شناسهٔ خبر: 28119 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

نگار داوری اردکانی/ یادداشتی بر «کتاب الحروف» فارابی؛

آرای زبان‌شناختی فارابی

نگار داوری پرسش اساسی‌ای که منجر به تدوین این یادداشت شد، پرسشی است ساده درباره چیستی تصویر زبان از منظر فارابی. تأمل در پاسخ این پرسش، از آن جهت اهمیت دارد که توانایی مشارکت در تولید دانش اصیل برای هر دانش پژوه آسیایی حوزه زبان‌شناسی، منوط به شناخت تمام‌عیار دانش‌های بومی به مثابه میراثی زبانی است.

 

فرهنگ امروز/ نگار داوری اردکانی:  «کتاب الحروف» فارابی که بسیاری آن را تفسیری بر «مابعدالطبیعة» ارسطو می‌دانند، متضمن برخی آرای زبان‌شناختی اوست که در میان زبان‌شناسان به طور دقیق شناخته و معرفی نشده نیست. از میان زبان‌شناسان ایرانی، فرخنده (‏‎۱۳۷۸‎‏)، ارکان (‏‎۱۳۸۰‎‏)، افراشی (‏‎۱۳۸۰)، حق‌بین (‏‎۱۳۸۰‎، ‏‎۱۳۹۲‎‏)، بشیرنژاد (‏‎۱۳۸۳‎‏) و ناصح به معرفی اجمالی در مقالات یا کتابهایی تحت عناوین کلی‌تر زبان‌شناسان و یا دانشمندان ایرانی پرداخته اند؛ اما اثری که اختصاصاً به شرح و بسط بپردازد، تا کنون زبان‌شناسان ننگاشته‌اند. این کتاب برای اولین بار پس از تذکر پدر در جریان برگزاری «نخستین همایش تبادلات فرهنگی و تمدنی ایران و قزاقستان» توسط دو تن از همکاران (دکتر طیبه سیفی و خانم فراهانی) در دانشگاه شهید بهشتی به فارسی ترجمه شده است‎.

‎طباطبایی (‏‎۱۳۵۴) نیز مقاله‌ای درباره زبان فارسی در آثار فارابی می‌نویسد که اگرچه اثری ارزشمند در ترسیم جایگاه و شأن زبان فارسی در نزد فارابی است، به بیان آرای زبان‌شناختی او معطوف نیست. در خصوص معرفی کتاب الحروف، کمالی‌زاده (‏‎۱۳۸۴) و مهدی (‏‎۱۳۸۷) کوشش‌های مؤثری انجام داده‌اند که البته عمدتاً معطوف به مباحث فلسفی این اثر است. آن‌چنان که مهدی توضیح می‌دهد، کلمه «حروف» در آن کتاب ایهام دارد: هم به معنای حروف الفباست و هم بخش بزرگی از اقسام کلمه و الفاظ داله است؛ همان که نحویان یونان آن را ادوات و نحویان عرب آن را حروف معنی می‌نامند.

کتاب الحروف دارای سه فصل تحت عناوین «حروف، اسماء و مقولات»، «ظهور الفاظ، فلسفه و دین» و «حروف پرسشی» است. فصل اول کتاب در واقع نوعی دستور زبان فلسفی است. در این رویکرد تناظر صورت‌های زبانی و معانی آنها و ارائه تحلیل‏‌های فلسفی در تبیین این تناظر از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است. سه حرف «اِنَّ»، «متی» و «عن» در فصل اول تحلیل شده‌اند و مفاهیم اساسی چون «مقولات»، «معقولات»، «نسبت»، «اضافه»، «عرض»، «جوهر»، «ذات»، «موجود» و «شیء» در ارتباط با صورتهای زبانی آنها شرح و بسط داده شده‌‏اند. این فصل مشتمل بر ۱۸ بخش است که تنها ۵ بخش آن با عناوین زبان‌شناختی مشخص شده‌اند و بقیه بخش‌ها اگر چه موضوع زبان را در زیرساخت خود دارند، مباحث معنی شناسی فلسفی و منطقی هستند.

