شناسهٔ خبر: 29877 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نشست نقد آثار رحیم‌پور ازغدی/۲

لازمه نظریه پردازی، تبحر در چندین رشته است

رحیم پور ازغدی در نشست «گفت‌وگو با اصحاب علوم اجتماعی» گفت: اگر کسی حرف مهمی را در علوم‌انسانی می‌خواهد بزند باید در چندین رشته، تبحر داشته باشد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، اولین نشست از سلسله نشست‌های تخصصی «گفت‌وگو با اصحاب علوم اجتماعی» با حضور استاد حسن‌ رحیم‌پور ازغدی و دانشجویان و نخبگان علوم اجتماعی در سالن جلسات موسسه اشراق برگزار شد. «گفت‌و‌گو با اصحاب علوم اجتماعی» عنوان سلسله نشست‌های تخصصی است که کارگروه علوم اجتماعی موسسه اشراق در آن به بررسی پروژه فکری و پژوهشی نخبگان علوم اجتماعی در ایران می پردازد.

در این نشست، سه کتاب «عقلانیت؛ بحثی در مبانی جامعه‌شناسی توسعه»، «گفت‌و‌گوی انتقادی در علوم اجتماعی» و «علوم اجتماعی و رودربایستی عقلانیت» که توسط استاد ازغدی به رشته تحریر درآمده بود، مورد نقد و بررسی قرار گرفت. گزارش دوم این نشست از نظرتان می گذرد:

در ادامه این نشست، حسن رحیم‌پور ازغدی ضمن تأکید بر لزوم چندوجهی بودن و گستره دانش اندیشمندان علوم اجتماعی افزود: اصلاً محال است که شما معرفت‌شناسی کار نکنید و بخواهید نظریات مارکس در فلسفه تاریخ را متوجه شوید. این دو حوزه به هم مربوط است. بزرگان شرق و غرب، دینی و ضد دینی، در کتابها یا مقالاتشان در معرفت‌شناسی، روانشناسی، اقتصاد، جامعه‌شناسی، حقوق، علوم سیاسی و ... سخن گفته‌اند. حتی رمان‌نویسان بزرگی که فلسفه‌ای پشت رمان‌هایشان بوده است، در چند رشته آدم‌های قوی‌اند. از هوگو تا آندره‌ژید تا سارتر و راسل که رمان هم می‌نویسد، اینها آدم‌های کمی نیستند. بعضی از اینها پدران فلسفه‌های مضاف در غرب‌اند. نویسنده باید متفکر باشد. در هر کدام از رمان‌های تولستوی – البته وی یک متفکر الهی است ودر آخر عمر هم مسلمان شده بود و وصیت هم کرد که به سبک مسلمانان دفنش کنند- می‌توانید ببینید چقدر نظریات متعدد درحوزه فلسفه تعلیم‌وتربیت، جامعه‌شناسی و روانشناسی و معرفت‌شناسی و … مطرح شده است. از این جهت است که می‌گویم اگر کسی حرف مهمی را در علوم‌انسانی می‌خواهد بزند باید در چندین رشته، تبحر داشته باشد.

وی بیان کرد: امروز یک دانشجوی دکتری حداکثر در طول تحصیل چند کتاب مطالعه می‌کند؟ فرض کنیم دانشجوی ما ۵۰ کتاب می‌خواند تا دکتری بگیرد که البته نمی‌خواند. تازه آن ۵۰ تا را هم درست نمی‌خواند! از اینها نظریه‌پرداز بیرون نمی‌آید. مدرک بیرون می‌آید!

وی افزود: بنده معتقدم اگر کسی به صورت جدی می‌خواهد نظریه‌پردازی کند باید در هفت هشت رشته علوم انسانی، بین صد تا چهارصد کتاب بخواند و باید دقیق هم بخواند. یعنی از هیچ صفحه‌ای بدون حاشیه‌زنی نباید عبور کند.

وی بیان داشت: در علوم انسانی مزخرفات زیاد می‌توان گفت ولی در علوم فنی و پزشکی بدین صورت نیست. اگر مهندس یا پزشک، خطایی کند ساختمانی پایین می‌آید و انسانی کشته می‌شود. علوم انسانی و علوم اجتماعی به نوعی محل کلاه‌برداری است. البته در همین علوم عمیق‌ترین و دقیق‌ترین مباحث را می‌توان مطرح کرد که سرنوشت جامعه را عوض کند.

