شناسهٔ خبر: 27453 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

خسرو باقری: دیانت و تربیت دینی باید با عقلانیت آشتی کند

خسرو باقری با طرح این پرسش که در دنیای امروز چگونه می توان از جزمیت و تربیت جزمی رها شد گفت: دیانت و تربیت دینی باید با عقلانیت آشتی کند و هر کسی باورهایش را باید در معرض بررسی عقلانی قرار دهد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، خسرو باقری نوع پرست، استاد دانشگاه تهران در نشست واکاوی پدیده جوانان و راهپیمایی اربعین که در سالن حکمت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، گفت: مسئله دین و گرایش به آن مسئله ای است که سماجت خودش را نشان داده است و آن را نمی توان نادیده گرفت. می توان به نظرات یورگن هابرماس اشاره کنیم که معتقد است ما در جهانی هستیم که وارد یک دوره پست سکولار شده است. سکولاریسم به عنوان یک روند و تفکر بر آن بود که داستان دین را از امور عمومی و فضای جمعی جدا کند و آن را به عنوان یک امر خصوصی و شخصی تعریف کند. سکولاریسم دین را طرد نمی کند اما آن را در حوزه خصوصی قرار می دهد. مسائل اجتماعی بشر مانند اقتصاد، سیاست و ... باید به عهده خرد گذاشته شود و نه برعهده دین. این رویکردی بود که در چندین قرن قبل اتخاذ شده بود و بدون زمینه هم نبوده است. اینها با توجه به آن زمینه کاملا خردمندانه سعی کردند که این کار را انجام دهند. ما هم اگر این را از آن بافت جدا نکنیم آن موقع آن را بهتر درک می کنیم که چرا این اتفاق افتاده است.

این استاد دانشگاه بیان کرد: اما به هر حال الان بعد از چند قرن هابرماس اظهار می کند که ما باید به یک بازتعریف برسیم. یعنی آن رابطه ای که میان دین و عقل تعریف شده بود مبنی بر اینکه اینها حساب و کتابشان را از هم جدا کنند، را بازتعریف کنیم.

باقری تصریح کرد: دین نشان داده است که از زندگی بشر کنار نمی رود و زندگی جمعی بشر به شیوه های مختلف با آن درگیر است. حالا فرض کنید در خود کشورهای غربی پاپ می آید و می گوید سقط جنین حرام است و عده ای از مردم پایبند به این هستند یا باز هابرماس اشاره می کند که دین یکی از ویژگی هایش این است که یک زندگی جمعی را پشتیبانی کند و آدم ها را به صورت فرد نگاه نمی کند چراکه در همه ادیان آداب و مناسکی دارند که موجب می شود افراد با هم باشند. این نکته ای است که هابرماس به آن اشاره می کند و می گوید یکی از نکات جوامع مدرن فردگرایی آنهاست و یکی از نکات قوت دین، جمع گرایی آن است. این نشان می دهد که حیات جمعی انسان با دین گره خورده است. این یکی از آن چیز هایی است که هابرماس را وادار می کند به اینکه بگوید ما باید یک باز تعریف از رابطه دین و عقلانیت انجام دهیم.

باقری افزود: معنی آن این است که ما در رویکرد سکولاریستی یک اشتباه کرده ایم و آن این است که نقش اجتماعی دین را خوب نتوانستیم ارزیابی کنیم. از طرفی اشاره می کند که دینداران هم البته اشتباهی کردند و آن این است که عقل را به اندازه کافی جدی نگرفته اند. چیزی که به هر حال دنیای معاصر هر روز دارد به آن بیشتر پایبند می شود. اما در جوامع دینی به خاطر اعتقاداتی که وجود دارد و تقدس هم دارد اگر امر دایر بشود در اینکه مثلا یک آدم دیندار بیاید و اعتقادش را عضو کند و منطقی باشد کدام را انتخاب می کند؟ اعتقادش را انتخاب می کند به ویژه در عالم مسیحیت این مسئله بسیار زمینه داشته است به فرض مثال درباره تثلیث اگر بیاییم و بگوییم که منطقاً جور در نمی آید می گوید درست است ولی ما آن را قبول داریم.

