شناسهٔ خبر: 32216 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

«نشانه‎شناسی تغییرات در الگوی خواب و بیداری در نسل‎های اخیر جامعه‎ی ایران»؛

تأثیر تحولات فناورانه در الگوی خواب و بیداری

احمد پاکتچی اسنادی از ۴ هزار سال پیش در پاپیروس‎های مصری باقی مانده‎اند که در آن‎ها نسبت به دوران نوجوانی اظهار نگرانی کرده‎اند. علت اظهار نگرانی نسبت به دوره‌ی نوجوانی از نه گفتن نسل جدید به نسل قبلی خود آغاز می‎شود، در واقع این مسئله به دوره‌ی اینترنت و فیس‎بوک مربوط نمی‎شود، می‎توان گفت که از ابتدا این مشکل وجود داشته است.

 

فرهنگ امروز/ فاطمه امیراحمدی: پیش‎تر سخنان «حمیدرضا شعیری»، «مرتضی‎بابک معین»، «فرزان سجودی»، «فرهاد ساسانی»، «علی عباسی» و «امیرعلی نجومیان» در یکی از موضوعات مربوط به «نشانه‎شناسی سبک زندگی» ارائه شد و در یازدهمین هم‎اندیشی حلقه‌ی نشانه‎شناسی تهران آمد. اینک در ادامه سخنرانی دبیر علمی این همایش «احمد پاکتچی» می‎آید.

 

احمد پاکتچی: انسان‎ها بخشی از سبک زندگی را می‎آموزند و در جایی آن را با امیال خود تطبیق می‎دهد

در ابتدا بنده به سخنان دکتر سجودی درباره‌ی نیازهای روشی که ما داریم، ارجاع می‎دهم؛ یعنی زمانی که در حال متن در اجتماع و نه متن در متن صحبت می‎کنیم، مدل پژوهشی ما چه خواهد بود؟ بحث بنده نیز از همان جنس متن در اجتماع است و قاعدتاً از الگوهایی که در نشانه‎شناسی داریم، استفاده می‎کنیم؛ قطعاً رویکرد ما رویکرد جامعه‎شناختی نخواهد بود.

مسئله‌ی مقاله این هست که اگر ما چیزی به‌عنوان الگوی خواب و بیداری داشته باشیم، هر فردی در طول شبانه‎روز، ساعتی را برای خوابیدن و ساعتی را نیز برای بیدار شدن انتخاب می‎کند. قطعاً من نمی‎خواهم یک الگوی واحد برای تمام نسل در نظر بگیرم و بگویم همه‎ی افراد یک ساعتی را برای خوابیدن و بیدار شدن در نظر می‎گیرند، بلکه مقصود صحبت از الگوی غالب است.

من در اینجا به بحث آدلر[۱] روان‎شناس اتریشی اشاره می‎کنم که اولین بار اصطلاح «سبک زندگی» را به کار برد. او در سال ۱۹۲۰ وقتی این اصطلاح را به کار برد، اشاره کرد که سبک زندگی ناظر است بر عملکردهای عادت‎محور و متعارف که یک فرد انسانی در زندگی خود با آن خو می‎گیرد، بخشی را یاد می‎گیرد و بخشی را نیز با امیال خود سازمان می‎دهد. به نظر او سبک زندگی در فاصله‎ی ۴ تا ۵ سالگی شکل می‎گرفت (البته سبک زندگی به معنای روان‎شناختی مورد نظر او است). من می‎خواهم این نکته‎ی روان‎شناسی را به نشانه‎شناسی بیاورم و مسئله را در حد گروه‎های اجتماعی بررسی کنم نه در حد افکار. روی قید «عملکردهای عادت‎محور و متعارف» که بحث خوبی هم دکتر شعیری در صبح داشتند، تأکید می‎کنم. تأکید دیگر بنده روی دو عامل سبک زندگی است، بخش «آموختنی» سبک زندگی و بخش «تغییر» در آن (با عنوان سازمان‎دهی آن با امیال خود)؛ بدین معنی که انسان‎ها بخشی از سبک زندگی را از نسل قبل خود می‎آموزند و در جایی آن را با امیال خود تطبیق می‎دهند.

