شناسهٔ خبر: 25910 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

پیش‌نیازهای نقد مطلوب و مدخلی بر اخلاق نقد

سیدعلی‌محمد رفیعی در این نوشتار ضمن ارائه تعریفی از نقد، اشاره‌ای به مهم‌ترین بایسته‌های آن دارد. در پایان نیز با برشمردن ویژگی‌های ناقد، به گشایش بابی در اقتصاد نقد می‌پردازد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ سیدعلی‌محمد رفیعی در یادداشتی نوشت: با آن که مقالات، کتاب‌ها و گفتارهایی بسیار درباره نقد و انواع و بایسته‌های آن در دست است اما به نظر می‌رسد  هنوز در زمینه‌ گفته‌ها و ناگفته‌های نقد، می‌توان سخنانی تازه یا به شیوه‌هایی تازه گفت. نوشتار حاضر می‌کوشد بر پایه تعریف خود از نقد، به گونه‌ای فشرده و متفاوت، به مهم‌ترین سرفصل‌هایی درباره پیشنیازهای نقد بپردازد که مغفول مانده یا کمتر مورد توجه بوده‌اند.

 

1. وظیفه و دانش ناقد
اگر نقد، تنها معطوف به نقد اثر باشد، ناقد دارای حداقل دو وظیفه در نقد یک اثر خواهد بود:

1) توصیف و تحلیل اثر در وضع موجود؛
2) تعیین مقدار فاصله اثر با وضع مطلوب.

بنابراین، ناقد برای ایفای چنین وظیفه‌ای، نخست نیازمند آن است که جایگاه اثر موجود و ویژگی‌های یک اثر مطلوب را بشناسد. این بدان معنی است که او باید در زمینه مورد نقد خویش، از دانش و آگاهی نه تنها لازم بلکه کافی برخوردار باشد به اندازه‌ای که تسلطی بر شناخت وضع موجود و نقطه مطلوب موضوع مورد نقد خویش یافته باشد تا بتواند فواصل اثر موجود را با اثر مطلوب، تعیین و ارزیابی کند. از اینجا می‌توان دریافت که ناقد باید در موضوع مورد نقد، دارای دانش و اطلاعاتی بیش از پدیدآورنده اثر باشد. نیز از آن رو که او درباره اثر به تحلیل و داوری دست می‌زند، باید در آن زمینه متخصص و صاحبنظر باشد و از بینشی عمیق بهره بگیرد.

از اینجا نتیجه می‌توان

نقد غیرتخصصی وجود ندارد و هر ناقد باید متخصص در زمینه‌ای باشد که در آن دست به نقد می‌زند.

گرفت که نقد غیرتخصصی وجود ندارد و هر ناقد باید متخصص در زمینه‌ای باشد که در آن دست به نقد می‌زند.

2. گستره و عمق دانش‌ها
اکنون که از بند بالا چنین دریافت می‌شود که ناقد یک اثر باید مسلط به گستره و عمق دانش موضوع اثر باشد، این نیاز رخ خواهد نمود که دانش مورد بحث، گستره و عمقی یافته باشد.

حال اگر گستره و عمق دانش مورد بحث، بیش از گستره و عمقی باشد که اثر به آن پرداخته است، ناقد متخصص و صاحبنظر در آن زمینه، مسلط بر اثر خواهد بود. اما اگر گستره و عمق اثر، فراتر و بیشتر از گستره و عمق موجود دانش مورد بحث باشد، اینجا کمیت ناقد لنگ خواهد زد. به عبارت دیگر، اگر اثر به گونه‌ای باشد که بر گستره و عمق دانش مورد بحث بیفزاید یا خود، ناقد وضع موجود باشد و کاستی‌های وضع فعلی آن دانش را نشان دهد و آموزه‌هایی نوین، راه‌هایی تازه و افق‌هایی فراتر پیش روی دانش موجود بگذارد، اینجاست که ناقد باید از اثر بیاموزد، خود را به سطح اثر بالا بکشد، توصیفگر و احیاناً ستایشگر اثر باشد و بر پایه بینشی نو که به یمن مطالعه اثر یافته است، اگر می‌تواند، افق‌هایی تازه‌تر را پیشنهاد کند یا براساس همین بینش تازه، کاستی‌هایی را که در اثر می‌یابد، نشان دهد.

از اینجا معلوم می‌شود که اگر اثری پیش‌برنده و ارتقادهنده دانشی باشد، نه تنها آن زمینه از دانش که سطح نقد در آن زمینه را نیز ارتقا خواهد بخشید.

