شناسهٔ خبر: 27565 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نقدی بر بهگزینی، قیاس و ذوق‌ورزی در تصحیح متون

بسیاری از مصححان، مبنای گزینش نسخه‌ها و گزینش یک قرائت یا ضبط از میان اختلاف نسخه‌های یک اثر را بر «بهتر» بودن آن قرائت یا ضبط قرار می‌دهند. نوشتار حاضر می‌کوشد توضیح دهد که این روش و روش‌های مشابه، با همه ظاهر فریبنده خود و رواجی که دارند، روشی‌هایی غیرعلمی و بیگانه با هدف تصحیح متون‌اند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ سید علی‌محمد رفیعی: در این نوشتار، واژه «پدیدآور» برای مؤلف، مصنف، مترجم یا شاعری به کار رفته است که اثر او مبنای تصحیح قرار می‌گیرد اما دستنوشت اثر به خط خود او یا کاتبش در دسترس مصحح نیست. واژه «سخن» نیز برای متنی ــ اعم از نظم، نثر، جدول، تصویر یا ... ــ به کار رفته که متعلق به پدیدآور است و به قلم او یا کاتبش نگاشته شده است. از این رو این نوشتار ناظر به تصحیح آثار شعر و نثر و تصویر در هر موضوع و مقوله علمی، فنی، هنری یا ادبی می‌تواند باشد.

1. سرآغاز: طرح مسئله
همه انسانها همواره دقیق، امین و به دور از سهو و خطا نیستند. گاه درست نمی‌شنوند و گاه درست نمی‌بینند. گاه در نقل شفاهی یا مکتوب آن چه شنیده یا خوانده‌اند، خواسته یا ناخواسته تصرف می‌کنند. حتی گاه در رونویسی از یک متن، چیزی جز آن چه در متن است، می‌بینند یا اگر درست ببینند، خواسته یا ناخواسته چیزی دیگری می‌نویسند. سهو، خطا یا رعایت نکردن امانت، واقعیتی است که باید درباره بسیاری انسانها و متن‌ها پذیرفت.

شما به احتمال زیاد، سروده‌ای از یک شاعر زنده معاصر را در کتاب شعری از او خوانده‌اید. شاید برایتان پیش آمده باشد که همان سروده را در زبان گوینده‌ای به‌گونه‌ای دیگر ــ گر چه تنها با تغییر یک واژه ــ شنیده باشید. گاه نیز ممکن است آن را در مجله یا کتابی دیگر بخوانید و متوجه شوید که واژه‌ای از آن تغییر یافته است. این در حالی است که در زمان ما و با این همه امکان چاپ و تکثیر، دسترسی به اصل سروده یک شاعر در کتابی که زیر نظر او به چاپ رسیده است، دشوار نیست.

اگر برای نقل شفاهی یا کتبی یک شعر معاصر، از مجموعه شعری دست اول شاعر، در زمان حیات او، چنین تغییری را شاهد باشیم، تصور کنید چه اتفاقی برای نقل کتبی و شفاهی مجموعه سروده‌ها یا نوشته‌های یک شاعر یا نویسنده از منابع دست دوم، سوم و چندم در چندصد سال خواهد افتاد.

این تنها بخشی از تغییرهایی است که در مجموعه سروده‌های یک شاعر پدید می‌آید. گاه نیز پیش می‌آید که در گذر سده‌ها، سروده‌هایی که از شاعر مورد نظر نبوده‌اند یا نیستند، به دیوان او راه بیابند و سروده‌های شاعران ناشناس یا حتی مشهور ــ اما با شهرتی کمتر از این شاعر ــ در دیوان او گنجانده ‌شوند. گاه نیز حکومت‌هایی که با دین، مذهب یا عقیده شاعر یا نویسنده‌ای مخالف‌اند، قصد می‌کنند که نسخه‌های دیوان او را نابود سازند. در این میان دلسوزانی شعرهایی موافق مرام حکومت می‌سرایند و در دیوان شاعر جا می‌دهند تا حکومت، او را هم‌مرام خویش پندارد و از تصمیم خود درگذرد. برخی جملات، ابیات، رساله‌ها یا کتاب‌هایی نیز نوشته می‌شود و به اندیشمند یا مؤلفی مشهور نسبت داده می‌شود.

بدخوانی یک متن با رسم‌الخط نسخه‌های کهن در نگارش حروف، یا بد شنیدن کاتب از کسی که نسخه‌ای را برای او می‌خوانده است تا او بنویسد نیز علت دیگر تغییر در نسخه‌های بعد نسبت به نسخه‌های قبل است.

از همه اینها جالبتر، دلسوزی برخی کاتبان و مصححان اهل فضل و ادب است. آنها گاه به‌حق و گاه به‌ناحق، تشخیص داده‌اند که «درست»، «درست‌تر» یا «بهتر» می‌بود که شاعر یا نویسنده، به جای فلان واژه، فلان واژه دیگر را برمی‌گزید. از این رو دست در سروده‌های شاعر یا نویسنده برده و به جای واژه موردنظر، واژه درست، درست‌تر یا بهتر را نهاده‌اند. گویی در زمان حیات پدیدآور می‌زیسته‌اند و او از آنها خواهش کرده بود که لطف کنند و به اصلاح اثرش بپردازند. این «درست»، «درست‌تر» یا «بهتر» بودن، گاه تنها تشخیص کاتب نبوده است. نسلهای قبل، در خواندن و نوشتن متن‌ها، به این تشخیص رسیده بودند و این تشخیص به کاتب مورد نظر ما رسیده است.

