شناسهٔ خبر: 33288 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

امروزه انتقاد از داروین توهین به مقدسات است

یکی از نویسندگان کتاب «اشتباه داروین چه بود»، می گوید: داروینیسم، تبدیل به نوعی ایمان غیرمذهبی شده است که اگر با آن مخالفت کنید خودتان را به مخاطره می​ اندازید.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن پیش رو یادداشتی است از ماسیمو پیاتلی ـ پالمارینی (Massimo Piattelli-Palmarini)، نویسنده کتاب «اشتباه داروین چه بود» (What Darwin Got Wrong )*، که توسط زهیر باقری نوع پرست ترجمه شده است.

چند ماه پیش، یک فیلسوف آمریکایی برای مخاطبانی بسیار فرهیخته در لندن توضیح داد که چرا در نظر او نظریه نوداروینیستی تکامل زیستی اشتباه ـ به طور اجتناب​ ناپذیری اشتباه ـ است. او به روشنی توضیح داد که انتقادات او از آفرینش​ گرایی یا طراحی هوشمند یا هر انگیزه​ حتی اندک مذهبی دیگری الهام گرفته نشده است. یک آقای سالمند از میان حضار به شدت عصبانی شده و با اوقات تلخی گفت که «تو نباید این حرف​ها را بزنی، یا چنین چیزهایی را بنویسی! آفرینش​گراها آن را مغتنم شمرده و علیه علم از آن استفاده خواهند کرد.» سخنران مودبانه پرسید: «حتی اگر حرف​های من درست باشند؟» که در برابر آن به سرعت و پرشور جواب گرفت که: «به خصوص اگر درست باشند!» که در آن تکیه کلام روی «به خصوص» بود.

این گفتگو نمونه​ ای است از شور و تعصبی که برخی از دانشگاهیان و افراد عادی در پیروی از نظریه​ داروین به خرج می​ دهند. داروینیسم، به اطمینان، آیینی غیرمذهبی است. بیرقی خداناباروانه که شوالیه​ های سفید عقلانیت علمی در جنگشان علیه نیروهای تاریکی زیر آن گرد هم می​ آیند. نمودهای بی​شماری از این حمیت داروینیسم آیینی وجود دارند؛ تعدادشان آن قدر زیاد است که نمی ​توان آنها را در اینجا فهرست نمود. این اتفاق بارها برای من و جری فودور، هنگامی که با همکاری هم مطلبی با عنوان «اشتباه داروین چه بود» (که اخیراً توسط پروفایل بوکس چاپ شده) می​ نوشتیم و داشتیم آخرین تغییرات جزیی را در آن انجام می‌دادیم، رخ داد. برخی از دوستان و همکاران، این کار را از سر حمایت انجام می​دادند، و گرچه با حرف​های ما موافق بودند، اما انتظار داشتند که با رگباری از عکس ​العمل​های بسیار ناخوشایند روبه​ رو شویم (که البته نگرانی آنها به​ جا بود زیرا این اتفاق افتاد).

نقد سکولار ما از نظریه نوداروینیستی را می​ توانید در کتاب «اشتباه داروین چه بود» بیابید. نقد ما بسیار مفصل و مبتنی بر تعداد زیادی از اکتشاف‌های جدید در زیست​ شناسی و هم​چنین تجزیه و تحلیل برخی اشتباهات در مفاهیم اساسی نظریه​ تکامل داروین است. خلاصه کردن آن اینجا غیرممکن است. آنچه ترجیح می​دهم در این جا بررسی کنم این است که چرا این نظریه چنین طولانی مدت چنان قدرت غیرقابل تغییر یا غیرقابل نقدی در قلب و ذهن تعداد چنان زیادی از دانشمندان، معلمان، نویسندگان علمی، روسای موزه ​ها و خوانندگان تحصیل​کرده یافته است.