اگر این خود را فردی در نظر نگیریم و گروهی در نظر بگیریم؛ یعنی داریم در مورد یک نسلی صحبت می‎کنیم که امیالی دارد و می‎خواهد سبک زندگی‌اش را با آن امیال وفق دهد.

 

بخش آموختنی سبک زندگی

«بخش آموختنی» بر اساس الگوهای روان‎شناختی از ۵ سالگی به نقطه‎ی مطلوبی می‎رسد و این بخش از ۵ سالگی تا ۱۴ سالگی ادامه خواهد داشت. در سن ۱۵ سالگی افراد وارد مرحله‎ی خودشناسی می‎شوند؛ یعنی درست زمانی که دوره‌ی نوجوانی آغاز می‎شود و افراد برای خود جایگاه اجتماعی قائل می‎شوند، انطباق دادن و سازمان‎دهی با امیال اهمیت پیدا می‎کند؛ اینجاست که فرد امیال خودش را به رسمیت می‎شناسد و تا این زمان که تنها می‎آموخته و تقلید می‎کرده است، در این مرحله در سبک زندگی‎اش تغییراتی رخ می‎دهد.

یک نکته‎ای دیگر در روان‎شناسی -البته من نمی‎خواهم کار روان‎شناسی کنم تنها می‎خواهم الگو بگیرم- این است که اختلالی در روان‎شناسی تحت عنوان «اختلال برنامه‌ی خواب و بیداری» وجود دارد که با علامت اختصاری CRSD در مورد آن صحبت می‎شود. خیلی جالب است که در متون اولیه‌ی (فرست) روان‎شناسی تا سال ۲۰۰۵ مسئله‌ی اختلال برنامه‌ی خواب و بیداری در حوزه‌ی بیماری‎های منتال و ذهنی طبقه‎بندی می‎شد و از سال ۲۰۰۵ آن را در دسته‎ی بیماری‎های عصبی طبقه‎بندی کردند. اما من می‎خواهم نه به‌عنوان یک بیماری و اختلال بلکه به‌عنوان یک سبک که به مبارزه و منازعه‎ی سبک دیگر رفته است به آن نگاه کنم و ببینیم اگر به این شکل به آن نگاه کنیم چه جوابی از آن خواهیم گرفت؛ به خصوص که روان‎شناس از منظر خود به آن نگاه می‎کند، (فردی نگاه می‎کند) ولی ما چون گروهی و اجتماعی به مسئله نگاه می‎کنیم، گفتمانی آن را می‎بینیم و سبک را در چالش‎های بین‎گفتمانی دنبال می‎کنیم.

در تعریفی که روان‎شناسان از اختلال مزبور ارائه داده‎اند، می‎گویند فرد بالشخصه از الگوهای خواب خود، استراحت کافی دریافت می‎کند و رضایت دارد. از خود فرد وقتی می‎پرسید شما وقتی ساعت ۲ نیمه‌شب می‎خوابید و ساعت ۱۱ ظهر از خواب بیدار می‎شوید، چگونه است؟ می‎گوید مشکلی ندارم در حال زندگی هستم.

ولی از سویی دیگر مشکلی در همان کتب اولیه‌ی روان‎شناسی توضیح داده می‎شود؛ مثلاً در کتاب روان‎شناسی مرجع سال ۲۰۱۳ دقیقاً به‌عنوان متن بیماری‎های روانی در این کتاب مطرح شده است و در توضیح این اختلال آمده است، مشکل عدم هماهنگی با زمانی برای خوابیدن و بیدار شدن است که «به طور متعارف مقبولیت دارد». در واقع اینجا ما با یک پدیده‎ی کاملاً گفتمانی و فرهنگی مواجه هستیم. نتیجه می‎گیریم که یک الگوی خواب و بیداری وجود دارد که به طور متعارف مقبولیت دارد، اما توسط چه کسی؟

