به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ قاسم آهنینجان اظهار کرد: شاعرانی هستند که سفارش میگیرند تا شعر بسازند و نه اینکه شعر بگویند، مثل شعرهایی که برای جشنوارههای مختلف میسازند. این شعر راه به جایی نمیبرد.
حالت چطور است!؟
او درباره اینکه آیا فضای شعری ما هماکنون فضای شعری صلهبگیر است توضیح داد: وقتی ارگانی یا نهادی متولی گفتن شعرهای سفارشی میشود در این صورت چیزی به اسم شعر اتفاق نمیافتد. در رابطههایی که بر اساس قراردادهای پولی نه تنها در ایران بلکه در کل جهان برای شعر اتفاق میافتد اصلا شعر شکل نمیگیرد.
این شاعر ادامه داد: در ادبیات ما فضایی کاذب ایجاد شده که در آن شاعر واقعی مورد توجه و حرمت نیست. چه کسی از شاعری که چندین سال زحمت کشیده و شعر گفته پرسیده حالت چطور است!؟
او گفت: ما اگر ناشاعران را کنار بگذاریم باید بگوییم شعر ایران در حال حاضر در اوج خودش قرار دارد. فضای حبابی که رشد کرده فقط بیماری شعر است.
این شاعر با بیان اینکه مخاطب ایرانی با شعر آشناست خاطرنشان کرد: شعر امروز مقداری از پرتوهای روحانی بیرون آمده و آنقدر به پدیدههای روز اجتماع متوسل شده که از نیاز روحی غافل است زیرا فقط پاسخی به یک نیاز هیجانی مقطعی شده است.
آهنینجان ادامه داد: من به تجزیه و تحلیلهای سیاسی کاری ندارم اما سعی میکنم حضور داشته باشم و مسائل را ببینم. هر کسی به گونهای پدیدهها را میبیند. متاسفانه در حال حاضر ادبیات در حال فاصله گرفتن از مسائل جهانی است و این هم به خاطر وجود تقسیمبندیهای موجود است.
این شاعر تصریح کرد: متاسفانه هنر ما از مسائل سیاسی خیلی مصیبت کشیده است. در یک دوره لازمه شاعر بودن این بود که باید از عالم مارکسیسم عبور میکردیم و ولو اینکه نبودیم باید میگفتیم هستیم. آل احمد مارکسیست نبود اما برای اینکه پذیرفته شود اعلام کرد من تودهای هستم و روزنامه حزب توده را منتشر کرد. یک بار در جایی نقل کردند که ما منتظر بودیم آل احمد گزارش حزب را بخواند اما متوجه شدیم که در مکه است!
شعر آیینی یا شعر معنوی؟
قاسم آهنینجان همچنین گفت: متاسفانه در جامعه ما اگر کسی مذهبی باشد به او برچسب دگم بودن میزنند.
او با اشاره به شاعران آیینی اظهار کرد: ما شاعرانی داریم که خودشان میگویند شاعر آیینی هستند و طبق مرامنامه اخلاقیشان پول میگیرند و شعر میگویند. قطعا چنین شاعری وابسته است و وابستگی او هم پول است و من چنین کسانی را اصلا شاعر نمیدانم.
او در ادامه بیان کرد: شعری که هماکنون به شعر آیینی معروف است و برای آن مولفههای جدید درست کردهاند فایدهای ندارد. ریشه شعر آیینی واقعی از ابتدای ادبیات ما آغاز میشود. به طور مثال ما آثار آیینی فاخری را در شاهنامه، آثار مولوی، حافظ، محتشم کاشانی و عمان سامانی میبینیم. هیچ کدام از آنها سفارشی کار نکردند و به خاطر همین سفارشی نبودن شعر آنها همیشه در جریان است و همیشه کسانی هستند که به شعر آنها ارادت دارند.
آهنینجان درباره اینکه شاعران ما چقدر دغدغه جهانی دارند گفت: من از طرف خودم میتوانم صحبت کنم و بگویم که من خودم این دغدغه را دارم. خیلیها به من لقب شاعر دولتی دادهاند ولی من واقعا شرمنده میشوم که چرا وقتی مساله غزه را میبینم نباید شعر بگویم؟ چون آنها میخواهند به من مهر شاعر دولتی بودن بزنند! اما من شعرم را میگویم. من نمیتوانم وقتی از صفحه تلویزیونم خون بیرون میریزد سکوت کنم که تو به من برچسب شاعر دولتی نزنی! شعر خودش میآید و مرا راهنمایی میکند.
او که عنوان شعر آیینی را قبول ندارد در این باره توضیح داد: میتوانیم به این شعر، شعر معنوی بگوییم. وقتی اسم و چارچوب میآید یعنی یکی میتواند پول بگیرد و یکی دیگر نمیتواند. متاسفانه در هر دورهای هر وقت سیاست وارد شعر شده و تقسیمبندی در شعر قائل شدهاند شعر و شاعری دچار سردرگمی شده است.
قیصر امینپور درد کشید و ماند
آهنینجان گفت: قیصر امینپور ماند چراکه قیصر رگههای درد در کارش زیاد است. این در حالی است که در شعر آیینی شاعران زیادی آمدند اما بسیاری از آنها رفتند. با این همه، اگر محتشم پذیرفته میشود فقط به خاطر این است که او شاعر آیینی است که درد شعرش درد تصنعی و شعاری نیست.
