شناسهٔ خبر: 35216 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

جادوی عقل نقاد درگفت‌وگو با پروفسور اریک‌ توماس‌ وبر

«تفکر انتقادی» یکی از نیازها و ضرورت‌های اصلی زمامداری خردمندانه است. بدون آن، مردم و مسئولان بر اساس باورهای بالقوه خطرناک، عمل خواهند کرد. تفکر انتقادی برای مدیریت خوب و «زمامداری بهتر» چه در سطح اجتماعی و چه برای تصمیم‌گیری هوشمندانه در سطح فردی، لازم و ضروری است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه ایران؛ در دنیای پیچیده امروز تنها یک چیز قابل پیش‌بینی است و آن، «غیرقابل پیش‌بینی بودن» همه‌چیز است. لازمه زندگی درست در جهانی که پیوسته در حال تغییر و تحول است، توانمندی در تفکر است.«تفکر نقادانه» تفکری است که در جست‌وجوی شواهد، دلایل و مدارک برای یک قضاوت و نتیجه‌گیری است یا برای دستیابی به چنین قضاوت و نتیجه‌گیری خواستار دلیل، شواهد و مدارکی است. در تفکر نقادانه، «نقاد» بودن، به‌اندازه «تفکرورزی» ارزشمند است.اهمیت تفکر انتقادی برای جامعه و نسبت این تفکر با فلسفه را در گفت‌وگویی با پروفسور «اریک توماس وبر» مدیر انجمن فیلسوفان امریکا در میان گذاشتیم. او معتقد است نظام آموزشی باید به دانش‌آموزان شهامت و شجاعت تفکرورزی  بدهد چرا که تفکر انتقادی و فلسفه، برای جامعه‌ای باثبات و شکوفا لازم و ضروری است.اریک توماس وبر، استاد فلسفه و سیاست عمومی دانشگاه می‌سی‌سی‌پی امریکا است. علاوه بر این، مدیریت اجرایی انجمن فیلسوفان امریکا را نیز برعهده دارد. کتاب «رالز، دیوئی و ساز‌ه‌‌انگاری» و «رهبری و دموکراسی» از جمله تألیفات او است

 

. پروفسور توماس وبر، چرا جوامع به «تفکر انتقادی» نیاز دارند؟ این‌گونه تفکر و نهادینه شدن آن در فرد و جامعه،‌چه ضرورتی برای ما دارد؟

«تفکر انتقادی» یکی از نیازها و ضرورت‌های اصلی زمامداری خردمندانه است. بدون آن، مردم و مسئولان بر اساس باورهای بالقوه خطرناک، عمل خواهند کرد. تفکر انتقادی برای مدیریت خوب و «زمامداری بهتر» چه در سطح اجتماعی و چه برای تصمیم‌گیری هوشمندانه در سطح فردی، لازم و ضروری است.

مردم اغلب اهدافی را دنبال می‌کنند که بعدها از انجام آن پشیمان می‌شوند. در ایالات متحده امریکا این موضوع «بحران دوران میانی» زندگی نامیده می‌شود. اغلب مردم از جمله اهداف‌شان داشتن خانه‌ای بزرگ یا به دست‌آوردن پولی هنگفت است. به دست آوردن و تهیه شرایط زندگی بهتر، البته امری ضروری است اما می‌تواند از طریق کار کردن مهیا شود. در حالی که تفکر انتقادی، برای زندگی سعادتمند و عاری از اشتباه امری حیاتی است.

 

 کارکرد تفکر انتقادی در ابعاد اجتماعی دقیقاً چیست؟

تفکر انتقادی مردم را درمورد پیش‌فرض‌هایشان به تفکر و تأمل وا می‌دارد و ذهن آنها را به ذهنی پرسشگر بدل می‌کند.

ما یاد گرفته‌ایم که باورها و پیش‌فرض‌هایی که در مورد خود و جامعه‌مان داریم را بی‌چون و چرا بپذیریم اما با تفکر انتقادی در واقع می‌توانیم این پیش‌فرض‌ها را با استدلال‌ورزی محک بزنیم و مورد بازبینی قرار دهیم. وقتی در جامعه‌ای «تفکر انتقادی» بین مردم و عموم گسترش می‌یابد چنین جامعه‌ای در واقع به عنوان یک «کل» می‌تواند استفاده بهتری از علم و پیشرفت تکنولوژی داشته‌باشد. مردم چنین جامعه‌ای عقل و خرد را پاس می‌دارند و از آن برای پیشرفت شخصی و فردی از یک سو و پیشرفت و توسعه اقتصادی از سوی دیگر بهره خواهند گرفت. همچنین مردم در جامعه‌ای از رهبران و مسئولان خود، حق‌شان را مطالبه می‌کنند که «عقل نقاد» و «تفکر انتقادی» در آنها پرورش یافته باشد.