3. نیاز به روش عملی
نقد، چه دانش باشد، چه فن، چه هنر؛ و موضوع مورد نقد، چه دانش باشد، چه فن، چه هنر، نیازمند روشی عملی است. این روش عملی بر دو پایه استوار خواهد بود:

1. روش عملی تحقیق در آن دانش، فن یا هنر.
2. روش عملی نقد آن دانش، فن یا هنر.

ضعف و قوت هر یک از این دو پایه، ضعف و قوت نقد آن موضوع را در پی خواهد داشت. همچنین ناگفته پیداست که مورد دوم تا چه اندازه وابسته به مورد نخست می‌تواند باشد. بنابراین اگر

نقد، چه دانش باشد، چه فن، چه هنر؛ و موضوع مورد نقد، چه دانش باشد، چه فن، چه هنر، نیازمند روشی عملی است. این روش عملی بر دو پایه استوار خواهد بود: 1. روش عملی تحقیق در آن دانش، فن یا هنر؛ 2. روش عملی نقد آن دانش، فن یا هنر.

دانش، فن یا هنری بی‌بهره یا کم‌بهره از روش عملی باشد، در واقع، چنان دانش، فن یا هنری بی‌بهره یا کم‌بهره از دستاوردهای علمی، فنی یا هنری خواهد بود و در نتیجه، از ضعف علمی، فنی یا هنری رنج خواهد برد. آن گاه یا فاقد افرادی مطلع و عالم ــ چه رسد به متخصص و صاحبنظر ــ خواهد بود یا اگر افرادی به عنوان عالم، متخصص و صاحبنظر در آن زمینه شهرت یابند، این عناوین، به واقع اسامی بی‌مسمایی بیش نیستند. از همین جا معلوم است که ناقدی صاحب صلاحیت در آن زمینه علمی، فنی یا هنری نیز وجود نخواهد داشت.

4. روش علمی نقد
نقد یک اثر ــ چه اثری علمی، چه فنی و چه هنری ــ کاری علمی است. کار علمی، مبتنی بر روشی علمی بر پایه مبانی استوار و تزلزل‌ناپذیری است که از حقایق و واقعیت‌های تردیدناپذیر به دست آمده و تدوین شده‌اند.

اگر قرار باشد که اصول کلی حاکم بر اظهارنظر ناقد را برشمریم چند دستورالعمل زیر می‌تواند راهنما و راهگشا باشد:

1. از هر چه سخن می‌گویید، آن را تعریف کنید. (مگر آن که مخاطبان شما به تعریفی مشترک رسیده باشند.)
2. هر چه ادعا می‌کنید، آن را اثبات کنید. (مگر در چیزهایی که برای مخاطبان شما اثبات‌شده است.)
3. اگر به منبعی استناد می‌کنید، باید معتبر و خدشه‌ناپذیر باشد.
4. نشانی منبع را ذکر کنید.
5. شخص و شخصیت افراد را معیار صحت و سقم سخن و مدعای آنها قرار ندهید. ضعیفترین شیوه استدلال، استدلال براساس «حجیت اقوال رجال» است.
6. برای تضعیف یا تقویت اثر، از به‌کارگیری الفاظ، عبارات و جملاتی که ذهن مخاطب عامی را به جای اثر متوجه مسائل جنبی مربوط به پیدایش اثر یا شخص و شخصیت پدیدآورنده می‌سازد و از آنجا به اعتبار، کم‌اعتباری یا بی‌اعتباری اثر می‌کشاند، بپرهیزید.
7. چه در تأیید و چه در رد آثار، همواره شیوه‌ای دانشنامه‌ای را برگزینید و از ضمایر مفرد و برکنار از تعارف برای افراد بهره بگیرید. برای احترام، از ضمایر و فعل‌های جمع و القاب و عناوین تملق‌آمیز یا ستایشگرانه و تعارف‌آمیز استفاده نکنید. به مخالف خود نیز احترام بگذارید و از الفاظ و تعبیرات حاکی از تحقیر و توهین بپرهیزید.

