فرهنگ امروز/ پاپي عابدين؛
گفتمان پست مدرنيسم از دهه۱۹۸۰ در محافل روشنفكري غرب جرقه خورد و به عنوان يك اصطلاح التفاتپذير در اذهان عموم و نسل دوم و سوم جامعه ادبي و هنري نقش بست. مناسبات اين فرآیند با مباحثي مرتبط، ابتدا در دايره هنر پديد آمد و اين مباحث از جانب افرادي شكل گرفت و مطرح شد كه بر اين اصل استوار بودند كه معماري، ادبيات و ديگر اشكال فرهنگي معاصر از آن كاربستهاي مدرنيسم فراتر رفتهاند و پا در ازمنه و عرصههاي تازهاي گذاشتهاند و پيامدهايي پستمدرنيستي را خلق كردهاند... با اين تفاسير و تنازعات كه فيمابين مدرنيسم و پستمدرنيسم به وقوع پيوست به ناخودآگاه اين تعابير سر از فلسفه درآورد و يك سلسله مجادلات و مباحثات از جانب ژاك دريدا، ريچارد رُرتي و ديگران عليه سنت فلسفه مدرن را در پي داشت و من بعد با چنين تصاويري تكانش محور، پستمدرنيسم پا در عرصه نظريه اجتماعي نهاد و نويسندگاني چون ليوتار و بودريار عنوان کردند كه ما وارد پستمدرن شدهايم و در پي آن جيمسون بود كه پست مدرن را به عنوان «منطق فرهنگي سرمايهداري متاخر» معرفي كرد. ولي مفاهمهاي كه در مقابل اين فرآيند فكري قد علم كرد را هابرماس و پيروان وي در قبال گفتمان پست مدرنيته به راه انداختند و اين مخاصمه را هابرماس در مقالهاي تحت عنوان «پروژه ناتمام مدرنیته» بر دايره تصوير آورد و مخالفت خود را در اين مقاله علناً اعلام نمود. بنابراين با وجود مخالفت پي در پي مدرنيستها، دنيا پا در عرصه پستمدرنيسم نهاد و جامعه با دنيايي تازه و موتيفهايي جديد آشنا شد. اما آنچه كه در اين رهاورد مهم است و آبشخور جوامع جهاني شد، دگرديسيهايي بود كه جوامع توسعه نيافته و در حال گذار به توسعه، از مولفههاي پست مدرنيسم استنباط كردند كه اين روند نامعقول نيز برميگردد به آموزش و بسترهاي آموزشي كه از جانب كشورهاي پست كريتيكال توسط رسانههای شنيداري و ديداري خود به شكل از راه دور بر اين جوامع در زوايايي مختلف تحميل شد و در نهايت مثلث مختلفالاضلاع سنت، مدرن و پست مدرن نه در ظاهر كه در باطن به وجود آمد. لذا خصومتي كه دنياي سنت از دنياي مدرن به دل داشت از بين نرفته بود كه پست مدرن نيز به اين خصومت افزوني بخشيد. به هر روي مدرن در مقابل سنت ايستاد و پست مدرن بافتار مدرن را به بوته نقد كشاند. با اين تفاصيل اگر چه تاثير پست مدرن در شعر و ادبيات و هنر و... در جوامع توسعه نيافته و در حال گذار به توسعه، بر كسي مستور نيست اما به همين اندازه نيز پيامدهاي مخرب آن در اين جوامع كه بدون آموزش صحيح اعمال شد خود دچار معضلاتي عديده شده كه نياز به پالايش و پويشي اساسي را در زبان و فرهنگ اين ملل ميطلبد. در اين بين كشور ايران نيز از اين تطور فرهنگي و سياسي بيسهم نبوده است كه به نوبه خود زير تاثير اين فرآيند فكري قرار گرفته، به شمايلي كه اين تاثير و تاثر را ميتوان در ادبيات شعر و ديگر گرايشهاي علمي به وفور مشاهده کرد، ولي در اين ميان اغلب نسل دوم و سوم و كنوني با توجه به اقتضاي سن و پارامترهاي موجود در اجتماع كنوني به سمت دنياي پست مدرن حركت کردند و از مولفههاي آن كم و زياد متاثر شدهاند. با اين تعابير مجموعه «خيابان بدون قافيه راه افتاد!» را ميتوان از آثاري برشمرد كه با پارامترهايي پست مدرنيستي همراه است. اين مجموعه با سرشناسه حسين تيمور متولد ۱۳۶۰ و با مشخصات ظاهري ۷۲ صفحه و مشخصات باطني ۳۱ شعر، نامبردار شده است. این مجموعه از انتشارات داستانسرا شيراز مجوز تولد خود را گرفته و به دايره نشر راه يافته است. طرح روي جلدكتاب با موضوع مجموعه خود مصداقي بارز مبني بر ساختارشكني شاعر با نيت شعر در وضعيت ديروز و وضعيت موجود را به انحايي نميپذيرد و به دنبال نوعي آلترناتيو در شعر است كه اين جايگزيني بتواند شعر را در وضعيت ديگري قرار