 

«فلسفه» چه نقشی در ارتقای تفکر انتقادی دارد؟

«فلسفه» قاعدتاً باید در کانون تفکر انتقادی قرار داشته‌باشد. ریشه کلمه «فلسفه» از دو واژه «فیلوس» به معنای «دوستدار» و «سوفوس» به معنای «خرد» است. این نشان می‌دهد که فلسفه چقدر درگیر مقوله تفکر انتقادی است. جوامع اگر علاقه‌مند به «خرد» و«عدالت» هستند بی‌شک به «عقل نقاد» و «فلسفه» نیاز دارند. زندگی‌ای که بر اساس تفکر انتقادی شکل بگیرد در واقع زندگی‌ای است که «تفکر فلسفی» رفتارهای آنها را راهبری می‌کند. افلاطون این‌گونه استدلال می‌کند که انسان دارای ذاتی است که علاقه‌مند و دوستدار «خرد» است. مردم از چیزهای شناخته‌شده و متعارف، ترس و واهمه‌ای ندارند بلکه ترس و واهمه آنها از ناشناخته‌ها است.

مطالعه دقیق فلسفه نشان می‌دهد که دانش و معرفت برای موجودات فناپذیر مانند انسان همواره محدود است و ما دانش و معرفت نامحدودی نداریم. فلسفه به ما یاد می‌دهد که با وجود تمام محدودیت‌هایی که نوع بشر دارد چگونه آسوده زندگی کنیم. البته این، به معنای این نیست که با تجاهل و ناآگاهی براحتی کنار بیاییم بلکه باید تا جایی که ممکن است در راستای کسب دانش و معرفت تلاش کنیم و در مورد آنچه به ما آموزش داده می‌شود، تدقیق کنیم.

احساس «نبود قطعیت» که ما را به گمراهی و اشتباه رهنمون می‌کند، می‌تواند ضررهایی را متوجه ما کند. به این اعتبار، نباید «تفکر انتقادی» را برای امور تجربه‌نشده به کار بست.

در مقابل، تمام اهداف ما باید بر اساس تفکر فلسفی مورد ارزیابی قرار گیرد تا معلوم شود که آیا آنها ارزش دنبال کردن و پیگیر شدن را دارند یا خیر. به عبارت دیگر، همان‌گونه که «سی.اس لوئیس» خاطر نشان می‌کند «آموزش بدون ارزش» انسان را به سادگی به یک «شیطان باهوش‌تر» تبدیل می‌کند. بر این اساس، «فلسفه» و بویژه «اخلاق» باید در کانون توجه «نظام آموزشی مبتنی بر تفکر انتقادی» قرار گیرد.

 

آیا تصور می‌کنید تمام مکاتب فلسفی مروج تفکر انتقادی بوده‌اند و بر این جنبه از تفکر صحه گذاشته‌اند؟

در زبان روزمره گاهی اوقات کلمه «فلسفه» به عقاید یا مجموعه باورها اشاره و ارجاع می‌دهد. بر این اساس، تمام دیدگاه‌های فلسفی بر تفکر انتقادی تأکید دارند، البته این فهم رقیقی از فلسفه است.

اگر فلسفه به دنبال «دوست‌داشتن خرد» باشد بر این اساس باید با عقاید و مجموعه باورهایی که غیرقابل پرسش هستند و اجازه پرسش و نقد را نمی‌دهند مقابله کند و ما را به حقیقت و عدالت رهنمون شود.

اگر منظور از فلسفه «دوستدار خرد» باشد بر این اساس تمام مکاتب فلسفی باید بر تفکر انتقادی تأکید داشته‌باشند. برخی بینش‌ها و بصیرت‌ها بر احساسات و خلاقیت هنری برای حصول به حقیقت تأکید و توجه دارند. حتی در این صورت نیز، آنها ترجیح می‌دهند بر عقل و خرد و استدلال تأکید داشته‌باشند. اما برخی بینش‌ها هم هستند که گاهی اوقات تجارب زندگی را نادیده می‌گیرند.

بر این اساس، برای برخی مردم عقلانی است که توجه و تأکید را بر احساسات و عواطف یا جنبه‌های خلاقانه تجارب بگذارند. این طرز تفکر، با تفکر انتقادی در تضاد و ناسازگاری نیست بلکه به جای اینکه بر منابع گسترده‌ای از دانش تأکید و توجه داشته‌باشند بر مقوله هنر و جنبه‌های زیباشناختی تجارب توجه دارند.