5. سیطره ناقد و زمان ازدست‌رفته
تلقی خوانندگان یا شنوندگان نقد یک اثر به‌ویژه آن گاه که نقد به معایب و کاستی‌ها می‌پردازد، آن است که ناقد، صاحبنظرتر از پدیدآورنده اثر است. در هر دو جنبه نیز چنین باید باشد: هم این تلقی و توقع، بجاست و هم چنین ویژگی در ناقد ــ به‌ویژه آن که به کاستی‌ها

تلقی خوانندگان یا شنوندگان نقد یک اثر به‌ویژه آن گاه که نقد به معایب و کاستیها می‌پردازد، آن است که ناقد، صاحبنظرتر از پدیدآورندة اثر است. در هر دو جنبه نیز چنین باید باشد: هم این تلقی و توقع، بجاست و هم چنین ویژگی در ناقد ــ به‌ویژه آن که به کاستی‌ها و معایب اثر می‌پردازد ــ مورد انتظار است.

و معایب اثر می‌پردازد ــ مورد انتظار است.

این تلقی و توقع، و مجالی که برای نقد مکتوب یا شفاهی در اختیار ناقد قرار می‌گیرد، و جایگاهی که برای داوری و ارزیابی به ناقد داده می‌شود، فرصت و موقعیتی ویژه است. این فرصت و موقعیت می‌تواند به‌حق یا به‌ناحق، سودمندی‌های بسیار برای اثر و پدیدآورنده آن داشته باشد یا به‌حق یا به‌ناحق زیان‌هایی جبران‌ناپذیر به اثر و پدیدآورنده وارد سازد.

فرض کنید کتابی در یک ماهنامه نقد می‌شود. ناقدی اشکال یا اشکال‌هایی بر اثر وارد می‌کند که وارد نیست. این نقد را عده‌ای می‌خوانند. خوانندگان، بر این اساس درباره اثر، داوری می‌کنند. اگر می‌خواستند کتاب را بخرند، نمی‌خرند. اگر می‌خواستند به کتابفروشی خود بیاورند، نمی‌آورند. داوری خود را به دیگران نیز منتقل می‌سازند و راه خرید آنها را هم می‌بندد. پدیدآورنده اثر ممکن است کاملاً بیخبر باشد از این که چنین نقدی درباره اثر او در فلان ماهنامه چاپ شده است. اگر از این موضوع اطلاع یابد، ممکن است در نزدیکترین فاصله از چاپ نقد باشد یا در فاصله‌ای دورتر ــ حتی چند ماه. پدید‌آورنده پس از آگاهی از نقد و مطالعه آن، در بهترین حالت، این امکان را دارد که در شماره بعد به آن نقد پاسخ بدهد و از خود دفاع کند. حال توجه کنید که پس از چاپ پاسخ، چند تن از کسانی که نقد را خوانده‌اند، پاسخ را نیز خواهند دید؟ چند تن از آنها که پاسخ را می‌بینند، آن را خواهند خواند؟ چند تن از آنها که نمی‌خوانند، به این دلیل است که می‌پندارند پدیدآورنده نسبت به اثر خود تعصب دارد؟ چند تن از آنها که پاسخ را می‌خوانند، حاضرند یا می‌توانند تبلیغات سوء خود را پس بگیرند و جبران مافات کنند؟ چه اندازه فرصت مناسب برای این کتاب در این فاصله حداقل یک ماه از دست رفته است؟

به‌عکس، ناقدی قلم به ستایش از اثری می‌راند که اشکال‌هایی بسیار بر آن وارد است. انتشار این نقد می‌تواند اثری نامناسب را به عنوان اثری برتر در جامعه مطرح سازد و کاری غیرعلمی را به عنوان الگوی آثار مشابه مطرح سازد. معلوم است که این کار تا چه اندازه موقعیتی نابه‌حق به اثری غیرعلمی می‌بخشد و تا چه اندازه راه را بر گسترش جریان‌های علمی مخالف آن می‌بندد یا زدودن تلقین‌های نادرست از موضوع را برای نسل‌های بعد و پژوهشگران آینده دشوار می‌سازد.

در همه این حالات، ناقد دست‌ پیش را دارد و حتی اگر نادرستی نوشته‌های او روشن شود، باز زمان و فرصتی بسیار از پدیدآورنده یا جامعه گرفته است.

این واقعیت‌ها ما را بیش از پیش متوجه این ضرورت می‌کند که بر صلاحیت‌های ناقد پای بفشاریم. آن چه درباره ویژگی‌های علمی گفته شد، تنها بخشی ــ گر چه بس مهم ــ از این صلاحیت‌هاست. صلاحیت اخلاقی نیز در کنار صلاحیت علمی ضروری است.

6. اخلاق نقد و صلاحیت

ناقد باید در زمینه مورد نقد، دارای تخصص، بینش و اطلاعات به‌روز باشد و خود را روزآمد نگاه دارد. هر مدعای او یا باید پشتوانه‌ای از منابع مستدل داشته باشد یا با استدلال‌های منطقی و علمی او همراه شود. به بیان دیگر، عمل نقد در واقع، کاری علمی و در صورت لزوم، پژوهشی است.

