شناسهٔ خبر: 34123 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

ناصر فکوهی، شایسته مدنی؛

معنای جامعه‌شناختی پول

فکوهی/ مدنی بزرگ‌ترین خطری که جامعه‌ی ایران را تهدید می‌کند، خطر نئولیبرالیسمی است که با این رفتارهای آسیب‌زا مانند خودنمایی و نوکیسگی شهری ترکیب می‌شود و اشکال انفجارانگیزی به وجود می‌آورد که همان تنش‌ها و آسیب‌های اجتماعی هستند که روی گسل‌هایی که جامعه‌ی ایران دارد مانند گسل جنسیت (نابرابری زنان و مردان)، گسل اقتصادی (نابرابری بین فقرا و ثروتمندان)، گسل قومی، گسل‌های جماعتی و ... می‌تواند عمل کند.

 

فرهنگ امروز/ فاطمه شمسی: شصتمین جلسه از یکشنبه‌های انسان‌شناسی و فرهنگ با حضور حسین راغفر، شایسته مدنی و ناصر فکوهی در خانه‌ی انسان‌شناسی و فرهنگ برگزار شد. در این جلسه شایسته مدنی، مدیر روابط عمومی و مرکز اسناد انسان‌شناسی و فرهنگ که در حوزه‌ی جامعه‌شناسی اقتصادی فعالیت می‌کند، سخنرانی خود را با عنوان «معنای جامعه‌شناختی پول» ایراد کرد. متن زیر سخنرانی ایشان و سخنان ناصر فکوهی پیرامون بحث نئولیبرالیسم و مسئله «کالایی شدن» در جامعه ایران از دیدگاه انسان‌شناختی و فرهنگی است.

 

شایسته مدنی: معنای پول تحت تاثیر روابط قدرت و اجتماعی است

به لحاظ اجتماعی و فرهنگ، پول مقوله‌ای است که جدا از تعریف اقتصادی معناهای دیگری هم دارد. در واقع پرسش این است که معنای پول چیست؟ وقتی پول وجود نداشته، معاملات پایاپای انجام می‌شده است و در واقع پول آمده است تا تسهیلگر این معاملات شود و روابط پولی آدم‌ها را آسان سازد. با گسترده‌تر شدن جوامع، پول قدرت گرفته است. امروزه اگر پول نداشته باشیم از بسیاری از خدمات محروم هستیم، خدماتی مثل تحصیلات، سلامت، فراغت که تا حد زیادی به پول وابسته‌اند. اما نیاز ما به پول فقط در یک حوزه‌ی عمومی و در نیازهای اساسی نیست، بلکه پول قلمروهای ذهنی، روحی، روانی، احساسی مثل عشق و عواطف را در بر گرفته است. اگر بخواهم تعریف دیگری از پول ارائه کنم، می‌توانم استناد کنم به مارکی دومیرابو که می‌گوید: «بعد از خط که اولین اختراع بزرگ بشر است، پول دومین اختراع مهم بشر به‌حساب می‌آید.» در یک نمای کلی می‌خواهم بحث کنم که در جامعه‌شناسی پول چگونه به پول نگاه می‌شود و این رویکرد معنابخش به پول چیست و در ادامه به این بپردازم که معنای پول در جامعه‌شناسی شهری ما چیست و در چه شرایطی این معناها شکل می‌گیرد و در آخر به جمع‌بندی بحث و مقایسه‌ی این پژوهش با پژوهش مشابه‌ای که در خارج از ایران انجام شده، خواهم پرداخت.

ما دو رویکرد در جامعه‌شناسی پول داریم: ۱. رویکرد ساختاری، ۲. رویکرد فرهنگی. در رویکرد ساختاری پول به‌عنوان یک شیء که در روابط و ارتباطات وجود دارد در سطح کلان مکانیسم‌های قانونی و سیاست‌های حاکم بر تجارت مورد بررسی قرار می‌گیرد. جامعه‌شناسانی که به رویکرد ساختاری می‌پردازند، اغلب از پول به‌عنوان وسیله‌ای برای روشن کردن ردپای روابط اجتماعی استفاده می‌کنند؛ مثلاً در پدیده‌ای مانند هدیه دادن، حضور قدرت و وابستگی‌های اجتماعی بین افراد و گروه‌ها چگونه است؟ رویکرد دیگر، رویکرد فرهنگی است که در آن بر طبقه‌بندی شناختی و معناهای پول تأکید می‌شود، در واقع در سطح خرد یعنی اینکه ارزش‌ها و باورهای افراد چه تأثیری بر نگاهشان و رفتارشان با پول دارد؟ در سطح کلان دستگاه‌های اعتقادی مثل ارزش‌های جامعه‌ی مدنی و مذهب، این‌ها چگونه پول را تعریف می‌کنند و چه معنایی از پول می‌سازند؛ در واقع دیدگاه فرهنگی تعریف و تفسیر اجتماعی پول را مدنظر قرار می‌دهد. همه‌ی این بحث‌ها منکر خصوصیت کمی و ابزاری پول نیست، اما یک قدم به جلو می‌رود و می‌گوید پول فقط شامل بحث کمی و اقتصادی نیست و معناهای دیگری نیز دارد.