 

موقعیت «مطلوبیت گروهی» و «مقبولیت عرفی»

اگر ما موضوع را در بحث روابط بین‌نسلی ببریم، یعنی آن نسلی که ما مرحله‎ی آموختنی سبک زندگی را از آن آموختیم، این مقبولیت و عرف را به وجود آورده و حالا این نسل جدید که وارد مرحله‎ای شده است که فقط نمی‎خواهد بیاموزد، بلکه می‎خواهد سبک را بر اساس امیال خودش تغییر دهد، وارد عملکردی دیگر می‎شویم و در واقع تعارض بین «مطلوبیت گروهی» و «مقبولیت عرفی» ایجاد می‎شود که تنها یک تفاوت اینجا وجود دارد: مقبولیت عرفی در موقعیت قدرت قرار دارد و مطلوبیت گروهی در موقعیت مغلوب؛ یعنی هنوز در جایگاه قدرت قرار ندارد، اما در حال مقاومت کردن است، همان بحث قدرت و مقاومتی که در مباحث تحلیل گفتمان انتقادی با آن مواجه هستیم.

در بحث عوامل درگیر در الگوی خواب و بیداری یک سلسله «عوامل طبیعی» -که قرار نیست امروز در مورد آن‎ها صحبت کنیم زیرا به یک حوزه‎ی تخصصی دیگر مربوط هستند- و یک سلسله «عوامل فرهنگی» وجود دارد. در این مقاله بر روی عوامل فرهنگی متمرکز می‎شویم که در الگوی خواب و بیداری درگیر هستند که در این بحث نیز دو عامل اصلی «ساختارهای اجتماعی» و «روابط بین‌نسلی» در اینجا برای ما مهم هستند.

 

نشست نشانه شناسی

 

روش و چارچوب نظری عوامل فرهنگی مسئله‌ی خواب و بیداری

ما از چه روش و چارچوب نظری برای مطالعه استفاده می‎کنیم؟ من دو روش و چارچوب نظری انتخاب کردم؛ یکی «بومی‎سازی الگوهای رژیم‎های روزانه و شبانه» که از سوی ژیلبرت دوران[۲] ارائه شده است و دکتر عباسی نیز آن را در ایران مطرح کرده است و دیگری «کاربرد الگوی دوره‎ها‎ی نشانه‎ای» که بنده از چند سال پیش این بحث را ارائه داده‎ام.

ژیلبرت دوران که الگوی رژیم‎های روزانه و شبانه را در کتاب معروف خود در سال ۱۹۶۰ ارائه داده است، فعالیت‎های یک انسان را به دو قسمت روزانه و شبانه تقسیم می‎‌کند. اگر خیلی خلاصه بخواهم در مورد آن صحبت کنم؛ در واقع وقتی ما از رژیم روزانه سخن می‎گوییم به فعالیت‎هایی برمی‎گردد که من به دنبال به دست آوردن چیزی هستم که ندارم و رژیم شبانه، رژیم چالشی نیست بلکه رژیم استراحتی است و در واقع من به دنبال لذت بردن از چیزهایی هستم که دارم.

 

تأثیر تحول بزرگ فناوری بر روی الگوی خواب و بیداری

در مورد بحث دوره‎ی نشانه‎ای نیز مبنای کار بنده آن نظریه‎ی ارائه‌شده در سال ۱۳۹۰ در همین هشتمین هم‎اندیشی نشانه‎شناسی بود و بعداً به‌صورت مکتوب در سال ۱۳۹۳ در مجموعه مقالات تاریخ و همکاری‎های میان‎رشته‎ای به چاپ رسید.