بیایید انگیزه و عامل محرک خداناباوری ستیزه​ جو را کنار بگذاریم و این را بررسی کنیم که چه چیزی در خود نظریه فرگشت وجود دارد که مقاومت در برابر آن را، چنان غیرممکن می ​نماید. اول این که این نظریه به شیوه ​ای بدیع (داروین واقعاً نابغه بوده است) دو نوع اصلیِ توضیحی را که برای ما در زندگی روزمره جالب است با هم ترکیب نموده است. اولی، توضیح از نوع مکانیکی است که در بر گیرنده پدیده​ های طبیعی از جمله اجرام، نیروها، پیوندهای شیمیایی، ملکول​ها و برخی موجودات بی​ جان دیگر است. نوع دیگر، نوع جاندار، دربرگیرنده​ امور انسانی است و شامل اهداف و وسایل، مقاصد، برنامه ​ها، باورها و تمایلات است. کودکان دوست دارند که قدرت نوع دومی را بیش از حد بزرگ کنند و تمایلات و نیات را حتی به برخی اشیای بی​ جان مانند اسباب ​بازی​ها، رایانه ​ها و حتا ابر و باد هم نسبت بدهند.

چرا باران می ​بارد؟ پاسخ را در بخارشدن آب، تقطیر و دما می​یابیم که توضیحی مکانیکی است. آنان به فایده​ باران برای محصولات در مزارع، میوه ​ها روی درخت​ها و توت​ها در بوته​ ها رجوع می​ کنند. این توضیحی است که غایی یا هدف​ گرا نامیده می​ شود زیرا خوب بودن نتیجه به عنوان علت نهایی پدیده در نظر گرفته شده است.

در گذشته، زیست ​شناسی به طور کامل از نیاز به چنان توضیحاتی رها نشده بود. افزایش تدریجی پیچیدگی در تکامل زیستی، از ارگانیسم​های تک ​سلولی گرفته تا قورباغه​ ها، گورخرها، میمون​ها و انسان​ها و هماهنگی فوق​العاده میان بسیاری از ویژگی​های انواع و نیازهای موقعیت بوم​ شناختی آنها موجب ارتقای توضیحات غایی شده است. به نظر روشن می​ رسید که این که عنکبوت​ها تارهای ظریف برای شکار می​تنند، یا ماهی​های آزاد و مارماهی​ها هزاران مایل شنا می​کنند تا برای تخم‌گذاری دقیقاً به محلی که در آن زاده شده ​اند برسند، یا این که کاکتوس​های ساگوارو وقتی باران می​ بارد باد می​ کنند و در زمین​های خشک ده​​ها میلیون دانه می‌پراکنند زیرا در غیر این صورت شانس تولید مثلشان بسیار کم خواهد بود؛ صرفاً از سر تصادف محض یا عمل کورکورانه​ فرآیندهای مکانیکی نیست و این امر بارها و بارها توسط شگفتگی​های جهان جانداران نمایش داده می​ شود.

دانشمند نسل شناس مولکولی و برنده​ جایزه​ نوبل، ژاک مونوی فرانسوی، برای نشان دادن چیزی شبیه به علت غایی، لغت برتری فرگشتی(teleonomy) را ابداع نمود، زیرا توضیح واقعی می​ بایست کاملاً مکانیکی می​ بود و برتری فرگشتی صرفاً شبیه آن است. بسیار جالب است که حتی در ذهن بهترین زیست​ شناسان نیاز به تأیید نیروی غایی در زیست شناسی وجود دارد.

داروین در این بازی حرکتی فوق ​العاده نمود: او توضیحی مکانیکی برای غایت قابل مشاهده در گونه​ های زیستی فراهم نمود. حقه‌ او در تولید مثل با تغییر اندکِ ویژگی​ها، که در نسل​های پشت سر هم خودبه​ خود تولید و با انتخاب طبیعی دنبال می​ شود، نهفته بود. این ایده تمام علت غایی مورد نیاز ما را در بر می​ گرفت ولی بر یک توضیح مکانیکی مبتنی بود. این ایده به نظر شکست​ ناپذیر می​ آمد. به زودی، کاربردهای آن در گسترش کالاها، در بازارهای مالی، در انتشار مد و آهنگ​ها و حتی فرضیه​ های علمی مشاهده شد. این موفقیتی فوق ​العاده بود.