او در ادامه گفت: من شاعری سراغ دارم که نسبت به اولیا ارادت خاصی دارد اما وقتی شعر میگوید آنها را ارائه نمیکند چراکه میترسد به او برچسب بزنند. به عنوان مثال حسین منزوی به عنوان یک غزلسرای معاصر تا روزی که زنده بود شعرهایش برای امام حسین (ع) و حضرت علی (ع) را به چاپ نرساند. او حداقل بیش از صد شعر برای ائمه اطهار (ع) سروده است و از ترس اینکه جایگاه روشنفکریاش را از دست بدهد آنها را منتشر نکرد.
این شاعر با بیان اینکه شعر وقتی وابسته باشد برایش تعیین تکلیف میشود اظهار کرد: من با وابستگی فکری و اعتقادی مشکلی ندارم چراکه طبق گفته نیما، شاعر باید برای خودش آیین و اعتقادی داشته باشد و اگر شاعر بدون اعتقاد باشد شعر اتفاق خوبی نیست.
او گفت: من به عنوان شاعر برای خودم آیین و اعتقادی دارم اما اگر من آیین خودم را کنار گذاشتم و در قالب آن چیزی که شما میخواهید درآمدم درست نیست.
آهنینجان درباره اینکه آیا شعر اعتقادی که بر مبنای اعتقاد خود شاعر است وابسته محسوب میشود یا خیر توضیح داد: این نوع شعر وابسته نیست و به زعم بنده شاعر بدون اعتقاد شاعر نیست.
به ناشاعر پول میدهند
آهنینجان تصریح کرد: من نمیگویم به شاعر پول داده نشود. مشکل ما این است که به ناشاعر پول داده میشود. در مملکت ما کسی به شاعر پول نمیدهد.
او همچنین در پاسخ به اینکه شعر امروز ایران چقدر خوانده میشود گفت: شعر امروز ایران توسط مردم خیلی کم خوانده میشود. در حال حاضر نامدارترین شاعران کتابشان در ۵۰۰ جلد منتشر میشود. وقتی تیراژ کتابهای یک شاعر معروف تا این اندازه است یعنی کسی شعر نمیخواند و علت آن بیماریای است که از همه طرف ادبیات را فراگرفته و بدتر از آن تجویزهای غلطی است که برای آن میشود. ادبیات ما به خاطر روابط ناهنجار از اساس بیمار شده است.
شاعر «ذکر خوابهای بلوط» خاطرنشان کرد: چند وقتی است مسالهای به نام خوزستان قطب شعر ایران در اهواز علم شده است. اما این حرف را چه کسی میزند؟ این حرف را سیروس رادمنش یا هرمز علیپور نمیزنند چراکه اینها خودشان جزو این واقعیت هستند. این حرف را کسانی میگویند که در این مساله هیچکاره هستند و فقط برای اینکه بگویند ما هم هستیم این حرف را میزنند.
آهنینجان معتقد است: جهان اگر حرمتی دارد شاعر به آن حرمت بخشیده است. شعر بار همه چیز را به دوش میکشد. حتی فیلسوف ما که کارش فلسفه است در نهایت به شعر روی آورده است. کسانی همچون ملاصدرا، خواجه ملاهادی سبزواری و علامه طباطبایی در نهایت به جایی رسیدند که شعر گفتند چراکه حرمت را شعر به هستی میدهد.
او ادامه داد: همه حکیمان، عارفان و فیلسوفان در نهایت به شعر میرسند چراکه شعر جوابگوی سوالات پیرامون آنهاست.
آهنینجان تاکید کرد: از شاعران حمایت نمیشود و این موضوع منحصر به یکی، دو دهه اخیر نیست بلکه همیشه بوده است؛ از زمان فردوسی تاکنون.
شاعر «لمعات خون» با اشاره به فضای مجازی گفت: استفاده ناهنجار از فضای مجازی از دیگر مشکلات شعر ماست. در فضای مجازی بدون اینکه فکر کنند هر چه به ذهنشان خطور میکند مینویسند اما باید توجه کرد که شعر مقدس است.
شعر به چه دردمان میخورد؟
آهنینجان گفت: ما به شعر نیاز روحی داریم. شعر جواب دردهای درونی ماست. علت اینکه الان انبوهی از بعضی کتابهای شعری که منتشر میشود فقط در خانهها میماند و خوانده نمیشود این است که به دردهای درونی توجهی ندارد.
او افزود: وقتی لبریز از دردیم و حافظ را باز میکنیم به ما میگوید "سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی/ دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی" با این یک بیت ما تمام جوابمان را از حافظ میگیریم. در واقع حافظ جواب درد من را با درد میدهد. شاعری که دردمندتر است مورد پذیرش است.
او تصریح کرد: ۹۹ درصد کسانی که میگویند فردوسی بهترین شاعر ایران است اصلا فردوسی نخواندهاند ولی میدانند که فردوسی آدم دردمندی است. خیلی از ما بدون اینکه فردوسی بخوانیم داستان سیاوش را میدانیم. ما شاعران بسیاری داشتهایم که از لحاظ سواد شاعری بالا بودهاند و با تکنیکهای شعری به خوبی آشنایی داشتهاند ولی تنها در محافل پذیرفته شدند.
نظر شما