همین جا از شما می‎خواهم که به چند تحول بزرگ فناوری دقت و توجه داشته باشید، یک سلسله اطلاعات تاریخی بی‎ربط اما مهم در این بحث مثل:

- «عمومی شدن چراغ‌برق» در ایران در سال ۱۲۷۹ (یک موتور برق ۱۲ اسبی ۱۱۰ ولت در بالاخیابان مشهد) و سال ۱۲۸۳ (یک مولد برق که توسط حاج امین ضرب در خیابان چراغ‎برق تهران -امیرکبیر امروز- نصب شد)؛

- «راه‎اندازی رادیو ایران» در سال ۱۳۱۹ (اولین فرستنده با ۸ ساعت برنامه در روز که موسیقی و گفتارهای مذهبی و فرهنگی پخش می‎کرد، البته در سال بعد ساعات پخش خود را به‌صورت گسترده‎ای افزایش داد)؛

- اولین «شبکه‎ی تلویزیونی» در ایران در سال ۱۳۴۵ (که به طور آزمایشی و از اول فروردین ۴۶ روزی ۳ ساعت برنامه پخش می‎شد. جالب است که برنامه‎ها در آغاز، در شب پخش می‎شد و سپس برنامه‎های روزانه به آن اضافه شد)؛

- «راه‎اندازی اینترنت» در ایران اولین بار در سال ۱۳۶۸ (مؤسسه فیزیک نظری آن روز به اینترنت وصل شد و از سال ۱۳۷۲ اینترنت به‌عنوان یک ابزار عمومی در ایران مورد استفاده قرار گرفت)؛

- «فیس‎بوک» این شبکه‎ی اجتماعی در فوریه ۲۰۰۴ (۱۳۸۲ ش) راه‎اندازی شد و در دسترس همگان قرار گرفت.

من این موارد را بر اساس «مطالعات ‎نسلی» طبقه‎بندی کردم. مطالعات ‎نسلی که در طبقه‎بندی کلاسیک فاصله‎ها را ۲۵ سال در نظر می‎گیرد و در مطالعات جدید گفته می‎شود که ما در این ۳۰ سال اخیر در حال رفتن به سمت فاصله‎های ده‌ساله بین نسل‎ها هستیم.

اختراع چراغ‌برق در حدود سال ۱۲۷۰ است که اتفاق مشابهی را ما برای نسل ۱۲۹۵ نداریم. رادیو برای نسل سوم، تلویزیون برای نسل چهارم، اینترنت برای نسل پنجم، فیس‎بوک برای نسل ششم و فناوری‎های نویی که اینجا اتفاقاً نمی‌توان روی یک چیز خاص تکیه کرد شاید شبیه سیارک‎هایی باشد که بین مریخ و مشتری وجود دارد در سال ۹۰ مثل وایبر، لاین، اینستاگرام و ... است.

شروع چالش متولدان ۱۲۵۵ -چالش بر اساس همان الگوهایی که در بالا به آن اشاره شد در سن ۱۵ سالگی- در مورد سبک زندگی با نسل قبل از خود، با چراغ‌برق انطباق دارد و الی‌آخر.

در واقع دعوایی که بر سر خواب و بیداری است بر اساس تغییراتی است که در هر نسل اتفاق افتاده است. وقتی چراغ‌برق نیست مردم کاری ندارند که بیدار بمانند، مگر زیر نور گردسوز چقدر می‎توان بیدار ماند؟ ساعت خواب و بیداری زود آغاز می‎شود و زود نیز تمام می‎شود. وقتی چراغ می‎آید افراد وقت بیشتری دارند تا بیدار بمانند و از شب لذت بیشتری ببرند، اگرچه هنوز چیز زیادی برای سرگرم شدن وجود ندارد. وقتی رادیو وارد می‎شود داستان خیلی متفاوت‎تر می‎شود، به‌هرحال رادیو برنامه‎ی شب دارد، موسیقی، قصه‌ی شب و انواع تفریحات دیگر. تلویزیون که می‎آید خیلی از کسانی که حوصله‎ی رادیو گوش کردن را نداشتند، عادت می‎کنند که حتماً تلویزیون ببینند؛ این مسائل به طور دائم ساعت‎های خواب و بیداری را تغییر می‎دهد. تحقیقات نشان می‎دهد که مثلاً فیس‎بوک و علاقه‎ی کاربران آن چقدر روی این موضوع تأثیر داشته است و همین‌طور فناوری‎های جدیدتر که امروز دنیای ما را فراگرفته‎اند.

