شناسهٔ خبر: 33116 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

اصلانی: آیین‌نگاری، حاصل تشرف در آیین است

آیین‌ها و مناسک، راهی هستند برای تشرف. با تشرف و مشرف شدن در واقع می‌خواهیم یک مرحله را طی کنیم و به مرحلۀ جدیدی برسیم. این آیین می‌تواند نماز باشد، روزه باشد و یا آیین‌ها و مناسک عزاداری امام حسین(ع) و یا آیین‌های عبور از کودکی به بلوغ و رسیدن به مرحلۀ ازدواج، یا آیین‌های تولید(از کاشت تا برداشت). نقطۀ مشترک تمام این‌ها مفهوم تشرف و ورود است.

 

13920528202342330_PhotoL.preview.jpg

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسان‌شناسی و فرهنگ؛ محمدرضا اصلانی نوشت:

آیین‌ها و مناسک، راهی هستند برای تشرف. با تشرف و مشرف شدن در واقع می‌خواهیم یک مرحله را طی کنیم و به مرحلۀ جدیدی برسیم. این آیین می‌تواند نماز باشد، روزه باشد و یا آیین‌ها و مناسک عزاداری امام حسین(ع) و یا آیین‌های عبور از کودکی به بلوغ و رسیدن به مرحلۀ ازدواج، یا آیین‌های تولید(از کاشت تا برداشت). نقطۀ مشترک تمام این‌ها مفهوم تشرف و ورود است.

 عبور از یک مرحله و ورود به مرحله‌ای جدید. آیینی مثل نماز آیین تشرف و ورود به حضور خداوند است. با آیین‌های تشرف، پیش از ورود به امر تحویل، به خودآگاهی می‌رسیم، در نماز آگاه می‌شویم که در حضور خداوند قرار گرفته‌ایم، و می‌باید چنان باشیم که شایستۀ تشرف شویم. یا آیین‌های ازدواج، وقتی که از آیین‌های ازدواج عبور می‌کنیم، نشان شایستگی برای ورود به نهاد مقدس خانواده را داریم و واجد شرایط تشرف به آن ساحت می‌شویم. با آیین‌ها و عبور از آنها برای تشرف و ورود ناخودآگاه جمعی به آگاه فردی می‌پیوندد، و مرحلۀ جدیدی وجدان می‌شود که آگاهی حضوری است، یا حضور آگاهی بر خود، و حضور در کیهان وجود جمعی است. این آیین‌های ورود در معماری هم هست، در بدو ورود به خانه، وارد هشتی می‌شویم، سپس از دالان و از فضاهای در بسته می‌گذریم و تازه به حیاط و فضای باز می‌رسیم. این آیین‌ها در بهداشت و سلامت هم هست، در حمام و بعد از پایان شست‌وشو و ورود به محیطی دیگر پاشویه انجام می‌شود. درمدرنیته هم هست، کارگر سر ساعت فلان باید حاضر شود، لباسش را عوض کند و یک سلسله کارهای دیگر؛ حتی عملکرد او هم باید آیین داشته باشد. این آیین‌ها در وجه دیگر، وظیفۀ تنظیم دارند. حال اگر این آیین را باور نکنیم و فقط نظاره‌گر آن باشیم- هرچقدر دقیق-  نگاهمان دیگر آیین‌مند نیست، مردم‌شناسانه است، یا باید گفت آیین‌زدایی‌شده است، یا رمززدایی.

وجه دیگر در تشرف، نقد خودِ خویش است. عمل تشرف را نمی‌توان نقد کرد. به خود می‌گوییم کودک بودن چه تفاوتی با بالغ بودن دارد. در واقع کودک بودنِ خود را نقد می‌کنیم. در نماز هم، خود را نقد می‌کنیم؛ من گناهان بسیار کرده‌ام و اکنون یک لحظه می‌خواهم گناهکار نباشم. یا تمام روز بی‌حضور بوده‌ام و اکنون در حضور هستم. در حج هم همین‌طور است: آیینی برگزار می‌شود که در آن تحویل به تطهیر انسان است و شناخت خدا. جملۀ معروف حضرت علی(ع) یک جملۀ آیینی است:«آنکه خود را شناخت، خدای خود را شناخت». حضور مناسک و آداب به معنای حذف نقد نیست. و سرسپاری به معنای حذف ذهن نیست، بلکه به معنای عوض کردن سطح ذهن است. در واقع در این مرحله نقد خود تازه آغاز می‌شود. و آنکه آیین را پذیرفته، با نقد بی‌واسطۀ گذشته، می‌تواند معنای تشرف را دریابد، و تشرف با نقد گذشته به آیندۀ استعلایی می‌پیوندد، یا می‌رسد. اما مردم‌نگاری  این نیست. مردم‌نگاری  تشریح صورت آیین است، مثل هر چیز قابل تشریح دیگر. اما در اینجا ما آیین را تشریح نمی‌کنیم، در آیین حضور فعال می‌یابیم. اگر در آیین حضور فعال نداشته باشیم، اصلاً آیین رخ نمی‌دهد. اگر نماز را برگزار نکنیم، اصلاً نماز اتفاق نمی‌افتد. تماشای نماز یا نظارت بر نماز، نماز نیست. تماشاگر یا ناظر نمی‌تواند گوهر نماز را، یا اتفاقی را که در نماز بر نمازگزار می‌افتد، گزارش کند.

