شناسهٔ خبر: 28641 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

علی مطهری: انتخاب بازرگان تدبیر درستی بود

مهندس مهدی بازرگان یکی از یاران غار پدرش بود. مبارزی که هر‌چند با شهید مطهری در زمینه مسائل اعتقادی هم‌سویی کاملی نداشت اما رابطه‌شان چنان بود که به پیشنهاد آیت‌الله، نخست‌وزیر دولت موقت شد؛ انتخابی که فرزند شهید آن را در پیروزی زودهنگام انقلاب موثر می‌داند.

فرهنگ امروز: علی مطهری سال گذشته خاطره‌ای از آخرین روز حیات پدرش نقل کرد که ایشان گفته بود «امام هم زیاد از دست مهندس بازرگان راضی نیست و ما تصمیم داریم ظرف ۳-۲ روز آینده ایشان را برکنار کنیم و یک دولت انقلابی را روی کار بیاوریم.» گفت‌وگوی «تاریخ ایرانی» با فرزند آیت‌الله مطهری که دو دوره است نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی را برعهده دارد، درباره چرایی معرفی بازرگان به نخست‌وزیری از سوی مطهری و دلیل تغییر نظر پدرش پس از ۳ ماه و اشاره به برکناری نخست‌وزیر دولت موقت و جایگزینی آن با یک «دولت انقلابی» است.  

 

 

***

 شما در جایی اشاره کرده‌اید که معرفی و پیشنهاد مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخست‌وزیر دولت موقت از سوی شهید مطهری به امام، به دلیل صداقتی بود که بازرگان داشت. در آن برهه که اشخاص انقلابی بسیاری بودند، آیا صادق‌تر از بازرگان وجود نداشت یا موضوع معرفی وی حول محور مسائل دیگری هم بود؟

 تنها ملاک، صداقت نبود، یکی از آن‌ها صداقت بود. طبعا آقای بازرگان خصوصیات دیگری هم داشتند که باعث این انتخاب شد. یکی از این خصوصیات سابقه مبارزات ایشان است. مهندس بازرگان از دهه ۳۰ یکی از مبارزان شاخص بودند و به خصوص اینکه صبغه اسلامی داشتند و مبارزه را در چارچوب و قالب اسلام می‌خواستند و آشنایی خوبی با معارف اسلامی داشتند. علاوه بر این آقای بازرگان در دولت مصدق مسئولیت داشت و به امور دیوانی و دولتی آشنا بود. ایشان فرد متدینی بود. اهل نماز شب، تهجد و عبادت شبانه بود. از سوی دیگر مورد وثوق علما و مراجع تقلید بود. بنابراین کسی در حد ایشان وجود نداشت که بتواند مسئولیت دولت موقت را به عهده بگیرد. به همین دلیل شهید مطهری، آقای بازرگان را به امام پیشنهاد کردند و این انتخاب بسیار خوبی بود چون در آن برهه حساس نهضت اسلامی که انقلاب پیروز نشده بود امام چهره قابل قبولی از انقلاب را به جهان به خصوص کشورهای غربی نشان دادند و به نوعی خیال آن‌ها را راحت کردند که این انقلاب یک مسیر معتدلی را دنبال خواهد کرد.

 این انتخاب در پیروزی زودهنگام انقلاب موثر بود زیرا مقاومت آمریکایی‌ها و غربی‌ها را کمتر کرد هر چند آن‌ها نمی‌توانستند جلوی پیروزی انقلاب را بگیرند زیرا این انقلاب کاملا مردمی بود و هیچ کس توان آن را نداشت که جلوی آن را بگیرد، اما انتخاب مهندس بازرگان به عنوان ریاست دولت موقت باعث شد که انقلاب با تلفات کمتری روبه‌رو شود. این هم یک تدبیر خیلی خوب بود که از سوی شهید مطهری به امام پیشنهاد شد. در هر صورت این انتخاب قابل تمجید است.

 

 به نظر شما تا چه اندازه این انتخاب در انتقال مسالمت‌آمیز قدرت تاثیر داشت. چون به هر حال یک تشکیلات دیوانی و ساختاری اداری و نظامی در کشور حاکم بود که به جز بحث رهبریت، بدنه هم باید کار را بچرخاند. دولت قبلی یعنی دولت ۳۷ روزه بختیار هم مرام و گرایشش به دولت موقت نزدیک بود.