علاوه بر این، این ایده ​ای هوشمندانه است اما آشکار و بدیهی نیست، از آن ایده​ هایی نیست که هر فردی بتواند به طور تصادفی آن را کشف کند. اگر آن را به گروهی از کودکان آموزش دهید، در خواهند یافت که هرگز قبلاً به ذهنشان خطور ننموده ولی ایده​ ای بسیار بسیار هوشمندانه است. آنان صرفاً در صورت درک آن احساس بسیار باهوش​ بودن می‌کنند. به نظر من این بسیار مهم است. بزرگسالان هم به صرف درک آن و این که بلافاصله می​توانند تعداد بی شماری از نمونه​ ها و کاربردها را برشمارند، احساس باهوش بودن می کنند.

بسیار دشوار است که برای آنان توضیح دهیم که این فرآیند واقعیت دارد و منحصر به فرد است اما نمی​ تواند منشأ انواع را توضیح داد؛ اگر اجازه بفرمایید مخالفم، آقای داروین! بسیاری از زیست​ شناسان در حال حاضر این عقیده را دارند (برای این که بدانید چه کسانی و به چه دلیل لطفاً کتاب ما را بخوانید). این نبوغ فوق​ العاده این ایده و تعالی​ ای که فرد با درک آن احساس می​کند، ذهن​ها را از توجه به هر گونه نمونه​ مخالف منع می​ کند.

این ایده اندکی شبیه عامه​ پسندترین توضیح​ها در مورد جزر و مد است. ماه، آب اقیانوس​ها را با استفاده از کشش جاذبه​ اش بالا می​ آورد. چه کسی چنین نمی​ اندیشد؟ جای تأسف است که مد در نقطه​ ای از کره​ زمین با مد در نقطه ​ای متقاطر با آن در نیم​کره​ دیگر هم‌زمان رخ می​ دهد و جاهایی در زمین وجود دارند که در آنها تقریبا هر ۱۲ ساعت مد اتفاق می​ افتد، در حالی که در جاهای دیگر در همان زمان دو مد رخ می​ دهد و جاهایی هستند که تنها چند صد مایل با هم فاصله دارند ولی در آنها سطح جزر و مد بسیار متفاوت است. کشش جاذبه​ ماه، تنها –صرفاً - بخشی از توضیح است ولی این ایده چنان هوشمندانه است که دیگر شواهد (کشش جاذبه​ خورشید، بسامد جرم آب) همه به سادگی نادیده گرفته می​شوند.

همین امر در توضیح جریان​های الکتریکی پیش می‌آید. خب، معلوم است که جریان الکتریکی، حرکت الکترون​هاست! جای تأسف است که حرکت الکترون​ها در یک رسانای فلزی در واقعیت حدود ۱۰ سانتی​متر به ازای هر ساعت است، در حالی که جریان​ها بی​ اندازه سریع​تر هستند؛ صدها هزار کیلومتر در ثانیه. توضیح واقعی در ارتعاشات یک گاز باردار، ارتعاشی در میدان رسانای فلزها نهفته است.

در مورد داروینیسم، هم‎نیروبخشی این عوامل حتی آن را بیشتر وسوسه‎انگیز و مقاومت‎ناپذیر می​ نماید. اختلاط توضیح مکانیکی با غایی و انجام آن به گونه​ ای هوشمندانه و دوگانگی ایجاد کردن در ذهن در مورد این پیروزی به اضافه​ نبرد با ایده​ های دینی، در نهایت موجب متعالی نمودن دانش شده و داروینسم را تبدیل به آیینی غیرمذهبی می​ نماید. ننگ بر خداناباوری که از داروینیسم انتقاد می​ کند، به خصوص اگر حرفش درست باشد!

*ماسیمو پیاتلی- پالمارینی با همکاری جری فودور کتاب اشتباهات داروین را نوشته که توسط پروفایل بوکس چاپ شده است.

نظر شما