شناسهٔ خبر: 28165 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نگاهی به نمایش «گنجفه»: «پژمان بزن تو دروازه» جشنواره رنگ باخته تئاتر فجر

«گنجفه» کاری از نوشین تبریزی با اجرایی ضعیف در سی‌وسومین جشنواره تئاتر فجر کمی در انتخاب آثار بخش تازه‌های تئاتر ابهام ایجاد کرد.هر چند بازی پژمان جمشیدی جلب توجه از برخی مخاطبان می‌کرد اما از گوشه‌وکنار سالن زمزمه «فیلم هندی» می‌آمد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ وحید شیخی یگانه در یادداشتی نوشت: تئا‌تر هنری است که ارتباط مستقیم و لحظه‌ای با مخاطب خود دارد. تئا‌تر هنری است که خلق آن در بازه‌ای از زمان رخ می‌دهد و بعد از اجرا چیزی از اثر هنری باقی نمی‌ماند جز مکان و خاطره ذهنی که از فعل و انفعالات داخل صحنه باقی مانده است. اگر در یک اثر نمایشی عوامل نمایش کارکرد درستی نداشته باشند و یا چینش آن‌ها بدرستی صورت نگرفته باشد چه بسا از سوی تماشاگران واکنش‌هایی صورت بگیرد که برای عوامل نمایش دور از ذهن و عجیب بنمایاند.

گنجفه

تماشاگر در واقع با اثر روی صحنه مواجه است و قضاوت او براساس آن است که در صحنه رخ می‌دهد. برای تماشاگر اهمیت ندارد که چه در ذهن کارگردان می‌گذشته است و مقصود او چه بوده است. در واقع اگر کارگردان کار خود را درست و بدون نقص انجام داده باشد می‌توان انتظار واکنش مناسب‌تر و نزدیک‌تر به دیدگاه کارگردان را داشت. در غیر این صورت تماشاگر نمایش را‌‌ رها می‌کند و یا به انتظار روشن شدن چراغ‌های سالن و پایان نمایش باقی می‌ماند و یا همچون بازیگری سرگردان و نامرئی در میان صحنه وول می‌خورد و به بازیگران تکه پرانی می‌کند.

«گنجفه» به نویسندگی و کارگردانی نوشین تبریزی نمایشی بود که در روز ششم جشنواره تئاتر فجر روی صحنه رفت. همان طور که در سطور بالا اشاره شد نمایش «گنجفه» از جمله آثاری است که نمی‌توانست با مخاطب خود ارتباط برقرار کند و نتیجه آن‌‌ رها شدن تماشاگر از قید و بند نمایش، خنده‌های متوالی و تکه پرانی به بازیگران بود. «گنجفه» داستان اضمحلال یک خانواده قجری است که رویدادهای آن در آخرین روزهای دوره اول پهلوی و در آستانه جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد. در ادبیات داستانی بسیاری آثار مربوط به این مقطع زمانی و یا بهتر بگوییم اضمحلال خاندان قجری نوشته شده است که نمونه بارز آن «شازده احتجاب» نوشته هوشنگ گلشیری است. آنچه باعث زوال خانواده‌های قجری در داستان‌ها می‌شود فساد اخلاقی است که نسل به نسل انتقال داده می‌شود تا بالاخره منجر به نابودی کامل آن‌ها می‌شود.

نویسنده «گنجفه» از چندین اثر تاثیر پذیرفته است «اشباح» ایبسن و «شازده احتجاب» و روایت سینمایی از فیلم‌نامه «اشباح» اثر داریوش مهرجویی، اما این تاثیرپذیری نتوانسته است که اثری منسجم با عنوان «گنجفه» خلق کند.

ضعف ساختاری نمایش‌نامه و مهم‌تر از آن چینش بازیگران نمایش بیشترین آسیب را به نمایش گنجفه وارد ساخته است. بازی‌های اغراق‌آمیز از سوی برخی شخصیت‌ها چنان نامتناسب بود که بسیاری از تماشاگران نمایش را‌‌ رها کرده بودند و منتظر ورود بازیگری بودند که با کوچک‌ترین دیالوگ او قهقهه خنده سر دهند. از طرفی دیالوگ‌های نامناسب و خط داستانی عاشقانه‌ای که بعد‌ها شکل عشق خواهر برادری به خود می‌گیرد، مضاف بر علت می‌شود تا خنده‌ها اوج گیرند. این رویه، داستان نمایش را به فیلم‌های عاشقانه هندی نزدیک می‌کند؛ تا جایی که برخی تماشاگران از بر زبان آوردن واژه «فیلم هندی» ابایی ندارند.

استفاده نامناسب از بازیگران چه برای آن‌هایی که حرفه‌ای هستند و چه آن‌هایی که تازه کار هستند هر دو نتیجه خوبی ندارد اما برای غیر حرفه‌ای‌ها نتیجه غم‌بارتری در پی دارد. بازی پژمان جمشیدی بازیگر نقش حسام الدین بیشترین واکنش را در بین تماشاگران در پی داشت. اگر ضعف بازی سایر بازیگران را تا حدودی بتوان به دیالوگ‌نویسی نامناسب و خط داستانی ربط داد اساساً باید ضعف بازی شخصیت حسام الدین را در توانایی‌های شخص بازیگر جستجو کرد که نمونه آن پژمان جمشیدی است که از عالم فوتبال وارد دنیای بازیگری شده است و بی‌وقفه در نقش‌های سینمایی و تئاتری ظاهر شده است. شاید بتوان نقص‌های بازی یک بازیگر را در سینما پوشاند اما در تئا‌تر این کار شاید نشدنی باشد.