دلسوزتر از همه این دلسوزان، مصححانی هستند که در دوره‌ای از تاریخ، دامن همت به کمر زده‌اند تا نسخه‌ای جامع از سروده‌های شاعری یا آثار نویسنده‌ای  فراهم آورند. از این رو هر چه را در هر جا و هر نسخه و هر کتاب به نام آن شاعر یا نویسنده دیده‌اند یا پنداشته‌اند که از اوست، در کتابی گرد آورده‌ و نام «دیوان کامل ...»، «کلیات ...» یا چیزی شبیه این را بر اثر خود نهاده‌اند.

همه یا برخی از این رخدادها برای نوشته‌ها یا سروده‌های نویسندگان و شاعران پیش آمده و غالباً در بستر زمان، رشد و تنوع یافته است. اگر بپذیریم که در هر نقل و نگارش یک متن از یک نسخه به نسخه دیگر، احتمال خطای سهوی یا تغییر عمدی وجود دارد، این را نیز باید بپذیریم که یکی از پیامدهای افزایش دفعات نقل و نگارش هر متن، افزایش تغییر و تحریف و اضافات در آن متن خواهد بود.

افزون بر همه اینها گاه بازنگریهای پدیدآور در اثر خود و تغییرهای ناشی از این بازنگریها، روایتهای دو یا چندگانه‌ای را از یک اثر به معاصران پدیدآور و نسلهای بعد عرضه کرده است.
 
برای نمونه، که اگر بتوانیم همه نسخه‌های خطی و چاپی آثار منسوب به حافظ را در این هشت قرن ــ از درگذشت او تا به امروز ــ با یکدیگر مقایسه کنیم، دهها هزار اختلاف یا قرائت متفاوت در میان آنها خواهیم دید. این اختلافها از تغییر و جابه‌جایی واژه‌ها و ترتیب ابیات تا کاهش و افزایش بیتها در سروده‌ها و افزایش و کاهش سروده‌ها در دیوان را در بر می‌گیرند. اختلافی با این شمار انبوه، چنین پرسشی را در ذهن ما بر خواهد انگیخت که: در میان این همه اختلاف، چگونه می‌توان به سخن حافظ دست یافت؟

همین پرسش درباره اختلاف متنهای کهن و جست‌وجوی پاسخ برای آن، دانش یا فنی را به نام «تصحیح» یا «تصحیح متون» پدید آورده است. روند تصحیح متون، با وجود اختلاف شیوه‌های متعدد و متنوع آن، چیزی نیست جز:

(1) انتخاب متونی کهن (نسخه‌ها یا نسخه‌های «اساس» تصحیح)؛
(2) آگاهی از نوشته‌ها («ضبط»ها یا «قرائت»ها)ی آنها؛
(3) تعیین موارد تشابه و اختلاف آنها؛
(4) اتخاذ مبنا و روشی برای انتخاب یک ضبط یا قرائت از میان اختلاف‌ها؛
(5) تحقیق در اختلاف‌ها براساس آن مبنا و روش؛ و سرانجام:
(5) ارائه یک مورد گزیده از میان اختلاف‌ها.
تصحیح هر اثر باید این روند را طی ‌کند.

اما یک مشکل اینجاست که گاه مصححان گوناگون به تصحیح اثری واحد می‌پردازند اما نتیجه کار آنها یکسان نیست. برای مثال، دهها سال است که عنوانهایی شبیه «دیوان حافظ به تصحیحِ ... » بر روی کتاب‌هایی به چشم می‌خورند که متن آنها با یکدیگر اختلاف دارد. طبیعی است که این اختلاف‌ها با توجه به وحدت روند تصحیح، انگیزنده پرسشهایی درباره منشأ اختلاف باشد. پیداست که منشأ اختلاف را باید دست‌کم در یک مرحله از روند تصحیح جست.

در اینجا پرسشی دیگر پیش می‌آید و آن این است که: آیا هر کدام از این روش‌های تصحیح و آثاری که براساس آنها پدید آمده‌اند، دلیلی برای اثبات خود و نتایج خود، و نفی روش‌های دیگر و نتایج آنها دارند؟ معیار و ابزار قضاوت میان آنها چیست؟

به عبارت دیگر: چه معیاری برای سنجش این روش‌های متنوع تصحیح و در نتیجه نقد و ارزیابی نسخه‌های تصحیح‌شده وجود دارد؟ میزان و معیار تشخیص در تعیین روش درست تصحیح کدام است تا بتوان بر اساس آن، روش‌ها را سنجید؟ در نهایت: روش درست تصحیح چیست و چگونه است؟

این گونه نگاه ارزیابانه، روشمند و استدلالگرا به انواع تصحیح، ما را به این سو می‌کشاند که در پی دستیابی به «روش علمی تصحیح متون کهن» باشیم. دستاورد این نگاه، پیش از هر چیز این داوری برای ما خواهد بود که یا هیچ یک از این روش‌های موجود تصحیح، علمی نیستند یا حداکثر یکی از آنها علمی است. بقیه یا غیرعلمی یا نیمه‌علمی‌اند. این نیاز را نیز پیش خواهد آورد که مفهوم «علمی بودن» را برای تصحیح تعریف کنیم. با این نگاه، پیش از همه اینها به نظر می‌رسد که اختلاف شیوه‌ها و روش‌های تصحیح، از اختلاف در تعریف و هدف تصحیح نیز مایه بگیرد.

