شناسهٔ خبر: 36011 - سرویس باشگاه ترجمه
نسخه قابل چاپ

به بهانه سالروز مرگ ریموند کارور؛

رئالیسم کثیف در آثار کارور

کارور کارور نویسنده‌ای است که باور دارد که خواننده می‌تواند بو بکشد، ببیند و لمس کند؛ از آن گذشته، ما در داستان او با راوی‌ای مواجهیم که به منطق خاص خود، وقایع‌نگاری، طرح داستان، روان‌شناسی، خودبودگی معتقد است و این‌ جهانی است که در آن محتوا بر فرم برتری دارد و زبان بی‌پرده و شفاف است.

 

فرهنگ امروز/ویولا کیتا[۱]، ترجمه فاطمه شمسی: رئالیسم کثیف نام سبکی در ادبیات آمریکا است که نویسندگانش در باب جنبه‌های سیاه زندگی معاصر می‌نویسند؛ ریموند کارور یکی از بهترین نمایندگان این نسل است، داستان‌های او صدایی تازه در دنیای داستان خلق کردند، در واقع او در مورد چیزهای عادی و به زبانی ساده می‌نویسد و نوشته‌هایش بیش از امید، توصیف درد و رنجند. جهانی که او در داستان‌های کوتاهش توصیف می‌کند دربرگیرنده‌ی زندگی آشفته‌ی شخصیت‌هایی است که ازدواج‌های نافرجام دارند و تنها به این دلیل که کار دیگری برای انجام نیست به زندگی‌ای بی‌حاصل ادامه می‌دهند. آنچه کارور می‌خواهد از طریق زبان و نمادها به خواننده منتقل سازد، لحظه‌هایی خاص است، زمانی که زندگی تهی این انسان‌ها از آشفتگی مجزا می‌شود. فضای داستان‌های او در بخش شمال غربی اقیانوس آرام و حول زندگی کشاورزان، الکلی‌ها، منشی‌ها، مکانیک‌ها و دیگر افراد معمولی چرخ می‌زند. انسان‌هایی که در محیط و فضایی آشنا ظاهر می‌گردند و به موضوعاتی سطحی و پیش‌پاافتاده دقت می‌کنند، از آن گذشته این افراد قادرند توصیفاتی هوشمندانه از موضوعات به گویشی محلی ارائه دهند. این مهارت کارور است که می‌تواند حالت‌ها و هیجانات شخصیت‌ها را درک کند و به نمایش بگذارد، شخصیت‌هایی که نشان می‌دهند زندگی واقعی افراد معمولی در سال‌های «۷۰ و ۸۰» در آمریکا واقعاً چگونه بود.

نویسندگانی هستند که بسیار پرحرف و آثارشان بسیار مطول است و در مقابل نویسندگانی نیز هستند که ساده و موجز می‌نویسند. ریموند کارور نه تنها در دسته دوم جای می‌گیرد، بلکه وی استاد کم‌گویی و ایجاز است، در واقع، او یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان داستان کوتاه در قرن بیستم لقب گرفته است (در مورد او گفته شده است که او داستان کوتاه را تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۸ جانی دوباره بخشید)؛ او در دو جریان ادبی مینی‌مالیسم و رئالیسم کثیف می‌نوشت، داستان‌های او غم، تنهایی، خیانت، احساس ناامنی و فرار را مورد کاوش قرار می‌دهد.