دهد و در اين رهاورد نيز شاعر با توفيقاتي همراه است. حسين تيموري در اين مجموعه شاعري است كه همراه با خودبودگي و به دور از خودنمودگيها پا در دايره شعر ميگذارد و پيامد اين خودبودگيها عناصري سيال و مضمونهايي اجتماعي است. شاعري كه در عالم پر معنا و مفهوم پاردايمي بهنام شعر به دنبال پر كردن خلاء معاني است و به سهم خود در اين رهگذر خوش قدم نشان داده است. دو مقوله اتفاق و حادثه در اشعار تيموري براساس منظري واقعي در حركتند و اگر چه اتفاق و حادثه در دنياي پست مدرن در خيلي از زوايا در منظر انتزاعي رخ مينمايند اما اين مجموعه در بازآفريني سنت و فطرت شعر در قالبي مدرنيته سهمي بهسزا دارد. در هم تنيدن بافتار زمان و مكان با بهرهگيري از آفرينشهايي تازه از ديگر عناصر پيشرونده در شعر تيموري است و همين امر باعث شده تا كه شاعر به زباني تكنيكال دست يابد و استقلال زبان با بياني تكنيكال از عمده شاخكهايي است كه شعر تيموري را با سويههايي متفاوت مواجه ميسازد، ديگر مدرنيزه كردن شعر با نوسازيهاي اجتماعي كه پيشروي و گسترش شعر شاعر را دو چندان كرده است. گرچه اغلب اشعار اين مجموعه ماكسيماليزم جلوه مينمايد، ولي سطرها با فرآيند واحد و معنايي خود، تصويري پويا و شانتاژكننده را به مخاطب ميرسانند، به گونهاي كه مخاطب را از آن حالت كرختي به دور ميسازد. شاعري با مفاهمههايي پسانوگرا كه بهنوبه خود نوعي تحقيق را در زبان شناختي شعر به راه مياندازد و با تاسي از نشانههاي طبيعي و اجتماعي در دنياي امروز به رهيافتهايي درخور توجه دستيافته است. اين مجموعه شكلي از نوشتن است كه به كاربرد و كاربستهاي اجزاي زبانياش وابسته است و اين قبيل كاربستها در شعر ميتوانند جزو لاينفك تراوشهاي انديشهاي شاعر محسوب شوند. شاعري پراگماتيسم كه از تئوريهاي زباني به دور است و قلم معمارگونه شاعر جلايي ديگر را به ساختمان شعرياش بخشيده است. شعر تيموري عاري از شعار است و مملو از شعور و فراست كه مخاطب امروز را به سمت خود جذب ميكند. از حيث زيباشناسي نيز داراي كاركترهاي ويژهاي است چه اينكه به قول والتر بنيامين (موسوم به مكتب فرانكفورت) «هنر شكلي از توليد اجتماعي است» و بنابراين هنري كه تكانش اجتماعي و مناسبات تازهاي را براي جامعه در برنداشته باشد، هنر نيست و هنرمند در هر حوزهاي ميبايست عليه تصورات و منويات قبلي مخاطب خيز بردارد و با آفرينشهايي تازه و زيبا ذهن مخاطب را به سمتي ژرفتر و شگرفتر سوق دهد كه با اين تفاصيل ميتوان اين مجموعه را به سهم خود در اين زمينه سهيم دانست. ديگر نكته در اين آفرينش ادبي دو مقوله مفهوم و معناست. شاعر زبان ساختاري و محتوايي شعرش را به گونهاي در هم ميتند كه فهم و آگاهي مخاطب را در خواندن شعر تضمين ميكند، اما از حيث معنا اگر چه خوب ظاهر ميشود ولي تكرارگزيني معنا در برخي از اشعار مسببي است در جهت عدم مفاهيمي واحد و مستقل كه در آثار بعدي شاعر، قابل اصلاح است. به بياني صورت و مفهوم شعر شاعر داراي بافتي واحد است اما درونبيني ذات شعر در برخي اشعار دچار تكرار معنا است. درونمايه اشعار شاعر نيز اغلب اعتراضي-انتقادي است و در كل شاعر منتقد وضعيت موجود است. حس وطنپرستي، ميهندوستي و عرق بومي و ملي نيز در شعر تيموري مشهود است كه اين موارد هويت فرهنگي و عقلاني شاعر نسبت به زيستبوم و جهانبينياش را ميرساند. اثر از نوعي دموكراتيزه شدن زبان بهره ميجويد به گونهاي كه شاعر با گزينش عناصر زباني مردم در اشعار و همگامي با «من اجتماعي» و بهدور از «من فردي» بر اين مهم مهر تصديق زده است. شاعري جُنگآسا كه به مانند يك برج بر محيط پيرامون خود محاط دارد و با آشنازداييهاي لفظي و معنايي توانسته به نوبه خود، قدرت تعميمپذيري شعرش را به سهم خود به درجات بالاتري برساند.
منبع: روزنامه آرمان
نظر شما