شناسهٔ خبر: 36465 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

«جعبه سیاه سرکوب مشروطه»

صدر محمدی درباره یک کتاب که در آن به مشروطه پرداخته شده، مطلبی نوشته است. او به نوعی این کتاب را که در تل‌آویو چاپ شده، «جعبه سیاه سرکوب مشروطه» می خواند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ "بازی بزرگ" اصطلاحی است که به رقابت استعماری انگلیس و روسیه بر سر ایران در آغاز قرن بیستم اطلاق می شود. این بازی از دوره ای که پطر کبیر و در دوره پس از او ملکه کاترین  دست به کشور گشایی به سوی همسایه جنوبی خود آغاز کردند و از سوی دیگر انگلیس برای در امان ماندن از چنگال و شهوت خرس شمالی از همسایه شمالی هندوستان به عنوان سنگر استفاده کرد آغاز شده بود اما در اوایل قرن بیستم متعین و غیرقابل چشم پوشی شد. در این میان ایران تبدیل به کشوری شد که اگر توانمند و صاحب جلال بود از دو سو می توانست بهره بردار باشد و اگر ضعیف و صاحب ملال چیزی جز توانفرسایی و نابودی برای ایران وجود نداشت. به این ترتیب هر دو طرف آغاز به دخالت در امور سیاسی ایران کردند به طوری که دیگر با آغاز رسمی بازی بزرگ ورق سیاست ایران در دست یکی از این قماربازان بود و این بازی جز با مرگ یکی از طرفین پایان نپذیرفت.

به این ترتیب اگر ادعا کنیم که فهم تاریخ ایران جز با مطالعه و مداقه در اسناد دو طرف و جز با فهم منطق حاکم بر رفتارهای طرفین نمی تواند فرا دست آید ادعای گزافه ای نکرده ایم. چرا که منطق طرفین بازی و رفتارهای آنان به شدت وضعیت صحنه سیاست، اجتماع، اقتصاد و خلاصه تمام شئون میدان بازی را که ایران نازنین بود مشخص می کرد.

با توجه به آز و دلسپردگی و سرسپردگی ای که در اصحاب قلم و دیوان ایران از همان آغازین دوره های مراودات ایران و اروپا نسبت به اروپای غربی که می توان آن را به اجمال مرض لندن زدگی در تاریخ ایران نامید وجود داشته است آرشیوها، نوشتجات، تحلیل ها و نوع نگاه سیاستمداران، نویسندگان و صاحب فکران اروپای غربی همواره مد نظر قرار گرفته و تا حد قابل توجهی مورد مطالعه واقع شده است. اما در مورد بازیگر دیگر بازی بزرگ مساله کاملا متفاوت و یا بالعکس بوده است. هیچ گاه توجهی جدی نسبت به آرشیوها، اسناد و حتی کتابها و پژوهش های مرتبط با ایران این خطه از سوی ما وجود نداشته است در حالی که این کشور تا همین ۳۰ سال پیش یکی از تاثیرگذارترین کشورها در تمام ساحات ایران بوده است.

شاید به اجمال دوره های قابل مطالعه را به : دوره پیش از جنگ های ایران و روس؛ دوره جنگ های ایران و روس؛ از پایان جنگ تا ابتدای مشروطه؛ مشروطه (استبداد صغیر و کبیر)؛ پایان قاجاریه؛ برآمدن پهلوی تا پایان رضاخان؛ آغاز دوره محمد رضا تا سقوط پیشه وری و یا اعلام ممنوعیت حزب توده و نهایتا از آن تاریخ تا وقوع انقلاب اسلامی تقسیم بندی کرد و برای هر کدام از این دوره های تاریخی سرفصل های مختص به خود که هر کدام برگ و فصلی مهم از تاریخ ملت و سرزمین ایران است در نظر گرفت. (علل عدم توجه به جهان روسی در ایران خود موضوع جستاری مجزا است که باید به صورت آسیب شناختی مورد بررسی قرار گیرد.)

باری دوره مشروطه به عنوان فصلی فوق العاده از تاریخ ایران از دوره هایی است که عناصر روسی و عناصر ایرانی وابسته به روس تاثیری عمیق و غیر قابل چشم پوشی در آن داشته اند و دفتری علیحده برای مطالعه خود اختصاص میدهند. بنابراین برای فهم حقیقت تاریخ مشروطه ایران لاجرم باید رجوع و استناد به منابع دست اول و حتی پژوهش های درجه دو مبتنی بر این اسناد را در پیشدید قرار داد.