وی در ادامه افزود: یک مسأله دیگر هم در تبیین اینکه چرا ما باید در چندین رشته متخصص باشیم وجود دارد و آن اینکه مسأله مسلمانی ما این اقتضا را دارد. شما هر صفحه‌ای از قرآن را باز کنید و به من اثبات کنید که مطالب آن صفحه به چند رشته از علوم انسانی مربوط نیست، بنده حرفم را پس می‌گیرم! ما در چارچوب دینی صحبت می‌کنیم که هزاران آیه و ده‌ها هزار حدیث در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی مطلب برای بیان و عرضه دارد. آیات و روایات ما اقیانوس عظمیی‌اند از مهم‌ترین گزاره‌های مبنایی در علوم انسانی و علوم اجتماعی! بنده ادعا دارم هیچ صفحه‌ای از قرآن وجود ندارد که نتوان درباره یک گزاره از آن صدها پایان‌نامه نوشت!  چطوری درباره یک پاراگراف از جملات جان‌لاک، که جزء واضحات هم هست، هزاران پایان‌نامه در دنیا نوشته شده است؟ کانت یک جزوه چند صفحه‌ای دارد که تا همین الان درباره آن مقاله و کتاب می‌نویسند. خیلی از حرف‌های اینها حرف‌های متوسطی است ولی چون اینها گفته‌اند روی آنها مقاله می‌نویسند. اگر نگویند این حرف‌ها را چه کسی گفته، به سادگی از کنار آن رد می‌شوید. معروف است که می‌گویند ثروتمندان مرحوم می‌شوند و فقرا می‌میرند! در این حوزه نیز همین‌طور است. مشاهیر حکمت می‌فرمایند و بقیه حرف خاصی ندارند. اما واقعاً این طور نیست! خیلی از حرف‌های مهمی که بزرگان صاحب نام گفته‌اند را اگر نگویید چه کسی گفته، یک جمله سطحی و معمولی به نظرمی‌رسد! ولی برای همین جملات معمولی چندین پایان‌نامه نوشته می‌شود!

رحیم پور ازغدی

وی افزود: من احترام می‌گذارم به احترامی که غرب برای بزرگانش قائل است! من احترام می‌گذارم به احترامی که آنها به خودشان می‌گذارند و خیلی دوست دارم توهین کنم به توهینی که ما به ذخائر فکری و معنویمان می‌کنیم! خیلی بی‌لیاقت هستیم!! کنار اقیانوس از تشنگی در حال مردن هستیم! یاد نگرفتیم در مورد آیات و روایات فکر کنیم.

رحیم پور ازغدی بیان داشت: اگر بدون سوال به سراغ قرآن و حدیث بروید، مطلب گیرتان می‌آید اما اگر با سوال به سراغ آنها بروید، خواهید دید صد برابر مطلب گیرتان می‌آید.  اگر هندسه و فلسفه اصلی دین و هدف را درست نشناسید، آن وقت احکام و عقاید و اخلاق به صورت تجزیه‌شده علیه هم معنا می‌شوند و علیه فلسفه دین به کار می‌روند. با این کارهای تکفیری‌ها، جهاد معنای جنایت و شهادت معنای حماقت پیدا کرده است! همه چیز می‌تواند بهترین و بدترین معنا را بدهد. اگر شما هندسه درستی نداشته باشی، کنار این اقیانوس قرآن و حدیث از تشنگی می‌میرید!

در ادامه این نشست، دانشجویان علوم اجتماعی و حضار صاحب نظر به نقد کتب استاد رحیم‌پور پرداختند.

یکی از حاضرین ضمن تشکر از بیانات استاد، در نقد کتب ایشان گفت: به نظر من آقای رحیم‌پور به همان راهی که آغاز کردند وفادار نماندند! به نظر من ایشان یک مقداری با غرب تعارف دارد و جدیتی که در ابتدا داشتند را امروز پیگیری نمی‌کنند و این تعارف کردن زمانی خطرناک می‌شود که کسانی که مخاطب ایشان هستند، این تعارفات را جدی بگیرند. پرسش این است که اگر پایه‌ها و پیش‌فرض‌های علوم اجتماعی سست‌اند، چرا جوامع غربی بر مبنای همین علوم اجتماعی و علوم سیاسی و علوم اقتصادی قابل توضیح‌اند؟ امروز مگر جامعه ما بر مبنای همین علوم قابل فهم نمی‌شود؟

در ادامه یکی از دانشجویان مقطع دکتری به ارائه بحث خود پرداخت. وی خطاب به استاد ازغدی پرسید که سوال و پرسش اصلی و بنیادین شما که باعث حرکت کردن شما در این امور شده است چیست؟ بحث دیگر اینکه شما می‌گویید که خیلی از پیش‌فرض‌های فلسفی غرب اثبات نشده است. اگر پیش‌فرض‌های فلسفی وجود دارند پس اثبات نشده بودنشان کجاست و اگر اثبات هم نشده خوب دیگر این پیش‌فرض‌ها فلسفی نیست. بالاخره یک وجه فلسفه، استدلال است. اگر اینها استلالی ندارند، موضوعیتی ندارد که بر سر این پیش‌فرض‌ها بحث کنید. مبحث دیگر پیرامون شالوده‌شکنی و طرح تجزیه و تحلیل نظریات جهت ابهت‌شکنی و تقدس‌زدایی است. نکته این است که وقتی ما این کار را می‌کنیم چگونه امکان حفظ ساحت تقدس در دین باقی می‌ماند؟ و آیا ساحت ندانسته‌ و غیرقابل فهمی وجود دارد که ما به آن ایمان داریم؟ ساحتی هست که به آن معرفت نداشته باشیم ولی به آن ایمان داشته باشیم؟