 به نکته خوبی اشاره کردید زیرا آقای بازرگان از گذشته روابط و تعاملاتی با اعضای جبهه ملی از جمله آقای شاپور بختیار داشت. بختیار جزو مبارزان جبهه ملی بود. هر چند بختیار در اندیشه‌ و عملکردش صبغه مذهبی‌ نداشت اما جزو مخالفان شاه بود و تا حدی هم آقای بازرگان را قبول داشت. بنابراین خود این موضوع یعنی ارتباط بازرگان و بختیار و کم شدن دامنه مخالفت بختیار با رئیس دولت موقت نیز توانست در انتقال قدرت موثر باشد. در واقع انتخاب بازرگان باعث شد که بختیار نیز نرم‌تر برخورد کند به طوری که حاضر شده بود به پاریس و نزد امام برود. اما تردید داشت که اول استعفا بدهد و بعد برود یا اینکه اول با امام صحبت کند و بعد استعفا بدهد. بختیار در این باره نقل قولی از پدرم و آقای بهشتی کرده بود که بعد آن را اصلاح کرد و گفت حرف ما این بود که اول استعفا بدهید و بعد به پاریس بروید. به هر حال انتخاب مهندس بازرگان انتخاب خوبی بود و در انتقال مسالمت‌آمیز قدرت در آن دوره و تشکیل حکومت اسلامی تاثیر بسیاری داشت.

 

 شما در جای دیگری گفته‌اید که انتخاب و معرفی بازرگان به امام، یک تدبیر حکیمانه از سوی شهید مطهری بود و دلیل آن را فریب دادن آمریکا توسط سران انقلاب می‌دانید. این «فریب» آمریکا، خواست شهید مطهری بود یا امام؟

 من یادم نیست که تعبیر «فریب» را به کار بردم یا نه. شاید این انتخاب به نوعی فریب معنا شود اما نه به این معنی که می‌خواستند یک در باغ سبز نشان دهند و بعد مسیر را عوض کنند، زیرا این نوع برخورد در روش امام و شهید مطهری و همه رهبران دینی مذموم است. منظورم این بوده است که بهره‌گیری از آقای بازرگان در آن برهه از تاریخ کشور تدبیر خوبی بود زیرا باعث شد که ذهن سران کشورهای غربی از جمله آمریکا آماده کنار آمدن با انقلاب شود، نه اینکه در ذهن امام و شهید مطهری این بود که مهندس بازرگان را بیاوریم و وقتی انقلاب در مسیر اصلی خود قرار گرفت، او را کنار بگذاریم. هرچند در آینده اصطکاک‌هایی بین آقای بازرگان و امام ایجاد شد که شاید مقداری از آن قابل پیش‌بینی بود ولی خود شهید مطهری هم فکر نمی‌کرد که وضعیت این‌گونه شود، زیرا تصمیم بر این بود که ایشان مسئولیت دولت موقت را تا زمانی که رسالت مشخص خود را که در حکم نخست‌وزیری آمده بود انجام دهد، یعنی برگزاری رفراندوم، تدوین قانون اساسی و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری. از ابتدا بنا بر این بود که این دولت، موقت باشد ولی شهید مطهری فکر نمی‌کردند که آقای بازرگان به این زودی با امام در زمینه روش کار اختلاف پیدا کند.

 

 برخی معتقدند دلیل انتخاب بازرگان به ریاست دولت موقت، داشتن نظرات اصلاحی و اعتدالی وی بوده است؛ ویژگی‌هایی که در آن برهه از تاریخ انقلاب بسیار بااهمیت بوده اما کمتر کسی به آن اشاره می‌کند، این روایت را تا چه میزان صادق می‌دانید؟