در این نوشتار سعی می کنیم تا گزارشی از یکی از دست اولترین اسناد مشروطه ایران که به دست یکی از تاثیرگذارترین مهره های روسی در دربار قاجار  نوشته شده است و متاسفانه تا کنون مورد غفلت واقع شده است را ارائه دهیم.
این اثر عبارت از یادداشت های روزانه کنستانتین نیکولایویچ اسمیرنوف (۱۸۷۳-۱۹۳۸) است. اگر بخواهیم نقش این مرد را در تاریخ سیاست ایران ضریب دهیم این جمله کفایت میکند که در حق او گفته شده است: او مردی است که "قدر نصف قشون روس مقیم قزوین قدرت و اثر دارد".

اسمیرنوف در تاریخ آن روز ایران از چنان اهمیت و گرانی ای برخوردار بوده است که هیئت مدیره مجلس اول مشروطه یکی از مهمترین وظایف خود را اخراج او از ایران دانسته است. مرحوم اقبال یغمایی در مقاله ای که به حیات میرزا ابراهیم خان حکیم الملک اختصاص دارد در مورد اقدامات مجلس نخست شورای ایران می نویسد: یکی دیگر از کارهای پردردسر این هیئت مدیره اخراج اسمیرنوف معلم روسی احمدشاه بود. این معلم را که مردی نظامی بود محمدعلی شاه به تربیت پسرش گماشته بود و روس‌ها امید داشتند که ولیعهد بر اثر تعلیمات و تلقینات اسمیرنوف هواخواه سیاست آنان شود. به همین سبب وقتی که به اخراج وی فرمان رفت، سخت برآشفتند و تهدیدها کردند. اما چون ترساندن فایده‌ای نداد شرط کردند که اگر دولت ایران اسمیرنوف را همچنان به معلمی شاه بگذارد آنان نیمی از سربازان خود را که تا قزوین کشانده بودند بیرون برند، ولی هیئت نپذیرفت و نواب گفت: ما چگونه معلمی را که قدر نصف قشون روس مقیم قزوین قدرت و اثر دارد در دربار رها کنیم و بر خود نیندیشیم؟

روسها بر اثر این تصمیم متهورانه بر آن شدند که از راه دیگر به ایران فشار آورند. بدین منظور ناگهان و به یک روز در صدد پس گرفتن مبالغ سنگینی که سابقا به شرط عندالمطالبه به بعضی افراد هیئت مدیره قرض داده بودند بر آمدند. گرچه این کار وامداران را سخت ناراحت و وادار به چاره جویی کرد اما به هر صورت حکیم الملک به دستور هیئت مدیره اسمیرنوف را از ایران بیرون راند و خود به انتخاب معلمانی برای تربیت احمد شاه و پاک و منظم داشتن دربار مامور شد...

همچنین میزان نفوذ او در دربار ایران به حدی بوده است که یک سیاح نظامی روس که معاصر اسمیرنوف بوده و در آن دوره سفری به ایران داشته است در سفرنامه خود ضمن بیان این که ایرانی ها از روس ها به سختی می هراسند چرا که احساس می کنند در پشت سر هر تبعه روس ارتش روسیه ایستاده است با اشاره به همدلی و همراهی محمدعلی شاه با روس ها می نویسد: او پزشکی روس به نام سادوسکی را به پزشکی دربار خود برگزید. آموزش فرزندانش را به یک کاپیتان روس به نام سمیرنف سپرد. علاوه بر این یک روس به نام شاپشال که یکی از دوستان شخصی شاه بود تاثیر بسیاری بر سیاست خارجی ایران داشت.

مامونتف به خوانندگانش می گوید سمیرنف فارغ التحصیل یکی از دانشکده های زبان های شرقی بوده.