جریان «رئالیسم کثیف» که در رابطه با شخصیت‌های متوسط و بر واقعیت‌های تلخ زندگی معمولی آن‌ها استوار است، در سال ۱۹۸۰ با اقبال عمومی همراه شد. این نشریه‌ی معروف ادبی گرانتا[۲] بود که در مقدمه‌ای توضیحی که بوفُرد[۳] نوشته بود، عنوان «رئالیسم کثیف» را در سال ۱۹۸۳ باب نمود؛ وی در این مقدمه نوشت: «رئالیسم کثیف، سبک ادبی نسلی جدید از نویسندگان آمریکایی است. این نویسندگان در مورد جنبه‌های روزمره و تلخ زندگی معاصر: شوهر ترک شده، مادر ازدواج نکرده، دزد ماشین، جیب‌بر، معتاد می‌نویسند، آن‌ها این موضوعات را با عینی‌نگری‌ای گزنده که درعین‌حال به کمدی پهلو می‌زند، می‌نویسند، داستان‌هایی که ایجاز، تمسخر از ویژگی‌های آن‌هاست و گاهی اوقات وحشی و بی‌رحم اما به‌کرّات شفقت‌آمیز هستند، این داستان‌ها صدایی تازه را در ادبیات به وجود آورده‌اند.»

رئالیسم کثیف سبکی در نویسندگی است که هدفش خلق سرنوشت‌هایی واقعی و غم‌انگیز است. رئالیسم کثیف اغلب در مورد انسان‌هایی است که زندگی غم‌انگیزی دارند که در آن با مشکلاتی نظیر مواد مخدر، مصرف الکل و طلاق دست‌به‌گریبان هستند. این سبک صورتی از مینی‌مالیسم است که ویژگی آن تلخیص و تمرکز بر توصیف ظاهری است. نویسندگانی همچون کارور از به کار بردن عبارات قیدی پرهیز می‌کنند و ترجیح می‌دهند وارد محتوا شوند و در این صورت در مقایسه با سبک مینی‌مالیسم، محل کمتری برای تفسیر توسط مخاطب باقی خواهد ماند. در داستان‌ها و رمان‌هایی که به سبک رئالیسم کثیف نوشته می‌شوند، تمایل بر این است که شخصیت‌ها عادی، انسان‌هایی معمولی و اغلب با منابع مالی و درآمد اندک باشند.

آنچه شاخصه‌ی سبک رئالیسم کثیف به‌حساب می‌آید، سبکی متمایز است که با نثر پراکنده، زبان ساده و توصیفات بی‌پرده‌ی مردم و اتفاقات عادی شناخته می‌شود؛ برای مثال، نقطه‌ی شروع داستان‌ها در این سبک بسیار ساده است:‌ «مرد کور، یکی از دوستان صمیمی همسرم...»، شخصیت‌های او آدم‌هایی معمولی هستند که در وضعیتی عادی زندگی می‌کنند. همه‌ی آن‌ها ساکن شهرها و اکثریتشان کارگر، زناکار، الکلی، زن‌ها و یا اقلیت‌های قومی هستند، کسانی که احساس بیگانگی، تنهایی، یأس و سرخوردگی را در هر روز از زندگی‌شان تجربه می‌کنند و در نتیجه انسان‌هایی خشن شده‌اند که سخنانی گنگ و نارسا دارند. شهرنشینی به کناری می‌رود تا راهی برای قهرمانان بی‌شیله‌پیله‌ی روستایی و اغلب گنگ آمریکایی باز کند. این مردمان فقیر کارگر مجبورند که حاصل رنج‌هایشان و حتی بدن‌هایشان را برای زنده ماندن بفروشند، کسانی که در هر لحظه ممکن است همه‌چیزشان را اعم از ابتدایی‌ترین شئونی که یک انسان را انسان می‌سازد از دست دهند.

رئالیسم کثیف اندوه و فقدان زندگی هرروزه‌ی مردم عادی -معمولاً طبقه‌ی متوسط رو به پایین و مردم زاغه‌نشین- را کانون توجه قرار می‌دهد. ریموند کارور نویسنده‌ای است که نمونه‌ی اعلای رئالیسم کثیف را با داستان‌هایی موجز، رُک و محبت‌آمیز به نمایش می‌گذارد، او به‌نحوی مطلوب نکته‌های حذف‌شده و ازقلم‌افتاده را به کار می‌گیرد و از فواصل بین کلمات به منظور ارائه‌ی حس زودگذر بودن و فانی شدن و عواطف مبهم بهره می‌گیرد؛ سبک او محاوره‌ای و به خصوص گفتاری است.

