شناسهٔ خبر: 34241 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

گفتاری درباره نسبت تاریخ و حوزه‌ی عمومی؛

دانشگاه و غیبت رسالت روشنگری

ملایی متأسفانه بین دانشگاه -اینجا منظورم مطالعات تاریخی است- و جامعه یک شکاف مهم پدید آمده است و دانشگاهیان تمام کارهای خود را محدود کردند به حوزه‌های تخصصی خاص که روزبه‌روز هم تخصصی‌تر می‌شود و روزبه‌روز خوانندگان آن محدودتر می‌گردد. به نظر می‌آید که رسالت روشنگری و آگاهی‌بخشی از دانشگاه غایب شده و به حوزه‌ی عمومی منتقل گشته است. بحث این است که چگونه می‌توان این دو حوزه را به هم نزدیک ساخت.

 

فرهنگ امروز/ فاطمه شمسی: نشست «تاریخ و حوزه‌ی عمومی» توسط پژوهشکده تاریخ در خردادماه در محل سالن اندیشه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. دکتر علیرضا ملایی توانی از جمله سخنرانان این نشست بود که به ارائه‌ی راهکارهایی در جهت نزدیکی بین دو حوزه‌ی نشریات عمومی و تخصصی دانشگاهی پرداخت.

 

ملایی: تاریخ‌ورزی آگاهانه و هوشمندانه، نیاز امروز ما

بحثی که قرار بود امروز ارائه دهم، طرحی برای بازخوانی و بازفهمی تاریخ ایران در فضای عمومی و فضای تخصصی است. در اینجا به دلیل ضیق وقت تنها به برخی از رئوس مطالب اشاره می‌کنم. تاریخ در مفهوم هستی‌شناختی، فرایند بودن و شدن آدمی است که در آن مجموعه سیر تحولات بشر اجتماعی در عرصه‌ی تاریخ رقم می‌خورد. وقتی وارد حوزه‌ی معرفت‌شناسی می‌شویم، این گذشته‌ی عمیق مورد مطالعه‌ی مورخان قرار می‌گیرد. این تاریخ که در مفهوم هستی‌شناختی است، بر اساس روایت‌های مختلفی که از آن پدید می‌آید، به شکل‌های مختلفی روایت می‌شود؛ این روایت‌ها که عمده‌ترین آن در تاریخ ایران روایت‌های رسمی هستند، عمدتاً بیشتر تولیدات تاریخ ایران و بیشتر بحث‌هایی که در آن شکل گرفته (تا امروز که با هم صحبت می‌کنیم) متأثر از فضای سیاسی و متناسب با خواست، تمایل و دفاع دستگاه سیاسی و نهادهای قدرت نوشته شده است و این امریست کاملاً روشن.

 اما در کنار این امر دو گفتان دیگر وجود دارد که البته خود این‌ها قابل تقسیم‌بندی به انواع شاخه‌های مختلف هستند؛ یکی از آن‌ها بحث تاریخ در فضای عمومی است که در مورد آن سخن گفته شد. در کنار آن‌ها یک فضای تخصصی‌تری داریم که عمدتاً دانشگاه‌ها متکفل آن هستند که در قالب مقاله‌های علمی-پژوهشی و طرح‌های پژوهشی و کتاب‌های دانشگاهی به فعالیت‌های تاریخی می‌پردازند. من ابتدا یک مقایسه‌ی بسیار کوتاه بین این‌ها می‌کنم و بعد طرحی کوتاه مطرح می‌سازم و سریع از آن گذر می‌کنم. چنانچه بخواهیم بین این دو مقایسه کنیم، از نظر ابزار و امکانات، این دو قابل قیاس نیستند. ما حدود ۵۹۳ نشریه در حوزه‌ی علوم انسانی داریم که دارای مجوز هستند؛ یعنی یا علمی-پژوهشی و یا علمی-ترویجی هستند و در کنار آن انبوهی از نشریات داریم که یا دانشجویی و یا تخصصی و یا فاقد رتبه هستند و یا هیئت تحریریه ندارند، شکل‌های دیگری‌ که وزارت علوم به آن‌ها امتیاز نمی‌دهد.

