شناسهٔ خبر: 28009 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سیاوش جمادی: چند جوان آستین‌ها را بالا بزنند

سیاوش جمادی معتقد است، فرهیختگان و روشنفکران برای بهبود و ایجاد مطلوبیت در ناخودآگاه جمعی جامعه باید کار بیش‌تری انجام دهند و باید قبول کنیم که در این زمینه اشتباه کرده‌ایم.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ این مترجم آثار فلسفی درباره این‌که چرا جامعه به سمتی هدایت نشده است که نگاه و نظر اندیشمندان، نویسندگان و اهل فکر و آگاهی از سوی مردم پذیرفته شود، گفت: در همه جای دنیا حتی در دموکرات‌ترین کشورها کسانی که اندیشمند خوانده می‌شوند و آثار نظری، فلسفی و تحلیلی می‌نویسند در اقلیت هستند. در همه جای دنیا و در همه زمان‌ها اندیشمندان، فرهیختگان،‌ نخبگان و کسانی که اهل فکر هستند و تنها به زندگی شخصی فکر نمی‌کنند در اقلیت بوده‌اند در حالی که اکثریت مردم به دنبال منافع شخصی خود، خانواده و در کشورهای دموکراتیک و پیشرفته حداکثر به فکر شهر خودشان هستند.

او در ادامه اظهار کرد: چیز‌هایی که باعث ارتباط اندیشمندان، جامعه و توده مردم می‌شوند و عواملی که این رشته ارتباط را پاره می‌کنند، زیاد‌ند. ما می‌دانیم در شرق زندگی می‌کنیم و در شرق ما سابقه استبداد خداشاهی را داریم. در این سابقه اصلا چیزی به نام مردم وجود ندارد. در تاریخ گذشته‌ کشور تنها فردوسی است که به رابطه قدرت و مردم فکر می‌کند و بعد از آن در آثار آزادمنش‌ترین بزرگان اثری از مردم نمی‌بینیم.

جمادی افزود: برای مثال خیام پرسش می‌کند، شورش می‌کند، به بیداد اعتراض می‌کند، اما به چه کسی؟ او در تمام رباعیاتش اسمی از یک شخص خاص نمی‌برد. مدام از چرخ فلک و تقدیر علاج‌ناپذیر در برابر قدرت عظیم دوردست شکایت می‌کند و حداکثر به خوش‌باشی و خلق‌گریزی و پناه بردن به جهان درونی دعوت می‌کند.

این مترجم درباره فیلسوفان ایرانی نیز گفت: فلسفه ما نیز همه‌اش در جهت یک سیستم و نظام کیهان‌شناختی و هستی‌شناختی است و یک قدرت دسترسی‌ناپذیر در رأس آن است و توده مردم و انسان‌های منفرد زنده‌434-3.jpgای که بین زاد و مرگ درگیر هزاران مصیبت و مشکل و دغدغه و بیم و امید هستند گویی در این سیستم وجود ندارند؛ آن‌چنان‌که در بین رأس و توده شکاف عظیمی وجود دارد.

جمادی اظهار کرد: به شهادت تاریخ حتی در فلسفه ملاصدرا،‌ شیخ بهایی و متأخرین چیزی به نام انسان منفرد جزیی و همچنین اجتماع هم‌بسته وجود ندارد و این به اندیشه سیاسی امروز ما هم ربط دارد. این موضوع درست نمی‌شود مگر با نقد رادیکال و بنیادین که زیاد هم کاری ندارد. تنها چند جوان می‌خواهد که آستین‌ها را بالا بزنند و یکی ابن سینا را نقد کند و دیگری مولانا را؛ به شرطی که نقد کنند نه این‌که آن‌ها را شرح بدهند و ستایش کنند.

او با بیان این‌که برخی از تابوها جزو وجدان ملی و ناخودآگاه جمعی ما شده‌اند، اظهار کرد: این درست است که امروز مردم عادی با موبایل و ابزارهای جدید زندگی می‌کنند اما زبان و روح و روان اجتماعی و محیطی که در آن زندگی می‌کنند، به گونه‌ای است که مستبدانه فکر می‌کنند. وقتی چنین زمینه‌ای در ناخودآگاه وجود دارد باید کار بیش‌تری از سوی روشنفکران انجام شود و ما هم باید قبول کنیم که اشتباه کرده‌ایم. باید از ابزارهای تفکر مدرن استفاده لازم را ببریم و به نقد جامعه بپردازیم.

جمادی اظهار کرد: زمانی که مردم گرفتار معاش باشند، طبقه متوسط از بین برود و تنها دغدغه زندگی آنان این باشد که آینده ناامن و تیره و تار چه می‌شود، در این‌جا دیگر فرد فرصت مطالعه و کتاب‌خوانی ندارد و در چنین شرایطی نمی‌تواند با عوامل اندیشه رابطه و پیوندی برقرار کند.

نظر شما