اخلاقی ناقد
منظور از اخلاق نقد و صلاحیت اخلاقی ناقد، آن ویژگی‌ها و خصلت‌های اخلاقی و رفتاری ناقد است که بر کیفیت نقد او و دیگران و / یا بر آزادی و سلامت فضای نقد اثر می‌گذارد. مهم‌ترین این ویژگی‌ها و خصلت‌های اخلاقی و رفتاری عبارت‌اند:

6- 1. روزآمدی و علم‌گرایی: ناقد باید در زمینه مورد نقد، دارای تخصص، بینش و اطلاعات به‌روز باشد و خود را روزآمد نگاه دارد. هر مدعای او یا باید پشتوانه‌ای از منابع مستدل داشته باشد یا با استدلالهای منطقی و علمی او همراه شود. به بیان دیگر، عمل نقد در واقع، کاری علمی و در صورت لزوم، پژوهشی است. علم‌گریزی؛ پژوهش‌گریزی؛ توهم دانایی؛ توهم دست‌یافتن به حقیقتی ابطال‌ناپذیر؛ توهم بی‌نیازی از مطالعات جدید؛ خودمحوری، تعصب کور و توهم نقدناپذیری ناقد؛ توهم این که همواره مدعای ناقد یا مدعای گذشتگان درست‌تر از مدعای پدیدآورنده اثر است؛ و توهم این که ناقد به پشتوانه ارزش و اعتبار و شهرت خود، معیار درستی سخن خویش است، می‌تواند نقد و ناقد را به سراشیب ابتذال، کهنگی، سقوط، ضدیت با حقایق و واقعیت‌ها و ضدیت با علم‌گرایی و روش‌های علمی بکشد و او را از جایگاه قطعه‌ای در موتور ماشین علم، فن یا هنر فرود آورد و نقش چاله‌ای در مسیر پیشرفت علم، فن یا هنر به او بدهد.

6- 2. آزادگی و حقگرایی: ناقد باید اصل بیطرفی و آزاد بودن از گرایش‌های فردی، گروهی و وابستگیهای دوستانه، ارادتمندانه، محفلی یا جناحی را در کار خود مراعات کند. چنین نباشد که هم و غم او لزوماً اصرار بی‌دلیل بر تأیید آثار خود و همگنان و رد بی‌دلیل آثار مخالفان باشد. حقگرایی در نقد و بی‌توجهی به خوشایند بودن یا نبودن نقد برای اشخاص حقیقی و حقوقی، نخستین ویژگی ذاتی نقدی سالم و برخاسته از سلامت نفس ناقد است.

6- 3. درک دقیق اثر: ناقد باید اثری را که قرار است به نقد آن بپردازد، با دقت تمام بخواند. پیشداوری‌ها و اطلاعات پیشینی درباره مؤلف و دیگر آثارش، نداشتن فرصت برای مطالعه بیشتر، کمی میزان حق‌التحریر، اغراض شخصی یا دوستی‌ها و وابستگی‌ها هیچ یک دلیلی موجه برای فرار از مطالعه دقیق و عمیق اثر ــ از آغاز تا انتها به‌ویژه مقدمه یا مؤخره توجیهی یا توضیحی ــ نیستند. اگر ناقد به نقد تنها بخشی از اثر یا گزینش اتفاقی آن می‌خواهد بپردازد، این را باید در نقد خود قید کند اما در هر حال ناگزیر از مطالعه دقیق و عمیق مقدمه یا مؤخره توجیهی اثر نیست.

گناهی نابخشودنی و خیانتی بزرگ به عالم علم، فن و هنر و نیز انتشاردهندگان نقد است که ناقد به پشتوانه شهرت خویش و اعتمادی که به اوست، یا به بهانه‌هایی که گفته شد، بدون مطالعه و درک درست مدعیات و مبانی فکری و پژوهشی پدیدآورنده

گناهی نابخشودنی و خیانتی بزرگ به عالم علم، فن و هنر و نیز انتشاردهندگان نقد است که ناقد به پشتوانة شهرت خویش و اعتمادی که به اوست، یا به بهانه‌هایی که گفته شد، بدون مطالعه و درک درست مدعیات و مبانی فکری و پژوهشی پدیدآورنده و نقد علمی آنها، دست به نقد اثر با مبانی خویش بزند و چنین وانمود کند که اثر را از مقدمات و مبانی و مبادی، تا به انتها خوانده است.