 بنابراین، حجم فعالیت‌هایی که در حوزه‌ی تخصصی صورت می‌گیرد بسیار زیادتر از آن چیزی است که در عرصه‌ی عمومی در حال صورت گرفتن است، عرصه‌ی عمومی شاید تعداد نشریاتش به تعداد انگشتان دو دست هم نرسد؛ بنابراین یک شکاف عظیمی ازاین‌جهت بین این دو وجود دارد. از نظر تعداد مخاطبان برعکس است، نشریه‌های دانشگاهی خوانندگان بسیار اندکی دارند چون کاملاً تخصصی کار می‌کنند و یک‌سری متخصصان خاصی به این‌ها رجوع می‌کنند و عمدتاً در فضاهای عمومی بازخوردی پیدا نمی‌کند؛ اما نشریات در حوزه‌ی عمومی مخاطبان بسیار گسترده دارند که تولیدات دانشگاهی از آن محروم هستند؛ از منظر جامعه‌شناسی مخاطب، این دو با هم تفاوت دارند. در عرصه‌ی عمومی افرادی با پیشینه‌ها و تخصص‌های مختلف و با نگاه‌های مختلف وجود دارند که می‌توانند با خوانش این آثار، گفتمان‌های مهمی را شکل دهند و تأثیرگذاری عظیم اجتماعی را در پی داشته باشند؛ اما در دانشگاه‌ها یک‌سری متخصصان خاصی که از یک طبقه و پایگاه اجتماعی خاصی برخاسته‌اند، این آثار را انجام می‌دهند.

 به لحاظ جهت‌گیری نیز می‌بینیم که نشریات دانشگاهی عمدتاً نشریات محافظه‌کاری هستند و خیلی وارد حوزه‌های جنجالی نمی‌شوند، برعکس، نشریات عمومی خوب تندرو و اصلاحگر هستند و وارد مسائل مناقشه‌آمیز تاریخی می‌شوند، از نظر محتوا و مباحث تاریخی مشخص است که یک نوع جهت‌گیری خاص، ایده و یک نوع اندیشه در پشت فعالیت‌های نشریات عمومی وجود دارد، ولی در حوزه‌ی دانشگاهی متأسفانه این ایده وجود ندارد و کارهای بسیار پراکنده‌ای نوشته می‌شود که بسیار هم تخصصی و خرد و جزئی‌اند و در معرض افکار عمومی قرار نمی‌گیرند. از سوی دیگر نشریات دانشگاهی عمدتاً اهتمام خود را متوجه تولید دانش می‌کند؛ اما نشریات عمومی تلاش می‌کنند که یک نوع روشنگری و آگاهی‌بخشی را نیز داشته باشند که این امر تعهد و تخصص و دانش را به هم می‌آمیزد و این باعث جذابیت فعالیت آن‌ها است.

 به لحاظ روش کار، نشریات دانشگاهی یک فرمالیسم خاصی را دارند، یک نوع ملاحظات و روش‌ها و قالب‌های کلیشه‌ای دارند که باید در آن قالب‌ها قرار بگیرند که سرعت و تحول نگارش در این حوزه‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ اما در حوزه‌ی عمومی این قالب‌ها وجود ندارد و فرد به‌راحتی وارد اصل مطلب می‌شود و خیلی نگران چکیده و شیوه‌ی ارجاع و مسائلی که در نشریات دانشگاهی وجود دارد، نیست. طبیعی است با توجه به این شرایط، نشریاتی که در حوزه‌ی عمومی هستند، می‌توانند گفتمان‌سازی بکنند و جریان فکری بسازند و در حوزه‌ی قهرمانان ملی، هویت ملی و بسیاری از موضوعات کلان تاریخی تغییر نگاه‌ها را پدید آورند که متأسفانه نشریات دانشگاهی قادر به انجام این کار نیستند. تفاوت دیگر بین این دو این است که نشریات تخصصی یک زبان تخصصی هم دارند که امکان عام فهم بودن آن‌ها را زیر سؤال می‌برد، درحالی‌که نشریات عمومی می‌توانند به زبان ساده‌ای بسیاری از مسائل پیچیده‌ی تاریخی را طرح بکنند و و این باعث می‌گردد که آن‌ها هم مخاطبان گسترده‌ای داشته باشند و هم قوت اثرگذاری و تأثیر نهادن را پدید آورند.

