شناسهٔ خبر: 36258 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

فیرحی: مشروطه یک انقلاب کپرنیکی در سیاست بود

داوود فیرحی گفت: ما با مشروطه دچار انقلاب کپرنیکی در سیاست شدیم. مشروطه یک انقلاب اساسی است چرا که نظام ممالک محروسه به یک دولت ملی تبدیل می شود و قوانین متمرکزی بر کل ملت نوشته می شود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ حجت‌‌الاسلام داوود فیرحی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در همایش «مشروطیت؛ فراز و فرودها، چشم‌انداز آینده» که عصر روز چهارشنبه در دفتر حزب اراده ملت ایران برگزار شد، گفت: بنده مدتهاست که به چند دلیل؛ درگیر بحث مشروطه ام. دلیل اول اینکه مشروطه یک تغییر بسیار بزرگ است که اسم آن را باید آستانه تجدد ما گذاشت. یک نظام سیاسی با تمام ویژگی هایش جای خودش را به یک نظام سیاسی دیگر می دهد. در عین حال نه آن نظام قدیم به کلی محو شده و نه این نظام جدید به کلی مستقر شده است. یعنی بعضی از محققین ما چیزی را به اسم مشروطه ناتمام گفته اند که درست است.

وی افزود: یکی از دلایل اهمیت مشروطه، آستانه تجدد بودن ماست؛ سیستم سیاسی عوض می شود، نظام فکری به طور کلی دارد عوض می شود. هر کسی از زاویه ای یار این تغییرات می شود. روشنفکران یک جور توضیح می دهند. دولتمردان جوری دیگر و رهبران مذهبی یک جور، این دگرگونی را توضیح می دهند به همین دلیل شناخت مشروطه ارزش زیادی دارد... .

فیرحی در ادامه گفت:‌ دومین دلیل که مشروطه برای من اهمیت دارد این است که مشروطه مخزن بزرگی است که ما می توانیم با اندیشیدین و باز اندیشی در آن راه های امروزمان را پیدا کنیم. خیلی از کشورها مانند پاکستان و عربستان، تجربه ما را ندارند. در دنیای اسلام می توان گفت که سه یا چهار کشور است که این تجربه را مانند ما دارند. مصر و ترکیه و اندونزی هستند که این تجربه را دارند و این مخزن بسیار قوی برای ماست. هرکسی بتواند با آمادگی بیشتری درباره مشروطه بحث کند، آمادگی بیشتری دارد که نسبت به مسائل امروز هم نظر بدهد.

وی افزود: من در مطالعات خودم احساس می کردم بعضی نقطه های تاریخی به قول فیلسوفان لحظه های غیر قابل تکرار تاریخ اند. مانند سقیفه در تاریخ صدر اسلام که غیر قابل تکرار است و اثرش را همچنان دارد تولید می کند. شبیه همین را ما در جنگ ایران و روس داریم؛ شکست در مقابل روسها چیزی است که بسیار متفاوت از بقیه جنگ های ماست و اثر مهمی در تاریخ ما گذاشته است. مشروطه نیز همین گونه است.

فیرحی با اشاره به اینکه شهید بهشتی در اوایل انقلاب نماد تحزب است گفت: در ادبیات شهید بهشتی حزب به عنوان نماد تحزب مذهبی است و بهشتی یک نگاه مذهبی به حزب دارد. من در اینجا نمی خواهم دفاع کنم که شهید بهشتی دیدگاهایش چقدر درست است. اما شهید بهشتی نماد پیشرو حزب و مذهب و سیاست از دیدگاه مذهب است. دو جلد کتاب به عنوان حزب و بررسی مواضع حزب جمهوری اسلامی وجود دارد که ایشان در آنجا  جمله ای تاریخی، مذهبی می‌گوید؛ دولت مدرن نمی‌تواند شخصی اداره شود، بلکه ناچار است به صورت جمعی اداره شود و مدیریت آن به صورت جمعی است. که مبنای بحث من این جمله شهید بهشتی است.

وی افزود: حالا که دولت مدرن اساسش بر مدیریت جمعی است، تنها دو راه وجود دارد؛ یا اینکه به صورت حزبی اداره شود و یا سر از محفل و فساد درخواهد آورد که به نظرم این نکته ای کلیدی است. ایشان دو قاعده را به هم چسبانده و از آنها نتیجه گرفته است.