 قطعا این امر هم دخالت داشته است، چون از ابتدا بنا بوده یک چهره معتدل از انقلاب اسلامی و چهره واقعی اسلام به دنیا نشان داده شود. شهید مطهری از‌‌ همان اوایلی که از قم به تهران آمده بودند آقای بازرگان را می‌شناختند و با وی ارتباط داشتند. ایشان سال ۱۳۳۱ به تهران آمدند. فکر می‌کنم از سال ۱۳۳۴ با آقای بازرگان ارتباط داشتند. در همین سال‌ها اولین انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه تهران تشکیل شد که این انجمن با فعالیت‌ها و پیوند شهید مطهری و مهندس بازرگان و مرحوم آقای طالقانی بی‌ارتباط نبوده است. بعد از مدتی انجمن اسلامی مهندسین و پس از چندی انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می‌شود که بعدا جلسات این دو به صورت مشترک برگزار می‌شود. در قضایای سال ۳۲ آقای بازرگان تا حدودی فعال بوده و شهید مطهری هم دورادور با این قضایا مرتبط بوده است. هرچند آقای بازرگان در‌‌ همان دوره، از مسئولیت خود در دولت مصدق عزل می‌شود. بعد از اینکه نهضت آزادی ایران تشکیل می‌شود چون صبغه اسلامی داشته و معتقد به مبارزه در چارچوب اسلام بوده است، آن‌ها همچنان با شهید مطهری در ارتباط بودند گرچه شهید مطهری عضو رسمی نهضت آزادی نبود. حتی شهید مطهری در یکی از دادگاه‌های آقای بازرگان شرکت می‌کند.

 ارتباط میان شهید مطهری و آقای بازرگان در جلسات بحث و انتقاد مسائل اسلامی در انجمن اسلامی مهندسین و پزشکان ادامه می‌یابد. بسیاری از مباحث این جلسات در قالب کتاب منتشر شده است. از جمله این کتاب‌ها می‌توان به «مساله حجاب» اشاره کرد که ابتدا در این جلسات مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفت و بعد تبدیل به کتاب شد. در بیشتر این جلسات شهید مطهری سخنران بوده است اما گاهی آقای بازرگان نیز سخنرانی داشتند. در آنجا درباره اندیشه‌های آقای بازرگان به خصوص مسائل اعتقادی و نظریات ایشان در کتاب‌هایشان درباره توحید، نبوت و معاد نیز گفت‌و‌گو‌ها و مباحثه‌هایی صورت گرفته است.

 در واقع شهید مطهری از نزدیک با افکار، اندیشه‌ها و شخصیت مهندس بازرگان آشنا بوده است و ایشان را آدم متدین و صادقی می‌دانست. ضمن اینکه انتقاداتی به بعضی برداشت‌های ایشان داشت، از جمله اینکه آقای بازرگان به علوم تجربی خیلی اصالت می‌داد. یک نوع علم‌زدگی و سیانتیسم در اندیشه ایشان بود. تلاش داشت که فلسفه برخی احکام اسلامی را با علوم تجربی تطبیق بدهد. از جمله در زمینه بحث مطهرات (یعنی پاک‌کننده‌ها) که در فقه اسلامی به آن توجه شده است، ایشان فلسفه این احکام را بر اساس علوم تجربی برای قشر تحصیلکرده تشریح می‌کرد و این نگاه می‌توانست در جذب قشر تحصیلکرده موثر باشد. اگر ما به گونه‌ای باشیم که صرفا با درک فلسفه یک حکم به آن حکم عمل کنیم و الا عمل نکنیم و تعبد خود را از دست بدهیم، قابل قبول نیست. اما اینکه ضمن داشتن تعبد درباره فلسفه احکام هم بحث کنیم و این فلسفه‌ها و علل را به دست بیاوریم، این امر می‌تواند در تقویت ایمان و انگیزه ما برای عمل به احکام موثر باشد. در هر صورت این کاری بود که آقای بازرگان انجام می‌داد و کار خوبی هم بود، اما گاهی در اثبات و تحلیل اصول اعتقادی هم همین روش را به کار می‌برد. مثلا ایشان راه خدا‌شناسی را منحصر به راه طبیعت می‌دانست. شهید مطهری نسبت به این نگاه آقای بازرگان انتقاد داشتند و معتقد بودند که راه خدا‌شناسی منحصر به راه طبیعت نیست. یکی از راه‌ها طبیعت است اما این راه گرچه عمومیت دارد اما ناقص است زیرا ما را صرفا به مرز ماوراءطبیعت و اینکه این عالم مدبری دارد می‌رساند ولی اینکه ویژگی‌ها و صفات این مدبر چیست، موضوعی نیست که علم تجربی بتواند برای ما بیان کند، از اینجا به بعد باید با فلسفه پیش برویم. ولی چون شهید مطهری ایشان را یک آدم حقیقت‌جو می‌دانستند که نفاق در او وجود ندارد رابطه خوبی با آقای بازرگان داشتند و به رغم وجود این اختلاف‌نظر‌ها ایشان را به عنوان رئیس دولت موقت به امام معرفی کردند.

