شناسهٔ خبر: 31383 - سرویس باشگاه ترجمه
نسخه قابل چاپ

پنج کتاب سازنده فلسفه سیاسی/ گفت و گو با جاناتان ولف (۲)

تقابل جرالد کوون با نوزیک

نوزیک کوهن نوزیک شما را به فکر وامی‌دارد. می‌شود بیایید و یکراست فقط دو صفحه از نوزیک بخوانید. اگر آن قسمت خوب انتخاب شده باشد، با ایده‌ای روبه‌رو می‌شوید و شاید باورهای عمیقتان هم به نحوی فوق‌العاده قوی به چالش کشیده شود – یا شاید هم از آن‌ها حمایت شود. در هر صورت می‌فهمید قرار است دربارهٔ چه فکر کنید و می‌توانید تفکر را آغاز کنید؛ اما در مورد راولز، احتمالاً باید اول برای‌تان توضیح بدهند و بعد تفکر را شروع کنید.

 

نایجل واربرتون، جاناتان ولف/ ترجمه سید محسن اسلامی:

اشاره: آنچه می خوانید ادامه مصاحبه نایجل واربرتون با جاناتان ولف استاد فلسفه سیاسی است که بخش نخست آن پیشتر در فرهنگ امروز در اختیار مخاطبان قرار داده شده بود.

 

کتاب چهارم شما، آنارشی، دولت و اتوپیا از رابرت نوزیک، به نسبت نظریۀ عدالت، موجود یکسره متفاوتی است.

درست است. در ۱۹۸۰ که سال اول لیسانس بودم و فلسفۀ سیاسی می‌خواندم، باید بخش‌هایی از راولز و قطعاتی از نوزیک را می‌خواندم. جالب اینجاست که بعد از حدود ۳۰ سال، هنوز به دانشجویان می‌گوییم همان کتاب‌ها را بخوانند. آنارشی، دولت و اتوپیا در ۱۹۷۴ منتشر شد – سه سال بعد از نظریۀ عدالت. نوزیک، مثل راولز، در هاروارد بود و از کسانی است که راولز از او تشکر کرده که پیش از چاپ متن را کامل خوانده است؛ بنابراین نوزیک مدت‌ها قبل از انتشار هم کاملاً باخبر بود که در نظریۀ عدالت چه در جریان است. لیسانس که بودم به من فهرستی از کتاب‌هایی که باید می‌خواندم دادند و «آنارشی، دولت و اتوپیا» هم در آن بود و اولین کتابی بود که تصمیم گرفتم بخوانم. در نوجوانی به آنارشیسم علاقه داشتم و کروپُتکین [۱] خوانده بودم. با گروهی از آدم‌های بزرگ‌تر از خودم می‌پلکیدم، برخی موسیقی‌دان‌هایی که من را قانع کردند آنارشیسم را جدی بگیرم و می‌گفتند آنارشیسم از آنچه رسانه‌های عمومی به عنوان بی‌نظمی و آشفتگی تصویر می‌کنند دیدگاه عمیق‌تری است. آن‌ها ایده‌های خودحاکمیتیِ جمعی را خیلی جذاب تصویر می‌کردند. لذا وقتی دیدم در عنوان کتابی «آنارشیسم» آمده فکر کردم راست کارم است. فکر می‌کردم آنارشیسم اساساً مارکسیسمِ بدون دولت است: مالکیت جمعی، تولید اشتراکی، حس برادری قوی و غیره. کل «آنارشی، دولت و اتوپیا» را با نوعی تردید رو به افزایش خواندم چرا که نویسنده از آنارشیسم به عنوان خالص‌ترین و پیشرفته‌ترین شکل قابل تصور سرمایه‌داری حرف می‌زد. حیرت کرده بودم که نوزیک به جای دیدگاهی کمونیست، از موضعی لیبرتارین [۲] دفاع می‌کرد.