پیش از آغاز به گزارش مدنظر از زندگی و اثر اسمیرنوف باید قید کنیم که بر اساس اطلاعات موجود در اینترنت متن روسی خاطرات او پس از یک قرن، ۱۰ سال پیش توسط پژوهشگری روس در سرزمین های اشغالی منتشر شده است! در ذیل خبر و معرفی این کتاب را نیز عینا ذکر می کنیم و پس از آن وارد موضوع می شویم:

« خاطرات یک مامور اطلاعاتی روسیه تزاری در دربار محمدعلی شاه و احمد شاه قاجار منتشر شد. این مامور اطلاعاتی اسمیرنوف نام داشت و از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۲۵ در ایران بسر برد. کتاب خاطرات اسمیرنوف بر اساس یادداشتهای روزانه او فراهم آمده و توسط دکتر نوگزار تراوگانف ویراستاری و در اسرائیل به چاپ رسیده است. این یادداشتها قبلا در روسیه شناسایی شده بود اما منتشر نشده بود.

اسمیرنوف در سال ۱۹۰۷ توسط وزا رت دفاع روسیه به ایران فرستاده شد تا تعلیم و تربیت احمد میرزا ولیعهد محمد علی شاه را برعهده گیرد. اسمیرنوف در دوران اقامتش در ایران در خدمت سفیر روسیه در ایران بود که رئیس او به شمار می آمد و سیاستهای او را دنبال می کرد. اسمیرنوف که از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۹ در دربار محمد علی شاه و سپس از سال ۱۹۰۹ تا ۱۹۲۵ در دربار احمد شاه اقامت داشت. کتاب او شامل اطلاعات زیادی درباره دربار این دو پادشاه قاجاری و نیز نهضت مشروطه و رقابتهای دو دولت بریتانیا و روسیه در ایران آن روزگار است.

کتاب خاطرات اسمیرنوف بر اساس یادداشتهای روزانه او فراهم آمده و توسط دکتر نوگزار تراوگانف ویراستاری و در اسرائیل به چاپ رسیده است. این یادداشتها قبلا در روسیه شناسایی شده بود اما منتشر نشده بود. در پیوستهای این کتاب نیز اسناد تازه ای به چاپ رسیده که قبلا کسی از آنها خبری نداشته است. از جمله این اسناد یادداشتهای مقامهای ایرانی به زبان فارسی، گزارشهای پیشرفت تحصیلی سلطان احمد میرزا و دیگر شاهزاده های قاجاری، و گزارشهای محرمانه و سالانه اسمیرنوف به مقامهای روسی را می توان نام برد.

یکی از اسناد جالب متن تلگراف تزار نیکلای دوم به محمد علی شاه است و نامه های محمد علی شاه به فارسی به اسمیرنوف. از دیگر اسناد قابل توجه این کتاب اطلاعاتی درباره شخصیتهای سیاسی و انقلابی مشروطه چون ستارخان، باقرخان و یپرم خان است و همچنین اطلاعات تازه ای درباره ژنرال شاپشال روسی که از حامیان درجه اول محمد علی شاه در سرکوب مشروطه خواهان بود. همچنین عکسهایی از آرشیو خصوصی اسمیرنوف در این کتاب چاپ شده که قبلا در جایی منتشر نشده است.» (رادیو فردا)

در ادامه مطلب گزارش بیوگرافی و گزارشی از محتویات کتاب خاطرات اسمیرنوف به همراه آدرس نسخه او در آرشیوهای گرجستان را به قلم عزیز میراحمداف می آوریم.

میر احمداف در کتاب «پژوهش هایی در مورد ادبیات آذربایجان (قرون ۱۹ و ۲۰)»  با بیان این که به هنگام تحقیق در مورد یک کتاب لغت در آرشیو نسخ خطی تفلیس با این کتاب مواجه شده است این کتاب را کتابی ناشناخته که برای محققین تاریخ ایران و آذربایجان می تواند اثری بسیار مهم تلقی شود معرفی میکند. در ادامه متن گزارش احمداف از این کتاب تقدیم میشود:

کنستانتین نیکولایویچ اسمیرنوف (۱۸۷۳-۱۹۳۸) در شهر تیمورخان شورا (Teymurkhanshura)  متولد شده است در شهر تفلیس در دانشسرای پسران تحصیل کرده است. او دوره زبان مخصوص افسران را گذرانده همچنین فارغ التحصیل انیستیتوی باستانشناسی سن پطرزبورگ است. او بین سال های ۱۹۰۳-۱۹۰۶ به عنوان نیروی اطلاعاتی نظامی در قفقاز خدمت کرده بعدها بین سال های ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴ در ایران به عنوان معلم و مربی ولیعهد ایران فعالیت داشته است. او در همین دوره رابطه محکم خود را با سفارت روسیه در ایران حفظ کرده و با آنها همکاری داشته است. او در سال ۱۹۰۴ در سفری که به استانبول داشته است در آنجا با ولادیمر فیودرویچ مینورسکی آشنا می‌شود و رابطه آنها به صورت مکاتبه بعدها نیز تداوم می یابد.