 بنابراین، در یک نگاه کلان می‌بینیم که متأسفانه بین دانشگاه -اینجا منظورم مطالعات تاریخی است- و جامعه یک شکاف مهم پدید آمده است و دانشگاهیان تمام کارهای خود را محدود کردند به حوزه‌های تخصصی خاص که روزبه‌روز هم تخصصی‌تر می‌شود و روزبه‌روز خوانندگان آن محدودتر می‌گردد. به نظر می‌آید که رسالت روشنگری و آگاهی‌بخشی از دانشگاه غایب شده و به حوزه‌ی عمومی منتقل گشته است. بحث این است که چگونه می‌توان این دو حوزه را به هم نزدیک ساخت. این کار بسیار سخت است و پرسش بسیار مهمی است که می‌تواند در نشریات عمومی محل گفت‌وگو قرار گیرد. فعالیت در عرصه‌ی عمومی می‌تواند به آگاهی‌بخشی، به روشنگری و بیداری و به نقد باورهای رایج درباره‌ی بسیاری از پدیده‌ها و مسائل تاریخی منجر شود؛ می‌تواند با عرصه‌های دیگر تولید معرفت که ممکن است ایدئولوژیک یا دارای تفکر خاصی باشند، به رقابت بپردازد و ایجاد تردید و تفکر کند؛ بسیاری از مسائل ریشه‌ای تاریخی که امروز در تاریخ ما حضور دارند و بخشی از زندگی و هویت ما را شکل می‌دهند را آسیب‌شناسی کند و می‌تواند اساساً تمایل به تاریخ و مطالعه‌ی تاریخ را بسیار گسترده نماید. ورود به این حوزه‌ها صرف‌نظر از امکانات مالی که حوزه‌های عمومی در تأمین آن دچار مشکل هستند از آنجا که با قرائت‌های رسمی مواجهه پیدا می‌کنند، بسیار مخاطره‌آمیز است و بسیار سنگین‌تر و دشوارتر می‌شود؛ تعطیلی پشت سر هم این نشریات حکایت از این امر دارد.

برای نزدیکی فضای تخصصی و عمومی من چند راه‌حل ارائه می‌کنم و به‌صورت فهرست‌وار برمی‌شمرم. در نشریات عمومی در گذشته‌ی چیزی وجود داشت به نام اختراعیه؛ اختراعیه مسائلی بود که در نخستین نشریات روشن‌فکری که در تاریخ ایران باب شدند مثل آینده، کاوه و یا مجله‌ی ایران‌شهر و بعدها مجلات دیگری که در سال‌های پس از مشروطه و ابتدای دوره‌ی رضاشاه چاپ شدند، مطرح می‌شد، و بسیاری از مسائل بحث‌انگیز جامعه را در قالب پرسش‌هایی طرح می‌کردند و این باعث می‌شد که صاحبان فکر و ایده در مورد آن مطلب بنویسند. به نظر می‌آید امروز هم این کار را بسیاری از مطبوعات ما در عرصه‌ی عمومی می‌توانند انجام دهند و اختراعیه‌های بسیار مهمی را طرح کنند که ناظر بر مشکلات و چالش موجود ما است. در حوزه‌ی دانشگاهی هم می‌شود این امر را با طرح موضوعات مشخص، انتشار مجموعه مقالات حول یک محور مشخص با موضوع معین، یک بحث تخصصی علمی و درعین‌حال با بازخورد اجتماعی شکل داد که این متأسفانه در دانشگاه‌های ما انجام نمی‌گردد.