از سویی دیگر گفتیم که این مسائل یک سلسله امیال هستند و یک‌سری اقتضائاتی برای آن وجود دارد که به‌هرحال به‌عنوان عرف متعارف جا افتاده است، مثل اداره‎جات، مدارس و دانشگاه‎ها که حدود ساعت ۸ صبح باز می‎شوند و افراد موظف به حاضر شدن هستند. این قانون را چه کسی مقرر کرده است؟ اگر از دانشجویی که نظام خواب و بیداری‎اش ۲ صبح است تا ۱۱ ظهر، بخواهیم که ساعت شروع کار را تعیین کند بر اساس نظام خواب و بیداری خود ساعتی را مقرر خواهد کرد و این ساعت برای او کمال مطلوب است. اگر کسی بخواهد ساعت ۸ صبح سرکارش باشد معمول این است که ساعت ۲۳ بخوابد. عدم انطباق ساعت خواب و بیداری منجر به از دست رفتن بخشی از کار پذیرفته‌شده توسط عرف می‎شود. در این صورت چه اتفاقی می‎افتد؟

 

رژیم روزانه و شبانه

در رژیم روزانه و شبانه می‎خواهم نشان دهم که تأخیر ساعت، ساعت حضور در فضای سرگرمی، گپ و ارتباط‎های مفرح، دریافت‎های غیرهدفمند افزوده می‎شود، حتی اگر چیزی هم یاد گرفته می‎شود هدفمند نیست. در رژیم شبانه ما در حال بهره بردن از آن چیزی هستیم که قبلاً به دست آوردیم، آن چیزی که دائماً در این جابه‎جایی‎ها کاسته می‎شود، ساعت حضور در فضای کار، ارتباط‎های مولد و دریافت‎های هدفمند است و در واقع رژیم روزانه در حال از دست دادن سهم خودش به نفع رژیم شبانه است.

 

دوره‎ی نشانه‎ای

حالا یک گذار مختصر به بحث دوره‎ی نشانه‎ای داشته باشم. دوره‎ی نشانه‎ای را من روی نسل‎ها می‎برم و هر نسل را -دوره‎ی ۲۵ ساله‎ی آن یا ۱۰ ساله‎اش- به‌مثابه یک دوره‎ی نشانه‎ای نگاه می‎کنم. این دوره‎ی نشانه‎ای نیاز به هویت دارد، اینکه هویت خودش را تعریف کند، هویت آن به «نه گفتن» به دوره‎ی قبلی تعریف می‎شود و اتفاقاً بیشترین غلظت این «نه» در آغاز دوره است -طبق بحث‎هایی که در بالا داشتیم- و هرچه از آغاز دوره فاصله می‎گیریم نیاز کمتری به این داریم که به نسل قبلی بگوییم نه؛ بنابراین، مقبولیت متعارف نسل پیشین در آغاز دوره‌ی نسل جدید به شدت با معارضه مواجه می‎شود، هرقدر سن فرد بالا می‎رود به‌تدریج از فاصله‌ی بین ۱۵ تا ۴۰ سالگی میزان حساسیت در این نه گفتن به ویژگی‎های هویتی دوره‎ی قبلی کاسته می‎شود، طوری که ما به حد تعادل می‎رسیم. دوباره نسل جدید شروع می‎شود و چالش جدید و ما در این رفت و برگشت با یک حرکت تناوبی و سینوسی مواجه هستیم.