موضوع اصلی فصل دوم چگونگی شکل‌گیری و تکامل زبان‌هاست. دراین فصل، موضوع تقدم و تأخر فلسفه و دین و چگونگی ظهور الفاظ به تفکیک در زبان روزمره و زبان علم بررسی می‏‌شود. به‏‌این ‏ترتیب فارابی تصویر واقع‏گرایانه‌‏ای از ظهور و تکامل زبان‌ها مرتبط با شکل‌گیری علوم به ‏دست می‌‏دهد؛ تصویری که طبیعت‌گرایی و قراردادی بودن زبان را هر دو با هم در بر دارد. این فصل مشتمل بر ۷ بخش است که همه فصول صبغه‌ای زبان‌شناختی دارند.

فصل سوم کتاب باتوجه به گفتمان‌های علم، فلسفه و گفتگو، چگونگی طرح پرسش در این سه بافت را مطرح نموده و در این میان حروف پرسشی «ما»، «کیف» و «هل» بررسی می‏‌شود.

از جمله ملاحظات اساسی در کتاب الحروف فارابی، می‏‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: معنی‏‌شناسی فارابی عمدتاً معنی‏‌شناسی فلسفی، منطقی و مبتنی بر مفهوم شمایل‏ گونگی ‏ زبان و معنی است؛ چرا که فارابی مبداً و منشأ زبان را ندا و سپس اشاره به اشیا و تقلید می‌‏داند و قائل به فرایند پرورش زبان پس از تولید است. فارابی پس از تبیین رویکردش به معنی در زبان، بحث خود را از منشأ زبان آغاز می‏‌کند. اشاره مختصری به آواشناسی و اندام‌های گفتاری می‏‌نماید؛ او برای توجیه شباهت‌های تلفظی به نوعی منشأ زیست‌شناختی (بیولوژیکی) قائل است، ضمن اینکه تأثیر همزیستی افراد با یکدیگر را نیز مورد توجه قرار می‏‌دهد.

در ادامه به دلیل تفاوت زبان‌ها می‏‌پردازد و تکامل زبان‌ها را مرهون اصلاحات کاربردی نخبگان می‌‏داند. او درباره ترتیب ظهور مقولات زبانی سه‏ گانه « اسم، فعل و صفت»، اسم را مقدم بر فعل و فعل را مقدم بر صفت می‏داند. فارابی زبان علم و زبان عامه را به یکدیگر مرتبط می‌داند، اما ساخت تحلیلی آنها را متفاوت قلمداد می‏کند. او به روابط معنایی و معنایی صوری و نحوه شکل‏‌گیری و ظهور واژه‌‏های مترادف، متضاد، هم‏‌آوا و… نیز می‏‌پردازد. او درباره تقدم و تأخر وجودی و شناختی ظهور هم‌آواها نیز اظهار نظر می‌کند و به فرایندهای معنایی چون گسترش یا بسط معنی و استعاره، به ویژه با اشاره به کاملترین گونه زبانی (که همانا از نظر او خطابه و شعر است) نیز می‌پردازد. فارابی فصاحت زبان را مشخصه‌‏ای مربوط به کاربرد زبان توسط نخبگان می‏‌داند. و اسامی مرکب را دال بر مفاهیم متأخرتر و جانبی تلقی می‏‌نماید.

 

حفظ و آموزش زبان‌ها

معلم ثانی به «برنامه‏‌ریزی زبان» نیز می‌‏پردازد و به تمایل گویشوران به حفظ زبان اشاره می‏‌کند و دلیل ظهور کتابت را همین تمایل می‌‏داند. با این نگاه او ظهور زبان را ظهوری از جزء به کل تلقی می‏‌کند که این نگاه هم راستا با نگاه امروز زبان‌شناسان به سطوح زبانی است. فارابی در بحث حفظ زبان‌ها به موضوع جلوگیری از تأثیر زبان‎های خارجی، قرض‏گیری، تداخل، رمزگردانی و… نیز اشاراتی دارد و در همین ارتباط به موضوع فراگیری زبان به طور کلی و به ویژه زبان‌های خارجی نیز می‌‏پردازد. وی به ترتیب در فراگیری زبان قائل است و می‏‌گوید: ابتدا الفاظ مفرد، سپس الفاظ مشهور و بیگانه و سرانجام الفاظ مرکب آموخته می‏‌شوند و منبع الفاظ مرکب را اشعار و خطابه‌‏ها می‏‌داند.