 جامعه‌شناسان کلاسیکی که به بحث پول پرداختند مثل مارکس، وبر و یا زیمل، پول را یکی از عواملی دانستند که تغییرات بزرگ اجتماعی را به وجود آورده است. نگاه این جامعه‌شناسان نگاه تقریباً منفی به پول است و معتقدند که پول همه‌ی کیفیت‌ها را کمی کرده است. اما جامعه‌شناسان معاصر مانند خانم زلیزر، یک نگاه معکوس به پول دارند، اینکه در واقع افراد چه تأثیری بر معنای پول می‌گذارند. دیدگاه فرهنگی خیلی با دیدگاه اقتصادی همخوانی ندارد و در واقع اقتصاددانان دیدگاه فرهنگی را همواره به دیده‌ی تردید نگریسته‌اند، البته استثنائاتی هم وجود دارد مانند ژان پیتر. برای مثال زلیزر نشان می‌دهد که چگونه پول مدرن که ابزاری اقتصادی است در خانه به پول خاص تبدیل می‌شود و نام پول خانگی بر آن می‌نهد؛ چراکه وقتی پول وارد اقتصاد خانواده می‌شود و تبدیل می‌شود به پول زن و فرزندان و مقوله‌ی خاصی را در بر می‌گیرد، دیگر تحت الزامات اقتصادی بازار نیست. روابط قدرت و روابط اجتماعی دیگری به پول معنای دیگری می‌بخشند. پول برای خانم‌ها به این اختصاص داده می‌شود که اقلام خاصی خریداری گردد. یا مثلاً اگر هدیه دادن را در نظر گیریم، این مسئله مهم است که چه کسی هدیه می‌دهد، چقدر می‌دهد و به چه کسی می‌دهد و این روابط چگونه توصیف می‌شود؟

 این مثال‌ها این را می‌رساند که پول یک ناهمگونی‌ای دارد. در جامعه‌ی مدرن انواع مختلف پول وجود دارد. رویکرد معنابخش به پول همین توضیح را دارد که در آن پول معناهای مختلف پیدا می‌کند. در ادبیات و فرهنگ خودمان هم شاهد آن هستیم، مانند پول کثیف یا پول حرام یا حلال. این‌ها خود ممکن است یک وجه مشخصی را در بر گیرد، اما دارای معانی متفاوت است؛ مثلاً در برخی از جوایز مانند نوبل که هم خود جایزه ارزشمند است و هم مبلغی که برایش در نظر گرفته می‌شود مبلغ بالایی است، این امر هدفی را در خود دارد و آن این است که این جایزه هم به لحاظ ارزش اجتماعی مهم است و هم مبلغی که اهدا می‌شود. برخی جوایز هستند که سعی دارند آن بخش ارزش مالی را کم‌رنگ کنند و بر ارزش خود جایزه تأکید کنند. در واقع اگر مبلغ مشخصی از پول به‌عنوان هدیه داده شود، اینکه چه کسی هدیه می‌دهد و به چه کسی می‌دهد مهم است. این‌ها همه معانی مختلفی است که پول می‌سازد. در واقع به قول خانم زلیزر، مردم در پیدا کردن راه‌هایی که به پول معنا ببخشند و در فرهنگشان وارد کنند واقعاً استاد هستند. این خاص همه‌ی فرهنگ‌ها و حتی فرهنگ‌های مدرن است.