راولز و نوزیک هر دو آدم‌هایی تیزهوش– احتمالاً از تیزهوش‌ترین آدم‌های زنده در آن زمان – بودند؛ هر دو در استدلال منطقی قوی، در ارایه تفکیک‌ها توانمند و فیلسوف‌های خوش‌فکر و فوق‌العاده‌ای بودند؛ اما سبک نگارش آن‌ها بسیار متفاوت است. راولز نثری پرطمطراق دارد. در مورد یکی از کتاب‌های بعدی راولز همیشه به دانشجویان می‌گویم: «حتماً یک نشانه لای کتاب داشته باشید، چون اگر گم کنید که کجای متن بودید دیگر پیدا نخواهید کرد، صفحات همه و همه مثل هم هستند.» نوزیک کاملاً برعکس است. اول می‌خواستم بخش‌ها و قسمت‌های خاصی از کتاب او را بخوانم. بعد فکر کردم: «این کتابی دربارهٔ آنارشی است، از صفحه اولش را می‌خوانم.» نشستم و با این که یک روزه کتاب تمام نشد، از اول تا آخرش را خواندم. شاید چند هفته‌ای مشغولم کرد اما هر صبح و هر غروب مقداری دیگر از آن را می‌خواندم. طوری آن را خواندم که گویی رمان است و کم پیش می‌آید اثری فلسفی را اینطور بخوانم. ذکاوتی در نگارش نوزیک هست، چشم‌گیری آن، ظرافت آن و شوخ‌طبیعی آن که باعث می‌شود نتوانی کتاب را زمین بگذاری. می‌گوید به سبکی می‌نویسد که به بیان خودش که شاید کمی گمراه‌کننده باشد، از معرفت‌شناسی معاصر است. منظورش از معرفت‌شناسی معاصر گتیه و مثال‌های اوست، فضایی که در آن فیلسوفان تزی – نوعی تز قوی - را عرضه می‌کنند و دیگران آن را با مثال نقض‌های خیالی به چالش می‌کشند. کسی تزی را عرضه می‌کند و شما فکر می‌کنید «آیا می‌توانم وضعیتی را تصور کنم که تز در آن نادرست باشد؟» به همین نحو «آنارشی، دولت و اتوپیا» پر است از این مثال‌های کاملاً اعصاب‌خردکن که طراحی شده‌اند تا نشان دهند دیدگاه شخص دیگری کاذب است. خیلی از آن‌ها کلی بامزه‌اند. یکی از آن‌ها دربارۀ کسی است که فقط می‌تواند این‌طور ورزش کند که کتاب‌ها را از پنجره باز شما پرتاب کند.

پرسش این است که «آیا شما وظیفه دارید که بهای آن کتاب‌ها را بپردازید؟» - و واضح است که چنین نیست. پس اگر در مورد افراد روا نیست، چرا دولت کالاهایی را به شما اجبار می‌کند و وادار می‌کند بهای آن‌ها را بپردازید؟ با خود فکر می‌کنید چه نکته خوبی! جای دیگر، در بحث از گیاه‌خواری – کتاب همه جور موضوعی را شامل می‌شود، هر چیزی که نوزیک علاقه داشته بحثی دربارهٔ آن کند – می‌گوید: «خب، انکار نمی‌کنم که آدم‌هایی که گوشت می‌خورند از آن لذت می‌برند.» اما ادامه می‌دهد و می‌گوید آیا لذت انسان‌ها به اندازه‌ای مهم است که هزینۀ رنج حیوانات را قابل پذیرش کند؟ کسی را تصور کنید که فقط می‌تواند با چرخاندن چوب بیسبال ورزش کند و متأسفانه یگانه جایی که برای این کار دارد در جوار یک گاو است. هر بار که چوب را می‌چرخاند چوب به سر گاو می‌خورد. می‌توانیم بگوییم «لذت انسان‌ها به رنج حیوانات برتری دارد؟» نمی‌توانیم. این با خوردن گوشت چه فرقی دارد؟ در هر دو مورد، نوعی لذت به دست آورده‌ایم که جز با تحمیل رنج به حیوانات راهی برای رسیدن به آن نداریم. شاید فکر کنید این مثال چندان خوبی نیست یا تفاوت‌هایی در میان است، اما به هر حال او از این مثال‌های کاملاً ناواقعی استفاده می‌کنید تا شما را دربارهٔ نتایج منطقی موضع خود به فکر وادارد. شاید متوجه شوید موضعتان آن چیزی نیست که فکر می‌کردید چون نتایجی دارد که برای‌تان قابل پذیرش نیست. شاید سراغ دیدگاه دیگری بروید، اما چه موضعی؟ ایدۀ این سبک معرفت‌شناسی معاصر آن است که بکوشید با مواجهه با مثال‌های نقض – هرقدر هم که عجیب و غریب باشند - نظریۀ خود را شکل بدهید و ببینید در مواجهه با مثال نقض‌ها همچنان به آن قائلید یا نه. احتمالاً چنین نخواهد بود، پس باید مدام نظرتان را از نو صورت‌بندی کنید. سبک نگارش نوزیک چنین است و خواندنش فوق‌العاده است.