می‌بینیم که دغدغه آگاهی از متن اصیل یک اثر و دستنوشت یک پدیدآورنده یا صاحب اثر، ما را به نقد روش‌های گوناگون تصحیح، داوری میان آنها و تدوین روشی علمی برای تصحیح وادار می‌سازد.

اما آیا در میان این همه نسخه‌های تصحیح‌شده آثار گوناگون و با وجود نامهایی از مشاهیر و اساتید ادبیات و دین و اندیشه ایران که به عنوان مصحح بر جلد آنها جلوه می‌کند، می‌توان یکی را واجد شرایط تصحیح علمی یافت تا ما را از تدوین روش علمی تصحیح بی‌نیاز کند؟

چنین انتظاری می‌رود. اما چون نسخه‌های موجود را تهیه می‌کنید و مقدمه‌هایی را که مصححان درباره روش تصحیح آن نسخه‌ها نوشته‌اند، می‌خوانید و با اطلاعات خود درباره روش‌های تحقیق می‌سنجید، با تعجب و تأسف درمی‌یابید که روش‌های مرسوم در تصحیح، هیچ یک یا علمی نیستند یا کاملاً علمی نیستند.

نوشتار حاضر به تعریف تصحیح، تعیین هدف تصحیح یک اثر و نقد و ارزیابی روش‌های مرسوم و غیرعلمی تصحیح می‌پردازد تا مقدمه‌ای برای ارائه اصول، ضوابط و مراحلی برای تصحیح علمی باشد.
 
2. تعریف تصحیح
تصحیح یک اثر عبارت است از:
(1) علم شناخت راه یا راه‌های دستیابی به نخستین دستنوشت اثر؛ و
(2) فن چگونگی پیمودن این راه.

3. هدف تصحيح‌
از تعریف تصحیح یک اثر نتیجه می‌شود که: هدف تصحيح یک اثر آگاهی از دستنوشت پدیدآور یا ــ در صورت املا کردن پدیدآور ــ نخستین نسخه‌ای است که او گفته و دیگری نوشته است‌.

مصحح‌، امانتداري باید باشد كه با چشمپوشي از سليقه‌ها، ذهنيات و گرايش‌هاي خود و دیگران نشان ‌دهد:

«کدام سخن از پدیدآور است‌»؛ يا:
«پدیدآور چه گفته است‌».

پس هدف تصحيح یک اثر دستيابي به این نیست كه: «کدام سخن منسوب به پدیدآور، بهتر است‌»؛ «کدام سخن منسوب به پدیدآور، درست‌تر است‌»؛ «پدیدآور بهتر بود چگونه بگوید»؛ «اگر پدیدآور مجال اصلاح بيشتر در گفته خويش مي‌يافت، چگونه می‌گفت»؛ «اگر پدیدآور، امروز زنده بود، چگونه می‌گفت‌»؛ «اگر من به جاي پدیدآور بودم چه مي‌گفتم‌»؛ یا گزاره‌هایی از این قبیل.

[نقد روش‌هاي غیرعلمی]
4. تناقض: نخستین اشكال روش‌های رايج تصحيح

پيشداوري و اِعمال گرايشهاي فردي يا جمعي در هر پژوهش‌، بزرگترين آفت سلامت آن است‌. اشكال عمده روش‌های تصحيح معاصران و پیشینیان و در نتيجه مهمترين مشكل انواع و اقسام نسخه‌هاي تصحيح‌شده موجود، نوعي پيشداوري درباره سخن پدیدآور و مبنا قرار گرفتن اين پيشداوري در تصحيح است‌.

اگر مصحح مبناي تصحيح خود را بر گزاره‌اي مشابه اين گزاره الگو درباره سخن پدیدآور قرار دهد كه: «اگر گفته‌ای داراي اين مشخصات واژگانی، زبانشناختی، زيبايي‌شناختي یا عالمانه باشد، از پدیدآور است‌»، كار تصحيح وي با اين تناقصها و اشكال‌ها روبه‌رو خواهد بود:

1)    من سخن پدیدآور را در دست ندارم‌.
2)    من در جست‌وجوي سخن پدیدآور هستم‌.
3)    پس: به تصحيح اثر پدیدآور مي‌پردازم‌؛
4)    معیارم برای تصحیح اثر پدیدآور، ویژگیهای سخن پدیدآور است‌.
5)    پس: من سخن پدیدآور را مي‌شناسم.
6)    پس: من ‌سخن پدیدآور را در دست دارم‌.

ملاحظه می‌شود که به لحاظ منطقی، این یک «تناقض» است. به عبارت خلاصه‌تر، هيچ ‌گونه داوري درست درباره اثر پدیدآور پيش از آگاهی از متن دستنوشت یا نسخه املاشده توسط پدیدآور امكان ندارد و داوري درست‌، مستلزم تصحيح اثر اوست‌. بنابراين تصحيح اثر بايد بر پايه‌اي جز داوري درباره سخن پدیدآور قرار گيرد تا تناقض‌، دور یا مصادره به مطلوب لازم نيايد.