او بعدها با حاکم شدن حکومت شوروی در گرجستان در انیستیتوی زبان، ادبیات و فرهنگ مادی جمعیت شرقشناسی گرجستان به عنوان مترجم و محقق آرشیوهای نظامی مشغول به کار می شود. او دارای آرشیو شخصی ای با ۱۵۶ پوشه است  که شامل نسخه های دستنویس یا حروفچینی شده آثار او، همچنین نامه ها، ترجمه ها، اسناد رسمی و زندگی نامه او می شود. آثار او موضوعاتی مانند تاریخ، جغرافیای نظامی، زبان فارسی، قوم شناسی، ماخذشناسی و موضوعاتی این چنینی است. از میان این آثار تنها سه اثر در کتاب «کتابشناسی ایران»  ثبت شده است.

مقاله پژوهشی او در مورد قوم شناسی ایران بعدها به عنوان کتابی مستقل نیز منتشر شده است.

در میان میراث علمی به جای مانده از او کتاب «تاریخ خان نشین نخجوان»  که با همکاری قاییبوف  تالیف کرده است قابل توجه است. این اثر به دلیل آن که بسیاری از اسناد مرتبط  مانند آرشیو اسناد خاندان کنگرلی و نیز فرامین و دستورهای متعلق به قرون وسطی را مورد بررسی قرار داده است اثری قابل توجه است.  در کتاب «تاریخ خان نشین نخجوان» بخش مهمی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی نخجوان در دوره زمانی اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ نیز مورد بررسی قرار گرفته است. از این رو نسبت به جریان های دینی – فلسفی این منطقه، فعالیت های افراد روشنفکری مانند  سلطانوف، صدقی، جلیل محمد قیلزاده در این دوره و بررسی ریشه های فکری آنها و نوع ارتباط آنها با افکار آخوندوف مورد بذل توجه قرار گرفته است...

کتاب یادداشت های روزانه ای که در بالا مورد اشاره قرار گرفت یادداشت هایی است که اسمیرنوف در دوره اقامتش در ایران نوشته است و تحت عنوان «خاطرات روزانه ک. ن. اسمیرنوف، ایران، ۱۹۰۷»  قید شده است که برای هر سال دفتری مجزا در نظر گرفته شده است.

خاطرات دارای ویژگی شخصی نیست. مولف این دفاتر فردی تماما عملگرا و در پی مقاصد سیاسی خود بوده است که با نگاهی مدقانه مسائل را مورد قید قرار داده است. به نظر می رسد پژوهشگران می توانند با در نظر داشتن موضع سلطنت طلبانه (مونارشیستی) اسمیرنوف از خاطرات او به عنوان منبعی مهم که دارای اطلاعاتی غنی و البته گاه متضاد با یکدیگر در مورد یکی از مهمترین و پیچیده ترین برهه های تاریخ ایران یعنی حوادث سال های ۱۹۰۷-۱۹۱۴ خصوصا انقلاب ایران است به صورت تطبیقی با سایر منابع مورد بهره برداری قرار دهند.

آنچه که نباید از نظر دور داشت این است که اسمیرنوف علاوه بر این که معلم خانوده شاه و «اندرونی» او بوده است در عین حال عنصری «محرم» برای جلسات مشاوره ای پنهان حکومت نیز بوده است که در بسیاری از این جلسات محرمانه مشارکت داشته و گاه با توصیه سفارت روسیه نقشی فعال نیز در بعضی از ماجراها گرفته و بر شخص شاه تاثیرگذاشته موضع آفرینی می کرده است.

