شناسهٔ خبر: 33583 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روایت رنج مهاجران مکزیکی در داستان های «مدارِ بسته»

مجموعه داستان «مدارِ بسته» نوشته فرانسیسکو خیمنس با ترجمه مریم مفتاحی توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، داستان های این کتاب، درباره وضعیت اسفناک کارگران مکزیکی مهاجر به آمریکا است و فشارهای روحی و اقتصادی تحمیل شده بر این خانواده ها را نشان می دهد. رئالیسمی که نویسنده در این کتاب از آن بهره برده، ساده، بی پرده و شفاف است. شخصیت های داستان ها، مردمی زحمت کش هستند که روزهای زندگی شان را در آوارگی سپری می کنند.

کتاب «مدار بسته» برای اولین بار در سال ۱۹۹۷ زمانی که نویسنده اش ۵۴ سال داشت، چاپ شد. تاثیری که دوران کودکی و نوجوانی اش بر روح و روانش داشت، و با عاطفی تحمیل شده بر شخصیتش، او را بر آن داشت که اتفاقات زندگی اش را روی کاغذ بیاورد و از چیزهایی بگوید که نتوانسته بود فراموششان کند.  

فرانسیسکو خیمنس متولد سال ۱۹۴۳ در سان پدرو واقع در تلاکپاکه مکزیک متولد شد. او دومین فرزند یک خانواده ۱۱ نفری است و در حال حاضر استاد بخش ادبیات و زبان های زنده در دانشگاه سانتاکلارا است. کتاب «مدار بسته» اولین اثری است که از این نویسنده به فارسی بازگردانی می شود. داستان های این کتاب، برش هایی از زندگی خیمنس هستند و نویسنده در این داستان ها، راز زندگی خود و خانواده اش را با خوانندگان در میان گذاشته است.  

اسامی داستان های این کتاب به ترتیب عبارت است از: عبور از زیر سیم خاردار، تنهایی، پشت و رو، معجزه در تنت سیتی، فرشته طلایی، هدیه کریسمس، مرگ و بخشش، کیسه پنبه، مدار بسته، یاد گرفتن بازی، داشتن و حفظ کردن، سفر و باز هم سفر.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

گاوری یل تعادلش را از دست داد و به پشت روی زمین افتاد. مقاطعه کار هم با نوک پوتینش به او لگد زد. گاوری یل بلند شد، به مقاطعه کار یورش برد و با هر دو دستش به او ضربه زد. مرد که رنگ از صورتش پریده بود به عقب تلوتلو خورد، بعد در حالی که به تته پته افتاده بود گفت: «احمق نباش... زن و بچه ت.» 

گاوری یل خودش را کنار کشید. صورتش از خشم برافروخته بود. مقاطعه کار بی آن که حتی یک لحظه چشم از گاوری یل بردارد سوار وانتش شد و به سرعت رفت و پشت سرش توده ای از گرد و غبار بر جا گذاشت.  

ترسیده بودم. تا آن روز دعوا ندیده بودم. دهانم خشک شد و دست و پاهایم شروع به لرزیدن کرد. گاوری یل کلاهش را به زمین پرت کرد و با عصبانیت گفت: «دیاس یه ترسو بیش تر نیست. فکر می کنه چون اردوگاه کارگری رو برای مزرعه دارها می چرخونه پس آدم مهمیه. اما یه زالو بیش تر نیست! می خواست با من طوری رفتار کنه که انگار حیوونم. کور خونده.»

بعد کلاهش را برداشت و سرش گذاشت. ادامه داد: «می تونه پولم رو نده، می تونه اخراجم کنه. اما نمی تونه وادارم کنه که هر کاری انجام بدم. نمی تونه شخصیت منو خورد کنه. این کارو دیگه نمی تونه!»

این کتاب با ۱۵۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۶ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.  

نظر شما