ممكن است گفته شود: گرچه در ميان نسخه‌هاي مختلف یک اثر اختلاف است اما مشتركاتي نيز در آنها وجود دارد. بنابراين چه اشكالي دارد كه پيشداوري‌ها براساس مشتركات باشد و اين‌ مشترکات، مبناي تصحيح موارد اختلاف قرار گيرند؟

این روش، مبنای تصحیح بسامدی و یکی از مبانی تصحیح قیاسی، تصحیح التقاطی و تصحیح ذوقی است. همچنین تحلیل منطقیِ یکی از مبانی کسانی است که تناسب با سبک بیان و اندیشه و سبک پدیدآور را معیاری برای ترجیح یک ضبط یا قرائت، بر ضبط یا قرائت دیگر می‌دانند.

پاسخ چنين است‌: مقصود از «نسخه‌های مختلف یک اثر» كدام نسخه‌هاست‌؟ نسخه‌هاي كدام دهه‌؟ كدام نيم‌قرن‌؟ كدام قرن‌؟ كدام قرن‌ها؟

روشن است كه هر چه زمان بيشتري به اين نسخه‌ها اختصاص يابد، شمار آنها بيشتر، اختلاف‌ها بيشتر و مشتركات كمتر مي‌شود.

فرض كنيم بنا بر مشخص شدن شماره و محدوده‌اي زماني براي نسخه‌ها باشد. مبناي اين تعيين چيست‌؟ بي‌گمان اين امر بايد پشتوانه‌اي قوي از استدلال داشته باشد.

به فرض كه محدوده‌اي منطق‌پسند براي اين نسخه‌ها داشته باشيم و مشتركات آنها را استخراج كنيم‌. چه دليلي است كه ديگر بخش‌های اثر كه مورد اختلاف‌اند نیز از اين مشتركات پيروي كنند؟ به عبارت ديگر چه الزامي براي يك پدیدآور وجود دارد كه همواره به يك سبك و سياق بنگارد یا بسراید و از مجموعه‌اي واژگاني پيروي كند كه همه آيندگان در انتساب آن به پدیدآور، متفق‌القول‌اند؟ (!)
 
5. بهگزینی: دومین اشكال روش‌های رايج تصحيح
روش برخی از مصححان، بهگزيني و انتخاب و ارائه قرائت بهتر در میان ضبط نسخه‌های اساس است. این روش هوادارانی بسیار دارد. بي‌گمان آنها كه در پي تصحيح یک اثر بر اساس این روش‌اند، بر اين نيستند كه گزينش آنها سخن پدیدآور نيست‌؛ بلكه ميان انتخاب درست‌تر، دلپسندتر و مطلوبتر از يك سو و سخن پدیدآور از سوي ديگر، قایل به ملازمه و ارتباطي منطقي به اين صورت‌‌اند:

آ) اين قرائت بهترين است‌.
پس‌:
ب‌) اين قرائت از پدیدآور است‌.

براي بررسي اشكال‌هاي منطقي اين روش‌، بايد گزاره‌هايي كه به «آ» منتج مي‌شوند و گزاره‌هايي ديگر كه «آ» را به «ب‌» مي‌رسانند بررسي شوند. اين گزاره‌ها عبارت‌اند از:
 
1)    اين قرائت به نظر من (/ ما) بهترين است‌.
2)    هر قرائت كه به نظر من (/ ما) بهترين باشد به نظر ديگر معاصران (نيز) بهترين است‌.
3)    هر قرائت كه به نظر معاصران ما بهترين باشد در عصر پدیدآور (نيز) بهترين است‌.
4)    هر چه در عصر پدیدآور (نيز) بهترين باشد (در واقع) بهترين است‌.
پس‌:

آ) اين قرائت بهترين است‌.


5)    پدیدآور همواره پدیدآورنده بهترين‌هاست. پس: هر قرائت كه بهترين است، از پدیدآور است‌.

پس:
 ب‌) اين قرائت از پدیدآور است‌.

 
و اما اشكال‌هاي اين گزاره‌ها:
1. گزاره 1، با فرض راستگو بودن گوينده (/ گويندگان‌)، راست است اما ممكن است در آينده نظر گوينده (/ گويندگان‌) تغيير يابد.
2. در گزاره 2 از كجا معلوم كه ديگر معاصران اهل نظر نيز با گوينده (/ گويندگان‌) آن همسخن و همعقيده باشند و آن قرائت را بهتر بدانند؟ ــ كه در واقع نيز چنين همنوايي وجود ندارد.
3. اثبات گزاره 3 مستلزم اين ادعاست كه:
(اول:‌) «زمان ما و زمان پدیدآور از نظر بهترين‌ها يكسان است.‌»
(دوم:‌) «بهترين‌ها (و تشخيص آنها) وابسته به زمان و مكان نيستند.»
(سوم:‌) «ما بهترين‌هاي عصر پدیدآور را همواره مي‌توانيم تشخيص دهيم‌.»

اما:

ادعاهاي اول و دوم مورد تأييد هيچ يك از اهل فضل و دانش و هنر نيستند‌.
ادعاي سوم را نيز هر پژوهشگر با اندك تأمل مي‌تواند رد كند، زيرا بررسي متون كهن و مقايسه آنها با اطلاعاتی كه در دسترس ماست، نشان مي‌دهد كه هنوز نقاط و نكاتی كشف‌ناشده و ناشناخته‌ در متون گذشته ما هست كه براي درك يا تعبير و تفسير آن به آگاهيهايي بيشتر نيازمندیم‌.