این کتاب هم موضعی اتخاذ می‌کند که با آن همدلی کمی دارم. من کتابی نوشتم و توضیح دادم چرا همدلی‌ام با آن کم است و در عین حال چرا کتاب شگفت‌انگیزی است. اخیراً مقاله‌ای دربارهٔٔ تاریخ فلسفهٔ سیاسی تحلیلی نوشتم و دربارهٔ تقابل‌های راولز و نوزیک بحث کردم. از حیث فکری، ممکن است فکر کنید راولز بحث را برده است – یا اگر هم پیروز بحث نیست، دست‌کم پیروان بیشتری پیدا کرده است. فیلسوفان سیاسی فراوانی در حال و هوای راولز کار می‌کنند و از او تقریباً به عنوان سنگ محک کار خود استفاده می‌کنند یا به عنوان موضعی که با آن مخالف‌اند در نظرش می‌گیرند؛ و اگر با او مخالفت کنند باید دلیل خود را شرح دهند؛ اما خوب یا بد، از این جهت که افراد چطور فلسفه می‌نویسند، به نظر می‌رسد نوزیک مؤثرتر است.

 

پس شاید بتوان حرف شما را اینطور خلاصه کرد: راولز متفکری جدی است که واقعاً با استدلال‌های سیاسی درگیر می‌شود، اما نوزیک متفکر محشر تکرویی است که استدلال را با مقدماتِ احتمالاً نادرست شروع می‌کند تا نشان دهد چه نتایج تکان‌دهنده‌ای از آن‌ها حاصل می‌شود، از آزمایش‌های فکری استفاده می‌کند و به نحوی نویسنده‌ای است که بیش از راولز شما را به فکر وادار می‌کند؟

دقیقاً تعبیری است که در ذهنم بود: نوزیک شما را به فکر وامی‌دارد. می‌شود بیایید و یکراست فقط دو صفحه از نوزیک بخوانید. اگر آن قسمت خوب انتخاب شده باشد، با ایده‌ای روبه‌رو می‌شوید و شاید باورهای عمیقتان هم به نحوی فوق‌العاده قوی به چالش کشیده شود – یا شاید هم از آن‌ها حمایت شود. در هر صورت می‌فهمید قرار است دربارهٔ چه فکر کنید و می‌توانید تفکر را آغاز کنید؛ اما در مورد راولز، احتمالاً باید اول برای‌تان توضیح بدهند و بعد تفکر را شروع کنید. به عنوان دانشجویی تازه‌کار، بخش‌هایی از راولز هست که شاید بتوانید دربارهٔ‌اش دیدگاهی به دست آورید اما اول چیزی که می‌خواهید بدانید این است که کلاً قضیه چیست؟ چرا آن بحث مهم است؟ چرا کسی چنین متنی را داده تا بخوانم؟ اما در مورد نوزیک کاملاً روشن است که چرا به نظر افراد جذاب و گیرا می‌آید.

 

حالا برویم سراغ آخرین کتابی که انتخاب کرده‌اید، اثری از استادتان جی. اِی. کووِن. عنوانش چیست؟

«اگر اگالیتارین هستید، چطور این‌قدر ثروتمندید؟» [۳]

باید اشاره کنم که این کتاب را فیلسوفی بس بااستعداد – که متأسفانه دیگر زنده نیست – نوشته که از پس‌زمینهٔ طبقهٔ کارگر برآمده بود و کارش به آل سولز [۴] در آکسفورد ختم شد.