 از سوی دیگر می‌بینیم که برخورد شهید مطهری با سازمان مجاهدین خلق خیلی جدی و تند است و به هیچ وجه حاضر به همکاری با آن‌ها نبود، زیرا ایشان معتقد بود که این‌ها دارای نفاق‌اند، صادق و به دنبال حقیقت نیستند و می‌خواهند از اسلام به عنوان یک ابزار استفاده کنند. بنابراین می‌بینیم برخورد با این دو مقوله متفاوت است. ایشان معتقدند شخصی همانند مهندس بازرگان که دنبال حقیقت است فرق دارد با کسی که دچار نفاق است. این برای امروز ما می‌تواند درس باشد که با مخالفان و منتقدان خود چگونه برخورد و رفتار کنیم. یعنی تا آنجا که صرفا اختلاف عقیده و نظر هست و همه دنبال حقیقت هستیم باید همدیگر را تحمل کنیم و طرد نکنیم، ولی آنجا که نفاق وجود دارد باید راه خود را جدا کنیم نه اینکه هر کس مخالف ماست و انتقادی می‌کند او را به خروج از انقلاب متهم کنیم.

 

شما پیشتر روایت کرده‌اید شهید مطهری روز آخر حیاتشان به دلیل نارضایتی از مهندس بازرگان، گفته بودند در چند روز آینده وی کنار گذاشته می‌شود اما همواره بر حرف‌شنوی مهندس بازرگان از شهید مطهری تاکید کرده‌اید و اینکه ایشان آقای بازرگان را قبول داشتند. چگونه می‌شود که نظر شهید مطهری این قدر به سرعت تغییر کند؟

 این جمله‌ای است که روز آخر، سر سفره ناهار، من از شهید مطهری شنیدم، ولی اینکه اگر ایشان شهید نمی‌شد آیا این اتفاق رخ می‌داد یا نه، مشخص نیست و بحث دیگری است. ایشان گفتند که امام از ایشان خیلی راضی نیست و همین روز‌ها می‌خواهیم دولت را تغییر دهیم. دلیل این موضوع شاید طبیعت انقلاب باشد زیرا در ابتدای انقلاب نمی‌شود با تأنی پیش برویم و یک مقدار نیاز به قاطعیت، سرعت تصمیم‌گیری و عمل است.‌‌ همان‌طور که خود آقای بازرگان می‌گفتند که من برای شرایط آرام مناسب هستم و خودش را به فولکس واگن تشبیه می‌کرد که فقط در جاده ‌آسفالت می‌تواند خوب حرکت کند اما در جاده خاکی و پردست‌انداز نمی‌تواند. آقای بازرگان نظرشان این بود که امام خیلی در کارهای اجرایی دولت دخالت نکنند، ولی به نظر من برای اول انقلاب که هنوز نظام اسلامی مستقر نشده بود لازم بود که امام در برخی زمینه‌ها وارد عمل شود چون خطر نفوذ و اقدام ضد انقلاب وجود داشت.

 

 با وجود چهره‌های انقلابی زیادی که وجود داشت فکر می‌کنید در صورت برکناری مهندس بازرگان در آن برهه، گزینه جایگزین ایشان چه کسی می‌توانست باشد؟

 امام و شهید مطهری از‌‌ همان ابتدا با این موضوع که روحانیون پست‌های اجرایی بگیرند، مخالف بودند، البته می‌گفتند مگر شرایط اضطراری پیش آید. شهید مطهری این مطلب را چند جا مطرح کرده و در کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران نیز آمده است. ولی بعد از شهادت استاد مطهری و پس از ریاست جمهوری بنی‌صدر نظر تغییر کرد. اما اظهارنظر درباره اینکه به فرض عزل بازرگان در ماه‌های اول، چه کسی می‌توانست بعد از ایشان به عنوان رئیس دولت معرفی شود مشکل است و سؤال سختی است.

