شناسهٔ خبر: 32680 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

در مناظره عبدالکریمی و قائمی‎نیا: انسان موجودی بالذات تاریخی است/ باید دین رادر سیرتاریخی بررسی کرد

عبدالکریمی گفت: انسان موجودی بالذات تاریخی است. هر آنچه با انسان نسبت دارد، اموری تاریخی است. دین اگر از جانب خدا هم باشد، باز هم با انسان در ارتباط است و باید آن را در سیر تاریخی بررسی کرد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، نخستین جلسه درس ـ گفتگوهای بهاره، به همت مدرسه آزاد فکری مهاجر دانشگاه صنعتی شریف و با حمايت هيأت حمايت از كرسيهای نظریه پردازی، نقد و مناظره شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۳ و ۱۴ اردیبهشت ماه در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد.

این درس-گفتگوها با موضوعات «داستان دین و عقلانیت»، «اقتصاد بازار آزاد و اقتصاد اسلامی» و «علم، دین و نظریه علم دینی» و در چهار جلسه به صورت تلفیقی از ارائه و مناظره برگزار می شود.

در جلسه نخست درس ـ گفتگوی «داستان دین و عقلانیت» که با حضور بیژن عبدالکریمی و حجت الاسلام قائمی نیا برگزار شد، ابتدا دکتر عبدالکریمی به تبیین نظرات خویش پرداخت. سپس در بخش دوم جلسه، قائمی نیا نقدهای خویش را بر صحبت های عبدالکریمی ارائه کرد و در پایان مجدداً فرصتی در اختیار عبدالکریمی قرار گرفت و وی از این فرصت برای تکمیل بیان نظرات خویش استفاده کرد.

متن گزارش جلسه نخست با عنوان داستان دین و عقلانیت اکنون از نظر شما می گذرد.

در ابتدا عبدالکریمی بر اهمیت و دشواری پاسخ به پرسش به صورت زیر اشاره کرد: مشکل اصلی اینجاست که ما نمی دانیم دقیقاً در رابطه با نسبت چه چیزی می خواهیم صحبت کنیم؟! آن یکی شیر است اندر بادیه/ وان یکی شیر است اندر بادیه... . عقل و دین دو عبارتی است که همه از آنها استفاده می کنند، اما منظور ما کدام عقل و کدام دین است؟! برخلاف تصور معمول، تعریف دین و عقلانیت به هیچ وجه معلوم نیست و برای یافتن پاسخ نیاز به یک مجاهده و تلاش عظیم است.

وی افزود: پرسش، بسیار پیچیده است اما common sense به دنبال پاسخهای ساده است. تفکر، درست چیزی شبیه به خود زندگی و خود جهان است؛ یعنی موضوع خطی نیست و روابط غیرخطی و شبکه ای برای تفکر و فهمیدن یک موضوع وجود دارد. درک مفاهیم در گرو درک مفاهیم دیگر است. یکی از ویژگی های جامعه ما پوپولیسم است و یکی از نتایج پوپولیسم این است که برای پرسشهای سترگ پاسخ های ساده می دهد.

در ادامه وی درباره روش مناسب برای یافتن پاسخ گفت: در یافتن پاسخ چنین پرسش هایی، دو روش پیش رو داریم:

۱- روش ماتقدم (یا پیشینی، یا مقدم بر تجربه، یا پیش از تجربه)

۲- روش ماتأخر (یا پسینی، موخر بر تجربه و...)

وی افزود: در توضیح می توان گفت، روش اول فرض می کند یک دین یا یک عقل قبلاً وجود دارد و حالا می خواهیم در رابظه با آن صحبت کنیم. روش دوم این است که بررسی می کند که دین در تاریخ و عقل در تاریخ چگونه بوده است. در واقع، روش اول نگاهی ذات گرایانه (براساس تفکر ارسطویی) است و می گوید ذات دین و ذات عقل در طول تاریخ ثابت است و سؤال ما این است که نسبت این دو چیست؟! و نگاه دوم یا نگاه تاریخ نگر می گوید که انسان موجودی بالذات تاریخی است. بنابراین هر آنچه با انسان نسبت دارد، اموری تاریخی است، لذا نمی توان گفت یک دین یا عقل داریم، بلکه دین ها و عقل ها داریم، البته تأکید می شود که هیچ روش پیشینی محض و یا هیچ روش پسینی محض نداریم.

وی در ادامه گفت: بنابراین برای ورود به بحث در خصوص «نسبت عقل و دین»، به «تعریف عقل و دین» رسیدیم و برای تعریف این دو واژه، به بحث «روش» ورود کردیم. روشی که دکتر عبدالکریمی در این خصوص اتخاذ می کنند، روش پسینی یا تاریخی خواهد بود. سپس عبدالکریمی وارد مقوله دین شد و در این خصوص چند نکته از نگاه وی مطرح شد:

عبدالکریمی ادامه داد: دین نداریم، بلکه «دین ها» داریم. دین هرکس، فهم وی از دین اش است. مثلاً فقط اگر اسلام را در نظر بگیریم، دین دکتر سروش، مهندس بازرگان، دکتر شریعتی، شهید مطهری با یکدیگر متفاوت است و البته منظور ما از دین، ادیان ابراهیمی است که هم خانواده هستند. در واقع حتی دین اگر از جانب خدا هم آمده باشد، باز هم با انسان در ارتباط است و بنابراین باید آن را در سیر تاریخی بررسی کرد. بنابراین در تعریف دین می توان گفت ما چند نوع دین داریم:

- گاهی می گوییم دین، ولی منظورمان فرهنگ است. یعنی آنچه از گذشتگان به ما رسیده است.