فیرحی گفت: نخستین فرض شهید بهشتی از دولت بعد از مشروطه، مدرن بودن آن است و مدرن بودن آن هم به این است که بیشتر اقتضائات یک دولت مدرن را دارد. دومین فرض این است که دولت مدرن  ناگزیر به صورت جمعی اداره می شود و اداره جمعی دو حالت بیشتر ندارد؛ یا فاسد است و یا به صورت صحیح اداره می شود. حالت فاسد آن اداره محفلی است یا به تعبیر برخی اداره موجی است. برخی اصطلاح اتوبوسی را به کار بردند. دکتر بهشتی فرضش براین است که اداره محفلی مظهر اداره فاسد است. چرا که قابل کنترل و سنجش نیستند و برنامه و مرامنامه ندارند و علنی نیستند. به همین دلیل هم خیلی زود میل به فساد پیدا می کنند. چون سیاست بزرگترین نهاد جامعه ملی است، فسادش هم بزرگ است.

وی افزود: مرحوم شهید بهشتی نوع دوم اداره جمعی را حکومت اداره حزبی دانست. ایشان یک نتیجه می گیرند که حزبِ صحیح هست یا نظامِ حزبی صحیح هست که جامعه را می تواند درست اداره کند. یعنی اگر حتی احزاب باشند اما نظام حزبی نادرست شکل گرفته باشد دوباره اداره حکومت به سمت محافل می چرخد و حرکت می کند.

فیرحی ادامه داد: تیتر صحبت من «انقلاب مشروطه و تحول در نظام حکمرانی» است. ما در ایران قبل از مشروطه نوعی از نظام سیاسی به ظاهر پادشاهی با اسم سلطنت داشتیم. مانند سلطنت قاجار اما تکنیک اداره آن زمان عبارت از چیزی به نام ممالک محروسه است. ممالک محروسه بازمانده نوعی از اداره کشور توسط کوروش و ایران باستان است، البته به صورت خراب شده و به هم ریخته آن.

وی افزود: ممالک محروسه اصطلاحی است که هر منطقه حداکثر خودمختاری را داشت و شاهنشاه به عنوان نماد وحدت کل کشور محسوب می‌شد که در مرکز بود. بنا برتعریف آن دوره ما پنج ولایت در کل کشور داشتیم که عبارت بوداند از: تهران، آذربایجان، خوزستان، اصفهان و خراسان.

این استاد دانشگاه گفت: قانون انجمن های ایالتی و ولایتی بر اساس این سیستم طراحی شده بود. انقلاب مشروطه را به لحاظ نظام اداری، انقلاب انجمنی می گویند. یعنی انجمن تهران و تبریز و فارس هر یک اختیاراتی دارند و نظام انجمنی شبیه حکمرانی محلی است و هر محل برای خودش یک حاکم نشین دارد. که این حاکمان برای خودشان وزرایی داشتند و امیرکبیر و قائم مقام از این وزیران بودند. یعنی هر منطقه ای برای خودش مجلس داشت، انجمن داشت و تهران انجمنِ انجمن ها بود و مجلس شورای ملی، انجمن آن انجمن ها تلقی می شد. 

وی ادامه داد: مرحوم آیت‌الله نائینی در خاتمه کتاب تنبیه الامه توضیح می‌دهد که انجمن‌ها موتور دموکراسی هستند و بحث را به این ختم می دهد که انجمن روی پاشنه انجمن ایستاده و در آن کتاب از انجمن صحیح و انجمن غلط صحبت می‌کند.

فیرحی در ادامه گفت: اما از مجلس دوم به بعد چیزی به نام احزاب پیدا می‌شود که جایگزین انجمن ها می شوند و فرق احزاب با انجمن ها این بود که احزاب برش ملی دارد. یعنی دفتری در تهران دارند و دفاتری هم در شهرستانها دارند و بنابراین دولت دارد متمرکز می شود. اما انجمن ها اینطور نبودند مثلاً انجمن تبریز از انجمن تبریز مستقل بود. و رابطه اینها از طریق مجلس بود. در حالیکه نظام حزبی نظام  انجمن‌ها را تکامل بخشید و بر روی احزاب تکیه کرد. اولین احزاب ما که یکی شان حزب دموکرات و اجتماعیون بودند برای نخستین بار یک نوع نظام نامه های ملی به جای محلی درست کردند. یعنی دیگر ما ممالک محروسه نداشتیم بلکه چیزی به نام دولت ملی ایران داشتیم.

وی گفت: نتیجه اینکه، ما با مشروطه دچار انقلاب کپرنیکی در سیاست شدیم. مشروطه یک انقلاب اساسی است. یعنی نظام ممالک محروسه به یک دولت ملی تبدیل می شود و قوانین متمرکزی بر کل ملت نوشته می شود. در حالیکه که قبلاً چنین چیزی نبود.