به صورت اجمالی می توان موضوعات و حوادثی را که در این خاطرات مورد اشاره و بحث قرار گرفته است به ترتیب زیر بیان کرد: مراحل مختلف انقلاب ایران، اصلی ترین درگیری های انقلاب، نیروهای انقلابی و مرتجع در جریان انقلاب، حیات اقتصادی عناصر حکومتی (شخصیت های دولتی، نظامی، دینی، مطبوعاتی و سایرین)، وضعیت داخلی سرای پادشاهی، وضعیت معیشتی اعیان، وضعیت تربیتی و تحصیلی شاهزاده احمد میرزا و دیگر برادران او، برنامه درسی آنها و کتاب های مورد مطالعه و توجه آنها و ...

اطلاعات موجود در کتاب در مورد تصویری که اسناد بی طرف در موضوع نقشی ژاندارم واری که روسیه تزاری و امپریالیزم انگلیسی در اثنای حوادث انقلاب ایران داشته است را قابل تصور می کند. در کتاب بسیاری از اقدامات روسیه تزاری برای خفه کردن انقلاب ایران با مثال ها و ارقام دقیق مورد بیان قرار می گیرد. این اثر امکان تبیین و فهم مسائلی مانند فتنه آفرینی های افرادی چون لیاخوف (که از سوی لنین به عنوان نوکر تزاریسم معرفی شد)، گارتویگ، شاپشال و چرنوزوبوف و سایر وابستگان سیاسی و نظامی سفارت روسیه در تهران، روابط محرمانه محمدعلی شاه با نیکولای دوم، نامه نگاری های آنها، جزئیات اعطای مدال «الکساندر نوسکی»  به امیربهادر جنگی و نیز برخی حوادث بسیار مهمی سیاسی و دیپلماتیک آن دوره را فراهم می آورد. به عنوان مثال محمد علی شاه در آوریل سال ۱۹۰۹ طی نامه ای به تزار نیکولای دوم از او می خواهد تا تزار با او رابطه ای مانند رابطه اش با امیر بخارا داشته باشد و خواهش می کند تا او ایران را نیز تحت الحمایه خود قرار دهد. یا در یادداشتی مربوط به سال ۱۹۰۷ آمده است: گارتویگ در ارتباطی بسیار صمیمی وتنگاتنگ با دربار (منظور دربار محمدعلی شاه است) بود. او از تمایل شاه به روسیه کمال سوء استفاده را می کرد و از تلاش برای تقویت این تمایل دریغ نمی ورزید.

در جای دیگر آمده است: یک بار من به همراه شاهزاده محمد حسن میرزا به صورت دو نفره در حال گردش بودیم که به یکباره پسر از من پرسید مشروطه یعنی چه؟  و بعد ادامه داد که در ایران افراد بسیاری خواستا رمشروطه هستند اما شاه به شدت با آن مخالف است و می گوید که اگر از من ناراضی هستند بگذار کس دیگری پادشاه بشود اما اجازه نخواهد داد که مشروطه حاکم شود و روسیه از قاجارها دفاع خواهد کرد.

در سال ۱۹۰۹ سابلین، سفیر روسیه در ایران به اسمیرنوف می نویسد: به شاه بگوید که پاسخ های او به ما مرا حیران کرده است.  بسیار دوست داشتم که دست او را بفشارم. بگذار خداوند در هر کاری کمک کار او باشد.

در این مجموعه نامه های گارتویگ که خطاب به اسمیرنوف نوشته است اهمیت قابل توجهی دارد. او در این نامه ها تصویری روشن از فعالیت های یک عنصر دیپلماتیک تزاری برای خفه کردن انقلاب زحمتکشان ایران را ارائه داده و افشا میکند. به عنوان نمونه او در نامه تاریخ ۲ آگوست ۱۹۰۹ به اسمیرنوف می نویسد: من زمانی که هنوز در پطربورگ بودم دائما و موکدا بیان می کردم که شایسته ما نیست که حکومت استبدادی در کشور مسلمان همسایه را نابود کنیم.

این خاطرات در بیان میزان همدستی روسیه تزاری با حاکم مستبد ایران برای سرکوب انقلاب، وضعیت روحی و فکری موجود در داخل دربار پادشاهی محمدعلی شاه نسبت به وقایع از امتیاز بالایی برخوردار است و مسائل جزئی فراوانی را در خود منعکس کرده است. نکاتی مانند جزئیات اهدا مدال رشادت به فرماندهان روسی که مجلس ایران را به توپ بسته بودند و یا همراه داشتن تصویر نیکولای دوم در زنجیر ساعت شاهزاده محمد حسن میرزا از نکاتی است که در این خاطزات تصویر شده است.