4. گزاره 4 نيز با توجه به اصل تطور و تحول زبان و عناصر زيبايي‌شناختي آن در هر عصر مردود است‌. اصولاً تعيين معيارهايي همه‌زماني براي زيبايي‌شناسي زبان‌، اگر غيرممكن نباشد، بسيار دشوار است‌.
5. بررسي گزاره 5 نياز به پاسخ اين پرسش مهم دارد: «آيا هر سخن پدیدآور، بهترين است‌؟»

براي مزيد آگاهي بايد گفت هيچ پدیدآور فهيم، مدعي عصمت نيست و نمی‌گوید که آن چه از زبان و قلم او تراويده است، نياز به اصلاح و بهبود ندارد. رسم پدیدآوران بزرگ بر اين بوده است كه در صورت مجال‌، آثار خود را گاه بارها وارسي و اصلاح مي‌كرده‌اند. حتي همان نسخه‌هاي اصلاح‌شده پدیدآوران را نيز به‌يقين نمي‌توان گفت كه حرف آخر و قولِ فصل است‌. به هر حال بسيار طبيعي است كه پدیدآور، يا مجال اصلاحِ برخي گفته‌های خود را نيافته است و يا اگر يافته باشد، ذهن وي‌، بيش از آن چه از او در دست ماست‌، ياري نكرده است‌.

ملاحظه مي‌شود كه هيچ راه منطقي از بهگزيني در ميان روايت نسخه‌ها به سوي سخن پدیدآور وجود ندارد، هيچ ملازمه‌اي بين اين دو برقرار نيست و هر گام براي برقرار كردن ارتباطي اينچنين، با اشكال‌هاي اساسي و كمرشكن روبه‌روست‌.
 
6. دَور: سومین اشكال روش‌های رايج تصحيح
نمونه‌هایی از تصحيح كه براساس شرح و توضيح متن و تناسبات آنها انجام مي‌پذيرند تا «بهتر» را برگزينند، داراي اشكال منطقي ديگري نيز هستند.

توضيح اين كه شرح در مرحله‌اي پس از تصحيح قرار دارد، بدين معني كه نخست بايد متن تصحيح‌شده وجود داشته باشد تا سپس شرح بر اساس آن صورت پذيرد. در حقيقت، تصحيح‌، مقدمه شرح و توضيح است‌. اما در اين روش‌، شرح و توضيح به عنوان مقدمه و وسيله تصحيح مورد استفاده قرار مي‌گيرد و اين به لحاظ منطقی مستلزم «دور» است‌.

7. گم کردن هدف: چهارمین اشكال روش‌های رايج تصحيح
گفتیم که هدف تصحيح یک اثر، دستيابي به نخستین دستنوشت اثر است. مصحح باید نشان ‌دهد: «کدام سخن از پدیدآور است‌»؛ يا: «پدیدآور چه گفته است‌».

اما روش‌های بهگزین به فرض ارائه بهترین و زیباترین قرائت موجود از میان ضبط نسخه‌ها، به خلاف هدف تصحيح اثر، به این نتیجه خواهند رسید كه: «کدام سخن بهتر است‌»؛ «پدیدآور بهتر بود چگونه بگويد»؛ «اگر پدیدآور مجال اصلاح بيشتر در اثر خويش مي‌يافت، چگونه مي‌گفت»؛ «اگر پدیدآور، امروز زنده بود، چگونه مي‌گفت‌»؛ «اگر من به جاي پدیدآور بودم، چه مي‌گفتم‌»؛ یا ... .

به بیان دیگر، از این روش‌ها، انتساب قرائت گزیده به پدیدآور نتیجه نمی‌شود و این رو‌ش‌ها هدف تصحیح را برآورده نمی‌کنند.

8. گزينش بی‌ضابطه منابع: پنجمین‌ اشكال روش‌های رايج تصحيح
در واقع براي بسیاری از تصحيح‌كنندگان آثار، «نسخه‌»، پدیده‌ای تعريف‌ناشده است‌. آنها گاه نسخه‌هاي چند دهه اول پس از درگذشت پدیدآور، گاه از سراسر یک سده پس از درگذشت او، گاه علاوه بر اينها نسخه‌ها يا برخي از نسخه‌هاي قرون بعد، و حتي تصحيح‌هاي مشهور قرن اخير و قرن پيش را به عنوان «منبع‌» و «نسخه اساس» در خدمت تصحیح قرار می‌دهند. گاه نيز نسخه‌هایي جديدتر را مُرَجَّح بر نسخه‌هایي كهن‌تر مي‌دانند و قرائت را از آنها بر مي‌گزينند. حتي برخي يك نسخه را با یا بدون قدمت يا اعتبار ويژه نسبت به ديگر نسخه‌ها، مبنا قرار مي‌دهند و يكي‌ـ‌دو یا چند نسخه ديگر را هم براي تصحيح به كمك مي‌گيرند.

اين‌گونه مصححان آثار براي توجيه اين کار خود سخني دارند. مي‌گويند: ممكن است نسخه «الف‌» از نسخه «ب‌» جديدتر باشد اما از روي نسخه‌اي كهن‌تر از «ب‌» نوشته شده باشد. در نتيجه، تاريخ كتابت لزوماً نماينده قدمت نيست‌.