وی در ادامه گفت: دین یک فضایی دارد که انسان را به ابدیت وصل می کند و آدم ساکت می شود و احساس می کند در مقابل پدیده عظیمی قرار دارد که آن را نمی فهمد. پس باید بپذیرد حتی اگر با عقل‌مان جور نیاید. این موجب شده است که یک اثر منفی پدید بیاید و آن دست کم گرفتن عقلانیت در نزد دینداران است که اثرهای سوئی هم دارد. بر این اساس اشتباهی که دینداران کردند این بود که عقل را کم بها کردند و اشتباهی هم که سکولاریست ها کردند این بود که نقش دین را در حیات اجتماعی کم بها دیدند. این است که به نظر هابرماس ما عملاً داریم یک دوره جدیدی را شروع می کنیم که اسم آن راپست سکولاریسم می گذارند.

باقری گفت: باید از سکولاریسم عبور کنیم و یک تعریف جدیدی از دین، عقل و ... ارائه دهیم. این یک ضرورت بین المللی است. هم دینداران باید این مسئله را جدی بگیرند و هم کسانی که سکولار هستند باید دین را جدی بگیرند. ما باید این را بیابیم و بازبینی کنیم که رابطه ما با عقلانیت چگونه بوده و چگونه باید بازسازی شود. به هر حال ما اگر بخواهیم به خودمان انتقاداتی بکنیم در حیات دینی مان مواردی وجود دارد، به خاطر همان پشتیبانی که عالم قدسی برای دینداران به وجود می آورد اینها ممکن است خیلی راحت تر به خرافه تن بدهند و شما شاهدید که در جوامع دینی حرف های یاوه و بی ربط و بی اساس می تواند به اعتبار اینکه خدا می تواند خیلی کارها بکند گسترش پیدا کند، اما ما هر کاری را که نمی توانیم به خدا نسبت بدهیم.

وی در ادامه تصریح کرد: در نتیجه می بینید که در روابط دینداران صحبت الهام شدن و خواب نما شدن و البته سو استفاده هایی که معمولاً در این زمینه ها وجود داشته همیشه برای ما مشکل ایجاد کرده است. در نتیجه می طلبد که ما از عقلانیت در رابطه با دین یک تعریف مجدد بکنیم. البته گفتم که یک مشکلی وجود دارد و آن این است که به هر حال دین انسان را به یک پدیده شگرف دعوت می کند. اولین پدیده خود خداست. انسان در رابطه با خدا چقدر می تواند فکر کند؟ پدیده های دینی پدیده هایی هستند که از دست ما فرار می کنند. اما با این حال عارضه گوش دادن به حرف های سست و خرافی  وجود دارد. باید مواظب آن بود و باید روی آن دقت کرد. به فرض مثال می توانم بگویم که اگر عقل انسان را در دو رابطه تقسیم کنیم. یعنی یک رابطه احاطی و یک رابطه محاطی. یعنی یک موقع است که عقل مان با یک چیز بزرگتری محاط است و تحت احاطه آن قرار گرفته است و موقعی هم هست که ما به چیزی احاطه داریم و این دو رابطه را عقل دارد. یعنی یک موقع می خواهد چیزی را بشناسد که کاملا زیر نظرش و نفوذش است مانند کارهایی که دانشمندان الان در آزمایشگاه ها انجام می دهند.

این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: این یک رابطه احاطی است و عقل در چنین رابطه ای می تواند پدیده ها را شناسایی و رابطه آن ها را بررسی کند اما در یک مواردی است که ما با پدیده هایی روبرو هستیم که تحت احاطه ما در نمی آید و بر ما محیط است اما در این رابطه هم عقل انسان تعطیل نمی شود. یعنی ما باز هم در مورد آن چیزی که خیلی وسیع است اندیشه می کنیم منتها ویژگی های این اندیشه با اندیشه حالت اول متفاوت است. ما در اینجا نمی توانیم تجزیه و تحلیل کنیم، نمی توانیم تمام اجزا را برای خودمان جدا کنیم و رابطه ها را مطالعه کنیم اما باز هم نمی توانیم بگوییم که اندیشیدن متوقف می شود.

