شناسهٔ خبر: 33700 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سیروس شمیسا: سعدی، متجدد معتدل

اشاره:گفتمان سنت یا تجدد به مفهوم امروزی در اعصار قدیم رایج نبود. در اعصار قدیم معمولاً در عین حفظ سنت، نوآوری‌هایی هم می‌کردند. این نوآوریها مخصوصاً در ادبیات بیشتر ناظر به «محتوا» بود؛ حال آنکه در عصر جدید بیشتر ناظر به «فرم» است یا به نحوی با تغییر فرم هم همراه است. بر این اساس باید سعدی را متجددی دانست که با حفظ اعتدال بیشتر در زمینة معنی و گاهی البته فرم دست به نوآوری‌هایی زده است. آنچه در پی می‌آید، شواهد و دلایلی است مبنی بر این امر. و گفتنی است که این نوشتار پیشتر در دفتر هجدهم «سعدی‌شناسی» به چاپ رسیده است.

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اطلاعات؛ گفتمان سنت یا تجدد به مفهوم امروزی در اعصار قدیم رایج نبود. توضیح اینکه در عصر جدید مدرنیسم غالباً با نفی سنت همراه است؛ اما در اعصار قدیم معمولاً در عین حفظ سنت، نوآوری‌هایی هم می‌کردند. این نوآوری‌ها مخصوصاً در ادبیات بیشتر ناظر به محتوا بود؛ حال آنکه در عصر جدید بیشتر ناظر به فرم است یا به نحوی با تغییر فرم هم همراه است. تجدد امروزی‌ها تند و تیز است؛ حال آنکه قدما روشی معتدل داشتند. با توجه به این مقدمه کوتاه، باید سعدی را متجددی دانست که با حفظ اعتدال بیشتر در زمینة معنی و گاهی البته فرم دست به نوآوریهایی زده است. به چند مورد از این نوآوریهای او با توجه به تاریخ عصر او و قبل از او اشاره می‌شود:

نثر معتدل گلستان

۱ـ در نثر به جای اینکه روش فضلای دورة خود و ماقبل خود را که مقامات‌نویسی و سجع‌پردازی و نثر مصنوع و متکلف بود، ادامه دهد، در «گلستان» نثری معتدل را ابداع کرد که به قول شادروان بهار در «سبک‌شناسی»، ناظر به نثر ساده و موجز خواجه عبدالله‌انصاری و نثر متکلف حمیدالدین بلخی در«مقامات حمیدی» است. حکایات گلستان برخلاف مقامات حمیدی، کوتاه و ساده است، از سوی دیگر مثل«مناجات» خواجه عبدالله فقط گزاره‌های اخلاقی و عرفانی نیست. سعدی حتی در سجع‌پردازی هم جانب اعتدال را رعایت کرد و از برخی از اشارات او پیداست که معتقد بود در نثر فنی مسجع، معنی فدای لفظ شده است؛ چنان که در گلستان گوید:

هان تا سپهر نیفگنی از حمله فصیح

کو را جز این مبالغة مستعار نیست

دین‌ ورز و معرفت که سخندان سجع‌گوی

بر در سلاح دارد و کس در حصار نیست

(سعدی،۱۳۷۴: ۱۶۸)

همین روش بی‌اعتنایی به اظهار فضل و فضل‌فروشی و ایراد تلمیحات و اشارات نادر علمی و نجومی و طبی و امثال اینها را علاوه بر نثر، در شعر هم دارد. توضیح اینکه شعر قرن ششم یا عهد سلجوقی مثلاً شعر خاقانی و نظامی و انوری و امثال آنان، شعری فاضلانه است که بر آنها شروح متعدد نوشته‌اند؛ اما شعر سعدی در عین احتوا به مبانی فصاحت و بلاغت، شعری ساده و به اصطلاح سهل و ممتنع است. آنجا که به انوری توجه می‌کند، قصاید او را نادیده می‌گیرد و غزل و قطعات او را که ساده و روان است، در مد نظر دارد.

بدیهی است که سعدی با آن پایه و مایه‌ای که در ادبیت و عربیت داشت، اگر می‌خواست به شیوة فضلای قبل از خود به شعر و نثر فنی بپردازد، گوی سبقت را از همگان می‌ربود.