تاریخ خانوادگی‌اش پیچیده است. در واقع، در نخستین فصل کتاب، جِری دربارهٔ تربیت خودش صحبت می‌کند. در مونترال [۵] و با پس‌زمینه‌ای کلیمی-کمونیست بزرگ شده است. آنطور که اشاره می‌کند، والدین‌اش کارگر تجارت پوشاک بودند. پدرش حقیقتاً از نسب طبقه کارگرد بود. حال آنکه مادرش از خانواده ثروتمندی از اروپای شرقی بود که چنانکه می‌گوید، به کانادا رفت و چندپله‌ای از نردبان طبقات سقوط کرد. زنی با اعتماد به نفس، فصیح و تیزهوش بود که از فعالین شاخه مونترال حزب کمونیست کانادایی [۶] شد. جری در خانه‌ای بزرگ شد که در آن مارکس بود، آنطوری که بعضی مردم عیسی را داشتند. به مدرسه‌ای رفت که در آن نیمی از روز را یِدیش [۷] درس می‌دادند و نیم دیگر روز نمی‌دانم فرانسوی یا انگلیسی، اما به هر حال او در یک مدرسه دو زبانه فرانسوی یا انگلیسی و مقدار خوبی یِدیش – که در هر موقعیت ممکنی از آن استفاده می‌کرد - بزرگ شد. در نهایت، جوخه سرخ کانادا [۸] به مدرسه هجوم برد و مدرسه تعطیل شد. خلاصه تربیت بسیار نامعمولی داشت. به وضوح کودکی با هوشی سرسخت و تیز بود و به دانشگاه مک‌گیل رسید و بورس تحصیلی گرفت تا به انگلستان بیاید. در آکسفورد مقطع [MPhil [۹ فلسفه را گذراند و مسئول آموزش او گیلبرت رایل بود، اما آیزایا برلین نیز تأثیر زیادی بر او داشت. در ۲۳ سالگی به عنوان فیلسوف اخلاق شغل تدریسی در همین‌جا، یونیورسیتی کالج لندن، یافت. ظاهراً می‌خواست بعد از سال اول بگذارد و برود فرانسه، اما به او اجازه ندادند.

 

در ۱۹۸۰ او را دیدم که به تازگی ارتقا رتبه یافته و به سطح ریدر [۱۰] ارتقا یافته بود، به سبب قوت نخستین کتابش: نظریه تاریخ مارل مارکس: دفاعیه. [۱۱] ده سالی روی این کتاب کار کرد. می‌گفت بخشی از انگیزه‌اش برای نگارش کتاب این بود که با این اعتقاد بزرگ شده بود که (به معنای عام) حق با مارکس است. وقتی به آکسفورد آمد متوجه شد که افراد او را به سخره می‌گیرند و فکر می‌کنند وی را ردّ کرده‌اند. کسانی چون جان پویمنتز [۱۲] و اِچ. بی. اکتن [۱۳] کتاب‌هایی نوشته بودند که در تحقیر مارکسیسم بود، در حدی که اکتن یکی از کتاب‌هایش را با این سخن به پایان برد که مارکسیسم-لنینیسم ملغمه‌ای فلسفی است، چه اینکه بر اساس معیارهای فلسفه تحلیلی مارکسیسم ناقض خودش است.

چالش جری همین بود و ده سال بعدی زندگی خود را صرف توضیح نظریهٔ تاریخ کارل مارکس کرد تا نشان دهد حتی بر اساس عالی‌ترین معیارهای فلسفهٔ تحلیلی، همچنان می‌توان مارکسیسم را بازسازی کرد. پروژۀ جالب توجهی بود، اما کتاب انتخابی من آن نیست، چون اکنون نسبتاً زمان آن متن گذشته است. دعواهایی در آن کتاب در جریان است که امروزه چندان فوریتی ندارند. لذا با اینکه بیانی بسیار قوی از ماتریالیسم تاریخی است و استدلال‌هایی به سود آن دارد، امروزه همه مطالب کتاب تازه نیست. جری از اینکه بعد از نگارش کتاب چه حرف‌هایی به او زده‌اند، چیزهای بامزه‌ای تعریف می‌کرد. گویی دِین خود به کودکی‌اش را ادا کرده بود. با نگارش این کتاب، گستره‌ای از منتقدان – فیلسوفان تحلیلی صددرصد سطح بالا – به ضعف‌های آن پرداختند. در جدی گرفتن نقدها، فیلسوف بسیار روراستی بود. هر نقدی را از جهت نقات قوتی که داشت می‌گرفت. اگر فکر می‌کرد نقد خوبی نیست، آن را رد می‌کرد، اگر فکر می‌کرد نقدی قوی است به اصلاح دیدگاه خودش می‌پرداخت یا جوابی برای آن دست‌وپا می‌کرد.

