شناسهٔ خبر: 29999 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تقسیم تاریخ به سنت و مدرنیته مشکل دارد/ بشر قدیم و جدید نداریم!

رحیم پورازغدی گفت: اگر مفهوم بشر قدیم و جدید را بپذیرفتید، معنی این کار قطع رابطه انبیاء با بشر جدید می‌شود و عملاً می‌گویید قرآن دیگر کارکردی ندارد، چون توان پاسخ به پرسش‌های جدید را ندارد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، اولین نشست از سلسله نشست‌های تخصصی «گفت‌وگو با اصحاب علوم اجتماعی» با حضور استاد حسن‌ رحیم‌پور ازغدی و دانشجویان و نخبگان علوم اجتماعی در سالن جلسات موسسه اشراق برگزار شد.

«گفت‌و‌گو با اصحاب علوم اجتماعی» عنوان سلسله نشست‌های تخصصی است که کارگروه علوم اجتماعی «موسسه اشراق» در آن به بررسی پروژه فکری و پژوهشی نخبگان علوم اجتماعی در ایران می پردازد.

متن زیر بخش سوم سخنان رحیم‌پورازغدی است که از نظرتان می‌گذرد.

رحیم‌پور ضمن تأکید بر درباری بودن برخی از فلاسفه غرب گفت: ماکیاولی کتاب مشهور شهریار را برای خدمت به سلطانی که روی کار آمده بود نوشت و بعداً که شبه‌انقلابی شد و جمهوری‌خواه‌ها روی کار آمدند، ماکیاولی پیش آنها رفت و گفت، من برای شما هم می‌توانم مانیفست بنویسم. البته جمهوری‌خواه‌ها او را تحویل نگرفتند اما وی برای آنها نیز چیزهایی نوشت.

رحیم پور ازغدی افزود: یک وقت ما می‌گوییم همه چیز و کل علوم انسانی غرب توطئه است که من این حرف را قبول ندارم و یکبار هم می‌گوییم تمام کسانی که نظریه‌پردازی کردند به دنبال حق مطلق بودند و به منافع و مسائل سیاسی هم هیچ کاری نداشتند، این را هم بنده قبول ندارم. ما نباید دچار افراط و تفریط شویم. خیلی از فلاسفه غربی و شرقی درباری بودند. حتی غزالی هم به نوعی اینگونه بوده. با این حال نیز من هنوز به این کارها توطئه نمی‌گویم اما این کارهایی که در صد سال اخیر در کشورهای اسلامی و بخصوص ایران انجام می‌شود، اینها توطئه است.

وی افزود: نظریات در مکاتب گوناگون، ضد ونقیض‌هایی دارند. چرا گزینش شده برخی از این‌ها وارد کشور می‌شود. آیا تمام مکاتب علوم اجتماعی در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شوند؟ همه مکاتب در حال نقدشدن هستند. اگر این طور بود که خیلی عالی و علمی بود. ولی گزینشی با مکاتب برخورد می‌شود. چرا کتب برخی متفکران غربی تا الان ترجمه نشده مگر در حد یکی دو مقاله! چرا برخی کتب به طور مداوم توسط چند ناشر تجدید چاپ می‌شود وبرخی نه؟ اینها سوالاتی است که باید پرسیده شود و ساده‌انگارانه از کنار آنها رد نشد. من نمی گویم فلاسفه غربی با سرویس‌های جاسوسی در ارتباط بودند ولی می‌پرسم چرا درجه‌بندی شهرت دانشمندان علوم اجتماعی در کشورهایی مثل ایران به اندازه درجه‌بندی سطح علمی و تأثیرشان نیست؟ آن وقت حتی کتب دانشمندان قوی‌تری که به این دانشمندان نقد علمی وارد کردند، حتی ترجمه نمی‌شود چه برسد به آنکه تدریس هم بشود!

ازغدی در ادامه بیان داشت: اولین متون روانشناسی توسط دکتر تقی ارانی وارد کشور شد. وی مارکسیست است و به دنبال مطالبی در رشته‌های علوم زیستی و روانشناسی می‌گشت که توجیهی برای مارکسیست باشد. تا مدت‌ها برخی فکر می‌کردند علم روانشناسی یعنی همین مطالبی که دکتر ارانی ترجمه کرده است! درحالی که وی از صدها کتب در این زمینه با توجه به مبانی فکری خود، سه نمونه را ترجمه و در داخل کشور گسترش داد!

وی افزود: چه کسی تصمیم گرفت دانشگاه تربیت معلم راه بیفتد و دانشجویان آن در کدام دانشگاه‌های غرب تحصیل کنند؟ سفارت انگلیس و رضاخان! در همان زمان پنج مکتب در حوزه تعلیم و تربیت موجود بود ولی فقط جهت تحصیل در یک مکتب خاص، دانشجو به خارج اعزام می‌کردند! اگر کسی در دهه ۶۰ میلادی در فرانسه پیش دو استاد خاص تحصیل کرده باشد، معلوم است که آن دانشجو چه نحله فکری را وارد فضای ایران می‌کند و بعد عده‌ای می‌گویند علوم انسانی همین است! در حالی که این رگه‌ای از از ده‌ها گرایش علوم انسانی موجود است. عده‌ایی به دلایل شخصی یا غیرشخصی بخشی از علوم انسانی موجود غرب را وارد کشور کردند.