در همان عصر او همشهری‌اش «وصّاف» در تاریخ خود افراط را از حد گذرانده بود. سادگی شعر سعدی در عصری که همگی به دنبال اظهار فضل و تصنع بودند، در همان زمان خود سعدی مورد توجه قرار گرفت. مجد همگر گوید:

از سعدی مشهورسخن، شعر روان‌جوی

کو کعبه فضل است و دلش چشمه زمزم

(مجد همگر، ۱۳۷۵: ۳۰۶)

در اینجا واو، واو حالیه است، یعنی با آنکه کعبه فضل است، دلش مثل چشمه زمزم است که اشاره به روانی شعر سعدی است. سیف‌الدین فرغانی در مدح سعدی می‌گوید:

حدیث شعر من گفتن به پیش طبع چون آبت

به آتشگاه زردشت است خاکستر فرستادن

(سیف فرغانی، ۱۳۶۴: ۱۱۱)

 

تحول در قصیده

۲ـ قصاید قبل از سعدی عمدتاً محدود به مضامین مدحی است؛ البته در قصاید سنایی و خاقانی مضامین شبه‌عرفانی هم هست. این هر دو موضوع تا حدودی موهوم هستند، مدح چیزی است که از دنیای اساطیر و حماسه و عرفان هم مربوط به عوالم متافیزیکی است؛ اما سعدی موضوع و مضامین قصیده را عمدتاً بر مطالب این جهانی و حکمت عملی و پند و اندرز قرار داد. من در «سبک‌شناسی شعر» تحت عنوان «پایان عمر قصیده سنتی» این ابیات او را در انتقاد از قصاید مدحی پیش از او شاهد آوردم:

به نوبتند ملوک اندر این سپنج سرای

کنون که نوبت توست ای ملِک، به عدل‌ گرای (سعدی، ۱۳۸۶: ۷۴۵)

پس ممدوح عمر جاودانه ندارد و این تعریضی است به دعای تأبید در قصاید.

نیاز باید و طاعت، نه شوکت و ناموس

بلندبانگ چه سود و میان‌تهی چو درای؟

قصیده‌پردازان ممدوح را به شوکت و ناموس می‌ستودند، نه نیاز و طاعت.

به کامه دل دشمن نشیند آن مغرور

که بشنود سخن دشمنان دوست‌نمای

مغرور شاه و دشمنان دوست‌‌نمای، شاعران مدّاح هستند.

دیار مشرق و مغرب مگیر و جنگ مجوی

دلی به دست کن و زنگ خاطری بزدای

شاعران مدّاحْ ممدوح را به گرفتن شرق و غرب تحریض می‌کردند.

نگویمت چو زبان‌آورانِ رنگ‌آمیز

که ابر مشک‌فشانی و بحر گوهرزای!

زبان‌‌آوران رنگ‌آمیز همان شاعران معروف مدیحه‌سرای هستند.

نکاهد آنچه نبشته ست عمر و نفزاید

پس این چه فایده گفتن که: تا به حشر بپای؟

تعریض سعدی است به شریطه و دعای تأبید در قصاید سنتی و شاید تعریضی باشد به منوچهری که گفته بود:

جز این دعات چه گویم که رودکی گفته‌ست:

هزار سال بزی، صدهزار سال بزی!

(منوچهری، ۱۳۶۳: ۱۳۹)

به روز حشر که فعل بدان و نیکان را

جزا دهند به مکیال نیک و بدپیمای،

جریدة گنهت عفو باد و توبه قبول

سپیدنامه و خوشدل به عفو بارخدای

این دعای سعدی به جای دعای تأبید بود.۱

به طعنه‌ای زده باد آن‌که بر تو بد خواهد

که بار دیگرش از سینه برنیاید وای

این تنها بیت حماسی این قصیده بیست وهشت‌بیتی است که به سبک قصیده‌پردازان کهن است. در نسخه‌‌ها این قصیده عنوان ممدوح را ندارد. مرحوم دشتی می‌گوید: «در مدح اتابک ابوبکر بن سعد زنگی است.» و اضافه می‌کند: «اگر سعدی جز این قصیده‌ای نداشت، سزاوار بود به آب زر نگاشته شده، مایه مباهات وی قرار گیرد؛ زیرا در تاریخ ادبی ایران، یگانه و بی‌مانند است… در سرودن این ابیات و بیان این افکار انسانی، سیره و روش خلفای راشدین را در نظر داشته است. نمونه حکومت صحیح در ذهن وی، آن دوره تابانی است که از ایمان و تقوا می‌درخشیده… و خلیفه خدمتگزار جامعه اسلامی و حارس اصل عدالت بوده است.»۲

این بحث ما با توجه به ادبیات عرب هم صحیح است. بله، خلاق‌المعانی بود؛ اما فقط در زمینه مدح و مفاخر و امثال اینها، سعدی از متنبّی بیشتر ساده و روان‌گویی آموخته است.