از ۴ هزار سال پیش پاپیروس‎های مصری باقی مانده‎اند که در آن‎ها نسبت به دوران نوجوانی اظهار نگرانی کرده‎اند. علت اظهار نگرانی نسبت به دوره‌ی نوجوانی دقیقاً از این نه گفتن نسل جدید به نسل قبلی آغاز می‎شود؛ در نتیجه این مسئله به دوره‌ی اینترنت و فیس‎بوک تنها مربوط نمی‎شود. حداقل با اسنادی که در دست است ۴ هزار سال است که نسبت به این دوره اظهار نگرانی می‎شود و می‎توان گفت که از ابتدا این مشکل وجود داشته است.

در این پژوهش، سال‎ها را مورد مطالعه قرار دادم که به علت کمبود وقت از نسبت سال‎ها عبور می‎کنم و این موضوع را می‎خواهم مطرح کنم که آیا نسل جدید برای تمایز هویت خود در سبک زندگی به دنبال بر هم زدن الگوی خواب و بیداری نسل پیشین خود است؟

 

شبکه‎های اجتماعی و گفتمان‎سازی جدید

آیا از این الگو به‌عنوان یک اعتراض فردی استفاده می‎کند یا جمعی و نسلی؟ اگر اعتراض شخصی باشد به هیچ نتیجه‎ای نخواهد رسید، چون گفتمان‎ساز نخواهد بود، زمانی گفتمان‎ساز خواهد شد که به یک هم‎آوایی دست پیدا کند. این اعتراض به الگوی سبک زندگی چقدر ایجابی و چقدر سلبی است؟ اگر هرکس یک الگوی متفاوت در مورد خواب و بیداری ارائه دهد به یک سبک زندگی هم‌گرا منجر نخواهد شد، اما اگر اعتراض این نسل جدید به الگوی خواب و بیداری از یک قاعده و قانونی برخوردار باشد کاملاً توانایی این را دارد که در برابر قاعده‎ی نسل قبلی مقاومت کند.

سؤالی که مطرح است اینکه، ارتباطات اینترنتی و شبکه‎های اجتماعی آیا امکان قابل ملاحظه‎ای برای جمعی شدن مقاومت‎های شخصی فراهم کرده است؟ این تعارض‎ها و دعواها از پاپیروس‎های مصری بوده است، اما امروز یک چیزی وجود دارد که در گذشته نبوده است؛ شبکه‎های اجتماعی، شبکه‎های اجتماعی‌ای که دائم افراد از آن استفاده می‎کنند به خصوص نسل جوان؛ بنابراین امکان حداکثر بهره‎برداری را از آن دارند و به آن‎ها امکان مقاومت می‎دهد، امکان گفتمان‎سازی در مقابل گفتمان غالب را می‎دهد. نکته‎ای که وجود دارد این است که افراد ممکن است در برابر دنیای فانتزی خودشان بیدار شدن در ساعت ۱۱ ظهر خوب باشد، ولی اگر حس کنند که چقدر تعداد افرادی که دوست دارند ساعت ۱۱ از خواب بیدار شوند زیاد است در واقع به یک فانتزی جمعی دست پیدا می‎کنند که این فانتزی جمعی یک الگو می‎شود و یک سبک زندگی -با توضیحاتی که دکتر شعیری در مورد سبک زندگی داشتند- و آن قادر خواهد بود که سبک زندگی قبلی را که وجود دارد به چالش بکشد.

 

نتیجه‎

به اعتقاد بنده در تغییر الگوی ساعت خواب و بیداری نسل جدید، ما با دو عامل مواجه هستیم، عاملی که تحت‎ تأثیر فناوری‎هاست و حاصل دوم این فناوری‎ها، افزایش رژیم شبانه نسبت به رژیم روزانه در زندگی کلی انسان است که این یک روند تدریجی بوده که حداقل اتفاقات مهمی را در طول یک قرن گذشته در ایران به وجود آورده است و اختصاص به نسل حاضر ندارد، در واقع یک روند رو به بالاست و این یک عامل با یک نوع تأثیر است.