 

 در ابتدای صحبت‌هایتان به این موضوع اشاره کردید که آقای بازرگان دین‌دار و اهل نماز شب بود و بر دینداری ایشان تاکید داشتید. اما شما در مجلس شورای اسلامی دربارۀ حمید بهبهانی، وزیر راه دولت احمدی‌نژاد گفتید که این وزیر به درد دولت بازرگان می‌خورد. چه مشابهتی در این میان بود که چنین چیزی گفتید؟ آیا وزرای دولت بازرگان در ایمان و اعتقاد مشکلی داشتند که چنین موضوعی را مطرح کردید؟

 اکثر آن‌ها به اصطلاح تکنوکرات بودند و برخی چندان انقلابی نبودند. نظر به این شباهت‌ها آن جمله را گفتم.

 

 از مهندس بازرگان بعد از نخست‌وزیری و مجلس اول خاطره‌ای دارید؟

 من ارتباط زیادی نداشتم، اما یادم هست که در دوره مجلس اول یک بار ایشان به منزل ما یعنی خانواده شهید مطهری آمدند. درباره اعتبارنامه نماینده فریمان با ما صحبتی داشتند. ایشان خیلی شوخ و نکته‌پرداز بود. کمی دیر رسیده بود و می‌گفت این کبری کماندو‌ها جلوی ما را گرفته بودند. دیگر ایشان را ندیدم و تا زمان فوتشان ارتباط نزدیکی نداشتم.

 

 شما چندی پیش نطقی ناتمام در مجلس داشتید؛ نطقی که با حمله مخالفانتان به پایان نرسید. بازرگان نیز در ۱۵ مهر ۶۰ نطق پیش از دستوری را قرائت کرد که ناتمام ماند. شما بر اجرای قانون اساسی تاکید داشتید و مهندس بازرگان نیز بر اجرای قانون اساسی تاکید داشت. وقتی چنین برخوردی با شما صورت گرفت، تا چه اندازه به یاد رفتاری که در مجلس اول با بازرگان شد افتادید و اکنون چه نظری نسبت به این رفتار با بازرگان و اندیشه‌های او دارید؟

 بعد از پایان نطق خودم شخصا به یاد نطق نیمه تمام آقای بازرگان نیفتادم بلکه این مطلب را در رسانه‌ها دیدم، اما چنین رفتارهایی در هر زمانی بد است و در واقع یک نوع ایستایی و انحطاط برای انقلاب است. اینکه بعد از ۳۶ سال فضای بسته برای منتقدان وجود دارد و کارهای اول انقلاب که برخی از آن‌ها ممکن است در آن دوره از سوی دوستان نادان انقلاب طبیعی باشد، هنوز هم انجام می‌شود، نشانه یک نقص است؛ دوستانی که به جای آنکه به انقلاب کمک کنند، ضربه می‌زنند. در اوایل انقلاب می‌توان چنین رفتاری را به دلیل شرایط هیجانی توجیه کرد اما بعد از ۳۶ سال چنین حادثه‌ای تکرار شود، حاکی از این است که این نقص در انقلاب ما هنوز رفع نشده است. اگرچه در دوره‌هایی بهتر شد اما دوباره دچار انحطاط شدیم. مخصوصا بعد از حوادث سال ۸۸ این تندروی‌ها بیشتر شده و هنوز ادامه دارد. باید این کژی و کاستی اصلاح شود و به آرمان‌های اولیه انقلاب برگردیم و اینکه چرا انقلاب کردیم. آزادی تفکر و بیان یکی از اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی ما بوده است. اینکه در مجلس که باید مظهر آزادی بیان و دموکراسی باشد چنین اتفاقی بیفتد یک نقطه منفی برای انقلاب است که باید تلاش کنیم رفع شود.

 

منبع: تاریخ ایرانی

نظر شما