بعدها نوشت روایتی از ماتریالیسم تاریخی را که از آن دفاع می‌کرده رد نکرده، اما به این نتیجه رسیده است که دیگر نمی‌داند چطور بگوید دیدگاه درست یا نادرستی است. پس گذشت و رفت سراغ موضوعات دیگر؛ اما در همان حین که او نظریهٔ تاریخ کارل مارکس: دفاعیه را می‌نوشت، جرالد دورکین [۱۴] فیلسوف آمریکایی توجه او را به مقاله‌ای از رابرت نوزیک منتشرشده در [ژورنال] فلسفه و امور اجتماعی [۱۵] معطوف کرد. مطلبی که شد فصل اصلی «آنارشی، دولت و اتوپیا». جری کووِن آن را خواند و فکر کرد «دفاعی قوی از سرمایه‌داری و نقدی قوی به کمونیسم است، باید کارهای دیگرم را کنار بگذارم و چند سالی در ردّ نوزیک بکوشم.» پس کارهایش دربارهٔ مارکس را متوقف کرد و دو مقاله بسیار مهم نیست که هنوز هم مورد استفاده‌اند. در آن‌ها سعی کرد از نوعی دیدگاه مارکسی که بیشتر بازتوزیعی باشد دفاع کند و همان مقدماتی را به کار بگیرد که نوزیک استفاده کرده بود. تاکتیکِ جری همین بود: مقدمه دیگری را وارد بحث نکن، از مقدمات طرف استفاده کن و نشان بده دیدگاهت از دل مقدمات او بیرون می‌آید. روش قابل توجهی است؛ حتی اینکه نشان دهی دیدگاهت از دل مقدمات خودت بیرون می‌آید کاری بس دشوار است، چه رسد به اینکه نشان دهی دیدگاهت از دل مقدمات رقیب به دست می‌آید! ولی جری در کارش درباب نوزیک همین کار را کرد.