عامل دیگری با تأثیری متفاوت نیز وجود دارد که آن روابط بینانسلی است که من با استفاده از الگوی دوره‎ی نشانه‎ای آن را تحلیل کردم. می‎خواهم بگویم یک حرکت سینوسی وجود دارد، اصرار بر شکستن قواعد و قوانین نسل قبلی و نهایتاً برگشتن به همان جایی که نسل قبلی بودند، در حدود ۴۰ سالگی. شاید تقریباً بتوانیم بگوییم که این حرکت سینوسی و قاعده‎ی سبک‎های زندگی و رابطه‎ی بین نسل‎ها از خیلی پیش‎تر وجود داشته است، اگر این دو (سبک زندگی و رابطه‎ی بین نسل‎ها) را روی هم انطباق دهیم به این پرسش جدی باید پاسخ دهیم؛ چقدر نسل جدید از الگوی خواب و بیداری دارند به‌عنوان یک مشخصه‎ی هویتی برای متمایز کردن نسل خودشان از نسل قبلی استفاده می‎کنند و چقدر تغییر در الگوی خواب و بیداری، ادامه‎ی همان روند عادی تغییراتی است که در اثر توسعه فناوری اتفاق می‎افتد؟

آخرین سؤال و نیمه‌جوابی که من قصد مطرح کردن آن را داشتم این است که حاصل این اتفاقات، کاسته شدن از وقت مولد است، در واقع چگونه این جبران می‎شود؟ من می‎خواستم بگویم که در آن دوره‎ای که یک نسل در دوره‎ی چالش نسلی خود است، یعنی در اوایل شکل‎گیری نسل و اوایل خودآگاهی اجتماعی، دو گروه داریم: افرادی که تعهد اجتماعی دارند (مثلاً خرج خود را باید در بیاورند و زندگی خودشان را باید اداره کنند) و آن‎هایی که این تعهد را ندارند.

کسانی که این تعهد اجتماعی را دارند قدری از این مشکل را می‎توانند با استفاده از جایگزینی فناوری به جای کار -با همین جمله که «کار برای تراکتور است» استفاده از ماشین برای جبران کاری که من انسان انجام ندادم- باشد که قابل قبول است. یک قسمت از مسئله هم می‎تواند در واقع جایگزین کردن اعمال روزانه در رژیم شبانه باشد؛ یعنی بتوان در رژیم شبانه حتی کسب‌وکار کرد؛ ما با این پدیده نیز در دنیای امروز مواجه هستیم.

برای گروهی که در فضای عدم تعهد هستند (خانواده‎ای دارند که هزینه‎های آنان را تأمین می‎کند و اصلاً برای آن‎ها مهم نیست زندگی چگونه می‎گذرد) ما در اینجا با پدیده‎ی عدم جبران مواجه هستیم. اما در دوره‎ی غلبه‌ی نسلی، بعد از اینکه این نسل از آن مرحله‎ی پرچالش خودش عبور می‎کند عملاً خودش به قدرت غالب تبدیل می‎شود و در چالش با نسل جدید خودش قرار می‎گیرد که ممکن است قدری با فناوری جبران کند؛ طوری که ما نیز در حال همین کار هستیم، با رایانه قسمتی از کم‎کاری خود را جبران می‎کنیم.

قسمتی از مسئله نیز تعدیل برنامه‎ی زندگی است؛ یعنی ممکن است که نسل جدید وقتی غالب می‎شود بیاید و ساعات را جابه‎جا کند، چنانچه که در خیلی از کشورهای جهان ما شاهد آن هستیم؛ مثلاً جابه‎جا کردن ساعت ۸ به ۹ امری است که به‌عنوان عرف جا افتاده است و در همه جا اعمال می‎شود. این‌دست از اتفاقات، اتفاقاتی است که برای جبران کردن این جابه‎جایی‎ها می‎تواند اندیشیده شود.

با این مطالعه سعی من این بود که تحلیلی ارائه دهم و مسائلی را برای تحقیقات بعدی مطرح سازم.

 

 

[۱] .  Alfred Adler

[۲]. Gilbert Durand

نظر شما