا انسان معاصر از شعر می‌ترسد، گفت: مدرنیته تابع مدرنیسمی است که در همه شئون زندگی انسان‌ها رخنه کرده است. از زمانی که انسان به سرعت زیاد اتومبیل، مصرف خوراکی‌های بسته‌بندی‌شده در قوطی، لباس‌های کوتاه و سبک و... رو آورد، عده‌ای از نوپردازها به این موضوع اندیشیدند که چرا شعر را نباید تغییر داد؟ همین شد که شعر فارسی با وجود هزاران سال رعایت وزن و قافیه و هنجار، تغییر چهره یافت.

وی ادامه داد: طبیعت بر هنجار حرکت می‌کند. اگر هنجار تغییر کند، طبیعت بر هم می‌خورد. مدرنیسم نیز دیگر آن هنجار سابق را نگه نداشت. آهنگ زندگی تندتر شد و آن قواعد گذشته، نمی‌توانست به مانند گذشته پیش رود. از طرف دیگر، شعر نو مخصوص جوانان است و چون جوانان در این بستر زندگی کرده‌اند، می‌خواهند با زندگی صنعتی و مدرنیسم همراه شوند. بنابراین طرفدار شعر نو شده‌اند.

وی ادامه داد: البته نباید فراموش کرد که شعر کلاسیک، مردم را خسته کرده بود. یعنی دیگر کسی یافت نمی‌شد که به شعر کلاسیک آبرو ببخشد و از قید تکرارگویی‌های آن رها شود. بنابراین، مردم به سمت شعر نو روی آوردند و دروازه‌های آن گشوده شد. از همین جا بود که شعر نو برای یافتن چهره‌ای تازه به سمت ابهام‌گویی سوق یافت ولی افراط‌گرایی در این زمینه خود نوعی شکست برای نوگویان است که می‌تواند آثار آنان را بی‌قدر کند. البته زمانه قضاوت خود را دارد و آنچه را نپسندد، کنار می‌گذارد.

نظر شما