 به این پرسش که پول چه معنایی دارد بازمی‌گردم. در این پژوهش معناهای مختلف پول را در بین افراد جامعه جمع‌آوری و بررسی کرده‌ام؛ مسئله‌ی مهم در این بخش این است که پول در چه شرایطی چنین معناهایی دارد. گاهی پول کاملاً مساوی معنای زندگی برای یک نفر می‌شود، وقتی با بیماری مهلک دست‌به‌گریبان است، یا برآورنده‌ی زندگی آسوده و لذت‌بخش است، یا می‌تواند معنای مهرطلبی داشته باشد و یا رضایت دیگران را جلب کند. پول می‌تواند تندرستی، زیبایی و عاقبت‌به‌خیری و عمر طولانی آورد، یا آدم‌ها را از دیگران بی‌نیاز کند و یا برای آن‌ها اعتمادبه‌نفس به همراه بیاورد. پول حق انتخاب می‌دهد و فردیت را محکم می‌کند، یا می‌توانند با پول احسان و نیکوکاری داشته باشند. در برخی تعاریف پول خوشبختی یا برآورنده‌کننده‌ی آرزوهاست و یا در مقابل آن مخرب است و تمام روابط انسانی را تخریب می‌کند و نوکیسگی و تجملات می‌آورد و مصرف‌گرایی را افزایش می‌دهد. گاهی پول تمایزهای اجتماعی را نشان می‌دهد و آبرو و اعتبار را حفظ می‌کند، گاهی چرک کف دست قلمداد می‌شود. داشتن پول در آموزش و تعلیم و امکانات آموزشی بیشتر تأثیرگذار است. این‌ها معناهای مختلف پول است که تعدادش در این تحقیق بالغ بر ۲۸۰ معنای مختلف از آدم‌های مختلف را در بر می‌گیرد.   

با توجه به نظرات آدم‌هایی که با آن‌ها مصاحبه شده، یک بخش زیادی از معنای پول را در خانواده و بخشی از آن را در فرهنگ و یک بخشی در حوزه‌ی بازار و معنای اقتصادی پول و یک بخش کاملاً روانی و فردی تعریف می‌کنیم. دو بخشی که از همه بزرگ‌ترند و همه معنای پول را در آن‌ها دیدند، بخشی است که به خانواده و به فرهنگ مربوط می‌شود. یک بخش خیلی باریک به اقتصاد و بازار تعلق دارد و بخش فردیت، بخش بزرگ‌تری از آن را به نسبت تشکیل می‌دهد. این نشان می‌دهد که بیشترین معنای پول در خانواده و فرهنگ تعریف می‌شود؛ یعنی با دیگران.

 درست مانند همین پژوهش بر اساس داده‌های اسنادی از زنان امریکا توسط خانم زلیزر در سال ۱۹۹۰ در امریکا انجام شده است. میزان معناهایی که پول در این جامعه‌ی نئولیبرال سرمایه‌داری برای زنان داشت بسیار کمتر از این بود؛ یعنی میزان گستردگی و معنا داشتن پول در جامعه‌ی ما بسیار وسیع و گسترده است. زلیزر در کتاب «معنای اجتماعی پول» تنها به ۵-۴ حوزه می‌رسد؛ حوزه‌ی بخشش، فقرا و در واقع خیریه‌ها، حوزه‌ای که پول در خانه جریان دارد و بخش هدیه که به طور جداگانه به آن می‌پردازد. این همه گستردگی که در پژوهش من دیده شده در آن جامعه دیده نشده است، نتیجه‌ای که می‌خواهم به آن برسم این است، ممکن است به این معنا باشد که جامعه‌ی ما تبدیل به جامعه‌ای شده است که بیشتر پولی (Monetization) گشته است. اما از یک طرف می‌توانیم این‌گونه بنگریم: ما جامعه‌ای هستیم که در آن پول سپر بلا است. خانم‌های مصاحبه‌شونده‌ی پژوهش من سعی می‌کنند از پول به‌عنوان ابزاری برای حفظ خانواده و فرهنگ استفاده کنند که ناچار و ناگزیر به استفاده از این ابزار هستند و این به معنای این نیست که پولکی شده‌اند، کمااینکه بخش فردیت حوزه‌ی کوچکی را به خود اختصاص داده است.