وی در جواب سؤال یکی از حضار گفت: بنده نگفته‌ام علوم انسانی جهان را نساخته است. اتفاقاً چون جهان با این علوم انسانی ساخته می‌شود باید دقت نظر بیشتری بر آن داشت. اما نباید به علوم انسانی به شکل یک قوطی دربسته نگاه کرد و فکر کرد علوم انسانی یک چیز واحدی است. این تیترهایی که می‌گذاریم علوم انسانی در ذیل هر کدام چندین مکتب وجود دارد. کدام علوم انسانی؟ مگر ما علم روانشناسی و جامعه‌شناسی داریم؟ ما یک تیترهایی به اسم روانشناسی و جامعه‌شناسی داریم که در ذیلش از همان اولی که شروع می‌شود به چندین مکتب گوناگون تقسیم می‌شود. یعنی از همانجایی که سوال شروع می‌شود که ادراک چیست؟حافظه چیست؟ و …. . ما علم روانشناسی و جامعه‌شناسی و علوم سیاسی نداریم بلکه مکاتب روانشناسی و جامعه‌شناسی و علوم سیاسی و … داریم.

وی افزود: یکی از مشکلات ما این است که تاریخ علم را در نیمه دوم قرن نوزده و نیمه اول قرن بیست برای همه دنیا نوشتند. مثلاً به ما می‌گویند که فیزیک قدیم و جدید از کجا و با کدام گزاره شروع شد. خیلی از اینها دروغ است و بنده سندهای تاریخی برای حرف خود دارم. تقسیم تاریخ به سنت و مدرنیته مشکل دارد. این پیش فرض که تعریف علم در فلان قرن تغییر کرد، یک پیش فرض غلط است. اصلاً تعریف از علم تغییر نکرده است! تاریخی که برای علوم و فلسفه نوشتند غلط است و یک پیش‌فرض‌هایی دارد. پیش فرض این تاریخ علم این است که تا قبل از ماکیاولی و بیکن و غیره، برخی سوالاتی اصلاً برای جامعه بشر مطرح نبوده و این سوالات برای بشر جدید مطرح شده است! این پیش فرض غلط است و پایه علمی ندارد. تمام پرسش‌هایی که ماکیاولی تا فرانسیس بیکن و دکارت و غیره، جواب دادند، پاسخ به پرسش جدیدی نبوده است. کسانی که تاریخ علم و فلسفه را اینگونه نوشتند تا در ادامه بگویند بشرقدیم و بشر جدید و یا سنت و مدرنیته، اینها دارای پیش‌فرض‌اند.

وی بیان داشت: اگر شما پذیرفتید که سوالات جدیدی برای بشر ایجاد شده است که قبلاً مطرح نبوده و پاسخ‌هایی داده شده که هیچ کس قبلاً نداده و مفهوم بشر قدیم و جدید را بپذیرفتید، معنی این کار قطع رابطه انبیا با بشر جدید می‌شود و عملاً می‌گویید قرآن دیگر کارکردی ندارد، چون توان پاسخ به پرسش‌های جدید را ندارد. تمام پرسش‌هایی که می‌گویند ماکیاولی مطرح کرده و به آنها جواب داده، همه‌اش در قرآن مطرح است و قرآن به آنها پاسخ داده است.

وی افزود: تقسیم سنت و مدرنیته، غلط است. تقسیمات ما باید معرفتی باشد. در حوزه معرفت‌شناسی نه در دوران مدرن و نه در دوران پست‌مدرن هیچ حرف تازه‌ای زده نشده است. هیچ پرسش جدید کانتی، ماکیاولی و یا فرانسیس‌ بیکنی وجود ندارد. تمام این پرسش‌ها قدیمی است. پاسخ‌هایشان هم قدیمی است. منظورم اصولش است اما ممکن است در جزئیات نوآوری‌هایی رخ بدهد.

وی در پاسخ به یکی از حضار افزود: من نمی‌گویم علوم اجتماعی مبنای فلسفی ندارد بلکه می‌گویم بسیاری از پیش‌فرض‌ها و مبانی علوم انسانی اثبات نشده است. شما فکر می‌کنید که هر مطلبی که فلسفی است، اثبات شده است. برخی مطالب سنخشان فلسفی است ولی اثبات نشده‌اند. شما می‌توانید دوگزاره فلسفی متناقض باهم مطرح کنید اما هر دوی اینها اثبات‌پذیر نیستند ولی سنخ هردوی اینها فلسفی است.

وی همچنین در پاسخ به سوال دیگری افزود: علوم انسانی یعنی تفکر راجع به انسان. اگر کسی معتقد باشد که علوم انسانی توطئه است باید عقیده داشته باشد که کل تاریخ علم و دین توطئه است. بنده چنین عقیده‌ای ندارم. نظریه‌پردازی که ادعایی را در علوم اجتماعی می‌کند و آن ادعا دارای پیش‌فرض اثبات نشده است، این ادعا علمی نیست. چرا تعبد به علوم اجتماعی دارید؟ در جواب این نقد من، نباید گفت که شما علوم اجتماعی را با این نقد ضعیف می‌کنید. اگر کسی اینچنین نقد می‌کند که قدرت را از علوم اجتماعی نگرفته است بلکه باعث پیشرفت آن می‌شود. برخورد شما با هر گزاره‌ای که از هر جامعه‌شناس می‌خوانید باید به صورت علمی باشد نه ایدئولوژیک. برخورد ایدئولوژیک اینطوری است که وقتی نظریه توسط شخصی مطرح شد، بگویید چون وی این نظریه را داده بنده سوال و نقدی نمی‌کنم. چون وی گفته، من از او دلیلی نمی‌خواهم. این برخورد علمی نیست.

نظر شما