آموزش زبان را آموزشی دستور محور می‏‌داند؛ چرا که زبانی را قابل آموزش می‏داند که قوانینش نام‏گذاری شده باشد. نامگذاری و نوع تخصصی آن، اصطلاح‏ گزینی را شرح می‏‌دهد و به طور کلی اساس واژه‏‌گزینی و واژه‏‌سازی را شباهت معنی با لفظ می‌‏داند‎.

فارابی فنون و صناعات زبانی را بر شش قسم تقسیم‌‏بندی می‏‌کند: فن خطابه، فن شعر، فن حفظ و بازگویی اخبار و اشعار، دانش زبان‏شناسی، فن نگارش و کتابت. او دانش را به دانش مطلق و دانش اصلی تقسیم می‏‌کند و در کنار آن دست‌ه‏ای از امور را امور نظری می‏‌نامد. از نظر او دانش‌های اصلی، دانش‌های کاربردی هستند که به وسیله آنها، تدبیر امور آسان می‏‌شود. لازم است گفته شود فارابی در احصاء العلوم علم را در ۸ قسم تقسیم می‌کند: علم زبان، منطق، علم التعالیم، علم طبیعی، علم الهی، علم مدنی، علم فقه و علم کلام‏‎.

‎فارابی برهان را مقدم بر خطابه، و خطابه را مقدم بر جدل و سفسطه می‌‏داند و تعلیم را که در آن از برهان نیز بهره گرفته می‏‌شود، صورتی تکامل یافته‌‏تر از آن سه دیگر قلمداد می‏‌نماید. او فلسفه را برون‌داد تکامل شیوه‏‌های جدلی می‌‏داند. در همین راستا او چگونگی شکل‏‌گیری حوزه‏‌های مختلف علوم را تبیین می‏‌کند.

فارابی به مبحث زبان‌شناسی اجتماعی و محیطی نیز می‌پردازد و زبان بخش‌های مرکزی هر جغرافیا را زبانی مصون مانده از اختلاط و آمیزش با زبان‌های بیگانه می‏‌داند و در پی آن، به نوعی مفهوم «زبان معیار» اشاره می‌‏کند. فارابی در همین فصل، به طور مفصل درباره نامگذاری و بنیان‌های آن سخن می‌گوید. اصلی‌ترین بنیان نامگذاری را «شباهت» معرفی می‌کند و البته رواج و نیز مدیریت نام‌های زبانی را مبتنی بر اصل آشنایی می‌داند. ضمن اشاره به بده بستان زبان عمومی و تخصصی، وضع الفاظ تخصصی را بر اساس شباهت صورت و معنی و ابتدا یا با بهره‌گیری از زبان عمومی می‌داند و به همین دلیل وجود هم‌اوایی بین واژه‌های عمومی و علمی را امری طبیعی قلمداد می‌نماید.

او نوواژه‌سازی را در دو موقعیت نبود شباهت و فقدان واژه ضروری می‌شمارد. فارابی ضمن بیان اصول واژه سازی، به فرایند بومی‌سازی متعاقب قرض‌گیری اشاره می‌کند و آن را امری طبیعی می‌داند و با قرض‌گیری افراطی و نیز سره‌گرایی افراطی صریحاً مخالفت می‌نماید. فارابی مشابهت‌ها و آشنایی‌های زبانی را تسهیل گر یادگیری علوم و دانش‌های تخصصی می‌داند. فارابی در همه این مباحث نظر به زبان ویژه‌ای ندارد و به نظر می‌رسد این توصیفات او به نوعی جهانی‌های زبانی است‎.

