شناسهٔ خبر: 25972 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

یک خاطره از خرمشاهی و پورجوادی

استاد بهاء الدین خرمشاهی خاطراتی از زمان دوستی علمی اش با دکتر نصرالله پور جوادی، استاد برجسته فلسفه را بیان داشته است که این هفته شب بزرگداشت او برگزار شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ بهاءالدین خرمشاهی در یادداشتی نوشت: هر دو جوان بودیم، یعنی حدود بیست و دو سه سال پیش. یک روزی روبه‌روی دانشگاه تهران بودم. هوس کردم سری به کتابفروشی پر رونق امیرکبیر آن موقع که درست مقابل دانشگاه تهران بود سری بزنم. به آنجا رفتم و به ردیف کتاب‎ها نگاه می‎کردم، دیدم بزرگواری دنبال گمشده‎ای می‎گردد؛ یعنی هر کتابی را نمی‎خواهد، یک کتابی را نشان کرده است و می‎خواهد. او دوست عزیزم دکتر نصرالله پور جوادی بود.

نزدیک شدم و گفتم سلام و ببخشید که خلوت شما را به هم زدم . به ایشان گفتم من اگر بتوانم می‎خواهم کمک کنم . گفتند من دنبال یک ترجمه خوب از قرآن می‎گردم. در آن زمان بیست و اندی از ترجمه‏‌های مرحوم قمشه‏‌ای منتشر شده بود، منتها ترجمه اعلا نبود. بنده حدود ۱۰۰ صفحه نقد بر این ترجمه که از نظر فارسی خوب و از نظر دقت دارای ضعف بود نوشته‏‌ام.

ترجمه مرحوم ابوالقاسم پاینده یک ترجمه خوب بود که در آن روزگار درست ۱۰ سال از انتشارش می‌گذشت. سال ۳۶ منتشر شده بود و آن زمان هم سال ۴۶ بود. نگاهی کردم و یافتم و گفتم این ترجمه خوب است.
از همان جا مِهر دو سویه شکل گرفت. خانه‏‌های ما هم نزدیک به هم بود. ما در خیابان فلسطین بودیم و پورجوادی هم رو به روی دانشگاه. در یکی از کوچه‏‌هایی که به نام ابوی محترم وی بود. با هم رفت و آمد خانوادگی می‏‌کردیم. بعد از مدتی فاصله افتاد که نمی‏‌دانم چرا و بعد هم رفتیم سربازی. برکت سربازی برای ما این بود که با بزرگانی مانند دکتر پورجوادی و دکتر اصغر دادبه و استاد حسن انوشه آشنا شدیم و من پورجوادی را بار دیگر آنجا دیدم.

باز ردمان گم شد. ایشان رفته بودند آمریکا و تا مرحله فوق لیسانس درس خوانده بودند. بعد فلسفه را در دانشگاه تهران با استادن بزرگی مثل آقای اخوان مهدوی ادامه دادند و دکترای فلسفه از دانشگاه تهران گرفتند.

دکتر پورجوادی را به عنوان بزرگترین فرهنگساز بعد از انقلاب می‎شناسم. خیلی‏‌ها با آثار خودشان فرهنگسازی کردند؛ آن را محسوب نمی‏‌کنم. اما پورجوادی کسی است که با کار سازمانی و با به کار گرفتن ده‏‌ها دانشمند و استاد توانسته است هزار کتاب دانشگاهی، معارف اسلامی، عرفانی و تصحیح نسخ منتشر کند. او همچنین توانسته است چندین کنگره درباره زبان فارسی و زبان‏شناسی برگزار کند. و هیچ کس نمی‏‌داند چرا ایشان از مرکز نشر دانشگاهی کنار رفتند. رفتن ایشان ضایعه فرهنگی بزرگی بود چنان که کمر این مرکز بزرگ شکست، بعد از رفتن ایشان که شاید هفت هشت سالی هست. و آن همه نشریه، باستان شناسی، شیمی، فیزیک، ریاضی، معارف، خود نشر دانش، ناگهان دچار بلای آسمانی شد، همه خوابید. حیرت‎آور است.

می‎گویند که کارها نباید قائم به شخص باشد، باور نکنید، در بسیاری موارد کارهای بزرگ است که یک شخص بزرگ آنها را به سرانجام می‎رساند.

نظر شما