 

واقع‌گرایی

۳ـ در گلستان هم به موضوعاتی پرداخت که مربوط به زندگی واقعی است و به اصطلاح کاربردی (پراکتیکال) است و به همین علت (و البته سبک خاص گلستان) در طی ادوار و اعصار مورد قبول مردم قرار گرفت. همین توجه او به موضوعات واقعی و کاربردی است که او را منتقد اجتماعی و سیاسی و مصلح‌الدین هم می‌کند. برخلاف آنچه معروف است، به همه مسائل دوره خود از جمله فتنه مغول هم توجه داشت. ملک‌الشعرای بهار که در مسائل ادبی نظریات صائب شخصی دارد، برخلاف ادبای دیگر که می‌خواستند سعدی را عارف و زاهد گوشه‌نشین معرفی کنند، می‌نویسد: «سعدی تا توانسته است، سخنان خود را در مادیات و امور معاشیه و سیاسیه و اخلاق معاشی و طرز زندگی و مردمداری و نیک‌فطرتی و عدالت و رعیت‌پروری و توجه به واقع محضور نموده است.»۳

 

سبک زبانی سعدی

۴ـ نمونه دیگر تجدد همراه با اعتدال او در زمینه زبان است. سعدی وارث ادب سبک خراسانی بود و اساساً در فارس پیش از سعدی، شاعر بزرگ یا قابل اعتنایی نبود که سرمشق سعدی باشد. استاد دکتر صفا می‌نویسد: «سعدی توانست که از طرفی زبان ساده و فصیح استادان پیشین را احیا کند و از قید تصنعات عجیب و تکلفاتی که در نیمه دوم قرن ششم و حتی در قرن هفتم گریبانگیر سخن فارسی شده بود، رهایی بخشد.»۴

اما باید توجه داشت که این احیای زبان استادان پیشین، تقلید محض نبود. او بسیاری از مختصات کهن سبک خراسانی را به کناری نهاد و در عوض برخی از تحولات جدید زبانی را (که بعدها در سبک عراقی رواج یافت) وارد آثار خود کرد. در بلاغت هم استفاده‌های هنریی که مثلاً از انواع ایهام از قبیل ایهام تناسب، استخدام یا استثناء منقطع می‌کند، تقریباً قبل از او به این وسعت بی‌سابقه است؛ لذا باید همسخن با استاد حمیدی شیرازی که در مورد شاعران با تفحص شخصی اظهارنظر کرده است، گفت: «سبک سخن‌سرایی سعدی چه از جهت معنی و مفهوم و چه از حیث کلمه و ترکیب، سبک خاص و مشخصی است که با سبک شاعران قرن چهارم و پنجم و ششم… تقریباً تفاوتی فاحش دارد و بهتر آن است که آن را به نام خود او سبک سعدی بخوانیم.»۵

 

مضامین لطیف

۵ـ عاملی که همواره بر نوآوریهای سعدی حاکم و غالب است، ذوق لطیف اوست (به قول حافظ: قبول خاطر و لطف سخن خداداد است) که مثلاً باعث شد در غزل مضامین و لغات غیرغزلی را کنار بگذارد و به مضامین لطیف عاشقانه‌ و شاعرانه با چاشنی عرفان بپردازد؛ چنان که اغلب نزدیک به عموم ابیات او صنعت «علوّ معنی» پیدا کرده است و این، غزل ساده، اما لطیف او را با غزلیات قبل از او (مثلاً غزلیات خاقانی و انوری) از زمین تا آسمان متفاوت ساخته است. همین ذوق لطیف اوست که طنز و شوخی را به نحو ظریفی وارد ادبیات کرد که بعدها حافظ از آن استفاده‌های شایانی کرد.