‎معلم ثانی در فصل سوم الحروف به شرح و بسط موارد کاربرد برخی حروف پرسشی در دو گونه عمومی و علمی زبان می‌پردازد. اگرچه بحث فصل آخر کتاب به حروف پرسشی مربوط است، اما در باطن فارابی مبحثی گفتمانی را بیان می‌کند و انواع بافت‌های کاربردی برخی از حروف پرسشی را بر می‌شمارد. این فصل شامل ۷ بخش است که بخش مقدماتی آن عمدتاًً بحثی گفتمانی در معرفی انواع گفتگو است. فارابی از لفظ گفتگو معنایی وسیع اراده می‌کند و گفتگو را شامل پرسش و پاسخ و نیز گفتگویی ذهنی می‌داند. گفتگو را به دو قسم عمومی و علمی تقسیم می‌کند و گفتگوی علمی را حصول شناخت در مورد یک موضوع می‌داند. او ندا، استغاثه، درخواست، اجازه، منع، تشویق، نهی و بازداشتن و امر را در زمره پرسش می‌داند و پاسخ را بر دو قسم مثبت و منفی و نقلی و شرطی طبقه بندی می‌کند. او سخن را به جازم و غیرجازم طبقه بندی می‌کند و پاسخ، تعجب و آرزو را از زمره سخن جازم قلمداد می‌نماید.

فارابی «ندا» را از نظر زمان ظهور مقدم بر سایر انواع گفتگو می‌داند و همه اقلام پرسش را دارای نوعی پاسخ می‌داند. او از حروف پرسشی «ما، ای، هل، لم، کیف، کم، این و متی» نام می‌برد و اما بحث تفصیلی درباره این حروف را به «ما، ای، کیف و هل» محدود می‌کند. او چهار بافت کاربرد برای «ما» تشخیص می‌دهد و این کاربردها را به انواع اخباری، استعاری و مجازی طبقه‌بندی می‌نماید.

فارابی از انتقال استعاره از زبان عمومی به زبان فلسفه یاد می‌کند و در تعریف حرف «ای» می‌گوید: «ای» پرسشی را مطرح می‌کند که پاسخ آن مبتنی است بر درک وجه تمایز و انحصار و جدایی موضوع مورد پرسش از شریکان خود و آنگاه که درباره حروف پرسشی در بافت فلسفه سخن می‌گوید از «لم» و «هل» سخن می‌گوید و هل را مقدم بر لم می‌داند. «ماذا، لماذا و بماذا» را به عنوان ادات پرسش از اسباب و علل می‌داند. او از «لم هو» و «ماهو» نیز نام می‌برد و به تفاوت کاربرد «هل» در پرسش از فنون علمی و خطابه و شعر می‌پردازد و درباره حروف «لم، هل و کیف» در سایر علوم سخن می‌گوید و در این میان از علوم ریاضی، طبیعی، مدنی و الهیات و تفاوت کاربرد آنها در علوم مختلف اشاره می‌کند. بحث فارابی درباره حروف در این فصل پایانی، دقیقاً منطبق بر بحث گفتمان نماها در تحلیل گفتمان است که به طبقه بندی نقش عناصر زبانی در بافت‌های مختلف می‌پردازد‏‎.

 

چیستی تصویر زبان

‎پرسش اساسی‌ای که منجر به تدوین این یادداشت شد، پرسشی است ساده درباره چیستی تصویر زبان از منظر فارابی. تأمل در پاسخ این پرسش، از آن جهت اهمیت دارد که توانایی مشارکت در تولید دانش اصیل برای هر دانش پژوه آسیایی حوزه زبان‌شناسی، منوط به شناخت تمام‌عیار دانش‌های بومی به مثابه میراثی زبانی است. ملاحظات زبان‌شناختی فارابی میراث زبانی مشترک ایران و قزاقستان است که شرح و بسط و تفصیل و معرفی آن وظیفه هر زبان‌شناس ایرانی و قزاقی است. عدم وقوف به میراث دانشی بومی، موجد نوعی انقطاع فرهنگی، تمدنی و علمی است و نتیجه آن در بهترین حالت، دوباره کاری و در سر دیگر طیف، سطحی بودن و عدم اعتماد به نفس علمی خواهد شد.

به طور خلاصه مواضع زبان‌شناختی فارابی به قرار زیر است: تمرکز فارابی در مطالعات زبانی معنی است. معنی شناسی فارابی از نوع معنی شناسی فلسفی منطقی است و به همین دلیل معنی‌شناسی او معنی‌شناسی زبان ویژه نیست، بلکه طرحی کلی برای همه زبانها به دست می‌دهد. اشارات به زبان‌های مختلف نشان‌دهندة وقوف فارابی به زبانهای فارسی، سُغدی، عربی، سُریانی و یونانی است. اگر چه فارابی می‌کوشد بین معانی ذهنی صورت عناصر زبانی و نه فقط واژه‌ها ارتباطی شمایل‌گونه برقرار کند، آنجا که از شکل‌گیری گونه‌های مختلف یک زبان سخن می‌گوید، وجود ارتباط شمایل گونه را نشانه‌ای باقی‌مانده در زبان‌ها از صورت‌های آغازین آن می‌داند و یا در موقعیت‌های ضرورت ساخت عناصر زبانی نو، رعایت چنین شباهتی را ضروری می‌داند.