 

   ناصر فکوهی: کالایی شدن مطلق، موقعیتِ جهان امروز

من سعی می‌کنم این موضوع را در چارچوب انسان‌شناسی و رویکرد فرهنگی که رویکرد اصلی آن است، مطرح نمایم و ارتباط بحث اقتصادی را با مباحث فرهنگی مشخص سازم. در انسان‌شناسی مسائل پول و اقتصاد پولی از ابتدای قرن ۲۰ مطرح می‌شود. کتاب‌های مهمی در این زمینه وجود دارد که متأسفانه هیچ‌یک به فارسی ترجمه نشده است؛ به کتاب معروف مارسل موس به اسم هدیه یا دهش و کتاب مالینوفسکی به نام آرگونوت‌های اقیانوس آرام غربی می‌توان اشاره کرد که به فارسی ترجمه نشده‌اند. این دو کتاب نشان می‌دهند که پدیده‌ی کالای واسط که همان پول باشد خاص جوامع مدرن نیست و در ابتدایی‌ترین جوامع نیز مسئله‌ی کالای واسط در قالب کالاهای دیگری که کالای مادی هستند مانند صدف‌های دریایی در مورد آرگونوت‌ها وجود داشته است. منتها بعدها گرایشی در انسان‌شناسی تحت عنوان انسان‌شناسی اقتصادی به وجود می‌آید که عمدتاً مباحث آن بر پولی شدن جوامعی است که در ابتدا در مفهوم بعد از دولت ملی یا بعد از nation state، پولی نبودند و پولی شدن جوامع عمدتاً یک مبحث آسیب‌شناسی در انسان‌شناسی است. چطور جوامع پیش‌صنعتی تبدیل به جوامعی می‌شوند که در آن هیچ‌چیز باقی نمی‌ماند که کالایی نباشد و صرفاً ارزش مبادله است که حرف اول و آخر را می‌زند؟ مرحله‌ی نئولیبرالیسم متأخر هم مرحله‌ای است که در آن حتی چیزهایی که هنوز وجود ندارند هم تبدیل به کالا و خرید و فروش می‌شوند. این مبحث پیچیده‌تری است که دکتر راغفر به آن اشاره نکردند و از این کالاها تحت عنوان کالاهای ثانویه یاد می‌شود که در بورس است و امر بسیار پیچیده‌ای است و در آن چیزهایی که وجود ندارد، می‌شود هزاران بار خرید و فروخت.

 موقعیت وحشتناکی که در حال حاضر در دنیا به وجود آمده است به دلیل همین کالایی شدن و پولی شدن مطلق همه‌ی پدیده‌ها است، این اتفاق وقتی می‌افتد که خود پول هم تبدیل به کالا می‌شود، این مسئله بعد از جنگ جهانی دوم شروع می‌شود و در مقابل آن اقتصاددانان بسیار برجسته‌ای مانند کینز به مخالفت برمی‌خیزند. وقتی پول تبدیل به کالا شد دیگر مصداق این ضرب‌المثل که هرچه بگندد نمکش می‌زنند وای به روزی که بگندد نمک اتفاق می‌افتد؛ یعنی دیگر هیچ مرز و مانعی وجود نداشت که ما تا آخر خط پیش رویم. انسان‌شناسی اقتصادی بر روی این مسئله کار کرده است که وقتی از اقتصادهای سنتی به‌سوی اقتصادهای مدرن و بعد پسامدرن می‌رویم چه اتفاقاتی در جوامع رخ می‌دهد، چطور سیستم‌های ارزشی این جوامع تخریب می‌شوند. از جمله در جامعه‌ی خود ما این مسئله به شکل گسترده‌ای اتفاق افتاده که البته علت سریع‌تر اتفاق افتادن این قضیه در ایران وجود پول بیشتر است که پس از ورود درآمدهای نفتی رخ داده و به‌سرعت جامعه‌ی ما را از اواخر سال ۱۳۳۰ و به خصوص از دهه‌ی ۴۰ تغییر داده است. فقط می‌توانیم بگوییم که در طول ۱۰ سال جنگ و اوایل انقلاب است که یک مقداری این سرعت روند نئولیبرالی شدن در جامعه کاهش می‌یابد و بعد از آن بلافاصله با سرعت بسیار بیشتری ادامه پیدا می‌کند.

 میزان تخریب در ایران بسیار شدید است، جامعه‌ی ایران در حال حاضر در حال تجربه‌ی شدیدترین (هم به لحاظ سرعت و هم تراکم) فرایند پولی شدن است. تمام زیرساختارها و روساختارهای اساسی در جامعه شامل آموزش، بهداشت و سلامت در حال تخریب هستند. همان‌طور که خانم مدنی نشان دادند کاری که جوامع توسعه‌یافته در این مورد کردند این بوده است که آن بخش‌هایی از نیازهای انسان که نبودش می‌تواند جامعه را تخریب کند یعنی سیستم اخلاقی، دینی و اعتقادی را از میان ببرد، این‌ها را از سیستم پولی خارج نمودند؛ مثلاً کسی برای سلامت و مسکن خود فکر نمی‌کند؛ چراکه بیمه‌های مختلفی وجود دارد که افراد را زیر پوشش خود قرار می‌دهد.

