شناسهٔ خبر: 33208 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روایت برنده بوکر از مشکلات نژادی آمریکا/ بازگشت غول دفن شده

برنده جایزه بوکر می‌گوید مشکلات نژادی آمریکا مانند یک «غول دفن‌شده» در حال بیرون آمدن ازخاک است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ کازوئو ایشیگورو نویسنده برنده جایزه بوکر گفته نحوه برخورد با آفریقایی-آمریکایی‌ها دارد به عنوان یکی از «غول‌های دفن‌شده» آمریکا روی خاک می‌آید؛ موضوعی که مردم ممکن است ترجیح دهند فراموش کنند.

این نویسنده که در فستیوال هِی با مارتا کرینی از بی‌بی‌سی صحبت می‌کرد گفت اولین بار وقتی داشت رمان جدیدش «غول دفن‌شده»، که نخستین کتاب او در یک دهه اخیر است، را می‌نوشت به ایده «حافظه جامعه و فراموشی دسته‌جمعی» بسیار علاقه‌مند شد. ایشیگورو گفت او آگاه شد که بسیاری از آثار اولیه‌اش درباره حافظه‌ افراد بودند و می‌خواست حالا حافظه یک جامعه و چیزهایی که جوامع حاضرند فراموش کنند را مورد بررسی قرار دهد؛ همان «غول‌های دفن‌شده» عنوان کتاب.

وی گفت: «آن‌ها الان واقعا دارند با مشکلات نژادی دست و پنجه نرم می‌کنند و شنیدم بعضی‌ها می‌گویند احتمالا نیاز به انجام یک فرآیند رسمی، مانند کمیسیون حقیقت و مصالحه آفریقای جنوبی که بعد از آپارتاید شکل گرفت، وجود دارد تا رفتار با آفریقایی-‌آمریکایی‌ها در طول کل تاریخ مورد بررسی قرار بگیرد، چون این مسئله جایی نمی‌رود. گروهی هم می‌گویند فراموش کردن بهتر است چون دوباره مطرح کردن آن موضوع می‌تواند باعث خلق یک نسل جدید کاملا عصبانی بشود. چیزهایی هستند که جوامع به طور دسته‌جمعی احساس می‌کنند و فراموش کردن آن‌ها بهتر است».

این نویسنده می‌گوید حتی با وجود اینکه می‌توانست پس‌زمینه رمانش را کشورهای رواندا یا کوزوو انتخاب کند، یک مکان نیمه افسانه‌ای در تاریخ بریتانیا را انتخاب کرد تا کسی نگوید او دارد درباره کشور یا جنگ خاصی می‌نویسد. ایشیگورو که به تازگی ۶۰ ساله شده می‌گوید شروع کرده به نگاهی منتقدانه‌تر به آثار اولیه خودش، مانند «بقایای روز» برنده جایزه من بوکر و همچنین شروع به نگاه کردن به پیش‌فرض‌هایی کرده که وقتی جوان‌تر بود در ذهن خود داشت و بر مبنای آنها درباره بالا رفتن سن می‌نوشت.

وی اضافه کرد: «بخواهم راستش را بگویم شروع کردم به فکر کردن درباره اینکه آیا فرضیه اولیه تمام آن کتاب‌ها درست بود یا خیر. وقتی جوان‌تر بودم و کتاب‌هایی مانند «بقایای روز» را می‌نوشتم، تصور می‌کردم اگر تا یک مرحله خاصی ارزش‌های اخلاقی‌تان درست باشند، می‌توانید مسیر خوبی را در زندگی طی کنید. فکر می‌کنم این فرضیه بررسی‌نشده‌ای بود که هنگام نوشتن آن کتاب و هنگام نوشتن «هنرمند جهان شناور» داشتم. وقتی ۴۰ سالم شد با خودم فکر کردم که این تفکر، کمی خام بود. مدل کلی فهمیدن ارزش‌ها، بحث کردن درباره آن‌ها در بارها و تالارهای سکونت دانشجویی، و بعد هم اینکه آن ارزش‌ها شما را در زندگی هدایت کنند، تنها تا جای خاصی عملی است. در حقیقت، متوجه می‌شوید آن قدر هم روی زندگی‌تان کنترل ندارید.  

نظر شما