و نقد علمی آنها، دست به نقد اثر با مبانی خویش بزند و چنین وانمود کند که اثر را از مقدمات و مبانی و مبادی، تا به انتها خوانده است.

6- 4. پایبندی به روش علمی. گفتیم که نقد اثر ــ چه اثری علمی، چه فنی و چه هنری ــ کاری علمی است. کار علمی، مبتنی بر مبانی محکم با روشی علمی است که به کلیات آن اشاره‌ای داشتیم. ناقد باید خود را مقید به روش علمی در ارائه نقد کند. نقد شخص و شخصیت پدیدآورنده و به کارگیری الفاظ، عبارات و جملاتی که ذهن خواننده یا شنونده عامی را به جای دقت در اثر، متوجه پدیدآورنده می‌سازد و از آنجا به سوی مشروعیت یا عدم مشروعیت اثر می‌کشاند، روشی هم غیرعلمی و هم عوامگرایانه و ناجوانمردانه است.

6- 5. پرهیز از اعمال نفوذ: برخی از ناقدان که ممکن است خود نیز پدیدآورنده آثاری باشند، گاه چنین امکانی دارند که به وسیله مسئولان انتشار یک نشریه، کتاب، مجموعه مقالات، وبگاه یا پایگاه داده‌ها، در جریان این قرار می‌گیرند که کسی اثر آنها را بر محور مخالفت، نقد کرده است. در این حالت، چنین فرصتی را می‌یابند که بر نقد اثر خود نقد بنویسند که در نتیجه، «نقد» و «نقد نقد» اثر یکجا منتشر شود و از تأثیر آن نقد بکاهد یا آن را خنثی کند. شاید بر این کار اشکالی اخلاقی وارد نباشد اما عمل غیراخلاقی آن گاه صورت می‌پذیرد که کسی با اعمال نفوذ خود دست‌کم به یکی از این اقدام‌ها دست زند:

1. جلوگیری از انتشار همزمان نقد خود و پاسخ یا نقد آن نقد (به قلم ‌دیگری).
2. جلوگیری از انتشار پاسخ نقد خود در شماره یا زمان بعد.
3. جلوگیری از انتشار یک نقد (نقد اثر خود یا دیگری).
4. اقدام برای تحقیر، تضعیف، اخراج، تنبیه یا ضربه ‌زدن به یک ناقد یا مجبور کردن او به عذرخواهی یا پس گرفتن نقد.

7. اقتصاد نقد
با توجه به آن چه درباره حداقل ویژگی‌های یک نقد مطلوب گفته شد، مدت‌زمانی که یک ناقد صرف مطالعه اثر، یادداشت‌برداری، مراجعه به مدارک و پژوهش‌های اندک یا بسیار و سرانجام نگارش نقد یک اثر 100 ــ 200 صفحه‌ای می‌کند، سر به حداقل یک هفته با روزی 8 ساعت کار پژوهشی و نگارشی خواهد زد و این یعنی حدود یک‌چهارم ساعتکاری ماهانه یک متخصص. نقدی بایسته که پیش‌برنده و حاوی دانش، بینش و نگرشی نو با پشتوانه پژوهشی قوی باشد، اغلب این ویژگی را دارد که قطعه‌ای چشمگیر از زمان و سهمی گسترده و عمیق از علم، تجربه، هوش و دقت ناقد آگاه و دغدغه‌مند را به خود اختصاص می‌دهد.

بر این قیاس می‌توان دستمزد یا حق‌التحریر یک نقد ارزشمند را با زمان‌ها، زحمت‌ها و دستاوردهای متفاوت محاسبه کرد. این مبلغ هر چه باشد و معادل هر چند سکه طلا شود، در برابر افق‌هایی تازه که بر جهان دانش، فناوری و هنر گشوده خواهد شد، ناچیز است. رمز پیشرفت جوامع پیشتاز نیز در همین گشاده‌دستی‌هایی است که اثرگذاران عرصه‌های گوناگون را از دغدغه‌های اولیه و ثانوی زندگی رها می‌سازد تا با فراغ بال و دغدغه‌های متعالی به تولید علم و اندیشه در خدمت آرمان‌های والا بپردازند. تخصیص بودجه‌های انگیزاننده برای نقد و جوایز آن، از مهم‌ترین پیشنیازهای مادی برای تولید نقد مطلوب در راستای پیشرفت و توسعه همه‌جانبه است.

نظر شما