 بحرانی که در حال حاضر جهان با آن روبه‌رو است، این است که نئولیبرالیسم جدید در حال از بین بردن این امور در سیستم جهانی است، وقتی این‌ها از بین رود وارد چیزی می‌شویم که بارها از آن نام برده‌ام و آن سیستم «مقروض‌سالاری» (Debtocracy ) است؛ یعنی سیستمی که در آن افراد نه بر اساس دارایی‌ها بلکه بر اساس قرض‌هایشان زندگی می‌کنند. این سیستم کاملاً شبیه یک نوع برده‌داری جدید است (به دلیل اینکه بردگان در یونان باستان تمام زندگی‌شان بر اساس قرض بود و همه عمر باید کار می‌کردند تا قرض‌هایشان را پرداخت نمایند که هیچ‌وقت هم تمامی نداشت). امروز داریم به چنین جوامعی نزدیک می‌شویم که نمونه‌ی آن در آمریکا سال‌هاست ساخته شده است. اروپای غربی در مقابل این مسئله مقاومت کرده است، به خصوص آلمان و فرانسه، اما انگلستان تا حدودی از آن آسیب دیده است. این قضیه اگر به نهایت برسد، می‌تواند یک کشور توسعه‌یافته را کاملاً تخریب نماید. نمونه‌ی این مسئله را در سطح شهری، امروزه در شهر دیترویت آمریکا شاهد هستیم. در سطح کشور نیز کشوری مانند یونان را داریم که ورشکست شده است. این مسئله در جامعه‌ی ما پدیده‌های دیگری نیز به وجود آورده است که حاصل لایه‌های آسیب پیشین است که با لایه‌های آسیب جدید ترکیب شده است، از جمله تخریب پدیده‌های بهداشت، آموزش، حمل‌ونقل عمومی، سیستم‌های آب‌رسانی و سیستم‌های خدمات شهری و غیره است که تقریباً به‌صورت کامل در حال رخ دادن است.

 اما از این بدتر پدیده‌های خودنمایی و نوکیسگی اجتماعی است؛ یعنی آن چیزی که از آن با اصطلاح شناخته‌شده‌ی «پولدارهای جدید یا Nouveau riche» یاد می‌کنند که در ایران به شدت در حال آسیب زدن است. ما از این سیستم تجربیات مختلف داریم و اصلاً چیز تازه‌ای نیست که شامل سیستم‌های آمریکا، روسیه، چین، آسیای جنوب شرقی، هند است. این سیستم بنا بر اینکه چگونه مدیریت شود، می‌تواند به طرف یک سیستم مافیایی بسیار وحشتناک و عدم امنیت غیرقابل تصور و به‌سوی سیستم‌های بزرگ مافیایی که در حقیقت به شکل ساختاری و نه در سطح خرد عمل می‌کنند، به سمت تخریب طبقه‌ی متوسط و ایجاد تنش‌های بزرگ اجتماعی رود. در واقع به نظر من، امروز بزرگ‌ترین خطری که جامعه‌ی ایران را تهدید می‌کند و جامعه‌ی ایران به نظر من هرگز در طول تاریخش تا این حد در خطر نبوده است، خطر نئولیبرالیسمی است که با این رفتارهای آسیب‌زا مانند خودنمایی و نوکیسگی شهری ترکیب می‌شود و اشکال انفجارانگیزی به وجود می‌آورد که همان تنش‌ها و آسیب‌های اجتماعی هستند که روی گسل‌هایی که جامعه‌ی ایران دارد مانند گسل جنسیت (نابرابری زنان و مردان)، گسل اقتصادی (نابرابری بین فقرا و ثروتمندان)، گسل قومی، گسل‌های جماعتی و ... می‌تواند عمل کند.