اگرچه مولف خاطرات  به هنگام سخن گفتن از «فرمانده سپاه انقلابی ایران»، ستارخان و نیز فدایی های قهرمان تحت امر او نمی تواند لحن تحقیرآمیز و متنفرانه خود را نسبت به آنان پنهان کند اما اطلاعات دست اول و ثناآمیزی در مورد مبارزات قهرمانانه آنان ارائه میدهد که فکر می کنم برخی از آنها اطلاعات جدیدی برای مطالعات ایران شناسی باشد. فداکاری های مرتضی قلی خان ، خان ماکو در مبارزه با ستارخان، انتباه نامه های منتشر شده از سوی ستارخان و تاثیر آن بر روی اقشار مختلف مردم، آمدن شاپشال به تفلیس و دریافت و بردن هزار اسلحه برای مبارزه با ستارخان و سرکوب او از جمله مسائل دیگری است که در این خاطرات با ذکر جزئیات مورد اشاره قرار گرفته است. 

اسمیرنوف به هنگام سخن گفتن از مضمون یکی از انتباه نامه های منتشر شده در سال ۱۹۸ می نویسد: ستارخان با تفرعن نوشته بود که هیچ هراسی از آمدن لشکریان روس ندارد. او در ادامه از کمک های انقلابیان قفقاز به فداییان ایرانی نوشته و مساله فرار یک ملوان از پوتیومکین و ملحق شدن او به فداییان و مبارزه شانه به شانه او به همراه آنان نیز سخن می گوید.

اسمیرنوف در بخش هایی از خاطرات خود به مصاحبه های خود با روزنامه های مختلف روسیه مانند «موسکوویکی وئدوموستی» ، «نوویه ورئمیا» ، «ریچ»  و «روسکیی سلوو»  در مورد انقلاب روسیه و از حضور خبرنگاران این نشریات در ایران و ارتباط آنها با محمدعلی شاه و ظل السلطان و نیز مضمون گفتارهای خود در این نشریات سخن می گوید. به عنوان مثال در بخشی از دفتر متعلق به سال ۱۹۰۸ آمده است: سفیر به من توصیه کرد که برای این دیدار رسمی حتما از شاه وقت بگیرم و به او بگویم که در مصاحبه با خبرنگاران بگوید که همچنان طرفدار مشروطه است اما مشروطه ای کمی متفاوت و نه آن مشروطه ای که قبلا بوده است. اگرچه همه می گویند که دیگر مشروطه ای محقق نخواهد شد. شاه به توصیه های سفیر تزار در ایران عمل میکند. پس از آن خبرنگاران روزنامه های «ریچ» و «روسکیی سلوو» برای مصاحبه به حضور ظل السلطان می رسند که او در مصاحبه «کم مانده بود تا مشروطه را با فحش های کوچه بازاری مورد فحاشی قرار دهد.»

در خاطرات رشحاتی از حوادث مهم تفکر اجتماعی سیاسی و ادبیات ایران بین سالهای ۱۹۰۷-۱۹۱۴ مورد اشاره قرار گرفته است. مولف موضوعاتی مانند جنبش فراماسونری در ایران، شخصیت و اقدامات ظهیرالدوله به عنوان یکی از بنیانگذاران فراماسونری در ایران و پسر او ظهیرالسلطان ، شخصیت و فعالیت های ذکاء الملک، مدیر مدرسه سیاسی ایران و موضوعی مانند تاثیر تمدن عربی بر فرهنگ فارسی را مورد بررسی قرار میدهد. او تلخیصی از موضوعات مطرح در مطبوعات روز ایران مانند حبل المتین، صوراسرافیل، ایران نو و غیره را ارائه کرده و به دستگیری و اعدام دو روزنامه نگار انقلابی ایران یعنی میرزا جهانگیر خان و ملک المتکلمین می پردازد. او اشاره کرده است که یکی از آنها به هنگام تیراندازی علیه نیروهای قزاق تزاری دستگیر شده است. مولف در مورد تاثراتی که از مطالب روزنامه «کاسپی» در دربار شاهی ایجاد شده بود نیز اطلاعات قابل توجهی ارائه میدهد. در این موضوعات و همچنین در بسیاری از نقاط خاطرات می توان نگاه غرض ورزانه مولف نسبت به حوادثی که رخ داده است را احساس کرد. به عنوان مثال مرگ فاجعه آمیز دو مرد مبارزه میرزا جهانگیر خان و ملک المتکلمین چنین تصویر شده است: همه محبوسان تمام روز را در زندان ماندند،... و تنها دو نفر از آنان را به خصوص ملک التکلمین و سردبیر روزنامه صور اسرافیل را خفه کرده و کشتند. نفر دوم از اینها را گو آنکه نوشتن مقاله های تند منتقدانه اش کم نبوده همچنین به هنگام تیراندازی به به نیروهای قزاق دستگیر کرده بودند.