فارابی دستور زبان را قواعد ثبت‌شده کاربردهای واقعی زبان می‌داند؛ آن‌چنان که زبان‌شناسان مدرن دستور را می‌بینند؛ اما در عمل وقتی به دستور معنی در زبانها می‌پردازد، عمدتاً به جهانی‌های زبان و معنی توجه دارد و منطق را بر دستور زبان حاکم می‌داند.

متاسفانه ملاحظات ساخت‌واژی و نیز زبان‌شناسی اجتماعی تاریخی و حتی محیطی بسیار جالب فارابی در کتاب الحروف مورد غفلت قرار گرفته است. حق‌بین (‏‎۱۳۹۲‎‏) در کتاب «زبان‌شناسی ایرانی» خود صرفاً در ۴ صفحه به آرای فارابی می‌پردازد و از محتوای آرای زبان‌شناختی او اندکی بیش از یک صفحه به آواشناسی و ساخت‌واژه و دیگر دو صفحه درباره معنی‌شناسی او بر اساس الحروف، احصاءالعلوم و الفاظ المستعمل فی‌المنطق می‌پردازد. به هر روی نکات دقیق و موشکافانه فارابی در حوزه زبان‌شناسی اجتماعی تاریخی و محیطی او که در کتاب الحروف آمده است، ذکری نشده و این نشان‌دهندة آن است که زبان‌شناسان ایرانی خود «الحروف» را مطالعه نکرده‌اند و نبود ترجمه‌ای از این کتاب به زبان فارسی نیز مؤید این ادعاست.

فارابی به موضوع تبادلات زبانی ناشی از برخوردها می‌پردازد و در این میان قرض‌گیری را امری طبیعی تلقی می‌کند؛ اما افراط در آن را مضر به حال زبان و سره‌گرایی افراطی را نیز مخل می‌داند. او تلفظ واژه‌ها را امری متأثر از عادات گروههای اجتماعی در جغرافیاهای واحد می‌داند و در تفسیر سیر تحولی زبانها به این موضوعات توجه دارد.

فارابی اگرچه شباهت را اساس واژه‌سازی عمومی و علمی می‌داند، اصل شباهت را همواره بر اقلام زبانی جاری و ساری نمی‌داند و تحولات زبان را از بین برنده شباهت‌ها قلمداد می‌کند. او اصل آشنایی را در کاربرد زبان مهم و بنیادین قلمداد کرده و به ویژه به اهمیت آن در آموزش زبان تأکید می‌کند که این همه بیانگر نگاه کاربردی فارابی به زبان‌شناسی است. کتاب الحروف نمونه‌ای از یک کار زبان‌شناسی مقابله‌ای و آموزش اصول ترجمه نیز هست. نگاه جامع، فراگیر و منسجمی که فارابی به زبان و مسائل زبانی دارد، شرح و بسط محتوای زبان‌شناختی آثار او در کتابهای تاریخ زبان‌شناسی غربیان و نیز آثار مرتبط محققان ایرانی ضروری می‌نماید.

دریغ است که نگاه نظام‌مند فارابی به زبان و دانش‌های مرتبط با آنکه در تقسیم‌بندی او از این دانش به هفت حوزه زیر مشاهده می‌شود: علم الفاظ مفرد معنی‌دار (معنی‌شناسی واژگانی)، علم قوانین الفاظ مفرد (واژه شناسی و ساختواژه)، علم قوانین الفاظ مرکب (نحو)، علم قوانین درست نوشتن (گفتمان)، علم قوانین درست خواندن (آواشناسی و قرائت) و علم قوانین شعر (بلاغت) مورد غفلت قرار گرفته و به فراموشی سپرده شود‎.

 

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر شما