آیین‌نگاری، محصول حضور فعال در آیین است.اما شناسایی مردم و آیین‌های هستیانۀ زندگی به عنوان مردم‌شناسی، محصول دوران ظهور استعمار صنعتی است. قدرت‌های صنعتی، برای اینکه مردمی‌را که با هدف سیطره به آنها نگاه می‌کردند، بشناسند-  که در مقام شناسا بودن آن مردم در مقام شناخته یا اُبژه قرار می‌گیرند- نظام علمی‌مردم‌شناسی را به تدریج بنا نهادند- که در نظام شناخت‌شناسی فرهنگی دارای یک سیستم قابل ارجاع و مفید می‌تواند بود، اما در علمی‌بودن آن نیز بحث است-  البته بعداً این مبحث از مفهوم استعمار جدا شد و خو تبدیل به علم مستقلی شد. اما با نگاه مردم‌شناسی به گمانم نمی‌شود به اثری آیینی پرداخت. مردم‌شناسی گزارش است، گزارشی سیستماتیک است، اما نمی‌توان آیین را گزارش کرد. گزارش آیین، ضد آیین است؛ آیین‌زدایی است. نمی‌شود از آیین فیلم گزارشی ساخت که حامل آیین باشد. هیچ حضورمندی، پس از فراغت از آیین، از تشرف خود گزارش نمی‌دهد یا نمی‌تواند داد. تنها می‌تواند ترغیب کند که دیگرانی نیز به این آیین بپیوندند. در واقع عمل تشرف یک سرّ وجود است، و سرّ نه گفتنی است، نه گزارش‌کردنی، نه افشا شدنی.

دوربین ابزار شناخت نیست. اصلاً ابزار نیست. او جانشین فیلمساز است. جانشین من بودن، با ابزار من بودن فرق می‌کند. قلم ابزار نوشتن است، جانشین نوشتن نیست، بل نوشته جانشین نویسنده است نه قلم. اما دوربین، خود نوشته است. اگر بگوییم دوربین ابزار من برای دیدن است از آن تعریفی  تقلیلی کرده‌ایم. اگر من در آیینی حضور می‌یابم، یعنی دوربین من در آن آیین حضور می‌یابد، داخل می‌شود، راه می‌رود، می‌نشیند. اگر دوربین در این آیین حضور فعال استعلایی نیابد، ذهن دوربین که تصویر اوست آیین را درنیافته. تصویری هم که به‌دست می‌دهد، تصویر بی‌ربط با خود آیین است. آن تصاویر نوعی تحریف تقلیلی آیین است. دوربینی که ناظر بر آیین می‌شود و از آیین فیلم یا تصویر می‌گیرد-  که گرفتن خود نوعی فعل تسلط و توفق است-  فقط ناظر یک عملکرد فیزیکی است، فقط ارزش اِسنادی دارد و از این حیث اعتبار دارد، اما از نظر آیینی اعتباری ندارد. بر آن صحنه یا تصویر، آیین حاضر نشده است، وقتی که می‌رویم فیلمی ب‌سازیم که آیینی باشد، باید فیلم آیینی باشد، نه این که فقط از آیین گفته باشیم. از چیزی سخن گفتن در واقع اعلام فقدان آن چیز است. فیلم آیینی ساختن فرق دارد با از آیین گفتن، نماز خواندن با خواندن نماز فرق دارد. دوربین برخلاف کلام این خاصیت را دارد که عین خود شمایل یک امر باشد. تصویر شمایل است و یک به یک امر خود است. سخن در آیین شرکت نمی‌کند، چراکه سخن همواره پس از اتمام آیین است و شمایل فعال آیین نیست. اما دوربین در آیین حاضر می‌شود و در آیین حضور فعال مثبت یا منفی دارد. حضور او در لحظۀ بعد از آیین نیست، بل در لحظۀ آیین است، چون شخص برگزار کنندۀ آیین. تشرف‌یابنده.