اگر چه اشخاص می‌توانند به صورت مقطعی وشاید فقط یکبار بنا به مقتضیات یک اثر نمایشی روی صحنه ظاهر شوند اما استمرار این روند لازمه کسب دانش و آموختن فن بازیگری است که البته در یک پروسه کوتاه و یا حضور‌ گاه و بیگاه در آثار نمایشی حاصل نمی‌شود. حضور‌ گاه و بیگاه بر روی صحنه برای بازیگران مبتدی و تازه کار بجز اینکه آسیب جدی به اثر نمایشی وارد می‌کند حتی ممکن است که باعث سرخوردگی شخص شود. به هر حال کارگردان «گنجفه» با بازی دادن به پژمان جمشیدی در گنجفه شاید قصد جلب توجه تماشاگران را داشته است. اما این ترفند برای بسیاری از علاقه‌مندان به تئا‌تر کارساز نبوده است و خنده‌های متوالی آن‌ها نشان دهنده انتخاب نادرست کارگردان بود. حال در این نمایش کار بجایی کشیده بود که در اوج صحنه‌های به ظاهر دراماتیک اما به غایت کمیک تماشاگری بانگ می‌زند «پژمان بزن تو دروازه».

نمایش «گنجفه» سوالی دیگر را مطرح می‌کند که بازبیان جشنواره با چه استدلالی نمایش را راهی جشنواره کرده‌اند؟ فارغ از اینکه تبریزی پیش از این چه نمایش‌هایی را روی صحنه برده است، باید گفت اثر جدید او نمایشی در حد بزرگترین جشنواره تئاتری کشور نبود. هرچند که تا روز ششم جشنواره سی‌وسوم این دیگر یک باور عمومی شده است که «جشنواره امسال در سطح هیچ یک از دوره‌های پیش از خودش نبوده است.»

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۳-۱۱-۰۸ ۱۷:۳۱paria 1 2

    اين مرثيه نياز به صداى گريه دارد.سرزمينى که اهالى هنرش بيدل نباشند...سرزمينى است سزاوار نکوهش!
     در سرزمينى که هنرمندش در آستانه ى  جشن پيروزى فقط  براى زمين خوردن ديگران بدگويى کند تا جايزه بگيرد... يا فلانى هم چون او جايزه نگيرد... باختن حق است!
     ابتدا دليل هوادارى من از پژمان جمشيدى فقط ايمانم به استعداد و شعور ذاتى او و پى بردن به شخصيت پاک و درست ايشون بود....اما کم کم با ديدن بى مهرى ها در برابر اين پديده ى نادر ورزش و هنر و اخلاق ... دلم گرفت... واقعا اين ها مردم سرزمين من هستند؟!  چرا سمت هنر رفتن فقط براى اين" مجموعه ى خوبيها" عيب است؟!  چرا جاى کمک کردن به همنوع تا رسيدن به موفقيت در عرصه ى دلخواه فقط بايد بر سر راه او چاله کند؟! 
     واااى... خداوندا ،بندگان تو چه ميکنند با هم ؟! بى مهرى چرااا؟! ...
    اما خب جاى ديگر مردمى عاشق ديدم که قدردان خوبى ها هستند... همين امشب در پشت صحنه ى سريال سال هاى ابرى هنرمندانى بزرگ چون آقاى مهدى کرمپور عزيز...و عوامل محترم کار...که چه عارفانه دل به دل پژمان جمشيدى داده بودند تا کارى درخور پديد آورند.حس کردم  هنوز اميدى براى نجات مهرورزى در جامعه ى هنر هست.
     پژمان جمشيدى نشان داد از بازيگرها بازيگر تر است.دوشنبه شب ،در تالار چهارسو ى تئاتر شهر ،تعدادى از نامهربانان عرصه ى هنر که گويى صحنه ى تئاتر ،ارثيه ى اجداديشان است با کوته فکرى تمام و وقاحتى ناپسند...هنگام اجراى نمايش "گنجفه" در سانس اول،سعى داشتند با خنده و تيکه انداختن بى جا تمرکز پژمان جمشيدى و ديگر عوامل تئاتر گنجفه را گرفته تابه اين ترتيب در  سانس دوم که در حضور داوران اجرا مى شد آشفتگى ذهن پژمان جمشيدى سبب مشکل اجرايى شده رأى داوران تغيير کند...غافل از اين که...پژمان جمشيدى در استاديوم يکصدهزارنفرى ،مقابل تماشاگرانى از تيم مقابل بازى کرده بود که تمسخرو خنده و کف و سوت،بى اهميت ترين نوع تضعيف روحيه مى نمود...! و اما ...پژمان در سانس دوم با انگيزه اى مضاعف و با بازى روان و بى نقص خود به مقابله با بى مهرى مردمانى بى عشق و به اصطلاح تئاترى هاى بعضا ،بى فرهنگ رفت و نقشه هاى از پيش تعيين شده ى اين افراد را برآب کرد...اين بهترين شيوه ى پاسخگويى به حسادت بعضى رقبا در عرصه ى هنر بود.
    خوشحالم که با حضورم در سالن چهارسو ،شخصا شاهد رفتار زننده و زشت اين افراد به ظاهر اهل هنر بود
                                

نظر شما