شناسهٔ خبر: 33122 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روز ابزورد جشنواره تئاتر دانشگاهی

روز دوم جشنواره تئاتر دانشگاهی با اجرای آثاری در سالن‌های مختلف روی صحنه رفت تا رقابت میان دانشجویان داغ‌تر شود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ روز دوم جشنواره تئاتر دانشگاهی با اجرای آثاری در سالن‌های مختلف روی صحنه رفت تا رقابت میان دانشجویان داغ‌تر شود. لذا به دلیل حساسیت بیشتر در بخش بین‌الملل این رقابت دانشجویی در این یادداشت دو نمایش اجرا شده در این بخش مورد بررسی قرار می‌گیرد:

۱- شینیون - کارگردان: حسین پوریانی‌فر، نویسنده: سیاوش حیدری

«شینیون» داستان چهار مرد است که در زمان و مکانی نامعلوم در اسارت به سر می‌برند و شرط آزادی‌شان پر کردن ۱۰۰ کارتن مو است. مردها پس از رسیدن به ۹۹ کارتن، دچار کچلی شده‌اند و در آرزوی رویش مجدد موهای خود هستند. «شینیون» در متن پیرو ساختار روایی و زبانی است که بکت در آثار مهم خود دنبال کرده است. ماجرا در فضایی فاقد زمان و مکان رخ می‌دهد. بی‌زمانی با بی‌ثباتی در فرایند شب و روز تشدید می‌شود و مکان بواسطه عدم شناخت افراد از جایی که در آن اسیرند بارز است. مکان در این نمایش به سبب عدم شناخت مخاطب از مالک آن، رو به بی‌هویتی دارد، همانطور که در نمایش «در انتظار گودو» موقعیت مکانی ولادیمیر و استراگون فاقد هویت است.

از همین رو کارگردان برای خلق مکانی یکه، آن را به یک دایره تقلیل داده است و از دو نشانه کارتن و سیگار - به عنوان تنها سرگرمی این مردان - اسیر بهره می‌برد. بازی‌ها به همان چیزی نزدیک می‌شود که همواره به عنوان تئاتر ابزورد در ذهنمان حک شده است. بریده بریده صحبت کردن، بدون توجه به آکسان‌ها، فقدان لحن و تکرار جملات ترفندهایی است که در دیالوگ‌نویسی و دیالوگ‌گویی استفاده شده است.

نمایش از ضرباهنگ نسبتا خوبی بهره می‌برد که بخش مهمی از آن را مدیون موقعیت دراماتیکی است که نویسنده انتخاب کرده است و نکته دیگر به استفاده متفاوت کارگردان از گریم است. در نگاه اول مخاطب با دیدن گریم بازیگران بی‌شک به یاد اثری ترسناک می‌افتد؛ اما در نهایت به سبب وجود نوعی بلاهت در شخصیت‌ها، قالب دگرگون می‌شود و کارکرد اثر تغییر می‌کند تا جایی که مخاطب را می‌خنداند.

«شینیون» که عنوانش را از یک ترفند آرایشگری به عاریه گرفته است، محصول نگاه سیاه نویسنده به جهان پیرامونی خود است و به سبب عدم شناخت از تفکرات وی، بیشتر باید این نمایش را بخشی از جریان حاکم بر تئاتر دانشگاهی دانست که همواره بکت و بکت‌گرایی بخش جدایی‌ناپذیر آن است. عبث بودن جهان «شینیون» در مقایسه با «در انتظار بکت» یک مفهوم را تداعی نمی‌کند. در اثر بکت تاثیر سرخوردگی پس از جنگ جهانی دوم موج می‌زند و این درباره فضای حاکم بر ایران صدق نمی‌کند. شرایط کنونی ایران  با توجه به مسائل پیشرو نوع دیگری از تئاتر را می‌طلبد که نشانگر آن است که هنرمند جوان چندان با زمانه خود پیش نمی‌رود و سبک گذشته را بر موقعیت کنونی ترجیح داده است. مساله‌ای که حتی دیگر توسط نویسندگان غربی دنبال نمی‌شود. از همین رو نمایش «شینیون» هیچ تازگی برای مخاطب ندارد و در حد یک نمایش معمولی باقی می‌ماند. نمایش قابلیت عرضه خارج از چارچوب آکادمیک ندارد، هر چند مفهوم قابل تاملی برای مخاطب کنار گذاشته است؛ ولی مخاطب امروزی به دنبال عبث بودگی نیست.

۲- ماشینیست - نویسنده و کارگردان مهدی مشهدی کاظمی

«ماشینیست» داستان مردی است که به سبب کرده‌های خود به نومیدی رسیده است و قصد خودکشی دارد. پیش از مرگ، زن ساحرگون او را تسخیر می‌کند و او را به مدت ۴۰ سال متصدی ماشینی می‌کند. مرد آنچه بر سرش آمده است را بیاد می‌آورد و از یوغ زن رهایی می‌یابد و در نهایت زن را از سر راه برمی‌دارد؛ لیکن به یوغ دیگری اسیر می‌شود.

«ماشینیست» نیز از مولفه‌های تئاتر بکت بهره‌ می‌برد؛ اما بیشتر به سنت اکسپرسیونیسم آلمانی تمایل دارد. شاید مفهوم عبث بودگی بکت در نمایش مشهدی کاظمی بارز باشد؛ لیکن جنس بازی و نمایش، بخصوص فقدان داستان منسجم در اثر گواه بر اکسپرسیونیسم بودن اثر دارد. نمایش به شدت به حرکات فیزیکی بازیگرانش وابسته است و این وابستگی بیشترین آسیب را به نمایش می‌زند. افراط در حرکاتی که برخی دیگر هیچ مفهومی برای مخاطب ندارد، اثر را به ورطه سقوط سوق می‌دهد و برای مخاطب کسالت به ارمغان می‌آورد.

نمایشنامه «ماشینیست» نیز از ضعف اساسی رنج می‌برد. شاید ۲۰ دقیقه از نمایش اضافی است. برای مثال در دومین مصاف میان مرد و رویایش، چهار شخصیت دوباره مونولوگ‌هایشان را بیان می‌کنند و این در حالی است که نشانگان پیش از این مخاطب را نسبت به تکرار آن آگاه کرده است و حتی می‌توان به راحتی حدس زد که چه تغییری قرار است در کلیت نمایش رخ دهد. نویسنده به این مساله دقت نکرده است که می‌تواند زمان‌بندی یک صحنه تکراری را تقلیل دهد و در نتیجه با اثری کش‌دار و خسته کننده مواجهیم که حتی مونولوگ‌هایش هیچ مفهومی را تداعی نمی‌کند و این برخلاف آثار اکسپرسیونیسمی است که می‌شناسیم.

در واقع نویسنده وقع چندانی به متن خود نداشته است و در ذهن تنها به خود می‌اندیشیده است. کم‌کاری کارگردان در نوع میزانسن نیز خودنمایی می‌کند. در حالی که در انتهای نمایش اعضای نمایش، سالن انتظامی را به عدم همکاری در بستن نور و اجرای دکور متهم کردند؛ ولی بازیگران نمایش حتی در خطوط نوری تنظیم شده نیز بازی نکردند. در حالی که یک خط نوری به عنوان محل نمایش روی زمین روشن می‌شد، بازیگر در تاریکی به اجرای نقش می‌پردازد. پرده نمایشی نیز هیچ کارکردی جز ماسکه کردن صحنه برای مخاطب نداشته و می‌توان به این نظر اشاره کرد که مشهدی به مهمترین چیزی که نیاندیشید، مخاطب بود.

نظر شما