اين سخن در حيطه نظر و در كليت خويش درست است اما در عمل و در تدوين روش تصحيح یک اثر، با چند اشكال عمده روبه‌روست‌:
 
اول‌: از كجا معلوم كه نسخه مشخص «الف‌» از نسخه‌اي قديمي‌تر از «ب‌» كتابت شده باشد. اين ادعا براي هر نسخه نياز به اثبات دارد. تصحيحگران مورد بحث گاه براي هيچ دو نسخه كهن از مأخذ خود چنين چيزي را ثابت نمی‌کنند و اگر آن را براي یک نسخه به اثبات برسانند، تنها براي همان نسخه معتبر است و ديگر نسخه‌ها را شامل نخواهد شد.
پس صِرف ترجيح نسخه جديد بر نسخه قديم‌، غالباً ترجيحي بلامرجِّح و ادعايي بدون دليل است‌.

دوم‌: از كجا معلوم كه نسخه «الف‌» در نقل خود امين باشد و عين نسخه قديمي‌تر از «ب‌» را نقل كرده باشد؟

سوم‌: احتمال كتابت از نسخه كهن‌تر را براي «ب‌» نيز مي‌توان مطرح كرد. «ب‌» نيز بي‌گمان از روي نسخه‌اي كهن‌تر از خود نوشته شده است‌؛ حال از كجا معلوم كه نسخه مأخذ «ب‌»، از نسخه مأخذ «الف‌» كهن‌تر نباشد؟

چهارم‌: بر پایه اين ادعا، تاريخ نگارش یا كتابت نسخه نبايد به هيچ كار بيايد. پس چه معياري براي قدمت نسخه‌ها وجود خواهد داشت‌؟ بر اين اساس چه لزومي به استفاده از نسخه‌هاي كهن است‌؟ تعريف نسخه كهن يا كهن‌تر چيست‌؟

هر گونه پاسخ‌، اگر استدلالي از این دست باشد كه ضبط فلان نسخه يا نسخه‌ها بهتر، زيباتر، مأنوس‌تر و با سبك بيان و سخن و انديشه پدیدآور، نزديكتر است ‌و به تعبیری «اَصَحّ» است، حاكي از آن خواهد بود كه اين تصحيحگران، براساس ذهنيات‌، پيشداوري‌ها و روش‌هايي كه به مشکلات آنها پيش از اين اشاره شد، قرائتي را در ذهن خويش برگزيده‌اند و اكنون به دنبال نسخه‌اي براي تأييد آن مي‌گردند تا تصحيح آنها به‌اصطلاح، «مستند» باشد.

بگذريم از اين كه علي‌القاعده، نسخه‌، مبناي گزينش قرائت باید باشد اما در اين روش‌، قرائتٍ ازپيش‌گزيده‌‌، مبناي انتخاب نسخه است‌.

9. اعتماد به تاریخ‌های نادرست کتابت: ششمین اشکال روش‌های رایج تصحیح
برخی از مصححان، به تاریخ کتابت نسخه‌ای اعتماد کرده و آن را مبنای تصحیح خود قرار داده‌اند در حالی که قراین و شواهدی نشان می‌دهند که آن تاریخ یا جعلی است یا دستکاری شده است.

10. کم‌توجهی به دستکاری نسخه‌ها: هفتمین‌ اشكال روش‌هاي رايج تصحيح
برخی نسخه‌های کهن یک اثر در زمانی نوشته شده و سپس در گذر قرون بارها و بارها خوانده شده‌اند. در این میان صاحبان برخی از این نسخه‌ها در سال‌ها و سده‌ها به خود اجازه داده‌اند که واژه‌هایی را در متن نسخه‌ها تغییر دهند یا بیتها یا مصراعهایی را در حاشیه آنها بنویسند. گاه نیز خود، مورد را پاک نکرده‌اند بلکه به دلایلی از جمله فرسایش یا اتفاقهایی دیگر، مورد، ناخوانا بوده است. در اغلب موارد، تفاوت خط کاتب با خط دیگر آشکار است.

طبیعی است که در این زمینه، مورد موجود با خط متفاوت، نباید ضبط نسخه کهن قلمداد شود و در گزارش ضبط نسخه، تصریح شود که ضبط این نسخه، در این مورد پاک شده است و خط دیگری در جای آن، فلان چیز را نوشته است؛ یا این مورد با خط متفاوت در حاشیه نوشته شده است.

گزارشگران ضبط نسخه‌ها گاه این دقتها را در کار خویش داشته‌اند اما در مواردی نیز شاهد بی‌توجهی یا کم‌توجهی به این تغییر خط هستیم.

11. خوانش نادرست ضبط نسخه‌ها: هشتمین‌ اشكال روش‌های رايج تصحيح
رسم‌الخط «بسیاری» ــ نه همه ــ نسخه‌های کهن در «بیشتر» ــ نه همه ــ موارد، بر ننهادن همه نقطه‌ها، علامتها یا سرکجهای کلمات یا گردآوری دو نقطه و یک نقطه به صورت سه نقطه است. بنابراین خواننده در این موارد، گاه میان خوانش کلمه‌ای به دو یا چند صورت، مردد خواهد شد. در این حالت او چاره‌ای جز قیاس کلمه با عناصر دیگر سطر یا بیت و گزینش مورد متناسب یا متناسبتر نخواهد داشت. این مرحله‌ای در تصحیح است، «تصحیح املایی» نام دارد و از اصول و ضوابط خاص خود پیروی می‌کند.