دوربین به خوبی قادر است مفهوم عبور را در آیین ببینند و نمایش دهد، اگر دوربین در آیین خود/ فعال نباشد و فقط تصویری از آیین ببیند یا بگیرد، تصویر تنها حامل یک مجموعه حرکات بی‌مفهوم است. دوربین اگر آیین را  به فهم فعال خود درآورده باشد، به عنوان جزء مشرف به آیین و همگام با آیین پیش برود، عبور نه تنها دیده می‌شود که حس می‌شود.در غیر این صورت تصویری جامد و مرده ارائه می‌شود که حامل مفهوم آیین‌ها ـــ که عین زندگی است ـــ نیست. آیین‌ها، آیین‌های تولد دوباره است. آیین‌های ولادت، آیین‌های احیا، آیین‌های زندگی روزمره، و نیز آیین‌های کشاورزی و تولید، و تغییر فصل‌ها، تشرف، تولد و استعلا هستند:سه امر وجودی آیین.
ما وقتی نماز می‌خوانیم زنده می‌شویم، در نماز از مرگ به زندگی می‌رویم. وقتی در حضور خداوند هستیم احساس وجود می‌کنیم، احساس زندگی در وجود مطلق، از ظلمات به نور می‌رویم. نماز آیینی برای عبور است، عبور از مرگ به زندگی، از ظلمات به نور. دوربین باید به سمت نور برود. باید عبور کند. این رسم مشرف شدن به آیین است. همان حالات انسان شرکت جسته در آیین که دچار بی‌خویشی شده را باید واجد شویم. نمی‌شود حواسمان به فیلم و به دوربین باشد، خودمان با دوربینمان باید در آیین شرکت کنیم، تمام حواسمان باید معطوف به شرکت در آیین باشد. باید مشرف به آیین شویم و تنها با شرکت در آیین می‌توانیم تشرف خود را ـــ همانند یک خودنگاری ـــ نقل کنیم. حالا دوربین ما که جانشین ماست حضور و تشرف ما را در آیین روایت می‌کند. ما نمی‌گوییم، جانشین ما که دوربین است می‌گوییم. تصویر باید گویای تشرف باشد و احساس شود که این تصویر متشرف به آیین است. تصویر باید تصویری متشرف باشد. لخت و برهنه باشد، بالا رفته باشد، مانند بخار، که از آب بالاتر می‌رود. بخار همان آب است، اما بالا رفته است، سردش کنی دوباره آب می‌شود. اما چون تغییر کرده بالا می‌رود، عبور می‌کند، متصاعد می‌شود، صعود می‌کند، به تصعید می‌رسد و استعلا پیدا می‌کند. از دانی به عالی می‌رسد. تصویر هم اگر در خودش متعالی نشود بالا نرفته است و متعالی نشده است. متعالی در تمامی لحظات و در تمام ابعاد، نمی‌شود یک لحظه عالی بود و یک لحظه دانی. .. این شرط تصویر پی‌درپی آیین‌مند است. وجوه و ابعاد دیگر هم رعایت‌هایی دارد، تصویری که شلخته است، با استعلا و تشرف و ورود به یک آستان فاصله دارد. .. این عبورها آداب دارد، چرا در آیین‌ها دو زانو می‌نشینیم؟ دست‌ها به دقت در جای خاص باید باشد؟ هر حرکتی نمی‌توان کرد؟ نظم آیینی خو به مفهوم نظم زیبایی‌شناختی و نظم رفتاری/ذهنی است.  آن دوربین که جانشین است نمی‌تواند بی‌رعایت آداب تشرف، مشرف شود و همه اینها از تمسک می‌آید، تمسک است که تو را و دوربینت را دارای لیاقت می‌کند و هویت پیدا می‌کند، آیین، هویت استعلا دهندۀ ماست. ناخودآگاه قومی‌مان را برمی‌انگیزاند و ما را به گذشته وصل می‌کند و  هم‌زمان ما را برای آینده آماده می‌کند؛  نه بلکه ما را به آینده می‌رساند  و آنگاه است که ما در زنگی، زندگی می‌کنیم. به هویت استعلایی که مشرف شوی، فیلم هم آیینی می‌شود. این حقیقت فرهنگ است که اصلاً به کلام هم ساختار و معنای استعلا و تشرف می‌دهد. وقتی می‌خواهی فیلمی آیینی/ فرهنگی بسازی، شرط ادب و آیین را باید به جا بیاوری، و فیلمت مشرف به آیین باشد. (۱)

پانویس‌ها:

صورت مصاحبه‌ای این مقاله نخستین بار با عنوان آیین ‌نگاری محصول، شرکت در آیین است در مجله فیلم‌نگار (دیماه ۱۳۸۵) منتشر شد. این مقاله برای بازنشر در این ویژه‌نامه، دوباره‌نگری شده است

این مطلب متعلق به ویژه نامه «مستند و فرهنگ» است.

نظر شما