تمرکز او بر آداب معمولی زندگی هرروزه است و این کار را از طریق توجه به امر محسوس و پرهیز از هرگونه انتزاع ممکن به انجام می‌رساند. او در داستان‌های کوتاهش عواطف، ناامیدی‌ها و روابط را با صراحت و رواقی‌گری توصیف می‌کند؛ در این داستان‌ها، شخصیت‌ها افرادی عادی در موقعیت‌هایی معمولی و اغلب کم‌درآمد هستند، عاملی که دلیل افسردگی درونی می‌شود، آن‌ها سرکوب‌شده و نه تحصیلات یا آینده‌ای در پیش رو دارند، اما حتی زمانی که به نفعشان است هم نمی‌توانند از این زندگی دست بکشند.

خواندن در مورد ویژگی‌های برجسته، اعمال و عیب‌های شخصیت‌ها به منظور تشخیص اشتباهات آن‌ها و کسی که پیش از این بودند، دشوار است. آیا کارور می‌خواست شخصیت‌هایش به‌عنوان قهرمان دیده شوند یا ضدقهرمان؟ آنچه در این داستان‌های کثیف و درهم‌برهم مشخص است این است که او شخصیت‌هایش را به گونه‌ای بال‌وپر می‌دهد که هیچ‌یک کاملاً بی‌گناه یا گناهکار نباشند. برخلاف آثار بسیاری از نویسندگان دیگر، کارور در تشخیص اینکه کدام‌یک از این شخصیت‌ها واقعاً قربانی یا جنایتکار است، تصمیم را بر عهده‌ی خواننده می‌گذارد. او این کار را با دعوت از خواننده برای درک عمیق‌تر درون و روح این شخصیت‌ها انجام می‌دهد، خواننده تشویق می‌شود تا روش‌هایی متناوب را بیابد و به‌تدریج شکل دهد و از این طریق سبک زندگی‌ها، حق انتخاب‌ها و اشتباهات معینی را ببیند؛ در نهایت خواننده با به پایان رساندن این داستان‌ها می‌فهمد که قضاوت کردن در مورد دیگران کار راحتی است.

کارور واقعیت «کثیف» زندگی روزمره را گرفته و به کاوش در آن می‌پردازد. شخصیت‌های او مردم معمولی هستند، زندگی آن‌ها همانند زندگی واقعی است و روابطی پیچیده و خصوصی دارند. راوی آثار کارور از طبقه‌ی متوسط است و توجه وی معطوف بر مُد جدید است، بر دل‌مشغولی و وسواس فرهنگ ما (غرب)، بر ظاهر خوب و امروزی بودن، بر تبعیت از مُد روز کلاب‌های رقص و شلوارهای جین و الکل و مواد مخدر و سکس و جامعه‌ی مصرف‌کنندگان‌مان که انباشته از نام برندهای تجاری است. کارور نویسنده‌ای است که باور دارد که خواننده می‌تواند بو بکشد، ببیند و لمس کند؛ از آن گذشته، ما در داستان او با راوی‌ای مواجهیم که به منطق خاص خود، وقایع‌نگاری، طرح داستان، روان‌شناسی، خودبودگی معتقد است و این‌ جهانی است که در آن محتوا بر فرم برتری دارد و زبان بی‌پرده و شفاف است.

 

[۱]  این متن قسمتی از مقاله‌ی ویولا کیتا(Viola Kita) با عنوان «Dirty Realism in Carver`s Work »  است، که در آدرس زیر به چاپ رسیده است:

Mediterranean Journal of Social Sciences, Vol.۵, No.۲۲,September ۲۰۱۴, MCSER Publishing, Rome-Italy.

[۲] Granta

[۳] Buford

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۴-۰۵-۱۵ ۰۸:۴۹وحیده ملاکی 0 0

    بسیار عالی بود.  
                                

نظر شما