چنان که ملاحظه شد، جایگاه این تردید در خوانش نسخه‌ها در همان «بسیاری» ــ نه همه ــ نسخه‌های کهن در همان «بیشتر» ــ نه همه ــ مواردی است که این ویژگی رسم‌الخطی «وجود دارد». مفهوم مخالف این سخن آن است که در «برخی» موارد در «برخی» نسخه‌های کهن که این ویژگی رسم‌الخطی «وجود ندارد»، نیازی به این کوشش‌های قیاسی و بهگزینی‌های ناگزیر نیست و به‌کارگیری این روش‌ها از مصداقهای اجتهاد در برابر نص است.

با این حال، مطلق‌انگاری در ویژگی رسم‌الخطی نسخه‌های کهن و عدم توجه به مواردی بسیار از استثناها که در «برخی» موارد در «برخی» از نسخه‌های کهن دیده می‌شود، مایه خوانش نادرست ضبط نسخه‌ها، بی‌توجهی به ضبط آنها، گزارش نادرست از ضبط آنها و در نتیجه، تأویل یا برگرداندن نادرست برخی از رسم‌الخط‌های آنها به سلیقه یا پنداشت مصحح، در برخی از نمونه‌های تصحیح آثار شده است.
 
12. ذهنيات و پيشداوري‌هاي بازدارنده:‌ نهمین‌ اشكال روش‌هاي رايج تصحيح
آن چه امروزه به طور عمده مانع دستيابي بسیاری از مصححان به روش علمي تصحيح شده، پيشداوري‌هايی بازدارنده و ذهنيتهایی نامستدل است‌. فهرستي از اين ذهنيات و پيشداوري‌های بازدارنده را در اینجا مي‌آوريم‌:
 
•    هر سخن پدیدآور بهترين است‌.
•    پدیدآور از سهو و خطا به دور است‌.
•    آگاهي ما براي درك سخنان پدیدآور، كافي است‌.
•    تنها يك قرائت‌، از پدیدآور است‌ (پدیدآور، نسخه بدلی برای سخن خود نگفته یا ننوشته است).
•    سخنان پدیدآور يكنواخت‌اند و همه از يك سبك و سياق و اسلوب پيروي مي‌كنند.
•    اصول کلی رسم‌الخط «اکثر» یا «برخی» از ضبط‌ها در نسخه‌های کهن، حاکم بر «همه» ضبط‌ها در «همه» نسخه‌های کهن است.

به دلیل همين ذهنيات و پيشداوري‌هاست كه امروزه تصحيح اثر یک پدیدآور، در بهترین حالت، اغلب بر اساس سبك‌شناسي سخنان او؛ تناسب ابيات، سروده‌ها و سطرهای اثر؛ هماهنگي و همخواني واژه‌ها و صحت انتخاب آنها؛ اصلاح منقولات متن بر اساس منابع و مآخذ آن، و گزينش موارد مطلوبتر، زيباتر و خوشايندتر و اصلاح‌شده از ميان نسخه‌ها و منابع ــ و گاه خارج از منابع ــ صورت مي‌پذيرد. اصول و روش‌هاي تصحيح ذوقي (آزاد)، تصحیح قياسي‌، تصحیح التقاطي‌، تصحیح بسامدي (آماري‌) و از اين دست، کمابیش پیرو همین روش‌ها و داراي همان اشكال‌هايي هستند كه در بندهاي پيش به آنها اشاره شد. گاه نیز درک و ذهنیت اشتباه در خوانش متن و پیشداوری نادرست درباره اصول رسم‌الخط نسخه‌های کهن، به خطا در تصحیح املایی آنها انجامیده است.

اين كه كدام يك از اين ذهنیات و پيشداوري‌ها پشتوانه‌ای از واقعيت دارند، پس از تصحيح علمي اثر مشخص خواهد شد و چنان که در مواردی به تجربه رسیده است، هيچ يك از آنها راست و درست نيستند‌ و هیچ یک از روش‌های غیرعلمی، نسبت قرائت گزیده آنها به پدیدآور را نتیجه نمی‌دهند.

13. نيمسايه‌اي لرزان از روش علمي‌
در بسياري از روش‌هاي مستند تصحيح‌، تعدد و قدمت نسخه‌هاي حاكي یا راوی يك قرائت یا ضبط نيز به عنوان وجهی برای ترجیح آن در نظر گرفته مي‌شود. اما در این روش‌ها نیز پشتوانه قرائت‌ها به لحاظ كثرت و قدمت ضبط‌ها و تأییدهای نسخه‌ها، اصل نيستند‌، به اين معني كه اگر قرائتي براساس تأييدهاي ادبي‌، شواهدي از متون كهنتر، آثار ديگران‌، ديگر سخنان پدیدآور، تناسب با سبك و سياق و طرز و اسلوب ادبی و انديشه و دانش پدیدآور، درستي و زيبايي لفظ و معني و شواهد تاريخي و علمي و فني و غيرآنها بهتر، درست‌تر و مناسب‌تر تشخيص داده شد، آن گاه به كثرت و قدمت نسخه‌ها مي‌نگرند. اگر اكثر و اقدم نسخه‌ها حاوي آن قرائت بودند، كثرت و قدمت نيز به عنوان پشتوانه‌اي براي تقویت گزينش ذكر مي‌شود و اگر نه‌، به بيشترين و كهنترين نسخه‌ها نسبت خطا داده مي‌شود. این دسته از مصححان گاه به طور صریح و گاه به طور ضمنی، اعلام می‌کنند که مبنای ترجیح یک قرائت، پشتوانه (1) اکثر نسخه‌ها، (2) اقدم نسخه‌ها و (3) اصحّ نسخه‌هاست. مورد سوم را نیز وجه اصلی ترجیح می‌دانند.

