شناسهٔ خبر: 26439 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

فلسفه زبان

فلسفه زبان مساله محوری فلسفه زبان، ماهیت معنای زبانی است. به این دلیل فلسفه زبان درواقع با همه دیگر حوزه‌های فلسفه در ارتباط است. تقریبا در همه حوزه‌های فلسفه پرسش‌هایی مطرح می‌شوند که تا حدی به ماهیت معنای نوع خاصی از جملات باز می‌گردد.

نویسنده: کریستوفر پیکاک

مترجم: یاسر خوشنویس

سال چاپ: ۱۳۹۳

ناشر: موسسه فرهنگی هنری حکمت

تعداد صفحات: ۱۱۵

قیمت: ۵ هزار تومان

موسسه فرهنگی هنری حکمت به تازگی به چاپ مجموعه ای با نام آشنایی با فلسفه تحليلی همت گماشت. این مجموعه به معرفی شاخه‌های گوناگون فلسفه در حوزه فلسفه تحليلی از جمله فلسفه علم، فلسفه زبان، معرفت شناسی، فلسفه منطق و ... می پردازد. این مجموعه ترجمه کتاب دوجلدی (Philosophy a guide through the subject) ویراسته فيلسوف نامبردار ای.سی.گریلينگ است. بخش‌های جداگانه این کتاب را فيلسوفان برجسته تحليلی در شاخه‌های تخصصی خود نوشته‌اند. سعی شده تا مطالب این مجموعه به گونه‌ای تنظيم شوند که به عنوان متن آموزشی به کار طالبان فلسفه بياید. فلسفه زبان کتابی مستقل از این مجموعه است توسط کریستوفر پیکاک به نگارش درآمد و یاسر خوشنویس با همکاری موسسه فرهنگی هنری حکمت آن را ترجمه و به چاپ رساند.

مساله محوری فلسفه زبان ماهیت معنای زبانی است. به این دلیل فلسفه زبان درواقع با همه دیگر حوزه‌های فلسفه در ارتباط است. تقریبا در همه حوزه‌های فلسفه پرسش‌هایی مطرح می‌شوند که تا حدی به ماهیت معنای نوع خاصی از جملات باز می‌گردد. از حدود سال ۱۹۶۵ تا سال ۱۹۸۰ مرکز توجه در پژوهش‌های فلسفی مبحث فلسفه زبان بود. منصفانه است اگر بگوییم که طی دو دهه گذشته توجه بیشتر به فلسفه ذهن و روان‌شناسی معطوف بوده است اما باید دقت داشت پرداختن به فلسفه ذهن با چشم پوشی از کارهای انجام شده در فلسفه زبان این خطر را در پی دارد که مشغول اختراع کردن دوباره چرخ شویم یا اصلا نتوانیم آن را اختراع کنیم. نویسنده در این کتاب موضوعی را برای نظم بخشیدن به بحث انتخاب کرد که همه طرف‎های بحث موافق باشند که حل آن در فلسفه زبان محوریت دارد و این موضوع بررسی رابطه میان معنا و شرایط صدق است. نویسنده در فصل اول که به آموزه شرایط صدقی کلاسیک می‌پردازد سپس پرسش های بنیادی زیادی را پیش می‎کشد. مانند: چه چیزی یک اصل موضوع را به اصل موضوع درستی برای یک صدق نظریه معنابخش برای یک زبان به خصوص تبدیل می‌کند؟ آیا کاربران عادی یک زبان آنچه را که توسط اصل موضوع‌های نظریه معناشناختی درستی برای زبان آنها بیان می‌شود می‌دانند؟ آیا مفهوم صدق واقعا کار اصیلی در تلقی کلاسیک انجام می‌دهد یا تنها وسیله‌ای برای مرتبط کردن آنچه از عبارات زبان قصد می‌شود و خود این عبارات است؟ سپس در فصل دوم در خصوص پرسش اول به بحث می نشیند. در فصل سوم به اصل موضوع های معناشناختی و تبیین فهم می‌پردازد و در فصل چهارم به رویکرد و سه انتخاب برای نظریه پرداز نقش مفهومی و سپس رابطه میان نظریه‌های نقش معنایی و نظریه‌های صدق و ارجاع برای یک زبان توجه دارد. در فصل آخر به چالش‌های کمینه‌گرایانه می پردازد. دو صورت از کمینه‌گرایی تلقی شرط صدقی از معنا را به چالش می‌کشند. صورت اول کمینه‌گرایی درباره معناست و صورت دوم کمینه‌گرایی، کمینه گرایی درباره صدق است.  هر چند این کتاب به اختصار این مسایل را گشود اما از نظر نویسنده تشریح و نقادی حوزه گسترده و ناهمگن همچون فلسفه زبان در سطح یک مقاله گزینشی است بس دشوار.

نظر شما