شناسهٔ خبر: 34531 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

«خوراک و تاریخ» منتشر شد

کتاب «خوراک و تاریخ» نوشته تام ستندیج با ترجمه محسن مینوخرد توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، روزگاری که ملت های اروپایی گرم رقابت با یکدیگر بر سر برپایی امپراتوری های جهانی بودند، خوراک دومین تغییر بزرگ در تاریخ بشر را پدید آورد که همان خیزش پیشرفت اقتصادی از رهگذر صنعتی شدن است. شکر و سیب زمینی و نیز ماشین بخار پایه و مایه انقلاب صنعتی شدند.  

خوراک همواره و از گذشته های دور در حکم جنگ افزار به کار می رفته است. ولی درگیری های نظامی بزرگ سده های ۱۸ و ۱۹، بر اهمیت این نقش خوراک افزودند. خوراک در فرجام دو جنگی که به شکل گیری ایالات متحده انجامیدند، سهم بزرگی داشت: جنگ انقلابی دهه های ۱۷۷۰ تا ۱۷۸۰ و جنگ داخلی دهه ۱۸۶۰. تاکنون از مواد خوراکی گوناگون و مراسم و سنت های خوراک پزی و چگونگی پیدایش شیوه های خوراک پزی ملت ها داستان های بسیاری گفته شده است، ولی کمتر به مساله تاریخی جهانی خوراک پرداخته شده است. این دلیل نوشته شدن کتاب «خوراک و تاریخ» است.

نویسنده این کتاب می گوید: در این کتاب نمی خواهم بگویم که کلید فهم تاریخ را در تک تک خوراک ها باید جست، همچنین نمی خواهم چکیده ای از سراسر تاریخ خوراک یا تاریخ جهان را به دست بدهم، بلکه با بهره گرفتن از رشته هایی علمی مانند ژنتیک، باستان شناسی، انسان شناسی، گیاه شناسی قومی و اقتصاد، بیشتر و به ویژه به تقاطع های تاریخ خوراک و تاریخ جهان پرداخته ام تا پرسش ساده ای را به میان آورده باشم: کدام خوراک بیشترین سهم را در شکل دادن به جهان کنونی ما داشته است و چگونه؟

بخش های مختلف این کتاب به ترتیب عبارت اند از: سرآغاز، بخش نخست: شالوده خوراکی تمدن، بخش دوم: خوراک و ساختار اجتماعی، بخش سوم: بزرگراه های جهانی به سوی خوراک، بخش چهارم: خوراک، انرژی و صنعتی شدن، بخش پنجم: خوراک جنگ افزار است، بخش ششم: خوراک، جمعیت و پیش رفت، سخن پایانی.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

بوشمن ها برای این که موضوع را پیچیده تر کنند سنتی دارند که بنابر آن گوشت شکار به صاحب تیری که حیوان را کشته تعلق دارد، و نه به کسی که تیر را پرتاب کرده است (اگر دو تیر یا بیشتر جانور را از پا درآورند، گوشت از آن صاحب اولین تیر است.) شکارگرها بسیاری وقت ها تیرهاشان را با هم عوض می کنند، برای همین هم کمتر پیش می آید که بخواهند لاف برتری بزنند. بنابراین شکارگران چابک دست نمی توانند میان این و آن گوشت پخش کنند و برای خود اعتبار دست و پا کنند. کاملا هم برعکس، وقتی شکارگری بخت یار بوده و خوراک فراوانی فراهم آورده، چه بسا چند هفته ای به شکار نرود تا به دیگران فرصت بدهد بخت خود را بیازمایند و آزرده نشوند. در این چند هفته شکارگر می گذارد دیگران شکمش را سیر کنند تا بدین ترتیب دِین شان را به او برآورند.

انسان شناسی کانادایی به نام ریچارد برشی لی در دهه ۱۹۶۰ چندین بار به افریقا رفت و با بوشمن های کونگ زندگی کرد. او برای سپاسگزاری از بوشمن ها جشنی برپا کرد و شقه ای گاو برای شان برد و بدین ترتیب کاری خلاف قاعده ایشان انجام داد. جا خورد که دید بوشمن ها دستش می اندازند و ایراد می گیرند که شکار خیلی پیر و لاغر است و گوشتش آن قدر سفت است که نمی شود خورد. اما دست آخر معلوم شد که گوشت خیلی هم خوشمزه و ترد است. پس چرا بوشمن ها این قدر ایراد گرفته بودند؟ پاسخ لی این است که «بوشمن ها بسیار برابری خواه اند و سر سوزنی خودپسندی و ناخن خشکی و کناره جویی مردم خود را تاب نمی آورند. اگر کوچک ترین نشانه ای از چنین رفتاری در مردم خود ببینند، با زور ریشخند سر جاشان می نشانندشان.»...

این کتاب با ۲۳۱ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار ریال منتشر شده است.

نظر شما