در بند 8 (گزينش بی‌ضابطه منابع: پنجمین‌ اشكال روش‌های رايج تصحيح)، مشکل انتخاب چیزی به نام نسخه «اصح» بررسی شد و در اینجا از تکرار آن خودداری می‌کنیم. 

افزون بر اين، آنها كه ادعای رعايت ضبط اكثر و اقدم نسخه‌ها دارند، هم در انتخاب فاصله زماني نسخه‌ها از سال درگذشت پدیدآور با مشكل گزينش منابع ــ كه در بند 8 به آن اشاره داشتيم ــ روبه‌رو هستند و هم اين كه براي آنها رابطه كثرت با قدمت، نامعين است‌. اگر اكثر نسخه‌ها با نسخه‌هاي اقدم توافق نداشتند، چه بايد كرد؟ پاسخ مشخص نيست‌. حتي گاه قاعده‌ای معين براي ترجيح اكثرها، اقدم‌ها يا بهترها ندارند. تنها زماني كه اكثر نسخه‌ها كه اقدم آنها نيز باشند، با مباني گفته‌شده هم‌نتيجه شوند، تصميم آنها براي گزينش ارائه ضبط اكثر و اقدم نسخه‌ها قطعي و پاسخ، مشخص است‌.

14. نتيجه بررسی روش‌های غیرعلمی‌
پدیدآور اگر عالم یا غیرعالمی باشد که از متنی دیگر نقل می‌کند، ممکن است در نقل خود دچار سهو و خطا شود. اگر ادیبی نویسنده یا شاعر، یا دانشمند یا عامیی است که از تراوشات اندیشه، ذهن، خیال، احساس و دل خویش می‌نویسد یا املا می‌کند (می‌گوید که دیگری بنویسد)، ممکن است این تراوشات، در سنجش علم و عقل و احساس و طبع سلیم، بهترین و درست‌ترین نباشند. ممکن است دست پدیدآور یا دست و گوش کاتب اختصاصی او دچار خطا شوند و آن چه را ننویسند که مورد نظر پدیدآور است. اما گفتیم که هدف تصحیح، آگاهی از دستنوشت پدیدآور یا نخستین نسخه‌ای است که او گفته و دیگری نوشته است‌ نه اصلاح اثر پدیدآور.

ملاحظه مي‌شود كه روش‌هايی از تصحيح آثار كه مبنای آنها بهگزینی، ذوق‌ورزی و قیاس‌گرایی در میان ضبط نسخه‌ها یا اصلاح متن بر اساس پیشداوریهای خود و مقایسه با متون دیگر است، با همه ظاهر فريبنده و استدلالگونه خود درباره تناسب گزينش‌ها با سبك بيان و انديشه و دانش و هنر پدیدآور، تطابق آنها با مستندات متن و اصول زيبايي‌شناختي، و با تمام تلاشهاي ذهني مصححانشان و با همه اقبال اديبان و زيباپسندان و عالمان اصلاح‌گرا در متن، لزوماً صحت انتساب به پدیدآور را ــ كه هدف تصحيح است ــ نتيجه نمي‌دهند؛ نوعي اجتهاد در برابر نص‌اند كه تطابق موردي آنها با واقع‌، اتفاقي است‌ و نتايج آنها گاه تابع درك مصححان بر اساس شرايط زماني‌، مكاني و معلومات آنها و تلقیات آنها از پدیداور و آثار اوست‌. اتخاذ اين روش‌ها ذهن را از درك معاني كشف‌ناشده و ورود به دنياي ناشناخته‌ها باز مي‌دارد و شخص به جاي يافتن معاني تازه يا اقرار بر عدم درك معاني نامعلوم‌، خود را با يافته‌هاي قبلي خويش راضي مي‌سازد و حكم شاهد را بر غايب بار مي‌كند. در یک کلام، هیچ یک از این روش‌ها مصحح را به محتوای دستنوشت پدیدآور یا نخستین متن املاشده او ــ صحیح یا غلط؛ خطا یا دور از خطا؛ خوبتر، زیباتر و مأنوس‌تر یا ناخوبتر، نازیباتر و نامأنوس‌تر ــ که هدف تصحیح است، نمی‌رسانند. کار آنها گاه به اینجا می‌کشد که دست به «اصلاح» اثر پدیدآور می‌زنند نه «تصحیح» اثر او.

این در حالی است که هدف تصحيح ايجاب مي‌كند كه عين آن چه را از پدیدآور باقي مانده است، نقل كنيم و به هيچ وجه دست به تغيير و اصلاح آن با نظر خويش نزنيم‌. تنها مي‌توانیم در حاشيه‌، اشاره‌اي به عدم صحت متن (اشتباه، سهو، خطا یا ضعف پدیدآور یا کاتبش در نگارش یا املای متن) يا اشكال‌هاي ديگر متن داشته باشیم.

آن‌ چه آمد، نقد روش‌های مبتنی بر بهگزینی، ذوق‌ورزی و قیاس بر اساس صحت، ذوق و تناسب در گزینش یک قرائت از میان اختلاف ضبط‌ها در تصحیح متون بود که گواه غیرعلمی بودن این روش‌هاست. سخن از ویژگیهای «روش علمی تصحیح متون»، در مقاله‌ای دیگر خواهد آمد.

نظر شما