اما کتابی که انتخاب کرده‌ام، «اگر اگالیتارین هستید، چطور این‌قدر ثروتمندید؟» وقتی نوشته شد که جری یونیورسیتی کالج لندن را ترک کرده، به آکسفورد رفته بود تا به عنوان استاد چیچِل [۱۶] در نظریه اجتماعی و سیاسی و عضو کالج آل سولز کار کند. از طرفی ممکن است فکر کنید این بورژوازی‌ترین شغلی است که استاد فلسفۀ سیاسی می‌تواند داشته باشد، اما سابقاً نیز چهره‌های رادیکال و نیمه-مارکسیستی این کرسی را داشته‌اند. «اگر اگالیتارین هستید، چطور این‌قدر ثروتمندید؟» مجموعه‌ای از نوشته‌های مختلفی است که به موضوعات متنوعی می‌پردازند اما مضامین مشترکی دارند. اواخر عمر جری بود که کتابی مستمر و واحد در فلسفۀ سیاسی – نجات عدالت و برابری [۱۷] - نوشت که اثری بسیار عمیق و مفصل در فلسفۀ سیاسی تحلیلی است و در واقع نقطه شروع خوبی نیست. پیش از آنکه بتوانید کتاب را واقعاً بفهمید باید پس‌زمینه‌های بسیاری را بفهمید؛ اما دو فصل از کتاب اگر اگالیتارین هستید نسخه اولیه‌ای است که بعداً در کتاب اخیر آمد. فهم این بخش‌ها راحت‌تر است. به علاوه در این بخش‌ها مطالب شگفت‌انگیزی دربارهٔ زندگی جری و تفسیرهای معرکه‌ای از نوشته‌های آغازین مارکس می‌یابید. از این جهت با دست‌نویس‌های ۱۸۴۴ گره می‌خورد و تعلیقه‌هایی بر آن دارد، همچنین بخشی از کار نوزیک مربوط است. پس قسمت‌هایی از کلّ دوره کاری جری را در آن می‌بینید که حول این پرسش است که – چنانکه خودش می‌گوید – اگر اگالیترین هستید، چطور این‌قدر ثروتمندید؟ او که استاد کالج آل سولز بود و احتمالاً از جهت درآمد در گروه یک درصدِ بالای کشور بود اما چپی بود؛ پس چرا همه پول خود را به دیگران نداد؟ این سوالی بود که از خودش هم می‌پرسیدند. او بخش زیادی از پول خود را به دیگران داد، با این حال درآمد خالص او همچنان بالا بود. چرا پول بیشتری را به دیگران نمی‌داد؟ و همچنین دیگرانی چون او، چطور می‌توانستند دیدگاه سیاسی و رفتار شخصی خود را سازگار کنند؟ فصل بسیار جالبی دربارهٔ این موضوع است. می‌توان بحث کرد که مسئله را حل کرده یا نه ولی نکته آن است که دست‌کم صادقانه با این سؤال درگیر شده است. آنچه در این کتاب می‌خوانید نیز نوشته‌های فردی فوق‌العاده تیزهوش است و تأملاتی که دربارهٔ زندگی و مسیر منحصر به فرد خود دارد. فیلسوفانی که دربارهٔ تاریخ خودشان و آنچه آن‌ها را به دیدگاه‌های فعلی‌شان رسانده سخن بگویند به ندرت یافت می‌شوند. همچنین مطالبی دربارهٔ تاریخ فلسفه در مارکس و هگل می‌بینیم و همچنین حسن مطلعی است برای کارهای بعدی او در نقد راولز که حقیقتاً اوج دورۀ کاری اوست؛ و کتابی فوق‌العاده خوش‌خوان است! این هم کتابی است که می‌توانید پای آن بنشینید و بخوانیدش و ناگهان ببینید روز به شب رسیده. پس این کتاب جری است که توصیه می‌کنم هر کس که علاقه‌مند دارد بداند او و کارش چگونه بوده آن را بخواند. با تأسف، او پنج سال پیش درگذشت، اما کارهای او، لااقل از جهت آوازه و اهمیت، در حال رشد است. اخیراً چند رساله دکتری دیده‌ام که می‌گویند سه فیلسوف سیاسی پیشرویِ دورۀ معاصر راولز، نوزیک و کووِن هستند (که متأسفانه هیچ کدام دیگر زنده نیستند). بسیار جالب است که ببینیم این وضع چقدر دوام می‌آورد و آیا متخصصان در طول زمان او را یکی از فیلسوفان سیاسی پیشروی این قرن لحاظ می‌کنند یا نه. مطمئناً وقتی زنده بود هم‌صحبتی یا گوش دادن به هیچ کس به اندازه او جذاب و دلپذیر نبود.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] Kropotkin (جغرافیدان، اقتصاددان، فیلسوف و نویسنده روسی که در فاصله 1842 تا 1921 می‌زیست. - مترجم)

[2] Libertarian

[3] If You’re an Egalitarian, How Come You’re So Rich?

[4] All Souls

[5] Montreal

[6] Canadian Communist Party

[7] Yiddish (زبانی تاریخی که مربوط به کلیمی‌های اشکنازی است. - مترجم)

[8] Canadian Red Squad

[9] مقطعی از تحصیلات تکمیلی است که پیش از دکتری (PhD) قرار دارد. (مترجم)

[10] Reader (رتبه‌ای دانشگاهی که در انگلستان به سبب کیفیت و اهمیت پژوهش‌ها، به برخی اعضای هیئت علمی، اعطا می‌شود. - مترجم)

[11] Karl Marx’s Theory of History: A Defence

[12] John Plamenatz

[13] H.B Acton

[14] Gerald Dworkin

[15] Philosophy and Public Affairs

[16] Chichele Professor (عنوانی که در دانشگاه آکسفورد، به افتخار هِنری چیچل، به برخی پست‌های استادی اطلاق می‌شود. - مترجم)

[17] Rescuing Justice and Equality

 

منبع: ترجمان

 

نظر شما