 دومین نکته که به نظر من امروز ما به آن نیاز داریم، یک نوع تاریخ‌ورزی آگاهانه و هوشمندانه است، اینکه ما به‌صورت مشخص به سراغ مسائلی برویم که امروز هم در جامعه‌ی ما مسئله هستند، در این مورد متأسفانه نشریات عمومی خیلی فعال نبودند و نشریات دانشگاهی سکوت کردند. مسئله‌ی بعدی به نظر من گذار از کنجکاوی پژوهشی به گره‌گشایی اجتماعی است، این هم حوزه‌ی بسیار مهمی می‌تواند باشد. در پژوهش‌های خود آگاهانه حرکت کنیم و با آسیب‌شناسی و ریشه‌شناسی تلاش کنیم راه‌حلی برای مشکلات امروز ارائه دهیم. مسئله‌ی بعدی طرح یک‌سری پرونده‌های تاریخی آگاهانه در مورد گذشته‌ی منفی ما در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. سنت‌ها، رفتارها، باورها و هنجارها و چیزهای دیگری که امروز هم حیات دارند و آزاردهنده و در روند پیشرفت و توسعه مشکل ایجاد می‌کنند، به نظرم می‌شود این‌ها را هم در نشریات تخصصی و هم در نشریات عمومی پی‌ گرفت و از صاحبان تخصص و تجربه دعوت به همکاری کرد.

 نکته‌ی دیگر ترغیب همگان به مطالعه و پژوهش تاریخی؛ تاریخ‌هایی که در ایران تولید می‌شود عمدتاً به این دلیل که ملت ایران در ساختن این تاریخ خیلی دخالت نداشته و روایت‌هایی که از آن می‌شود عموماً روایت‌های سیاسی خاص هستند که به‌صورت قالبی یا در مدارس و در رسانه‌ها ترویج می‌شوند، باعث می‌شود که رغبت به سمت مطالعه‌ی تاریخی کاهش پیدا کند؛ این مباحث را واقعاً می‌شود در نشریات پیگیری کرد و سروسامان داد. نکته‌ی بعدی پرداختن به گذشته‌ی مثبت است. به‌هرحال در تاریخ ما نقطه‌های مثبت بسیار مهمی وجود داشته است که برخی از آن‌ها محل توجه بوده است مانند مشروطیت، یا دوره‌هایی که ما تولید علم داشتیم، دوره‌هایی که دوران ظهور دانشمندان و متفکران بزرگ بوده است، یا دوره‌ای که دوره‌ی تساهل و مدارا بوده است. در مورد این‌ها نیز هم به‌صورت تخصصی و هم به‌صورت عمومی می‌توان پرونده‌هایی راجع به این موضوعات گشود.

 بحث آخر شبکه‌سازی بین متفکران و متخصصان است که در حوزه‌های مختلف وجود دارند که هم در عرصه‌ی عمومی و هم تخصصی می‌توان آن را دنبال کرد. حوزه‌های مشترکی را می‌شود طراحی کرد که بسیاری از تولیدات تخصصی -که بسیار هم مهم هستند ولی به دلیل اینکه در حوزه‌های دانشگاهی بسیار خنثی نوشته می‌شوند- را در حوزه‌های عمومی معرفی کرد و راهی گشود که بتوان از طریق آن از پتانسیل و ظرفیت موجود برای آگاهی‌بخشی جامعه و برای پیوند دادن بین جامعه و دانشگاه، پیوند دادن بین آگاهی‌بخشی و روشنگری، بین تولید دانش و معرفت اجتماعی استفاده نمود.  

نظر شما