رحیم پور ازغدی در جواب سوال کنندگان پاسخ داد: یک وقت می‌گوییم استدلال، ایمان‌آور نیست و یک بار می‌گوییم ایمان به استدلال نیاز ندارد. اینها دو بحث است. یک متفکر اسلامی هیچگاه نمی‌گوید ایمان نیاز به استدلال ندارد اما این حرف که استدلال برای ایمان‌آوردن کافی نیست درست است، زیرا ایمان فقط علم نیست بلکه اراده هم هست. یعنی شما باید بدانی و بخواهی. این می‌شود ایمان. ما الان خیلی گذاره استدلالی در ذهنمان است ولی به آنها عمل نمی‌کنیم و آنها را مبنای زندگی قرار نمی‌دهیم. در تفکر اسلامی، ساحت قدسی که ارتباطی با ساحت فهم و عقل و معرفت نداشته باشد ما نداریم. اصلاً فرق اسلام با مسیحیت همین است. ساحت قدسی که مسیحیت و بودائیت می‌گوید غیر از ساحت قدسی است که اسلام می‌گوید. امر مقدس در تفکر مسیحی یعنی امری که قابل فهم نیست و باید پذیرفت. درباره امر مقدس در مسیحیت نباید استدلال کرد در حالی که در اسلام این طور نیست. حتی امثال کانت که آمدند گفتند که برای حفظ دین باید بگوییم عقل از دین جداست!

وی افزود: ساحتی در دین اسلام نیست که ما نسبت به آن معرفت اجمالی و پایه نداشته باشیم اما ممکن است نسبت به ساحاتی معرفت مطلق نداشته باشیم. ما در اسلام ساحتی که هیچ استدلال و معرفتی نسبت به آن نداشته باشیم، نداریم.  وقتی در قرآن بحث ایمان به غیب را مطرح می‌کند، این ایمان به غیب با امر غیرمعقول و خرافی فرق می‌کند. ایمان به غیب، پایه عقلانی دارد. بنده به هیچ امر متناقضی نمی‌توانم ایمان بیاورم. این ایمان اسلامی است. اما در ایمان مسیحی، شما به امر متناقض باید ایمان بیاوری! یکی، یکی است و در عین حال سه‌تا است! مسیح انسان است و در عین حال خداست! در اسلام یک گزاره متناقض وجود ندارد که اسلام گفته باشد شما باید به آن ایمان بیاوری.  حوزه‌هایی از معرفت را ما عقلانی درک می‌کنیم، بخشی را با شهود و آن بخشی از معرفت که با نقل حاصل می‌شود، دفاع عقلانی دارد و معقول است.  تعبد باید توجیه عقلانی داشته باشد. اصلاً خداوند در قرآن مجید همین را می‌گوید. قرآن می‌فرماید: إِنَّ الظَّنَّ لاَ یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئاً. به راستی که گمان و خیالات موهوم کسی را بی نیاز از حق نمی گرداند(سوره یونس- آیه ۱۰۸). یعنی حتی احتمال قوی هم انسان را از حق و یقین بی‌نیاز نمی‌کند. البته آیات و روایات زیاد دیگری وجود دارد.

وی در جواب سوال اولی که مطرح شده بود گفت: من هیچ جا نگفتم که کل علوم انسانی فریب و توطئه است. من هرگز یکجا نگفتم فیلسوفان و نظریه‌پردازان اصلی علوم‌اجتماعی توطئه‌گر بودند. من بیشتر می‌گویم کسانی که در ایران، دانشکدهای علوم‌اجتماعی و علوم انسانی در دانشگاه تهران و تربیت معلم و … را تأسیس می‌کنند و پشت این کار مستشار انگلیسی است، اسنادش هم در وزارت خارجه موجوداست، اینها توطئه‌گر هستند. یعنی کسانی که با علوم انسانی به طور سیاسی برخورد کردند. بعضی از اسناد لانه جاسوسی مربوط به علوم انسانی است. من خواهش می‌کنم بروید و اینها را بخوانید.

وی افزود: دو سه جریان در علوم اجتماعی آمد برای توجیه نژادپرستی! این جریانات در ابتدا نژادپرستی را توجیه ژنتیک می‌کند، سپس بر اساس آن یک فلسفه حقوق درست می‌کند و در نهایت می‌گوید که نژاد نامساوی چرا باید حقوق مساوی داشته باشد؟ اینها در کتب دانشگاهی است. کسانی که اینها را مطرح کردند پروفسوراند. این مطالب نژاد پرستی اول در کتب دانشگاهی تئوریزه شد. اینها توطئه هست یا نیست؟ فاشیست‌ها و آلمانها به دانشگاهایشان سفارش پایان‌نامه می‌دادند! خیلی از فیلسوفان بزرگ، فیلسوفان درباری بودند. جان‌لاک یک فیلسوف درباری است. هیوم از این دربار به آن دربار می‌رفت. شما فکر می‌کنید ماکیاولی که می‌گویند پدر علوم‌سیاسی مدرن است، کتابش را برای چی نوشت؟ خیلی جالب است که ماکیاولی هم برای جمهوری‌خواه‌ها و هم برای سلطنت‌طلب‌ها در ایتالیا مانیفست نوشته است!!

نظر شما