شناسهٔ خبر: 35339 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ترجمه بهمن فرزانه از «صدسال تنهایی» مارکز به چاپ ششم رسید

رمان «صدسال تنهایی»،یکی از برترین رمان های تاریخ ادبیات جهان، نوشته گابریل گارسیامارکز؛ نویسنده بزرگ آمریکای لاتین، با ترجمه بهمن فرزانه به چاپ ششم رسید.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شبستان؛  گابریل گارسیامارکز، نویسنده شهیر کلمبیایی، در سال ۱۹۸۲ برای نوشتن رمان «صدسال تنهایی» جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.این کتاب از پرفروش ترین آثار ادبی در جهان بوده است.مارکز این رمان را به زبان اسپانیایی نوشت و در سال ۱۹۶۷، ۸هزار نسخه از آن در آرژانتین منتشر شد و همه ۸هزار نسخه درهمان هفته اول به فروش رفت.

این کتاب تا به حال به ۳۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است و بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است.

گابريل گارسيا مارکز در رمان صد سال تنهايی به شرح زندگي شش نسل از خانوادة بوئنديا مي‌پردازد که نسل اول آن‌ها در دهکده‌ای به نام ماکوندو ساکن می‌شود. داستان از زبان سوم شخص روایت می‌شود. طی مدت يک قرن تنهايی، پنج نسل ديگر از بوئندياها به‌وجود می‌آيند و حوادث سرنوشت‌ساز ورود کولي‌ها به دهکده و تبادل کالا با ساکنان آن، رخ دادن جنگ داخلي و ورود خارجی‌ها برای توليد انبوه موز را می‌بينند.

يكي از كليدی‌ترين شخصيت‌هاي اين رمان اورسولا ايگوآران همسر خوزه آركاديو بوئندياست كه مادر نخستين نسل خانواده بوئندياها است. اورسولا زنی است كه بار سنگين محنت و رنج اين تنهايی تاريخی و عظيم را بر شانه‌های مردانه خويش می‌كشد.

در بخش هایی از کتاب می خوانیم:«نسل هاي محكوم به صد سال تنهايي، فرصتي دوباره روي زمين نداشتند.»

«سرهنگ آئورلیانو بوئندیا آرام و بی اعتنا به نوع تازه زندگی که به خانه هیجان می بخشید، به این نتیجه رسیده بود که راز سعادت دوران پیری، چیزی جز بستن پیمانی شرافتمندانه با تنهایی نیست.»

 «فرناندا وقتی که می دید او از طرفی به ساعت ها فنر می گذارد و از طرف دیگر فنر را بیرون می آورد، با خود اندیشید که ممکن است او هم به بیماری سرهنگ آئورلیانو بوئندیا مبتلا شده باشد که از یک طرف می سازد و از طرف دیگر خراب می کند. سرهنگ با ماهی هایی طلایی، آمارانتا با دوختن دکمه ها و کفن، خوزه آرکادیو دوم با نوشته های روی پوست آهو و اورسولا با خاطراتش.»

گابریل گارسیامارکز، در سال ۱۹۲۷ با نام کامل گابریل خوزه گارسیا مارکز متولد شد و پدربزرگ و مادربزرگش او را در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند. او بعدها در اولین کتاب خاطراتش با عنوان زنده‌ام که روایت کنم نوشت که دوران کودکی سرچشمه الهام تمام داستان های وی بوده است. او تحت تاثیر پدربزرگش که شخصیتی آزادیخواه بود و در هر دو جنگ داخلی کلمبیا شرکت کرده بود آگاهی سیاسی پیدا کرد.او در ۷۸ سالگی در مکزیکوسیتی درگذشت.

 مارکز پیش از دریافت جایزه نوبل ، درباره این اثر خود چنین می گوید : « من به جرأت فکر می کنم واقعیت خارج از اندازه  این اثر _ نه فقط بیان ادبی آن _ است که سزاوار توجه آکادمی ادبی نوبل شده است . واقعیتی که نه تنها روی کاغذ ؛بلکه در بین ما زندگی می کند و مسئول مرگ و میر تعداد بی شماری از ماست  و این یک منبع تغذیه کننده  خلاقیت است ؛ پر از غم و اندوه و زیبایی، برای غم و نوستالژی یک کلمبیایی، و یک رمزنگاری بیشتر از یک ثروت خاص. شاعران و گدایان ، نوازندگان و پیامبران، رزمندگان و اراذل، همه  موجودات از آن واقعیت لجام گسیخته ؛ همه ما باید بپرسیم ، اما اندکی از تخیل برای مشکل حیاتی ما ؛ می تواند زندگی را به معنای متعارف باورپذیر کند . این ؛ دوستان ! معمای تنهایی ماست ! »

گفتنی است پیش از این ترجمه های دیگری نیز از این کتاب وارد بازار نشر شده است که ترجمه های کیومرث پارسایی و مریم فیروزبخت از آن جمله است.

چاپ ششم «صدسال تنهایی»گابریل گارسیامارکزدر گروه "رمان های بزرگ جهان" انتشارات امیرکبیر با ترجمه بهمن فرزانه با قیمت ۱۲هزارتومان و در قطع رقعی منتشرشده است.

نظر شما