 

سنت و استعداد فردی

۶ـ نباید پنداشت که عظمت سعدی در آن دست از ابتکارات و نوآوریهای اوست که پیش از او سابقه نداشته است؛ خیر، بخش عظیمی از عظمت او عمدتاً در همین زمینه‌هایی است که قدما هم در آن داد سخن داده‌اند، اما کلام و بیان سعدی تفوق یافته است. الیوت در مقاله معروف «سنت و استعداد فردی» می‌گوید: «اگر در آثار شاعری باریک شویم؛ غالباً خواهیم یافت که نه فقط بهترین قطعه‌های آثار او، که نیز یگانه‌ترین آنها احیاناً همانهایی هستند که سخن‌سرایان گذشته، نیاکان او، جاودانگی خویشتن را در آنها به نیکوترین وجه نمایان ساخته‌اند.»۶

باری، سعدی هم مدح دارد یا شاعران پیش از سعدی هم موعظه و اندرز دارند؛ اما کلام سعدی به نحوی جای همه آنها را گرفته است. الیوت در همین مقاله جمله‌ای دارد که کاملاً در مورد آثار سعدی صادق است: «گذشته باید توسط حال دگرگونی پذیرد، به همان اندازه که حال را گذشته رهبری می‌کند.»۷

 

پی‌نوشتها:

۱٫ نمونه‌ها متعدد است؛ مثلاً در شعری که در ستایش اتابک محمد سروده است، گوید:

یکی پند پیرانه بشنو ز سعدی

که بختت جوان باد و جاهت مجدد

نبوده‌ست تا بوده دوران گیتی

به ابقای ابنای گیتی معوّد

مؤبّد نمی‌ماند این ملک دنیا

نشاید بر او تکیه بر هیچ مسند

چنان صرف کن دولت و زندگانی

که نامت به نیکی بماند مخلّد

(سعدی، ۱۳۸۶: ۷۱۳)

۲٫ گزیده قصاید سعدی، جعفر شعار، ص۱۶۰٫

۳٫ بهار و ادب فارسی، ج۱، ص۵۴ـ۱۵۳٫

۴٫ تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، بخش۱، ص۵۸۶٫

۵٫ مقالاتی درباره زندگی و شعر سعدی، ص۸۸ـ۸۷٫

۶٫ تولد شعر، ص۱۱۳٫ ۷٫ همان، ص۱۱۴٫

 

منابع:

۱٫ بهار، محمدتقی (۱۳۷۱). بهار و ادب فارسی: مجموعه یکصد مقاله از ملک‌الشعراء بهار، به کوشش محمد گلبن، با مقدمه غلامحسین یوسفی، تهران: امیرکبیر، کتابهای جیبی.

۲٫ تولد شعر (۱۳۴۸). نوشته‌ هنری میلر …

[و دیگران]، ترجمه منوچهر کاشف، تهران: سپهر.

۳٫ رستگار فسایی، منصور (۱۳۵۲). مقالاتی درباره زندگی و شعر سعدی، شیراز: دانشگاه پهلوی.

۴٫ سعدی، مصلح بن عبدالله (۱۳۶۹). گزیده قصاید سعدی، انتخاب و شرح جعفر شعار، تهران: علمی.

۵٫ (۱۳۷۴). گلستان سعدی، مصحح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی.

۶٫ (۱۳۸۶). کلیات سعدی، به اهتمام محمدعلی فروغی، تهران: امیرکبیر.

۷٫ سیف فرغانی، محمد (۱۳۶۴). دیوان سیف‌الدین محمد فرغانی، با تصحیح و مقدمه ذبیح‌الله صفا، تهران:‌ فردوس٫

۸‌‌. شمیسا، سیروس (۱۳۹۱). سبک‌شناسی شعر، تهران: میترا.

۹٫ صفا، ذبیح‌الله (۱۳۶۸). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس، ج۱، ص۳٫

۱۰٫ مجد همگر (۱۳۷۵). دیوان مجد همگر، به تصحیح و تحقیق احمد کرمی، تهران: ما.

۱۱٫ منوچهری، احمد بن قوص (۱۳۶۳). دیوان منوچهری دامغانی: با حواشی و تعلیقات و تراجم احوال و فهارس …، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران: زوار.

 

نظر شما