وی در توضیح این مسأله افزود:  شما وقتی از یک چیزی شگفت زده می شوید خود این هم یک نوع تأمل و تفکر است. منتها خصوصیت آن این است که آن چیز، بزرگ و عظیم است و به همین خاطر ما را به تأمل شگفت آمیز می کشاند. این معنی اش این نیست که ما باید عقل را در آنجا تعطیل کنیم بلکه متناسب با محدوده های خودش باید حرکت کند و به پیش برود. راسل در کتاب عرفان و منطق اشاره می کند: «در عین حال که عرفا ادعا می کنند که به صورت شهودی با یک واقعیت های خیلی ماورایی ارتباط دارند اما باید توجه داشته باشیم که شهود جایگزین عقل نمی شود.» این مسئله را رد نمی کند و می گوید ما نمی توانیم رد کنیم که چه بسا انسان با چیزهایی ارتباط برقرار کند که الان برای ما روشن و محسوس نیست اما کاری که عقل در این رابطه می تواند انجام دهد شهود نمی تواند انجام دهد و بالعکس.

باقری گفت: آن کاری که شهود می تواند انجام دهد به هر حال مواجه شدن با یک واقعیت ماورایی است و آن را با یک تجربه درونی مرتبط کردن است. من می توانم از این جهت بگویم که شهود مانند مشاهده است. همانطور که شما می توانید یک موجود تازه را ببینید و این برای شما می تواند سوال ایجاد کند اما بعد ما راجع به آن امر مشهود می توانیم تفکر کنیم. ویژگی تفکر این است که به صورت سیستماتیک عمل می کند یعنی عوامل مختلف را وارد می کند تا اینکه تکلیف آن را رسیدگی کند. عقل می آید با چینش عوامل مرتبط با پدیده فضایی را درست می کند و در نتیجه صحت و سقم یک پدیده را بررسی می کند.

این استاد دانشگاه افزود: روش کار عقل هم سیستماتیک است یعنی با چندین عوامل مرتبط و چک کردن آنها به این نتیجه می رسد که آن مشاهده من درست یا غلط بوده است. شهود هم همین گونه است یعنی اگر عارفی شهودی بکند یقین دارد که شهود کرده است و اگر از او بپرسید می گوید بله اما در اینجا هم همان قاعده وجود دارد. یعنی شهود به لحاظ فلسفی حاکی از آن نیست که آن اتفاق افتاده است اما من به لحاظ روانشناسی یقین دارم که اتفاق افتاده است. حالا برای اینکه به لحاظ فلسفی آن را بررسی کنم باید آن سیستم را برقرار کنم و یکی یکی عوامل مسئله را بررسی کنم. شما شنیده اید که بعضی از عرفا مذاهب مختلفی داشتند که گاهی اوقات در عالم شهود چیزهایی را می بینند که در عالم اعتقاد خودشان است.

وی افزود: یعنی شهودشان مؤیدی بر اعتقادات مذهبی خودشان است و در نتیجه نفی اعتقادات مذهب دیگری است. حالا فرض کنید یکی این گونه شهودی کرده است. عقل از اینجا به بعد کارش شروع می شود. در حالی که حقانیت یک اعتقاد، یک امر عقلانی است یعنی کسی ادعا می کند الف، ب است. ب، ج است اینها را باید رسیدگی کرد به این ترتیب است که عقل در آنجایی که حالت محاط دارد به خاطر اینکه یک خصیصه شبکه پردازی دارد و سیستم سازی دارد یک توانایی ویژه دارد که آن توانایی ویژه در غریزه و شهود وجود ندارد. البته عکس این هم صادق است. اما به هر ترتیب اینها مکمل هم می شوند.

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: الان ما مشکلی که در عالم دین و دیانت و تربیت دینی و ... داریم و باید مراقب آن باشیم این است که جزمیت در تربیت های دینی وجود دارد. یعنی بچه ای که در جایی متولد شده و با آداب و اعتقادات دینی آنجا بزرگ می شود و خو می گیرد و عادت می کند و بالا می آید و یقین دارد چون یقین آن ناشی از زندگی کردن آنهاست، اصلاً نمی تواند خلاف خود را تصرف کند و اگر به او بگویید این نباشد تنش می لرزد و می گوید مگر می شود نباشد. از بچگی ما دیدیم که بوده است. این یک یقین روانشناختی است. یکی از مشکلات ما در عالم دین و دیانت این است که افراد با یک جزمیت قطعی که حتی حاضرند جانشان را هم در آن راه بدهند بزرگ می شوند. بعد می بینیم که اختلاف وجود دارد یعنی حتی در داخل یک دین، مذاهب و مرام های مختلفی وجود دارد که حتی ممکن است همدیگر را بکشند اما باورشان هم این است که کارشان درست است و انتظار پاداش هم دارند و این یک معضل است بالاخره اینجا هم مانند همان داستان شهود است.