- گاهی منظورمان یک تئولوژی یا یک سیستم نظری است.

- گاهی منظورمان یک ابژه است. یعنی یک موضوع تحقیقاتی. در این حالت هیچ رابطه ضروری وجود ندارد که کسی متخصص در یک ابژه باشد و اهل آن ابژه هم باشد.

- گاهی منظورمان یک سیستم اخلاقی است. کانت گفت جوهره دین اخلاقیات است و امروزه، گرایش به این سمت بیشتر شده است.

- گاهی منظور از دین، دین به منزله یک برنامه سیاسی اجتماعی(ایدئولوژی)(اندیشه به مثابه برنامه عمل) است.

- گاهی منظور از دین، ظهور امر قدسی بر اندیشه، احساس، رفتار و کنش آدمی است. مراد دکتر عبدالکریمی از دین نیز، همین مورد است.

در ادامه عبدالکریمی وارد بحث تعریف عقل و عقلانیت شد، ولی در ابتدای تعاریف، وقت وی به پایان رسید.

آنچه وی به آن اشاره کرد به شرح زیر است: تعاریف پیشینی برای عقل و عقلانیت بسیار است. گاهی عقل را به عنوان نیروی کنترل کننده امیال می شناسند. گاهی عقل به منزله قوه ادراکه تعریف می گردد. کانت، بحث عقل نظری و عقل عملی را مطرح کرد و فارابی دسته بندی ای از عقل عامه و... ارائه کرد. مولوی عقل کلی و عقل جزوی را مطرح کرد و...

در این بخش قائمی نیا نقدهای خویش را بر صحبت های عبدالکریمی ارائه کرد. وی در خصوص روش، تعریف، کلیات و مصادیق نقدهایی بر صحبتهای عبدالکریمی وارد کرد و گفت: گاهی درخصوص تاریخی گرایی ساخت گرایانه حرف می زنیم. این دیدگاه، هم حقیقت و هم روش (به معنی پروسه ای که پس از طی مسیر به حقیقت برسیم) را رد کرد. گاهی منظور از تاریخی گرایی، نوع رئالیستی آن است. این دیدگاه می گوید در عین اینکه تاریخ نگر هستیم، اما از حقیقت محض بی بهره نیستیم. پس تا اینجا دو سوال مشخص مطرح می شود: آیا معتقد به تاریخی نگری ساخت گرایانه هستید یا رئالیستی؟ آیا حقیقت را ما می سازیم؟

در ادامه وی سه مقوله عقل، عقلانیت و معقول را مجزا از هم دانست ولی توضیح در این خصوص را به بعد موکول کرد. سوال مشخص بعدی از دکتر عبدالکریمی این بود که آیا مدرکات مطلق نداریم؟ سوال بعدی این بود که اگر تکثر را وارد دانستید، آیا وارد مرحله داوری هم می شوید یا نه؟! یعنی آیا داعش را نیز دین و تجلی امر قدسی می دانید؟ در ادامه این سوال مطرح گردید که آیا برای همه ادیان می توان نسخه یکسان پیچید؟!

در این بخش عبدالکریمی گفت: با توجه به اینکه هنوز بحث شان تمام نشده است، به ادامه بحث قبلی شان بپردازند اما تمامی سؤالات را یادداشت کرده اند که پس از تکمیل ارائه مطالبشان، تک به تک به همه پرسش ها پاسخ خواهند داد و سپس به ادامه توضیحات و تعاریف شان در خصوص عقلانیت پرداختند:

وی گفت: عقلانیت را من به سه دسته تقسیم می کنم، که پس از این تقسیم بندی دیدم که اتفاقاً غزالی نیز چنین دسته بندی ای دارد:

- عقلانیت عرفی یا متعارف(common sense)، یعنی همان عقلی که مردم با آن زندگی می کنند.

- عقلانیت تئولوژیک(کلامی)، یعنی عقلانیتی که متکلمین، یعنی متخصصین علم کلام با آن فکر می کنند.

- عقلانیت متافیزیکی، یعنی عقلانیتی که فلاسفه با آن فکر می کنند.

وی در پایان سخنان خود گفت: شاخصه های عقلانیت متعارف به شرح زیر است: این عقلانیت، عقلانیت عموم مردم و توده است. نمی داند ریشه هایش از کجا آمده است. باورهایش را به عنوان حقیقت مطلق می داند. خودآگاهی تاریخی از باورهای فعلی و اندیشه هایش ندارد. افراد باورمند به این نوع عقلانیت، باورشان را حقیقت مطلق، جهان شمول و فراتاریخی می شناسند.

نظر شما