شناسهٔ خبر: 30038 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سیمین دانشور؛ الگوی سیاست‌ورزی هنرمندانه

سیمین دانشور در طول هفتاد سال فعالیت فرهنگی خویش در سال‌های قبل و بعد از انقلاب، رفتار ویژه ای با مسایل سیاسی و حوزه سیاست داشت که می‌تواند الگوی سیاست ورزی هنرمندانه شمرده شود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ ۱۸ اسفند، سالروز درگذشت سیمین دانشور نویسنده و مترجم توانای معاصر و همسر زنده یاد جلال آل احمد است. در چهارمین سالگرد درگذشت وی محمد حسن دانایی خواهرزاده جلال آل احمد یادداشتی را به بهانه پاسداشت وی در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده که در ادامه از نگاه شما می گذرد:

زنده‌یاد دکتر سیمین دانشور، نویسنده و مترجم نامداری که صاحب ده‌ها اثر تألیفی و ترجمه‌ای است و از سوی جامعه ادبی کشورمان به عنوان «بانوی ادبیات داستانی ایران» شناخته شده، در طول هفتاد سال فعالیت فرهنگی خویش در سال‌های قبل و بعد از انقلاب، رفتار ویژه‌ای با مسایل سیاسی و حوزه سیاست داشت که می تواند الگوی سیاست ورزی هنرمندانه شمرده شود.

او در این مدت، به طور مستقیم وارد سیاست نشد و دست به فعالیت سیاسی خالص نزد، ولی چون داستان نویس بود و راجع به مردم و واقعیات زندگی آنان می‌نوشت و سیاست هم جزیی از واقعیت‌های زندگی آدمی است، لذا در آثار هنری‌اش به مسایل سیاسی نیز می‌پرداخت و عنصر سیاست را، اعم از اینکه یک آرمان سیاسی باشد، یا شرح یک رویداد، یا موضع گیری سیاسی، به عنوان جزیی از عناصر داستانی بکار می گرفت.

 

سیمین دانشور

 

 

 

 

 

 

 

بنابراین، الگوی رفتار سیاسی این هنرمند دارای دو وجه است: وجه ایجابی و وجه سلبی. وجه ایجابی سیاست ورزی اش در این است که از اوضاع زمانه آگاه بود، رویدادهای سیاسی و اجتماعی را زیر نظر داشت، از حقوق اساسی مردم و به ویژه فعالان حوزه‌های فرهنگی دفاع می‌کرد و در مقابل تهدید یا تضییع حقوق مزبور واکنش نشان می‌داد. بدین علت، آثارش، به ویژه رمان‌های «سووشون» و «جزیره سرگردانی» سرشارند از جلوه های درخشانی از دیدگاه های معطوف به آزادیخواهی، عدالت طلبی، مبارزه علیه نیروهای بیگانه و استبداد و دفاع از حقوق مظلومان و محرومان.

سیمین سیاست‌زده نشد

اما وجه سلبی رفتارهای سیاسی او بدین صورت بود که سیاست زده نشد و برای رسیدن به قدرت دست به کار سیاسی نزد و روشنفکر و نویسنده ماندن را به فعال سیاسی شدن ترجیح داد، در حالیکه مقتضیات لازم برای سیاسی شدن او- چه به عنوان موافق نظام و چه به عنوان مخالف- موجود بود. اطلاعات و توضیحات زیر به روشن شدن این قضیه کمک می کنند:

 بانو سیمین دانشور در سال ۱۳۰۰ شمسی در یک خانواده تحصیلکرده و باب روز به دنیا آمد و در جوار بزرگانی از فامیل که صاحب مقامات علمی، فرهنگی و سیاسی بودند، تربیت شد و قدم به عرصه عمومی گذاشت.

این نوع ارتباطات خانوادگی از یک طرف و توانایی‌های شخصی خود او به عنوان یک بانوی تحصیلکرده و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران از طرف دیگر، امکانات فراوانی را در اختیار او می‌گذاشتند تا بتواند به راحتی به یکی از مدیران فرهنگی کشور تبدیل شود و به مقام‌های بالایی برسد؛ رویکرد عمومی حاکمیت در سال های قبل از انقلاب هم کاملاً مستعد و آماده پذیرش چنین نقش هایی از سوی شخصیت هایی چون سیمین دانشور بود، اما او به این امکانات اعتنایی نکرد و به دنبال پست و مقام نرفت.

دومین سالگرد مرحومه سیمین دانشور

ازدواج با جلال؛ منشأ نگاه متفاوت سیمین به سیاست

وی سپس در سال ۱۳۲۹ با زنده یاد جلال آل احمد ازدواج کرد، جلال آل احمدی که به عنوان یک فعال سیاسی و نویسنده ای منتقد و مخالف رژیم شناخته می‌شد و ارتباطات وسیعی هم با فعالان سیاسی متعلق به جریانات سیاسی مختلف داشت.

بدیهی است که این وصلت، زمینه‌های تازه‌ای را در اختیار بانو سیمین دانشور قرار داد تا بتواند از نقطه دیگری به سیاست بنگرد و از موضع دیگری وارد صحنه سیاسی کشور شود، اما او باز هم از این کار سر باز زد و با اینکه طی دهه‌های سی و چهل شمسی، خانه او و همسرش به مرکز رفت و آمد و کانون اجتماع بسیاری از سیاستمداران و روشنفکران درجه اول کشور تبدیل شده بود و بسیاری از رهبران جریانات سیاسی مخالف و منتقدان رژیم شاه هم به امید استفاده از کاریزمای شخصی و منزلت اجتماعی او برایش فرش قرمز پهن می‌کردند، ولی او به عضویت هیچ حزب و گروه سیاسی در نیامد و به راه مستقل خویش به عنوان یک هنرمند ادامه داد.

چنین اوضاعی در سال‌های پس از انقلاب نیز کمابیش ادامه داشت و وی ترجیح داد به جای سیاسی شدن و قراردادن هنر و ادبیات در خدمت اهداف سیاسی، همچنان یک شخصیت فرهنگی مستقل باقی بماند و سیاست را در قاب و قالب تولیدات ادبی خویش بنشاند و با خلق آثار هنری دارای محتوا و پیام سیاسی، به نقد نهاد قدرت و اسباب و ابزارهای آن، از جمله سیاست بپردازد.

سیمین معتقد بود سیاست گذرا است و آنچه می‌ماند هنر است

 این نوع عملکرد نشان می دهد که او نیز قایل به این نظریه بود که سیاست، گذراست و آنچه احتمالاً می‌ماند، هنر است. بنابراین، نباید اجازه داد که هنر و ادب در پیشگاه سیاست قربانی شوند و هنرمند در کوره داغ سیاست بسوزد، بلکه باید سیاست و تجربه سیاسی را بر بال هنر نشاند تا در گستره تاریخ جریان یابد و به یک آگاهی و معرفت جمعی تبدیل شود.

بدیهی است که این گونه مقاومت پرهیزکارانه در برابر جاذبه های دنیای سیاست، از نوعی خودآگاهی سرچشمه می- گرفت. او ذات و گوهر وجودی خودش را که همان وجه نویسندگی و روشنفکری است، کشف کرده بود و اجازه نمی داد که اغراض و اعراض سیاسی بر ذاتش غلبه یابند و رنگ سیاست بر وجه هنرمندی اش بچربد. به عبارت دیگر، او کمال را در آن می دانست که گوهر خود را هویدا کند.  

نظر شما