اسمیرنوف که روزنامه عوام گرای «نوویه ورئمیا» را با پری دهانش تعریف می کند در مورد این روزنامه در یکی از قیدهای سال ۱۹۱۲ می نویسد: شاه پس از آن که با بخش هایی از مقالات نوشته شده  در مورد انقلاب ایران آشنا شد به من گفت که از بین روزنامه ها جهت گیری این روزنامه را بسیار می پسندد و برای سووورین  طلب صحت و عافیت میکند.

در خاطرات مربطو به سال ۱۹۰۹ آمده است که با وجود شرایط بسیار سنگین کشور و دربار محمد علی شاه تصمیم داشته است تا از روسیه معلمی زن را برای تعلیم زبان روسی به دخترانش استخدام کند. پس از مکاتبات انجام گرفته با دوایر ذی ربط در روسیه  به پیشنهاد میرزا شریف (مسئول سانسور بخش زبان های شرقی کمیته مطبوعات قفقاز) زیبا خانم دختر شاهزاده سرهنگ امیر کاظم میرزا (برادر  خان بابا، داماد میرزا فتحعلی آخوندوف) راهی تهران می شود.

گوهر خانم، مادر زیبا خانم از زنان شناخته شده روشنفکر دوره خود بوده است که به زبان های روسی و فارسی تسلط داشته است. او برای مدتی ریاست جمعیت خیریه زنان مسلمان تفلیس را که ارفادی مانند خانم محمدقیلزده، سوفیا شاهتاختینسکی  سایر زنان سرشناس مسلمان در آن عضویت داستند را بر عهده داشته است. خود زیبا خانم نیز فارغ التحصیل دانشگاه پطربورگ بوده و دوره تخصصی معلمی را گذرانده بوده است. به احتمال قوی می توان چنین نظریه ای را مطرح کرد که مترجم اثر «نادر شاه» نریمان نریمانوف که در سالهای ۱۹۰۶ – ۱۹۰۷ توسط «شاهزاده خانم قاجار» به فارسی ترجمه شده همین زیبا خانم بوده است. نمایشنامه «نادر شاه» در آن دوره در شهرهای تهران، تبریز، رشت و سایر شهرهای ایران به تماشا گذاشته شد.

اسمیرنوف اعتراف می کند که زیبا خانم در آستانه دیدارش با ملکه ایران با من مشاوره کرد و من به او توصیه کردم که «در اهالی اندرونی نسبت به امپراطور روسیه رغبت ایجاد کند.» در متن خاطرات هیچ اشاره ای به راهکارهایی به زیبا خانم توصیه کرده است نمی کند.

از نکات قابل توجه در مورد این کتاب به همراه داشتن دهها صفحه اسناد دیپلماتیک در خود و نیز حاوی دهها مورد تصویر اصل و دیده نشده مربوط به آن دوره است که در متن کتاب یا ضمیمه آن وجود دارد. از جمله اسناد موجود میتوان به رونوشت متن اصلی نامه های نیکلای دوم، نامه های سفرای روسیه در ترهان و ماموران سیاسی این کشور مانند گارتویگ، سابلین و سایر افراد؛ در مورد اسناد تصویری نیز می توان به تصاویر مکان هایی که حوادث در آن رخ داده است و کاخ و تصاویر افراد مختلف از جمله شاه، وزارء، ولیعهد و سایر افراد است.

مسعود صدر محمدی

نظر شما