شناسهٔ خبر: 36622 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

جواد مجابی: هرگز برای مخاطب چیزی ننوشتم

جواد مجابی می‌گوید: برای من تجدد و پیشرفت مداوم همیشه مسئله اساسی و مشغله ذهنی بوده است. من معتقدم آدم به یک جایی نمی‌رسد که بایستد و یک اعلامیه‌ای را بخواند بلکه مرتب دارد رشد می‌کند و یک مسیر را می‌رود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ جواد مجابی گفت: برای من تجدد و پیشرفت مداوم همیشه مسئله اساسی و مشغله ذهنی بوده است. من معتقدم آدم به یک جایی نمی‌رسد که بایستد و یک اعلامیه ای را بخواند بلکه مرتب دارد رشد می‌کند و یک مسیر را می رود.

جواد مجابی در پاسخ به این سوال که در آثار خود تا چه میزان دغدغه نوآوری دارد، گفت: یکی از وظایف هنرمند به نظر من عبور آگاهانه از سنت و پیشروی مداوم و مستمر است. تو دائما با عصیان در برابر خودت، خود را وادار به دگرگونی می‌کنی.

مجابی ادامه داد: شیوه من این است که به کارهایی که در گذشته انجام داده‌ام دلبستگی نداشته باشم و به آنها افتخار نکنم بلکه از آنها عبور کنم. به این معتقدم که باید از شرایط نو بنویسم. من به نو ذهنی و نو اندیشی قائلم و معتقم باید مدام نو بود و نو شد. اگر در یک قله‌ای ماندگار باشید از گفت‌و گوی مداوم با عصرتان دریغ کرده‌اید. هنرمند باید از زمان خودش جلوتر باشد.

او توضیح داد: نیما لزوم دگرگونی و تغییر دید را مطرح می‌کند. دیگران هم لزوم این مسئله را دریافتند اما نیما بود که آن را به موقع و دقیق مطرح کرد. این نوآوری نباید بی‌ارتباط با عصر خود باشد چرا که ارتباط هنرمند و مخاطب درک نمی‌شود. البته من هرگز برای مخاطب چیزی ننوشتم. من همیشه به خاطر حد اعلای ظرفیت خودم نوشتم. همیشه بالاترین حد فکری خودم برایم مطرح بوده است. مسئله مخاطب بعدا مطرح می‌شود. من خودم را در سطح مخاطبان قرار نمی‌دهم و در بند فروش اثر نیستم.

مجابی گفت: هنرمندان بزرگ همه چنین بوده‌اند. مخاطبان حافظ نه سواد آنچنانی داشتند و نه فهم درستی از آثار این شاعر بزرگ. حافظ با حداکثر کوشش ذهنی‌‎اش نوشته است و برای همین هم تا امروز مخاطبانش ادامه پیدا کرده است. هر هنرمند صادقی این طور نگاه می‌کند به اثرش. به عنوان دست‌کاری که ضرورتا باید پدید بیاید و شایسته فرهنگش باشد.

این شاعر و نویسنده معاصر در پایان گفت: شعر ما باید در کنار شعر مولوی تاب بیاورد و اگر لطمه‌ای به شعر ملی نمی‌زند دست کم باعث سرشکستگی نشود، و این انرژی عظیمی می‌خواهد. اینگونه است که وظیفه هنرمند سنگین می‌شود. دشواری وظیفه‌ای که شاملو مطرح می‌کند از این نظر تعبیر مناسبی است.

نظر شما