وی با اشاره به اهمیت قانون گفت: چون قانون مهم بود خود سلطان آن را امضا کرده است. برای اولین بار در ایران نخستین دولت ملی تشکیل می شود. دوستانی که می گویند در زمان صفویه دولت ملی بود آنها تصویری غیر تکنیکی از دولت ملی دارند. درصورتیکه یک سال و چهار ماه بعد از انقلاب مشروطه نخستین قانون تشکیلات ملی شکل می گیرد و قانون دوم حدود دو ماه بعد از آن تنظیم می شود و آن را صدراعظم امضا کرده که اسم ان قانون انجمن های ایالتی و ولایتی است و یک یا گذاشته یا شیوه اداره کشور، یعنی یکی دارد تشکیلات و تقسیمات را نشان می دهد و یکی هم نوع اداره کشور را نشان می دهد. که این نوع اداره اساسش برفدرالیزم متمرکز است. یعنی استقلالی به مناطق داده اما تصمیم های حاکمیتی را به مجلس یا دولت مرکزی داده است و بعد یک قانون جدید تصویب شد که تغییر نظام انجمنی به نظام حزبی است و برای نخستین بار احزاب ما ظاهر می شوند.

فیرحی گفت: این سیستم تبعات زیادی داشت و من چون طلبه ام تبعات مذهبی آن را می شمارم. خلاصه اینکه، قبل از انقلاب مشروطه نظام مذهبی ما شبیه نظام سیاسی مان غیر متمرکز بود و شباهت بسیاری به نظام سیاسی داشت به گونه‌ای که هر مجتهد محلی، مرجع مذهبی هر محلی بود و بنابراین رابطه اش با حاکم آن محل تعریف می شد. مثلاً مجتهد تبریز رابطه اش با مظفرالدین شاه بود و ... .

فیرحی با بیان اینکه نظام مذهبی ما قبل از مشروطه نظام غیر متمرکز بود، افزود: رویه ثابتی به نام رابطه دین و قانون گذاری وجود نداشت. اما از مشروطه به بعد اتفاق مهمی که افتاد این بود که هیچ نقطه‌ای از ایران هیچ کس نمی تواند خارج از قانون عمل کند حتی اگر شریعت باشد. اما رابطه شریعت و قانون فقط در مجلس بررسی می شود؛ یعنی هر مذاکره و گفت و شنودی که بناست اتفاق بیافتد فقط باید در چهاردیواری مجلس اتفاق بیافتد و بعد از آن همه موظف به عمل به قانون موضوعه هستند. بنابراین تمام مجتهدین محلی اختیاراتشان صلب شد و بحث به این برگشت که تنها معیار انسان ایرانی قانون موضوعه است اما قانون موضوعه نباید مخالف شریعت باشد. این چیزی بود که منازعه را از پیرامون و حواشی به مجلس جمع کرد.

این عضو هیأت علمی دانشگاه ادامه داد: بحث بعد این بود که چگونه قانونی باید وضع شود. این یک انقلاب بزرگی در مذهب است. به همین دلیل رئیس جمهور ما گفت پلیس نباید به اسلام عمل کند بلکه باید قانون را عمل کند. اصلاً فلسفه دولت مدرن همین است، چرا که اگر هر کسی خودش بخواهد شریعت را اجرا کند به قبل از مشروطه برمی گردیم. یعنی بحث به حاکمیت قانون موضوعه برگشت و بعد بحث این بود که حالا قانون موضوعه را چگونه بنویسیم و رابطه قانون موضوعه با شهروند چگونه است. بلافاصه حزب به واسطه شهروند به عنوان حاکمان یا صاحبان حاکمیت تبدیل شد و شهروندان به عنوان پیروان قانون تبدیل شدند. یعنی در واقع هر شهروند دو چهره دارد؛ شهروندی که حق قانونگذاری دارد و شهروندی که باید تابع قانون باشد. گفتند که حزب، آدابتور این فرایند است. یعنی حزب موتورهای کوچک را به موتور بزرگ دولت تبدیل می کند. بنابراین مناقشه را دولت مدرن از محلات جمع کرد.

وی گفت: فکر کردن به حزب دو قسمت دارد یکی اینکه حزب چه شرایطی دارد تا حزبی درست باشد و دوم اینکه حزب مانند نماز دارای شرایط و مقدماتی است. باید آن شرایط و مقدمات را داشته باشد و مانند نماز اجزای آن هم باید درست باشد. از آن زمان محققان برروی این مسئله کار کردند که ناتمام است. ما اندیشه‌های فلسفی زیاد داریم اما اندیشه‌های تکنیکی ما کم است. ما می‌دانیم شهروند باید آزاد باشد اما نمی‌دانیم چگونه آزادی آن را ضمانت کنیم. در مشروطه نیز بحث تکنیک ضعیف بود و ما ۱۰۹ سال است که تاوان یک اشتباه را داریم می‌پردازیم و آن عدم توجه به تکنیک های اداره حزبی است.

نظر شما