من البته هیچ‌وقت مثل دکتر راغفر اعتقاد نداشته‌ام که مسائل جامعه را بشود با یک حکم حل کرد، منتها این یک بحث درازمدت است و دیدگاه جامعه‌شناسان با اقتصاددانان در این زمینه مقداری تفاوت دارد. ما معتقد نیستیم که سیستم‌های فساد از بالا هدایت می‌شود، بلکه سیستم‌های فساد از پایین هدایت می‌شود، در واقع سیستم‌های اجتماعی هستند که سیستم‌های بالادست فساد را ایجاد می‌کنند. به همین جهت است که نمی‌شود جامعه‌ای مانند سوئد را در فرانسه ایجاد کرد؛ چراکه جامعه‌ی فرانسه از پایین با جامعه‌ی سوئد متفاوت است. این به معنای تبرئه‌ی بالادستی‌ها هم نیست، متنها این دیدگاه که ما به شکل ابلاغی یا به شکل قانونی یعنی تفکر قانونی که با قانون می‌شود مسائل را حل کرد، من فکر نمی‌کنم. برای مثال به کتاب چرندوپرند دهخدا مراجعه کنید که در ۱۰۰ سال پیش نوشته شده است، جامعه‌ی ایران از همان موقع با این مسئله‌ی فساد درگیر بوده است. من نکات جناب راغفر را نیز می‌پذیرم، اما این یک مسئله‌ی اجتماعی است که مسائل اقتصادی آن را بدتر می‌کند. نئولیبرالیسم یک سیستم انتگرال جهانی است نه یک سیستم دولت ملی، سیستم تقسیم کارش جهانی است نه محلی. به نوعی انتقاد اساسی که نسبت به سیستم نئولیبرالیسم در جهان وجود دارد، این است که در حال نابودی دولت ملی یا nation state است. 

نظرات مخاطبان 0 3

  • ۱۳۹۴-۰۴-۰۱ ۱۵:۰۰امیر محمد 3 1

    به نظرم استاد معنای لیبرال را نمی داند و در واقع آن را به عنوان انبان همه ایرادهایی می داند که در جامعه ای تباه و بی قانون ظاهر می شوند. نوکسیه بودن درست نقیض لیبرالیسم است که مبتنی بر حکومت قانون است و از بنیاد مخالف هرگونه رانت خواری و دزدی. بهتر بود که مفاهیم دقت می شد. این نوع کلی بافی ها جز دامن زدن به آشوب ذهنی ملتی که هنوز از خیالات سوسیالیسم بیرون نیامده در تعارض با مسئولانه عمل کردن و سخن گفتن است 
                                
  • ۱۳۹۴-۰۴-۰۱ ۲۲:۰۲مخاطب 1 0

    به به جناب امیر محمد. واقعا چه نظر عالمانه ای دادن. چشم از خیال سوسیالیسم میایم بیرون. حیفه این بهشت نولیبرال ایران ترک کنیم.
                                
  • ۱۳۹۴-۰۴-۰۲ ۰۰:۳۸محمد 0 3

    جناب امیرمحمد، گمانم یا شما تفاوت نئولیبرالیسم را با لیبرالیسم نمیدانی یا متن را به دقت نخواندی و یا هردو! که البته بعید نیست همین هر دو باشد، چون با شعارهای کلی و مبتذل ژورنالیستی چون «آشوب ذهنی ملتی اسیر سوسیالیسم» که کامنت شما به آن ختم شده، ظاهرا منظوری جز مکرر کردن این سخنان پا در هوا نداشتید.
    نخست آنکه صحبت فکوهی ناظر به ایران نیست و با ارجاعات مشخص به موارد و مطالعات جهانی، به مساله ای عام تر اشاره میکند. دو دیگر اینکه خیالات ویرانگر اقتصاددانان نئولیبرال که سال هاست به جان ما افتاده و در قالب سیاست های کلان و با بودجه های هنگفت به اجرا رسیده و هزار مشکل و فلاکت اجتماعی. و اقتصادی و سیاسی را به جا گذاشته، هزار بار نابودکننده تر از آشوب صرفا ذهنی بوده که به سوسیالیسم منتسب میکنید. همه حرف امثال فکوهی این است که آشوب عینی و انضمامی حاصل کار نولیبرال های اقتصادی به طرز مضاعفی در حال خفه کردن و به انحطاط کشیدن حوضه ی عمومی و اجتماع است، بعد شما با یک عینک به غایت ژورنالیسیتی و دمده، از برای آشوب ذهنی و انتزاعی این جامعه فغان و ناله سر میدهید؟
    فهمیدن تفاوت جان لاک با هایک، قدری مطالعه و جدیت بیشتر از مکرر کردن عبارات ژورنالیستی می طلبد که ظاهرا شما با آن نسبتی ندارید، لااقل این کامنت تان چنین می نماید
                                

نظر شما