نشست اربعین

باقری تصریح کرد: اینجا همان جایی است که ما باید جا برای عقل باز کنیم. یعنی دیانت و تربیت دینی باید با عقلانیت آشتی بکند. چگونه می تواند آشتی بکند؟ به این صورت که ما باورهای دینی مان را در معرض بررسی عقلانی قرار دهیم و حرف همدیگر را بشنویم. انتقادات بر همدیگر را بشنویم. متأسفانه شما شاهدید که یکی از اتفاقاتی که نمی افتد گفتگوی بین ادیان است و گفتگوی واقعی رخ نمی دهد. چرا؟

وی افزود: عدم شکل گیری گفتگو، به خاطر جزمیت است. هرکسی می گوید که می دانم درست هستم. پس برای چه باید گفتگو کنم؟ حداقل برای این گفتگو می کنم که تو را قانع کنم اما اینکه فکر کنم که شاید تو چیزی داشته باشی و من هم ممکن است اشتباه کنم اصلا در مخیله من وارد نمی شود. مسیحی اگر روزی با مسلمان صحبت کند هرگز به خاطر این نیست که بخواهد از اعتقادش دست بردارد فقط به خاطر این است که به او بگوید تو باید حرف من را قبول کنی و مسلمان هم همین طور. این مسئله را دینداران هنوز نمی توانند بپذیرند. در نتیجه ما در تربیت دینی وارد یک سیکل معیوب می شویم و آن این است که ما می خواهیم بچه هایمان مانند خودمان بشوند اختلاف را هم تحمل نمی کنیم و فشار و زور هم داریم و ... انتظار هم داریم که در راه دینمان وفادار و فداکار باشیم حتی ایثار جان و مال و ... باید بکنیم. البته نه اینکه بگوییم که انسان در راه اعتقادش نباید جان فشانی کند. این یک فضیلت است اما شرطش این است که اعتقاد ما درست باشد. تصور کنید اعتقاد ما درست نباشد. آن لحظه چه فاجعه ای رخ می دهد؟ این فاجعه هر روز دارد اتفاق می افتد یعنی هر روز در این جهان ما جوانانی می میرند. انسان هایی کشته می شوند. اما اعتقادشان هم غلط است. حالا اگر آنها در آن طرف داستان با خدا ملاقات کردند انتظار دارند چه اتفاقی بیفتد؟ دشواری مسئله از آن جایی شروع می شود که احتمال می دهید که شاید اشتباه بکنم. این احتمال را اگر جدی نگیرید. اینجا خدا یقه ات را رها نمی کند. تا آنجایی که نیت خوب است که خوب است اما آنجایی که احتمال دادید که فلانی هم انگار دارد درست می گوید اما به آن توجه نکردی و گفتی ما درست می گوییم اینجا ها انسان باید پاسخگو باشد.

باقری در پایان افزود: خدا در حسابرسی دقیق و سختگیر است. پس بر این اساس است که تربیت دینی مان را باید از آن سیکل معیوب بازتولید جزمیت نجات دهیم. سیکل معیوب بازتولید جزمیت یعنی من جزمی ام و بچه ام جزمی می شود و ... این را چه چیزی می تواند بشکند؟ شمشیر عقل. به تعبیر حضرت امیر، «العقل حسام قاطع» عقل یک شمشیر برنده است. با این شمشیر با نفس خودت مبارزه کن. عقل ما را به قطعیت و دقت دعوت می کند اگر انسان دیندار انسان عاقل بشود و انسان عاقل انسان دیندار بشود ما از این مهلکه که گریبانگیرمان است رها خواهیم شد.

نظرات مخاطبان 0 2

  • ۱۳۹۳-۱۰-۲۵ ۲۰:۴۷کریمیان 0 1

    خیلی خوب بود. سخنان عالمانه و اندیشمندانه ای بود در ابطه دین و تربیت دینی. 
                                
  • ۱۳۹۳-۱۰-۲۶ ۱۱:۳۰صدیق منشاوی 0 0

    برتری خسرو باقری به دیگر عقل گرایان دینی این است که پتانسیل خود دین را به ما نشان می دهد. 
                                

نظر شما