 

نظام آموزشی چگونه می‌تواند باعث تثبیت و گسترش تفکر انتقادی شود؟

جوامع عادلانه و شاد، جوامعی هستند که به شهروندان خود «انتقاد» و «طرح آزادانه پرسش» را اجازه می‌دهند. این جوامع شهروندان خود را نسبت به عملکرد یکدیگر مسئول بار می‌آورند. این‌گونه جوامعی که به ثبات و عدالت می‌اندیشند در مدارس ابتدایی‌شان، آموزش اصول استدلال‌ورزی و برهان سر لوحه کارشان است.

البته برخی نیز این‌گونه استدلال می‌کنند که تفکر انتقادی باعث از بین رفتن اقتدار والدین می‌شود و از این‌رو نباید تفکر انتقادی در آموزش عمومی مدارس گنجانده شود. این، در واقع یک اشتباه فاحش است. باید توجه داشت که افراد یکباره و به طور آنی تبدیل به اشخاصی نمی‌شوند که بر اساس تفکر انتقادی رفتار می‌کنند. همان‌گونه که برای کسب زبان و فراگیری آن نیاز به آموزش است برای اینکه کسی «متفکرانتقادی» شود نیز نیاز به آموزش دارد تا از رهگذر آموزش در طول زمان و به تدریج تفکر انتقادی در درون او نهادینه شود. تفکر انتقادی نیازمند نگرش علمی و رفتارهای خردمندانه ذهنی است که باید به تدریج انباشته شود. در حقیقت احترام شایسته و مناسب به «اقتدار» یکی از درس‌هایی است که تفکر انتقادی به ما می‌آموزد. این تفکر به ما احترام به اقتداری که مبتنی بر صداقت و شایستگی است را آموزش و تمرین می‌دهد. بنابراین برای والدینی که فکر می‌کنند آموزش تفکر انتقادی در مدارس، اقتدارشان را زیر سؤال خواهد برد، جای نگرانی نیست.

 

شما در حوزه آموزش توانسته‌اید جوایز معتبری را در امریکا دریافت کنید. لطفاً تجربه خودتان را از شیوه آموزش تفکر انتقادی برایمان بیان کنید.

در ایالات متحده امریکا ما یک سیستم آموزشی را بسط داده‌ایم که بیش از حد و اندازه تأکید بر آماده‌سازی برای تست و آزمون تستی دارد. یکی از راه‌هایی که در نظام آموزشی می‌توان از رهگذر آن به نهادینه‌سازی تفکر انتقادی دست یافت، این است که بیش از اندازه بر تست و آماده‌سازی برای تست تأکید نکنیم؛ به جای تأکید بر تست، به دنبال این باشیم که افراد را با اصول تفکرورزی آشنا کنیم تا بتوانیم دانش‌آموزان و دانشجویان متفکر تربیت کنیم.

نظم آموزشی و تربیتی باید از آزادی اندیشه و تفکر حمایت کند. مربیان و معلمان نیز برای اینکه دانش‌آموزان بتوانند تفکر انتقادی را در خود نهادینه کنند باید این شیوه از تفکر را، به آنها آموزش دهند. البته ممکن است برنامه درسی تا حدی جلوی دست و پای آنها را برای این امر بگیرد.

در مجموع، اگر تفکر انتقادی مشتمل بر روحیه‌ای است که از رهگذر آن پرسشگری، اظهار عقیده و کشف ایده‌ها در دیالوگ با دیگران حاصل می‌شود، در این صورت برخی رویه‌ها و رفتارها باید در نظام آموزش عمومی متوقف شود. برای نمونه در برخی مدارس هنوز تنبیه بدنی مرسوم است. باید توجه داشت که تنبیه بدنی محیط آموزشی را برای دانش‌آموزان تبدیل به جهنمی می‌کند که تفکر انتقادی در آن خواهد مرد. تجربه بد تنبیه بدنی نشان می‌دهد که نظام آموزشی باید فضایی را به وجود آورد که دانش‌آموزان با آرامش و فراغ خاطر وارد آن شوند. دانش‌آموزان باید در محیطی پرورش یابند که بتوانند فرا بگیرند بدون اینکه خشونتی علیه آنها وجود داشته‌باشد.

نظام آموزشی باید به دانش‌آموزان شهامت و شجاعت تفکرورزی را بیاموزد. «تفکر انتقادی» و «فلسفه» برای جامعه‌ای باثبات و شکوفا لازم و ضروری است.

نظر شما